برخی از نظریه های روانشناسی پیشنهاد کرده اند که گرایش به اجتناب از حالتهای نامطمئن، احتمالاً نقش مرکزی در گسترش و تداوم آسیب شناسی روانی و اختلالهای اضطرابی و خلقی دارد (هامن[۱] و کوچران[۲]، ۱۹۸۱؛ مک فال[۳] و ولرشیم[۴]، ۱۹۹۷). عدم تحمل بلاتکلیفی بهعنوان باوری که بلاتکلیفی، تازگی، و تغییر، به خاطر تهدیدآمیز بودن غیر قابل تحمل است، تعریف شده است (جنتس[۵] و راسیکو[۶]، ۲۰۱۱). عدم تحمل بلاتکلیفی، یک ویژگی شخصیتی است که از مجموعه ای عقاید منفی درباره عدم قطعیت تشکیل شده است. برای مثال، افرادی که عدم تحمل بلاتکلیفی دارند معتقدند که بلاتکلیفی، پریشان کننده است، وجود شک و تردید در مورد آینده غیرقابل تحمل است، وقایع غیرمنتظره منفی هستند و باید از آنها اجتناب کرد، شک و تردید موجب ناتوانی فرد برای عمل کردن می شود (داگاس و کانر، ۲۰۰۵). افرادی که نمیتوانند بلاتکلیفی را تحمل کنند، موقعیتهای بلاتکلیفی را تنش برانگیز، منفی و فشار زا توصیف می کنند و سعی می کنند از این موقعیتها اجتناب کنند و اگر نیز در این موقعیتها قرار بگیرند کارکردشان دچار مشکل می شود (بوهر و داگاس، ۲۰۰۲). بخشی از عدم تحمل بلاتکلیفی با مفهوم اولیه عدم تحمل ابهام[۷] (IA) شباهت دارد. عدم تحمل ابهام توسط فرینکل برانسویک[۸] (۱۹۴۹) مطرح شده و به عنوان گرایش به تفسیر موقعیتهای مبهم به عنوان تهدید یا منبع ناراحتی و واکنش انعطاف ناپذیر، اضطراب، و اجتناب به چنین موقعیتهایی توصیف گردید (گرینیر[۹] و همکاران، ۲۰۰۵). همبستگی بین مقیاسهای عدم تحمل بلاتکلیفی و عدم تحمل ابهام در دامنهای از ۴۲/۰ (بوهر و داگاس، ۲۰۰۶) تا ۵۰/۰ (داگاس و همکاران، ۲۰۰۵) گزارش شده است. در بررسی مروری گرینیر و همکاران (۲۰۰۵) ارتباط عدم تحمل بلاتکلیفی و عدم تحمل ابهام را مورد بحث قرار دادند. آنها متوجه شدند که در حالی که، هر دو صفتهایی هستند که به وسیله رنج بردن در غیاب اطمینان و روشنی مشخص میشوند، عدم تحمل بلاتکلیفی آشکارا به نااطمینانی رخدادهای آینده اشاره دارد، در حالی که عدم تحمل ابهام در زمان حال (اکنون) اشاره دارد (گرینیر و همکاران، ۲۰۰۵). عدم تحمل بلاتکلیفی را میتوان به عنوان سوگیری شناختی که بر چگونگی ادراک، تفسیر، و پاسخ فرد به موقعیتهای نامطمئن که بر روی سطوح شناختی، هیجانی، و رفتاری تأثیر دارد، تعریف کرد (داگاس، ایچوارتز[۱۰] و فانکیز[۱۱]، ۲۰۰۴).
پژوهشها درباره راههایی که افراد مضطرب، اطلاعات محیطیشان را پردازش می کنند، بالقوه از نقش عدم تحمل بلاتکلیفی در اختلالهای اضطرابی حکایت می کند. بهویژه، بررسیهای سوگیری تفسیری در افراد مضطرب، نقش بالقوه عدم تحمل بلاتکلیفی برای سطوح بالای نگرانی و اختلال اضطراب منتشر را نشان می دهند (فهیمی، ۱۳۹۲).
یافته هایی که نشان می دهند افراد مبتلا به اختلالهای اضطرابی، گرایش به تفسیرهای تهدید آمیز از اطلاعات مبهم دارند، با این عقیده که افراد مبتلا به اختلالهای اضطرابی در تحمل بلاتکلیفی مشکل دارند، همسو است. در حقیقت، عدم تحمل بلاتکلیفی می تواند بهترین توضیح برای سوگیری تفسیر در افراد مبتلا به اختلالهای اضطرابی باشد. در پژوهشی که توسط داگاس و همکاران، انجام شد نتایج نشان داد که شرکت کنندگان با سطوح بالای عدم تحمل بلاتکلیفی اطلاعات مبهم را تفسیرهای تهدید آمیز میکردند. گرایش نیرومند به خَلق تفسیرهای تهدید آمیز از اطلاعات مبهم می تواند منجر به بالا بردن سطوح نگرانی، وسواسهای اجباری، گوش بهزنگی، و حتی حساسیت اضطرابی شود (فهیمی،۱۳۹۲). افراد با عدم تحمل بلاتکلیفی بر این باورند که از موقعیتهای نامطمئن میبایست اجتناب کنند، آنها این موقعیتها را استرسزا، ناامید کننده و برانگیزانندهی اضطراب میدانند. همچنین آنها گرایش به بیش تخمینی امکان غیر قابل پیش بینی بودن رخدادهای منفی دارند. بنابراین، افراد با عدم تحمل بلاتکلیفی در موقعیتهای مبهم مستعد واکنشهای ناکارآمد و خُلق منفی هستند و در پی آن اشکال در عملکرد دارند (بوهر و داگاس، ۲۰۰۲). برای افرادی که نمیتوانند بلاتکلیفی را تحمل کنند. درگیر شدن در موقعیتهای با پیامدهای نامشخص ممکن است سطح بالایی از اضطراب را ایجاد کند و تداوم بخشد. افرادی با عدم تحمل بلاتکلیفی بالا بیشتر احتمال دارد اطلاعات مبهم را بهعنوان تهدید تفسیر کنند. از اینرو تشدید برانگیختگی فیزیولوژیکی آنها به تسهیل چرخه خود تداومی ترس کمک می کند (کارلتون و همکاران، ۲۰۱۰).
عدم تحمل بلاتکلیفی یک سازه اساسی در نظریه و تحقیقات مربوط به اختلال اضطراب فراگیر و اختلال وسواسی جبری میباشد اما مطالعات کمی رابطه بین اضطراب اجتماعی و عدم تحمل بلاتکلیفی را به طور مستقیم بررسی کرده اند (کارلتون و همکاران، ۲۰۱۰). توانایی تحمل بلاتکلیفی مرتبط با موقعیتهای اجتماعی ممکن است یک عنصر مهمی در تعیین اضطراب اجتماعی باشد. در افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی اغلب بلاتکلیفی با اضطراب اجتماعی قبل از یک ملاقات اجتماعی مرتبط است (کارلتون و همکاران، ۲۰۱۰). در واقع ناتوانی در تحمل بلاتکلیفی مرتبط با موقعیتهای اجتماعی ممکن است یک عنصر مهم در توسعه و تداوم اضطراب اجتماعی باشد (کارلتون و همکاران، ۲۰۱۰). افرادی با تجربه اضطراب اجتماعی بالا یک ترس شدید و مداوم از موقعیتهای اجتماعی که در آنها ممکن است توسط دیگران مورد ارزیابی قرار بگیرند، دارند. واضح است که، عدم قطعیت، ابهام و تغییرات غیر قابل پیش بینی در چنین موقعیتهای ارزیابانه اجتماعی وجود دارد. بنابراین این قابل قبول به نظر میرسد که عدم تحمل بلاتکلیفی، ابهام و تغییرات غیر قابل پیش بینی با چنین برداشتی که بلاتکلیفی استرسزا است، تأثیر بدی بر شخص میگذارد و از انجام اعمال سازنده جلوگیری می کند. این با ترس (به عنوان مثال، از مورد انتقاد قرار گرفتن)، اجتناب (به عنوان مثال، صحبت کردن با غریبهها) و ناراحتی جسمی (برای مثال، سرخ شدن صورت، لرزش) که بعضی مردم در چنین موقعیتهایی تجربه می کنند ارتباط دارد (بوالن و راینچس، ۲۰۰۹). همچنین عدم تحمل بلاتکلیفی ممکن است یک مؤلفه اساسی در همه اختلالات اضطرابی باشد. این بهویژه برای بسیاری از مدلهای شناختی– رفتاری، که بر تفسیر نادرست فاجعهبار و نشخوار فکری مبتنی هستند، اهمیت دارد. برای مثال، افرادی با تحمل بلاتکلیفی بالا بعید است که با ابهامات مربوط به بعضی احساسات فیزیولوژیکی (به عنوان مثال: ضربان سریع قلب) نگران شوند، بنابراین آنها کمتر احتمال دارد که نشخوار فکری کنند و این احساسات را فاجعه سازی کنند، (اجتناب از دور باطل اضطراب). به همین ترتیب افرادی با تحمل بالا، بعید است درباره عواقب نامشخص مرتبط با موقعیتهای اجتماعی، رفتاری، فکری یا اتفاقات غیرقابل کنترل و سرزده فاجعه سازی کنند. در مقابل افرادی با عدم تحمل بلاتکلیفی بالا به احتمال زیاد درگیر نشخوار فکری فاجعه سازی میشوند، با توجه به این که برخی بلاتکلیفیها در بیشتر موقعیتها وجود دارد (کارلتون و همکاران، ۲۰۰۷).
[۱]- Hammen
[۲]- Cochran
[۳]- mcFall
[۴]- wollersheim
[۵]- Gentes
[۶]- Ruscio
[۷]- Intolerance of ambiguity (IA)
[۸]- Frenkel-brunswik
[۹]- Grenier
[۱۰]- Schwartz
[۱۱]- Francis