بازداشت شخص معروف به دزدی
یکی از موارد بازداشت موقت، در اقوال فقها بازداشت شخصی است که به دزدی معروف شده است. ممکن است این شخص تنها به خاطر شهرت به دزدی زندانی نشود، بلکه به خاطر اینکه مرتکب کار حرامی نشود، بازداشت شود. امام و حاکم او را دستگیر می کند تا مردم نیز از سرقت او در امان باشند. صرف شهرت به دزدی، دلیل بر حبس نمی باشد، مگر اینکه در مظان ارتکاب دزدی باشد، که از جهت جلوگیری از انجام جرایم، این حبس جایز است. (عسکری، ۱۳۸۸، ۱۱۹)
گفته شده: شخص معروف به دزدی اگر دستگیر شد، زندانی می شود.
نجمالدین طبسی در کتاب حقوق زندانی و موارد زندان در اسلام مینویسد: «شاید به این علت باشد، که امام وظیفه دارد اشرار را حبس کند و از بیتالمال به آنان خرجی دهد تا از مردم دفع شر شود و کسی که به دزدی معروف شده است، از بارزترین مصادیق اشرار است. ممکن است علت حبس او، گرفتن حق مردم باشد. داوود بن یوسف خطیب گوید: از محمدبن مقاتل پرسیدند: شخصی به دنبال کاری بوده است که دزد معروفی را میبیند ولی در آن ساعت دزدی نمیکرده است. آیا می تواند او را بکشد یا نزد امام آورد؟ مقاتل گفت: می تواند او را دستگیر کند و نزد امام آورد و به زندانش افکند، تا توبه کند ولی نمی تواند او را بکشد». (طبسی، ۱۳۸۲، ۳۰)
همانطوری که بیان شد، در این مورد شخص به خاطر معروف شدن به دزدی بازداشت نمی شود، بلکه به خاطر اینکه امکان دارد مرتکب فعل حرام شود و در مظان ارتکاب سرقت نیز می باشد، حبس می شود. لذا بازداشت معروف به دزدی جایگاهی ندارد. ولی از این جهت که متهم در حبس باشد تا امنیت جامعه حفظ شود و چارهای غیر از اینکه او زندانی شود وجود نداشته باشد، حبس تأمینی وی جایز میباشد که باید در این مورد دقت کافی شود.
گفتار سوم- بازداشت متهم به سرقت
برخی از مذاهب اسلامی، به زندانی کردن شخص متهم به دزدی فتوا دادهاند، تا مال دزدی شده را حاضر کند و یا شهودی که به سرقت شهادت دادهاند، تعدیل شوند یا اگر قرائن است این قرائن و شرایط تکمیل گردد. اکثر روایات وارده در این باب از طریق مذهب عامه است که به آنها اشاره می شود.
۱- بازداشت متهم به دزدی تا زمان آوردن کالای مسروقه
الف) عراک بن مالک گفت: دو تن از بنیغفار آمدند و در ضجنان از آبهای مدینه منزل کردند. در آنجا مردمی از غطفان بودند که شتران باری داشتند. صبح که شد غطفانیان یک جفت از شترانشان را گم کردند و آن دو غفاری را متهم ساختند. آنان را نزد پیامبر آورده و جریان را گفتند. پیامبر یکی از ایشان را بازداشت کرد و به دیگری گفت: برو بگرد؛ او رفت و چیزی نگذشت که شتران را آورد. پیامبر به یکی از دو غفاری ـ به گمانم به آن یکی که پیش او زندانی بود ـ گفت: برای من آمرزش بطلب. وی گفت: خدا تو را ببخشد ای رسول خدا. پیامبر گفت: و خدا تو را بخشید و تو را در راه خودش به شهادت برساند. راوی گفت وی در جنگ یمامه به شهادت رسید. (الصنعانی، بی تا، ۲۱۷)
ب) جنسی از عدهای کلاعی (نام قوم) دزدیده شد و آنان عدهای از بافندگان (زنان) را متهم کردند و نزد نعمان بن بشیر از اصحاب پیامبر شکایت آوردند. نعمان چند روز ایشان را حبس کرد و آنگاه آزادشان ساخت. کلاعیان نزد نعمان آمدند و گفتند: بدون ضرب و امتحان، آنان را آزاد کردی؟ نعمان گفت: چه میخواهید؟ میخواهید آنان را بزنم؟ اگر اموال دزدیده شده شما پیدا شد که شد وگرنه همان کاری را که با آنها کردم با شما هم میکنم. گفتند: داوری تو این است؟ گفت این داوری خدا و داوری رسول خداست. ابو داود گوید: با این سخن آنان را ترسانید و خواست بگوید زدن واجب نیست مگر پس از اعتراف. (سجستانی، ۱۴۱۰ ق، ۱۳۵)
بنابراین بازداشت متهم به دزدی تا زمان آوردن کالای مسروقه در اسلام سابقه داشته است.
۲- بازداشت متهم به دزدی تا حضور شهود
در این مورد بازداشت شخص به جهت اجرای حدود، تا حضور شهود میباشد؛ چرا که احتمال دارد متهم فرار کند و روایتی هم در اینجا وارد شده است، تنها اشکال این روایت، عمل نکردن به مضمون آن است. مضمون روایت چنین است:
امام علی دست دزد را قطع نمیکرد تا دو شاهد بیایند. پس شاهدان را به شهادت دادن علیه او فرا می خواند و او را حبس میکرد. اگر بر ضد او شهادت میدادند، دست او را قطع میکرد و اگر شهادت نمیدادند، او را رها میساخت. گفت: یک بار دزدی را آوردند، او را حبس کرد، وقتی صبح شد متهم و دو شاهد را صدا کرد. گفتند، شاهدان غایبند. آن حضرت دزد را رها ساخت و دست او را قطع نکرد. (الصنعانی، بی تا، ۲۹۰) همانطور که ملاحظه می شود متهم به دزدی به طور موقت زندانی می شود تا شاهدان حاضر به شهادت بشوند و اگر شهود حضور نیابند به دلیل عدم وجود دلیل متهم به سرقت آزاد میگردد.
۳- بازداشت متهم به دزدی تا تعدیل شهود
در این مورد روایت خاصی وجود ندارد، تنها در کتاب مدونهالکبری چنین آمده است: گفتم به من بگو: اگر شهادت دادند که این شخص دزدی کرده است، اگر قاضی شهود را نشناسد، از نظر مالک، آیا متهم زندانی می شود تا عدالت شاهدان ثابت شود یا قاضی از دزد ضامن میخواهد؟ گفت: از نظر مالک قاضی از متهم ضامن نمیخواهد ولی او را حبس می کند. در حدود و قصاص از نظر مالک ضمانت وجود ندارد. (اصبحی، بی تا،۲۶۷) تنها روایت موجود در این خصوص روایت اصبحی میباشد.
۴- بازداشت متهم مدعی مال
در این مورد نیز اختلاف وجود دارد. البته شیعه این مورد را به عنوان موارد بازداشت تأمینی قبول ندارد، چرا که اگر کسی مالی دارد، قاعده ید به نفع او یک قرینه است که او مالک آن است و اگر کسی مدعی آن مال است، باید دلیل بیاورد. (عسکری، ۱۳۸۸، ۱۲۴)
در هر حال روایتی از اهل سنت نقل شده، که در آن متهمی که مدعی مال است، حکم به بازداشت او شده است.
ابن جریج گفت: عمربن عبدالعزیز، نامهای نوشته بود که من آن را خواندم، مضمون نامه چنین بود: اگر جنسی در دست کسی بود و گفت، آن را خریدهام، ولی نتوانست آن را اثبات کند، وی را در زندان محکم نگاه دار و با حرف هیچ کس او را آزاد مکن تا حکم خدا برسد. گفت: این را برای عطا ذکر کردم ولی او آن را انکارکرد. (ابن ابی شبیه، ۱۴۰۹ق، ۱۱۹)
همانطور که در خود روایت گذشت، عطا آن را انکار کرده است که برای رد حدیث کافی است. قاعده ید نیز امارهای است که تصرف او ملکی است نه دزدی. پس این مورد با قواعد عمومی اصل برائت و قاعده ید منافات دارد.
بخش سوم- بازداشت موقت در مورد سحر و دیگر اعمال مشابه
در این بخش موارد بازداشت موقت در مورد سحر و … در دو گفتار بررسی می شود.
گفتار اول- بازداشت ساحر و کاهن و عراف
در این مورد تمام علما، به حرمت آن فتوا دادهاند. اما یک روایت ضعیف وارد شده است که در آن بازداشت به عنوان تعزیر ساحر تا توبه او بیان شده است.
ساحری را نزد پیامبر آوردند، فرمود زندانش کنید که اگر ساحر ماند، وی را بکشید. (الصنعانی، بی تا، ۱۸۴)
ابن قدامه چنین گفته: اما کاهن کسی است که با جن ارتباط دارد و برایش خبر میآورد. و عراف کسی است که حدس و گمان میزند. احمد بنابر نقل حنبل گفته است: نظر من درباره ساحر، کاهن و عراف این است که از او خواسته می شود که از این کارها توبه کند. اگر از او پرسیده شود، آیا کشته می شود؟ گوید، نه زندانی می شود، شاید توبه کند. گفته است: عراف نزدیک به سحر است و ساحر خبیث تر از کاهن است؛ زیرا سحر شعبه ای از کفر است و گفته است: حکم ساحر و کاهن قتل است، یا حبس تا توبه کنند. برای اینکه آن دو، کار خود را می پوشانند و در حدیث عمر آمده است، هر ساحر و کاهنی را بکشید که ربطی به اسلام ندارند. (ابن قدامه، بی تا، ۱۵۵)
اگر قائل شویم که حبس در این مورد به عنوان یک مجازات است و حبس ابد مراد میباشد، دیگر از موارد بازداشت موقت نمی باشد. ولی اگر بگوییم که حبس برای جلوگیری از ارتکاب فعل حرام است و به محض توبه آزاد می شود و اگر توبه نکرد کشته می شود، این مورد نیز نوعی حبس احتیاطی است که به دست حاکم است.
گفتار دوم- بازداشت منجم
در مورد منجم دو روایت است که در آنها بازداشت منجم به عنوان یک تأمین وارد شده است. به نظر میرسد که این مورد از بازداشت، نیز مثل مورد قبلی، بازداشت احتیاطی تا وقت توبه منجم است. ولی این دو روایت از حیث سند، مورد خدشه قرار گرفتهاند و فقها نیز در آراء خود به حبس اشارهای نکرده اند.
الف) از سخنان حضرت علی (ع) به مسافربن عفیف ازدی: اگر به من خبر رسد که تو به کار ستاره شناسی میپردازی، تا وقتی که من حاکمم تو رابه زندان میاندازم. سوگند به خدا، محمد نه منجم بود و نه کاهن. (حر عاملی، ۱۴۱۲ق، ۲۶۹)
ب) ابن دیزیل روایت کرده است: علی (ع) تصمیم گرفت از کوفه به حرویه برود. در میان اصحاب او منجمی بود. به آن حضرت گفت ای امیرمؤمنان در این ساعت حرکت نکن. سه ساعت که از روز گذشت حرکت کن. اگر در این ساعت راه بیفتی به تو و یارانت ضرر و زیان سختی خواهد رسید و اگر در آن ساعتی که من گفتم حرکت کنی موفق میشوی و به آنچه خواهی دست مییابی. علی (ع) به او گفت: آیا میدانی در شکم اسب من چیست؟ نر است یا ماده؟ گفت، اگر حساب کنم میدانم. علی (ع) گفت: هرکس این حرف تو را باور کند، قرآن را دروغ پنداشته است. خداوند تعالی میفرماید: «خداوند است که علم به قیامت دارد و باران فرو میفرستد و میداند که در رحمها چیست؟» سپس فرمود: محمد (ص) مدعی آنچه تو ادعا میکنی نبود. تو خیال میکنی میتوانی به آن ساعتی که هرکس حرکت کند سود میبرد، رهنمون شوی و از آن ساعتی که هرکس در آن ساعت حرکت کند بدی میبیند، بازداری؟ هرکس این پندارت را باور کند از استعانت به خداوند، در دفع شر از خود بی نیاز شده است و سزاوار است که اگر به کار تو یقین دارد، سپاس تو گوید نه خداوند؛ زیرا به خیال خود این تو هستی که او را به ساعت حرکتی که سود میبرد، رهنمون شدهای و از ساعت حرکتی که هرکس در آن سفر کند به او بدی میرسد، بازداشتهای. هرکس به این پندار تو ایمان بیاورد، من میترسم که او همانند کسی باشد که برای خدا همتا و مشابهی قرار داده باشد. خدایا! فالی جز فال تو نیست و هیچ زیانی جز از جانب تو نیست و هیچ خدایی جز تو وجود ندارد. آنگاه فرمود: مخالفت میکنیم و در همین ساعتی که ما را نهی کردی، حرکت میکنیم و به مردم رو کرد و فرمود: ای مردم! هرگز دنبال یادگیری ستاره شناسی نروید، مگر مقداری که برای راهیابی در بیابان و دریا به کار آید. منجم همانند کاهن و کاهن همانند کافر و کافر در دوزخ است. سپس خطاب به آن مرد گفت: به خدا سوگند! اگر به من برسد که تو به کار ستارهشناسی میپردازی تا من زندهام تو را در زندان نگه میدارم و تا من حاکم هستم از حقوق بیتالمال محرومت میکنم. پس در همان ساعتی که منجم، نهی کرده بود حرکت کرد و بر نهروانیان دست یافت و بر آنان پیروز گشت. آنگاه گفت: اگر ما در آن ساعتی که منجم گفته بود حرکت میکردیم، مردم میگفتند: در آن ساعتی که منجم گفت حرکت کرد و در نتیجه موفق و پیروز شد. آگاه باشید که محمد منجم نداشت، پس از او برای ما هم نیست، با اینکه خداوند سرزمین ایران و روم را بر ما گشود. ای مردم! بر خدا توکل کنید و به او دل ببندید که با وجود خدا، نیازی به هیچ کس نیست. (عسکری، ۱۳۸۸، ۱۳۲)
به نظر میرسد بازداشت منجم نیز مانند بازداشت ساحر و … تا زمان توبه و به صورت احتیاطی باشد.