شیوع بیشتمرینی
برخی مطالعات حاکی از شیوع بالای بیشتمرینی هستند (کریدر و همکاران، ۱۹۹۸). مطالعهای کلاسیک توسط مورگان[۱]، براون[۲]، راگلین[۳]، اکنار[۴] و الیکسون[۵] (۱۹۸۷) روی ۴۰۰ شناگر، که بیش از ۱۴۰۰۰ دقیقه در روز تمرین میکردند، در طول دوره ای یکساله، انجام شد. در آن مطالعه ۵-۱۰% شناگران خسته[۶] تشخیص دادهشدند (مورگان و همکاران، ۱۹۸۷). در تحقیقات بعدی روی ورزشکاران و بیشتمرینی، اکانار، مورگان، راگلین، بارکسدیل[۷] و کالین[۸] (۱۹۸۹) و هوپر و همکاران (۱۹۹۵) نتایج تحقیق قبلی را تأیید کردند. همچنین آنها وضعیت خلقی را به عنوان شاخص خستگی و بهبودی به کار بردند، و گزارش کردند که ۳ نفر از ۱۴ شناگر خسته شدند. خستگی بر شکست در بهبود عملکرد در طول دوره زمانی طراحی شده و درجه خستگی بالای پایدار مبتنی است. با این حال، گرچه درجه خستگی بالا می تواند نشاندهنده فراتمرینی باشد، شکست در بهبود عملکرد، می تواند متناوباً حاکی از آن باشد، که درجه و شدت تمرین برای فراهم کردن سازگاری مثبت کافی نبوده است (هوپر و همکاران، ۱۹۹۵). در مطالعهای روی ۱۷۰ شناگر دانشگاهی در طول دوره ای ۴ ساله، ۸/۶% شناگران را در هر فصل، به عنوان خسته طبقه بندی کردند. با این حال، به طور متوسط، ۱/۳۲% آنها نشانه هایی از پریشانی تمرینی را در هر فصل نشان دادند، و ۹/۴۵% آنها در بیش از یک فصل ورزشی آشفته شدند (راگلین و مورگان، ۱۹۹۴).
در تحقیقات بعدی، کاتداکیس و شارپ (۱۹۹۸) ۲۵۷ ورزشکار نخبه در رشتههای مختلف ورزشی را درطول ۱۲ ماه فصل تمرینی، مورد بررسی قراردادند. نتایج نشان دادند که ۱۵% آنها بیشتمرین بودند، و در ۵۰% موارد، بیشتمرینی در طول مرحله رقابتی ۳ ماهه رخ دادهبود. ورزشکارانی که در این مطالعه بیشتمرین تشخیص دادهشدند، تجربه احساس خستگی پایدار و افت عملکردی توجیه ناپذیری را گزارش کردند. علاوه بر آن، شیوع بیشتمرینی در مردان (۱۷%) در مقایسه با زنان (۱۱%) کمی بیشتر بود (کاتداکیس و شارپ، ۱۹۹۸). هوپر و همکاران (۱۹۹۵) ۴/۲% کاهش در زمان عملکرد در شناگرانی که فراتمرین بودند را با ۱/۱% کاهش در شناگران به خوبی تمرین کردهبودند، مقایسه کردند (هوپر و همکاران، ۱۹۹۵). در حالی که فقط داده های تغییر درصد و نه زمانهای کامل بیان شدند، آزمونهای عملکرد در طول ۱۰۰ دقیقه برای قهرمانان دو سرعت و ۴۰۰ دقیقه برای شناگران مصافتی کامل شدند. جوکندروپ و همکاران (۱۹۹۲) و سنیدر و همکاران (۱۹۹۵) کاهش در حداکثر توان توازی کسب شده در طول آزمون دور فزاینده مدرج برای فرسودگی تقریباً ۳-۴% را به عنوان نتیجهای از ۲ هفته تمرین دوچرخهسواری تشدیدیافته گزارش کردند. جوکندروپ و همکاران (۱۹۹۲) کاهش کمی بیشتر را در عملکرد (۵%) هنگامی که همان آزمودنیها یک آزمون پیشرو-زمان[۹] را پر کردند، همراه با طول مدت تقریبی ۱۵ دقیقه گزارش کردند (جوکندروپ و همکاران، ۱۹۹۲).
۲-۸- کمالگرایی
اسکنلن[۱۰]، استین[۱۱]، راویزا[۱۲] (۱۹۹۱)، هنشن (۲۰۰۰)، زینسر[۱۳]، بانکر[۱۴] و ویلیامز[۱۵] (۲۰۰۰) تأثیرات مثبت (مثل لذتبردن از رقابت) و منفی (مثل استرس ناشی از کامل و بدون نقص بازیکردن اجباری) کمالگرایی در ورزشکاران را که مؤید دو نوع کمالگرایی بهنجار و روانرنجورانه است، گزارش کرده اند. از سوی دیگر فروست[۱۶] و هندرسن[۱۷] (۱۹۹۱) نشان دادند که ورزشکاران دارای کمالگرایی نورونیک که کمتر به خود اعتماد داشتند، شکستپذیرتر بودند، نسبت به اشتباهات واکنش منفی نشان میدادند، ۲۴ ساعت قبل از مسابقه، با افکار منفی بیشتری درگیر بودند، و سطوح بالاتری از اضطراب را تجربه میکردند. یافته های مشابه در پژوهش کوئن[۱۸] و اوگلس[۱۹] (۱۹۹۳) در مورد ورزشکاران دونده گزارش شدهاست. گولد و همکاران (۱۹۹۶) نیز تأثیرات منفی پایدار کمالگرایی را بر ورزشکاران جوان تأیید کرده اند. همچنین کمالگرایی مثبت با موفقیت ورزشی ورزشکاران همبستگی مثبت و کمالگرایی منفی با موفقیت ورزشی همبستگی منفی دارد (بشارت، ۱۳۸۳الف). پژوهش های انجامشده در مورد رابطه کمالگرایی و اضطراب رقابتی نشان دادهاند که، نگرانی در مورد اشتباهات و واکنش منفی به ناکاملبودن (از مولفه های کمال گرایی منفی) با اضطراب رقابتی رابطه مثبت دارند (استوبر و همکاران، ۲۰۰۷; فروست و هندرسن، ۱۹۹۱; کوییالا[۲۰]، هاسمن[۲۱] و فالبی[۲۲]، ۲۰۰۲; هال، کر[۲۳] و متیوس[۲۴]، ۱۹۹۸). میتوان اضطراب رقابتی را به جنبه های منفی کمالگرایی، و به طور اختصاصی به واکنش منفی به ناکاملبودن نسبت داد. این شواهد، اهمیت تمایز جنبه های مثبت و منفی کمالگرایی در ورزشکاران را نشان می دهند.
نتایج پژوهش نشان دادهاست که تلاش برای کاملبودن (کمالگرایی مثبت) با اضطراب شناختی و بدنی ورزشکاران همبستگی منفی و با اعتماد به خود آنها همبستگی مثبت دارد. واکنش منفی به ناکاملبودن (کمالگرایی منفی)، بر عکس، با اضطراب شناختی و بدنی ورزشکاران همبستگی مثبت و با اعتماد به خود آنها همبستگی منفی دارد. ابعاد کمالگرایی می توانند تغییرات مربوط به اضطراب رقابتی ورزشکاران را پیش بینی کنند. این یافته ها با نتایج پژوهشهای قبلی (استوبر و همکاران، ۲۰۰۷; کرافت، مجار[۲۵]، بکر[۲۶] و فلز[۲۷]، ۲۰۰۳) مطابقت می کنند (بشارت و حسینی، ۱۳۸۸).
تلاش برای کاملبودن، همچنین از طریق ویژگیهایی مانند واقع بینی، پذیرش محدودیتهای شخصی، انعطافپذیری و احساس رضایت و خرسندی از عملکرد شخصی (اسلنی و اشبی، ۱۹۹۶; فروست و همکاران، ۱۹۹۳; هماچک، ۱۹۷۸; هویت و فلت، ۱۹۹۱) به ورزشکار کمک می کند تا با مهار و مدیریت شرایط مسابقه، اضطراب رقابتی را کاهش دهد. کاهش اضطراب رقابتی، از آن جا که مقدمات موفقیت ورزشی فرد را نیز فراهم میسازد، در یک چرخه و تعامل مثبت، قدرت ورزشکار در مهار و مدیریت شرایط مسابقه را تقویت می کند، اضطراب را بیش از پیش کاهش میدهد و سطح اعتماد به خود را بالا میبرد (بشارت و حسینی، ۱۳۸۸).
[۱] . Morgan, W. P.
[۲] . Brown, D. R.
[۳] . Raglin, J. S.
[۴] . O’Connor, P. J.
[۵] . Ellickson, K. A.
[۶]. stale
[۷]. Barksdale, C. M.
[۸]. Kalin, N. H.
[۹]. time-trail
[۱۰]. Scanlen, T. K.
[۱۱]. Stein, G. L.
[۱۲]. Ravizza, K.
[۱۳]. Zinsser, N.
[۱۴]. Bunker, L.
[۱۵]. Williams, J. M.
[۱۶] . Frost, R. O.
[۱۷] . Handerson, K. L.
[۱۸]. Coen, S. P.
[۱۹]. Ogles, B. M.
[۲۰]. Koivula, N.
[۲۱]. Hassmen, P.
[۲۲]. Fallby, J.
[۲۳]. Kerr, A. W.
[۲۴]. Matthews, J.
[۲۵]. Magyar, T. M.
[۲۶]. Becker, B. J.
[۲۷]. Feltz, D. L.