برنامه تنیدگی زدایی مبتنی بر ذهن آگاهی دارای مبنای نظری است که از مدلهای رواندرمانی مبتنی بر درمان شناختی رفتاری متمایز است، این تمایز به دلیل تأکید این برنامه بر روی مدیریت تنیدگی و شرایط پزشکی است که مخالف با درمان اختلالات روانشناختی خاص است. کابات زین و همکاران (۱۹۹۲) بهطور خلاصه ویژگیهای متضاد MBSR و CBT را برشمردهاند که موجب چشماندازی مفید برای مشاهده تغییرات تکاملی بعدی میشود. شناخت افکار بهعنوان «افکار صرف[۱] «در مقابل «کژ کاری[۲]» اولین نقطه تضاد است، تضادی که بهجای تأکید بر محتوا (CBT) بر فرایند شناخت (MBSR) دلالت دارد. دوم، تنیدگی زدایی مبتنی بر ذهن آگاهی چهارچوبی را برای تمرینات روزانه مستقل از پریشانی هیجانی[۳] فراهم میکند. دستورات برنامه بر زندگی در مقابل کنار آمدن بهعنوان یک برنامه کار برای تغییرات شیوه زندگی تأکید میکند. سوم، ترکیب گروه ناهمگون در تنیدگی زدایی مبتنی بر ذهن آگاهی بهطور قابلملاحظه ای در تضاد با تمرکز رواندرمانی سنتی بر روی اختلالات خاص است. چهارم، مواجهه کنترلشده با محرک پریشان کننده که نقطه اصلی درمان شناختی رفتاری سنتی است، با توجه به یادگیری توجه آشکار به محتوای هشیاری که بدون هیچگونه تلاشی برای فراخواندن آن ها و یا عبارت دیگر کنترل آن ها به وجود میآید کاهشیافته است. نهایتاً، تمرکز و ذهن آگاهی بهعنوان ابزارهایی برای کاوش در تجربیات درونی هستند که در تضاد با جهتگیری بیرونی و رویکرد مبتنی بر جمع آوری اطلاعات درمان شناختی رفتاری میباشند. جالب توجه است که چگونه تضاد میان این چشماندازها بهطور چشمگیری در سالهای اخیر کاهشیافته است، گواه تأثیر ذهن آگاهی و پذیرش در شکلگیری معاصر درمان شناختی رفتاری، با ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت درمانی شروع میشود (MBCT). تیزدل و همکاران (۱۹۹۵) در ابتدا پیشنهاد یکی کردن درمان شناختی رفتاری و ذهن آگاهی) در اصل اشاره دارد به آموزش کنترل توجه (را برای کاهش عود افسردگی داد، سپس این پیشنهاد با یک مطالعه حمایتکننده) تیزدل، سگال، ویلیامز، ریجوی، سولسبی، لا[۴]، ۲۰۰۰؛ به نقل از هربرت و فورمن، ۲۰۱۰) و تکرارهای بعدی دنبال شد (تیزدل، ۲۰۰۴؛ به نقل از هبرت و فورمن، ۲۰۱۰). ذهن آگاهی مبتنی بر شناخت درمانی کاربرد بیرونی مفاهیم و تمرینات ذهن آگاهی است که مبتنی بر آگاهی بدون قضاوت و توجه به زمان حال است. ذهن آگاهی بهطور فزایندهای در حال یکی شدن با رواندرمانی شناختی رفتاری فردی برای اضطراب ) ارسیلو[۵] و رومر[۶]، ۲۰۰۵؛ به نقل، از هربرت و فورمن، ۲۰۱۰) و دیگر شرایط بالینی است (رومر و ارسیلو، ۲۰۰۸؛ دیدونا[۷]، ۲۰۰۹). تأکید بر این تحول، تفسیر بارلو از متن ذهن آگاهی و پذیرش هایز، فولت و لینهان است که او میگوید: یکی از مهمترین تحولات درمانی در سالهای اخیر بسط نظری و تجربی ذهن آگاهی و پذیرش (۲۰۰۴) به پروتکلهای مبتنی بر شواهد رفتاری شناختی، بوده است ) بارلو، ۲۰۰۴؛ به نقل از هربرت و فورمن، ۲۰۱۰). هایز (۲۰۰۴) این تحول را با صورتبندی شناختی رفتاری بهمنزله موج سوم در تکامل رواندرمانی میداند. همانطوری که در ابتدا تدوین شد، کابات زین، (۱۹۹۰) تنیدگی زدایی مبتنی بر ذهن آگاهی مبتنی بر مدلی تبادلی از تنیدگی و کنار آمدن است که با تمرکز آن بر برنامه کاهش تنیدگی همسان است. مطابق این مدل، تنیدگی مزمن ) نداشتن منابع کافی برای فائق آمدن بر شرایط چالشانگیز) موجب رهاسازی جریانی از واکنشهای فیزیولوژیکی و روانی در طول زمان میشود. اگر این واکنشها بررسی نشود و یا مدیریت نشود میتواند سرانجام منجر به بینظمی در پارامترهای زیستی) از قبیل خواب، فشار خون و فعالسازی خودکار) کنار آمدن ناهنجار) کار زیاد، سوء مصرف مواد) و فروپاشی احتمالی به شکل خستگی، افسردگی و بیماریهای بدنی) اورلی و لیتینگ،۲۰۰۲؛ به نقل از هربرت و فورمن؛ ۲۰۱۰)شود.
ذهن آگاهی بهطور فرضی این چرخه واکنش به تنیدگی و بینظمی را از طریق پرورش آگاهی هشیار به فرایند غیر خودکار میشکند، بنابراین، فرصتی را برای اندیشه کردن بیشتر، پاسخهای ماهرانه در موقعیتهای ناهشیار و واکنشهای عادی فراهم میکند. به نظر میرسد که پیشرفت تاریخی و تکاملی روشنی وجود داشته باشد که منجر به شمول ذهن آگاهی و پذیرش در CBT و دیگر شکلهای معاصر رواندرمانی شود. هایز (۲۰۰۴). مداخلههای پذیرش/ ذهن آگاهی را بهعنوان موج سوم رواندرمانی تجربهگرا مشخص کرد که ورای مدلهای مداخله رفتاری و شناختی – رفتاری گذشته رشد میکند. به نظر میرسد که چندین خط تأثیر و شواهد، بر این توسعه تکاملی تأکید میکند. اولاً، رواندرمانی به شکل روزافزون، بهجای اینکه صرفاً بر رفتار آشکار تمرکز داشته باشد، بر تجربه درونی تمرکز میکند. تأکید اولیه درمان رفتاری شناختی، بر طرحوارههای روانی و واسطههای شناختی رفتار و هیجانات، این روند را اثبات کرد. بااینحال، با اتکای سنتی آن به یک پردازش اطلاعات، تمرکز محتوا گرا، صراحتاً عدالت را در غنا و پیچیدگی زندگی روانی، به شکلی که توسط تیزدل و بارنارد[۸] (۱۹۹۵) به آن اشارهشده است، برقرار نمیکند.
۲-۱۸- مبانی برنامه کاهش استرس بر اساس هشیاری
حضور ذهن چنانچه کبات زین میگوید به معنی توجه کردن به طریق خاص، معطوف به هدف، در زمان حال و بدون داوری است. در حضور ذهن فرد میآموزد که در هرلحظه از حالت ذهنی خودآگاهی داشته و توجه خود را به شیوههای مختلف ذهنی خود متمرکز نمای حضور ذهن ابتدا در دانشگاه ماساچوست توسط جان کبات زین به کار گرفته شد. وی در کلینیک کاهش تنیدگی خود، به شرکتکنندگان تمرین آرامش ذهنی همراه با حضور ذهن میداد. این کوششها به شکل گرفتن مدل حضور ذهن مبتنی بر کاهش تنیدگی انجامید (کابات زین، ۲۰۱۲).
هشیاری را میتوان آگاهی متمرکز و هدفمند توصیف کرد، شیوهای برای عطف توجه هدفمند به لحظه حال و بدون قضاوت. ممکن است این کار بسیار ساده به نظر برسد و در ظاهر کاربردی در دنیای پیچیده و مشغلههای روزمره نداشته باشد؛ اما برای بسیاری از ما توجه هدفمند به فعالیت جاری ذهن، حتی برای لحظاتی کوتاه، میتواند بسیار دشوار باشد. هرچند فرض ما این است که ذهن ماتحت کنترل هشیاریمان قرار دارد، اغلب اوقات این ذهن دررفت و آمدی پایانناپذیر میان گذشته و حال در نوسان است. زمان اندکی را در حال سپری میکنیم. باوجوداین، توانایی ما برای کنار آمدن مؤثر با تنیدگی، اتخاذ تصمیمات آگاهانه و دستیابی به منابع دستنخورده خود و استفاده از آن ها در موقعیتهای چالشبرانگیز و پرسرعت کاری، به توانایی ما در “حضور ” داشتن در لحظه وابسته است. تنها زمانی که در زمان حال حضور داریم میتوانیم توانایی خود را در زمینههای زیر به سطح بهینه برسانیم (کابات زین، ۲۰۰۳).
مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی بهعنوان یکی از درمانهای شناختی- رفتاری نسل سوم یا موج سوم[۹] قلمداد میشود. ذهن آگاهی شکلی از مراقبه[۱۰] است که ریشه در تعالیم و آئینهای مذهبی شرقی خصوصاً بودا دارد (اوست[۱۱]، ۲۰۰۸).
کابات زین، ذهن آگاهی را توجه کردن به شیوهای خاص، هدفمند و در زمان کنونی و بدون قضاوت و پیشداوری تعریف کرده است (به نقل از سگال، ویلیامزو تیزدل[۱۲]، ۲۰۰۳) مارشا لینهان[۱۳] (۱۹۹۳) برای اولین بار بهضرورت گنجاندن ذهن آگاهی بهعنوان یکی از مؤلفههای اساسی درمانهای روانشناختی تأکید کرد. ذهن آگاهی به رشد سه کیفیت خودداری از قضاوت، آگاهی قصدمندانه و تمرکز بر لحظه کنونی در توجه فرد نیاز دارد که توجه متمرکز بر لحظه حال پردازش تمام جنبههای تجربه بلا واسطه شامل فعالیتهای شناختی، فیزیولوژیکی یا رفتاری را موجب میشود. بهواسطه تمرینها و تکنیکهای مبتنی بر ذهن آگاهی فرد نسبت به فعالیتهای روزانه خودآگاهی پیدا میکند، به کارکرد خودکار ذهن در دنیای گذشته و آینده آگاهی مییابد و از طریق آگاهی لحظهبهلحظه از افکار، احساسات و حالتهای جسمانی بر آن ها کنترل پیدا میکند و از ذهن روزمره و اتوماتیک متمرکز برگذشته و آینده رها میشود (سگال و همکاران، ۲۰۰۲؛ رأی[۱۴] و ساندرسون[۱۵]،۲۰۰۴). در ذهن آگاهی، فرد در هرلحظه از شیوه ذهنی خود، آگاه میشود و پس از آگاهی روی دو شیوه ذهن، یکی انجام دادن و دیگری بودن، یاد میگیرد ذهن را از یک شیوه به شیوه دیگر حرکت دهد که مستلزم آموزش راهبردهای رفتاری، شناختی و فراشناختی ویژه برای متمرکز کردن فرایند توجه است (سگال و همکاران، ۲۰۰۲).
درمانهای مبتنی بر ذهن آگاهی بهواسطه اینکه به هر دو بعد جسمانی ذهنی میپردازد دارای اثربخشی بالایی برای درمان برخی اختلالات بالینی و بیماریهای جسمانی گزارششده است. در دو دهه اخیر تعداد زیادی از مداخلات و درمانهای مبتنی بر ذهن آگاهی ظهور کردهاند (بائر، ۲۰۰۶)؛ که از آن جمله میتوان به دو روش کاهش اضطراب مبتنی بر ذهن آگاهی کابات زین (۱۹۹۰ و ۲۰۰۳) و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی ویلیامز (۲۰۰۲) اشاره نمود که روی تمرینهای نشستن، مراقبه قدم زدن و برخی تمرینهای یوگا تأکید میکنند. این مداخلات شامل تمرین توجه متمرکز که در آن فرد توجه خود را روی یک محرک خاص همچون تنفس، احساسهای بدنی و غیره در طول یک دوره زمانی خاص متمرکز میکنند و برای این کار از تکنیکهای آرامبخش ذهنی و جسمی و فنون شناختی بهره میگیرند (بارنهوفر، کران، هرگوز، اماراسینگ، ویندر، ویلیامز[۱۶]، ۲۰۰۹).
در سالهای اخیر پژوهشهای زیادی در مورد مداخلات ذهن آگاهی انجامشده است. در سال ۲۰۱۳ آرچ و آیرز[۱۷] پژوهشی بر روی سربازان بازگشته از جنگ با تشخیص اختلال اضطرابی انجام دادند. این مطالعه مقایسهای بین مداخله ذهن آگاهی با درمان شناختی رفتاری برای درمان گروهی اختلال اضطرابی بود. هر دو گروه بهبود زیاد و برابری را در پیگیری سهماهه نشان دادند و مقداری در نشانههای اضطرابی خود گزارششده کاهش نشان دادند. درمان شناختی رفتاری در کاهش برانگیختگی اضطرابی مؤثرتر بود درحالیکه درمان تنیدگی زدایی مبتنی بر ذهن آگاهی در کاهش نگرانی و ناخوشیهای ناشی از اختلال مؤثرتر بود.
امروزه ذهن آگاهی یکی از درمانهای مطرح در جهان است که در شرایط مختلف و برای افراد سالم و بیمار کاربرد دارد. شواهد نشان میدهد که تنیدگی زدایی مبتنی بر ذهن آگاهی اثرات مثبتی بر روی علائم جسمی و روانی داشته است و میتواند درمان کمکی مؤثری برای بیماریهایی از قبیل پسوریازیس و سندرم فیبرومیالژیا باشد (جم، علی نقی، ایمانی، مرادمند بدیع، رمضانی و محرز، ۱۳۹۰)
گروسمان، تیفنتالر، رایز و کسپر[۱۸] (۲۰۰۷) در پژوهشی اثربخشی روش کاهش تنیدگی مبتنی بر ذهن افسردگی موردبررسی قرار دادندو نتیجه گرفتند که این روش بهبودی معناداری را در درد، کیفیت زندگی، راهبردهای مقابله با درد و افسردگی نشان میدهد. این نتایج در مرحله پیگیری فقط برای کیفیت زندگی معنیدار گزارش شد.
مطالعات نشان میدهد کورتیزول یکی از نشانگرها برای اثبات بهبود ناشی از ذهن آگاهی است. در پژوهشی که روی زنان مبتلابه سرطان سینه انجام شد نیز تغییراتی در سطح پاسخ بیدارکننده کورتیزول مشاهده شد (ماتوسک، پروسنر، دابکین[۱۹]،۲۰۱۱)
همچنین، در ایران نیز پژوهشها نشان میدهد که ذهن آگاهی میتواند باعث بهبودکیفیت زندگی افراد افسرده (کاویانی، حاتمی و شفیع آبادی، ۲۰۰۹)، تنظیم هیجانی (نریمانی، آریان پور، ابوالقاسمی و احدی، ۲۰۱۱)، اختلال وسواس (فیروزآبادی و شاره،۲۰۰۹) و چاقی (موسویان، مرادی، میرزایی، شادفر، محمودی کهریز و همکاران،۲۰۱۱) شود.
برخی ویژگیهای ذهن آگاهی که توجه رواندرمانگران را به خود جلب نموده است عبارتاند از:
الف) توجه: توجه بدون قضاوت به محیط اطراف و پدیدههای فیزیکی، هیجانات و غیره یکی از مفاهیم درمان ذهن آگاهی است که توجه زیادی را به خود جلب نموده است. توجه به پدیدهها بدون قضاوت در مورد آن ها، آگاهی فرد را نسبت به پدیدههای منفی بالا میبرد و درمانجو را از جنبههای منفی و مثبت خویش آگاهی میسازد.
ب) تحمل عاطفه: عاطفه برای درمانگران از اهمیت زیادی برخوردار است. تحمل عاطفه مهارتی است که باعث بهبود بیماران میشود ) لینهان[۲۰]، ۱۹۹). بههرحال اگر درمانگران هیجانات نامناسب را تحمل نکنند، در درک عواطف قوی بیماران دچار مشکل میشوند؛ بنابراین آموزش ذهن آگاهی، تحمل عاطفی را بالا میبرد. تحمل عاطفی پایین، باعث از بین رفتن آزادی عمل بیماران میشود که از طریق آموزش ذهن آگاهی این مهم به دست میآید (کانا و گریسون، ۲۰۱۳).
ج) تمرین پذیرفتن: ذهن آگاهی پذیرش در عمل است نه بهعنوان یک فعالیت یا تصمیم واحد بازگشت به موضوع اولیه باعث پذیرش ویژگیهای خوشایند و ناخوشایند میشود. این امر از این نظر مهم است که ممکن است بیماران نسبت به خویش دیدی انتقادآمیز داشته باشند؛ بنابراین پذیرش و تمرین آن باعث کاهش انتقاد نسبت به خویشتن در آنان میشود. این تکنیک در رواندرمانی باعث پذیرش جنبههای واقعی در بیمار میشود و در اعتمادسازی رابطه اولیه با بیمار مفید و مؤثر است.
د) همدلی و دلسوزی: در تمرینهای ذهن آگاهی بودا ایجاد بینش و دلسوزی نسبت به خویشتن از تمرین پذیرش تجربیات درد و رنج توسط بیماران حاصل میشود؛ اما وجود درد ورنج بهتنهایی کافی نیست. ذهن آگاهی باعث میشود که در روابط با درد و رنجها تغییراتی ایجاد شود و یا آن ها بهصورت کلی نادیده گرفته شوند. درنهایت اینکه ذهن آگاهی دارای تکنیکهایی است که دلسوزی نسبت به خویشتن و نسبت به دیگران را ارتقا میبخشد.
ه) یادگیری مشاهدهای: یادگیری مشاهدهای آگاهی خویشتن یکی از تکنیکهای مهم ذهن آگاهی است که در آن فرد از طریق مشاهده آگاهانه خویشتن نقاط قوت و ضعف خویش را پیدا نموده و به همراه تکنیک پذیرش سعی در پذیرش آن نقاط قوت و ضعف می کند. این تکنیک در یک معنای کلمه موجب بینش بیمار در مورد مشکل خویش می شودو نقش مهمی در رواندرمانی دارد ) گرمر و همکاران، ۲۰۰۵).
[۱]. Just Thought
[۲]. Dysfunctional
[۳]. Emotional Distress
[۴]. Segal, Williams, Ridgeway, Soulsby, Lau
[۵]. Orsillo
[۶]. Roemer
[۷]. Didonna
[۸]. Barnard
[۹]. Third.Wave
[۱۰]. Meditation
[۱۱]. Ost
[۱۲]. Segal, Williams, Teasdel
[۱۳]. Marsha Linehan
[۱۴]. Rygh
[۱۵]. Sanderson
[۱۶]. Barnhofer, Crane, Hargus, Amarasinghe, Winder, Williams
[۱۷]. Arch & Ayers
[۱۸]. Grosman, Tiefenthaler-Gilmer, Raysz, kesper
[۱۹]. Matousek, Dobkin, Pruessner
[۲۰]. Leinehan