یک سازه اضطرابی که توجه گستردهای در پیشینه مطالعاتی اختلالات اضطرابی به خود اختصاص داده است، حساسیت اضطرابی، است. حساسیت اضطرابی توسط رایس و مک نالی مطرح شده است و عامل آسیب پذیری در مورد اضطراب و اختلالات اضطرابی است که امروزه توجه علمی بسیاری به سوی آن معطوف شده است (مک نالی، ۲۰۰۲). حساسیت اضطرابی یک سازه تفاوتهای فردی است که در آن فرد از نشانه های بدنی که با انگیختگی اضطرابی (افزایش ضربان قلب، تنگی نفس، سرگیجه) مرتبط است، میترسد و اصولاً از این عقیده ناشی می شود که این نشانهها به پیامدهای بالقوه آسیبزای اجتماعی، شناختی، و بدنی منجر می شود (دیکان و همکاران، ۲۰۰۳).
فرض بر این است که حساسیت اضطرابی یک متغیر گرایشی با ثبات است که نشان دهنده میل به تفسیر پیامدهای جسمانی، روانشناختی و اجتماعی تجارب اضطرابی به عنوان امور آزارنده و خطرناک است (رایس و مک نالی، ۱۹۸۵؛ به نقل از هال و همکاران، ۲۰۰۴). بر مبنای تعاریفی که از حساسیت اضطرابی صورت گرفته است میتوان نتیجه گرفت که: ۱- حساسیت اضطرابی یک متغیر تفاوت فردی است ۲- حساسیت اضطرابی یک جزء هیجانی (ترس از نشانه های اضطرابی احساسات مرتبط با اضطراب) و یک جزء شناختی (فاجعه سازی راجع به این نشانهها) دارد (مرادی منش، ۱۳۸۵).
بر اساس دیدگاه نظری راجع به حساسیت اضطرابی میتوان گفت که حساسیت اضطرابی از طریق ژنتیک و یادگیری کسب و منجر به سوگیریهایی در بازیابی و پردازش اطلاعات مربوط به محرکهای فراخوان اضطراب می شود که این خود زمینه ابتلای فرد به اختلالات روانی به ویژه اختلالات اضطرابی می شود (مرادی منش، ۱۳۸۵).
مدلهای نظری اخیر بر اهمیت نحوه برخورد افراد با تجربههای اضطرابآور تأکید دارند. شیوهای که به واسطه آن یک فرد نشانه های هیجانی متعدد (بهویژه نشانه های انگیختگی جسمانی) را تفسیر می کند، ممکن است او را برای تجربه واکنشهای شدید اضطرابی آسیبپذیر سازد (کارتر و همکاران، ۱۹۹۹). بر اساس دیدگاه شناختی، ارزیابیهای شناختی منفی بهعنوان عامل خطر در ایجاد و تداوم اضطراب نقش بازی می کنند (مک کابی، ۱۹۹۹)، در واقع، ارزیابیها و تفسیرهای منفی و فاجعهآمیز از یک احساس بدنی، منجر به یک راهانداز سریع برای اضطراب می شود که به نوبه خود افزایش دهنده احساسات اضطرابی است. بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که ارزیابی فرد از یک موقعیت استرسزا در پیامدهای بعدی آن نقش تعیین کننده دارد. یک رویداد خاص را دو فرد به صورتهای متفاوت ادراک می کنند و این امر بستگی به ارزیابی آنها از موقعیت مورد نظر دارد و به نظر میرسد که حساسیت اضطرابی این ارزیابی را تحت تأثیر خود قرار میدهد (مرادی منش، ۱۳۸۵). افراد با حساسیت اضطرابی بالا اغلب اوقات به نشانه های اضطرابی به طور منفی واکنش نشان می دهند، در حالیکه افراد دارای حساسیت اضطرابی پایین اگر چه ممکن است این نشانهها را به عنوان اموری ناخوشایند تجربه کنند، اما آنها را تهدیدآمیز تلقی نمی کنند (مک نالی،۱۹۹۶، ۱۹۹۹؛ به نقل از هال و همکاران، ۲۰۰۴). فرد دارای حساسیت اضطرابی بالا نه تنها رویدادهای استرسزا، بلکه وقایع نسبتاً عادی را نیز فاجعهآمیز تلقی می کند. در حالی که فرد دارای حساسیت اضطرابی پایین این رویدادها را نامطلوب تلقی کرده ولی در مورد آنها دست به فاجعه سازی نمیزند. افراد دارای حساسیت اضطرابی بالا، با گوش بهزنگی و توجه زیاد به محرکهای محیط (محیط درونی و بیرونی) واکنش نشان می دهند (چمبلس و گلدشتاین، ۱۹۸۱؛ مک نالی، ۱۹۹۹۰؛ رایس، ۱۹۹۱؛ به نقل از دودن و آلن، ۱۹۹۷). نظریهپردازن شناختی عقیده دارند که داشتن آستانه پایین برای واکنش ترس در افراد دارای حساسیت اضطرابی بالا، ناسازگارانه میباشد؛ زیرا موجب تداوم سطح بالایی از برانگیختگی فیزیولوژیکی و در نهایت اجتناب مفرط از محرکها و موقعیتهای بیرونی خواهد شد (به نقل از دودن و آلن، ۱۹۹۷).
مطالعات نشان میدهد که، حساسیت اضطرابی یکی از مؤلفه های روانشناختی دخیل در ایجاد اضطراب اجتماعی میباشد. تحقیقات اخیر نشان داده که جوانان مبتلا به اضطراب اجتماعی به میزان بالایی، از حساسیت اضطرابی برخوردارند (اندرسون و هوپ، ۲۰۰۹). حساسیت اضطرابی با تفسیر انحرافی علائم اضطراب مرتبط است. و به حفظ چرخه اضطراب کمک می کند (تایبودیو و همکاران، ۲۰۱۲). این افراد، احساساتی مانند ضربان سریع قلب، عرق کردن و گیجی را بهعنوان نشانهای از حمله قلبی، شرمساری اجتماعی و بیثباتی روانی تفسیر می کنند (فرجی و همکاران، ۱۳۸۹). افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی وقتی که در معرض موقعیتهای اجتماعی قرار میگیرند برانگیختگی فیزیولوژیکیشان افزایش مییابد (اندرسون و هوپ، ۲۰۰۹). در این افراد رویارو شدن با محرکهای ترسناک و هراسآور، یک واکنش اضطرابی از قبیل احساس وحشت، تنفس منقطع و کوتاه و تپش قلب را در پی دارد (رحمانیان، ۱۳۹۱). که این افراد آنها را به عنوان نشانهای از خطر یا اضطراب تفسیر می کنند و چنین تفسیری از برانگیختگی فیزیولوژیکی، به افزایش علائم اضطراب، مانند تپش قلب بیشتر یا سرخ شدن منجر می شود و درنتیجه برانگیختگی فیزیولوژیکی ممکن است نقش مهمی را در ایجاد ترس در موقعیتهای اجتماعی بازی کند (اندرسون و هوپ، ۲۰۰۹). و ترس از اینکه دیگران علایم اضطراب را مشاهده کنند باعث تشدید اضطراب اجتماعی می شود (کارلتون و همکاران، ۲۰۱۰). آنها تصور می کنند که سایرین متوجه این علایم خواهند شد و در مورد آنها قضاوت نامناسبی خواهند کرد. از اینرو اضطراب اجتماعی احتمالاً به دلیل، ترس از ارزیابی منفی در هنگام نمایش علایم قابل مشاهده اضطراب، با حساسیت اضطرابی رابطه دارد (گرانت و همکاران، ۲۰۰۷). مبتلایان به اضطراب اجتماعی ممکن است به دلیل نگرانی در مورد این که دیگران متوجه لرزش دستها یا صدایشان خواهند شد از صحبت در جمع بترسند یا ممکن است در زمان گفتگو با دیگران به دلیل ترس از آشکار شدن توانایی بیانی ضعیفشان اضطراب شدیدی احساس کنند. احتمال دارد از غذا خوردن، نوشیدن، یا نوشتن در جمع به دلیل ترس از تحقیر شدن به دلیل مشاهده لرزش دستهایشان از جانب دیگران اجتناب کنند (انجمن روانپزشکی آمریکا، ۱۳۸۱).
در مدلهای شناختی- رفتاری اعتقاد بر این است که برانگیختگی (مانند تنگی نفس، تعریق) به علت ادراک منفی از خود، و انتظار شکست اجتماعی تداوم مییابد. بنابراین یک چرخه معیوب بین احساسات بدنی، ارزیابیها و تفسیرهای منفی و اضطراب وجود دارد که به صورت مداوم و پایدار فرد را در حالت گوش بهزنگی نسبت به نشانه های بدنی مرتبط با اضطراب قرار میدهد (فرجی و همکاران، ۱۳۸۹). و به تشدید علایم اضطراب و عواقب مرتبط (مانند: اجتناب) کمک می کند (تایبودیو و همکاران، ۲۰۱۲). به عنوان مثال یک فرد، در یک برخورد اجتماعی، ممکن است بر این باور باشد که او عرق فراوانی می کند، و دیگران میتوانند عرق او را ببینند، و فکر کنند که او از لحاظ اجتماعی فردی نالایق است (تایبودیو و همکاران، ۲۰۱۲).