مکانیسم برخورد MBCT با الگوهای شناختی افسردهساز
۲-۲۸-۱- تمرکززدایی
تمرکززدایی به عنوان توانایی تمرکز بر لحظهی حاضر و حالت بدون قضاوت در مورد افکار و احساسات، و پذیرش آنهاست (فرسکو، سگال، بیز، و کندی، ۲۰۰۷). پژوهشها نشان داده است که تمرکززدایی می تواند سطوح نشخوار افسردهساز را به وسیلهی آموزش راههای سازگارانهتر مربوط به تفکر به بیماران کاهش دهد (سگال و همکاران، ۲۰۰۲). MBCT برای تقویت رابطه تمرکززدایی با افکار منفی بیماران طراحی شده است (برای مثال، افکار حقیقی نیستند). ایده اصلی تمرکززدایی مطرح کردن تغییرات اساسی در دیدگاه ها، باورها و الگوهای شناختی ناآشکار شخص میباشد که رابطه بیماران افسرده با افکار و احساسات منفی را شکل میدهد. تمرکززدایی شامل فاصله گرفتن، دوری، انفصال، مجاز دانستن، پذیرش و رها کردن افکار و خلقیات منفی است.
MBCT شامل تمرین مولفههایی است که بیماران را درجهت تمرکززدایی سوق میدهد. بیماران در برنامهی MBCT تمرکززدایی از افکار و هیجانات (یا هر چیز دیگری که ممکن است رخ دهد) را در طول جلسات مراقبه تمرین می کنند. این جلسات یک شخص را قادر میسازد تا تمرکززدایی را در یک محیط کنترل شده معمولاٌ در حالت نشسته با چشمهای بسته در فضایی آرام تمرین کنند. وقتی مهارت تمرین شود پذیرش تسهیل میگردد و با زندگی روزمره بیمار ادغام می شود.
۲-۲۸-۲- حالت انجام دادن به حالت بودن
تغییر از حالت انجام دادن به حالت بودن مولفهای کلیدی در MBCT است که به بیماران کمک می کند تا تمرکززدایی کنند. حالت انجام دادن شامل تفکر بسیار در مورد آینده یا گذشته، و نبودن در لحظهی حاضر است. حالت بودن حالتی بدون تلاش و بدون قضاوت است. تمرکززدایی مشابه با حالت بودن ذهن است. حالت انجام دادن وقتی است که بین این که چیزها چگونه هستند و چگونه انتظار میرود که باشند که به وسیله ذهن تعیین می شود اختلاف وجود دارد. سپس تفاوتها به صورت خودکار احساسات منفی را فعال خواهند کرد که می تواند الگوی فکری همیشگی را راه اندازی کند، تا شخص را نسبت به حرکات و اعمالی سوق دهد تا درصدد رفع اختلاف بین حالت موجود و حالت مطلوب باشد. اگر اعمال به صورت موفقیتآمیزی این شکاف را کاهش دهد و حالت مطلوب حاصل شود، حالت انجام دادن از ذهن شخص خارج خواهد شد. اما اگر پس از اقدامات صورت گرفته، تفاوتها باقی بماند ذهن در این حالت انجام دادن، پیرامون جستجوی اجباری برای راههای احتمالی نگه داشته خواهد شد تا این اختلافات را کاهش دهد. یک “نظارت و ارزیابی پیوسته از پیشرفت” مورد بحث هستند (سگال و همکاران، ۲۰۰۲). چرخهی تکراری جستجو، نظارت و ارزیابی، بسیاری از افکار و احساسات را ایجاد می کند، و اینها به جای رخدادهایی در ذهن واقعی در نظر گرفته میشوند. در همان زمان، ذهن ممکن است آن قدر درگیر اختلافات، حل مسئله، و تحلیل گذشته و آینده باشد که بیماران ممکن است از حالت یا تجربهی حال حاضرشان غفلت کنند. سگال و همکاران (۲۰۰۲) دریافتند مشکل حالت انجام دادن این است که پردازش آن معمولاٌ ارادی، هشیار، و طراحی شده نیست؛ در عوض، نسبتاٌ به صورت خودکار به عنوان عادت ذهنی آغاز می شود و تداوم مییابد. علاوه بر این، در این فرایند افکار و احساسات به عنوان خوب یا بد ارزیابی میشوند، که ذهن را وادار میسازد تا اهداف را برای حفظ افکار و احساسات خوب و کاهش افکار و احساسات بد تنظیم کند. بنابراین قضاوت و ارزیابی نسبت به نشخوار و حالت انجام دادن درونی هستند. این چرخهی تکراری حالت انجام دادن نهایتاٌ حس ناخشنودی و ناتوانی شخصی را به دلیل قضاوت و ارزیابی دایمی افزایش میدهد.
تمرکززدایی در حضورذهن در کمک به بیماران برای رها کردن حالت انجام دادن و اتخاذ حالت بودن به منظور کاهش آسیبپذیریشان نسبت به عود/بازپیدایی بسیار مهم است. برخلاف حالت انجام دادن، حالت بودن شامل جستجو برای اختلافات بین حالت ذهنی جاری و حالت مطلوب نیست. همچنین شامل نظارت و ارزیابی پیوسته نیستند. در عوض، ذهن در حالت بودن کاملاٌ پذیرنده است و از تجربیات لحظهی حاضر آگاه است. حالت بودن به جای تفکر و ارزیابی درباره حال، آینده، یا گذشته در حالت انجام دادن، به وسیله تجربهی مستقیم، و فوری لحظهی حاضر مشخص می شود.
از طریق این روش جدیدِ بودن، رابطه شخص با افکار و احساساتش تغییر داده می شود. در این حالتِ بودن، افکار و احساسات به عنوان “رخدادهای گذرایی در ذهن، در نظر گرفته میشوند که از بین خواهند رفت” (سگال و همکاران، ۲۰۰۲). در این حالت تمرکززدایی به وسیلهی افکار و احساسات منفصل از اعمال هدفگرا شکل خواهد گرفت و افکار برای الحاق به احساسات خوشایند و کاهش یا اجتناب از احساسات ناخوشایند تلاش نمی کنند. این به نوبهی خود تحمل برای هیجانات یا احساسات نامطلوب یا ناخوشایند را بدون فعالسازی الگوهایی که منجر به افسردگی میشوند تقویت می کند. سگال و همکاران (۲۰۰۲) اظهار داشتند که حالتِ بودن در “حس آزادی، نیرومندی، و رها شدن از تجربه به روشهای جدید نقش دارد”.
[۱]. Fresco, Segal, Buis & Kennedy