(وایت و همکاران، ۲۰۰۸) برای درک بهتر چارچوب مفهومی سبک هویت یک مدل تصویری ارائه دادهاند. این مدل بر ماهیت دو گانه طبقه بندی سبکهای هویت تأکید می کند و منبع تفاوت یعنی «تعهد / کاوشگری» را نشان می دهد. افرادی که دارای پایگاه های هویت موفق و مهلت خواه هستند، بیشتر از سبک هویت اطلاعاتی استفاده میکنند و فعالانه به جستجوی اطلاعات میپردازند. تفاوت این دو پایگاه، در میزان تعهد آنها است. بعضی افراد با سبک هویت اطلاعاتی، به ارزشها، اهداف و اعتقادات متعهد شدهاند، در حالی که دیگران به جستجو ادامه میدهند. افرادی که در پایگاه هویت زودرس قرار دارند، از سبک هویت هنجاری استفاده میکنند، فرایند جستجوی اطلاعات در این گروه کمتر دیده میشود و بیشتر به توصیهها و انتظارات افراد مهم در زندگی تکیه میکنند. افرادی که در پایگاه مغشوش هستند از سبک هویت مغشوش – اجتنابی استفاده میکنند. این افراد ضمن اینکه تعهداتی را شکل نداده اند، به لحاظ جستجو و استفاده فعال از اطلاعات، از راهبردهای تعلل، تعویق و اجتناب استفاده میکنند. شکل ۵-۲ مدل تصویری سبکهای هویت را نشان می دهد.
اطلاعات |
نمودار ۲-۳ تطبیق سبکهای پردازش هویت بر اساس فرایند «تعهد و کاوشگری»
عوامل موثر بر شکلگیری هویت
عواملی مثل شخصیت، جنس، خانواده، رسانه های گروهی، اجتماع و فرهنگ در شکلگیری هویت از اهمیت برخوردارند. اهمیتی که اریکسون برای عوامل اجتماعی قائل بوده، از نظریهاش (روانی – اجتماعی) آشکار است. او اصلاح هویت را به این دلیل به اصطلاحات «خود» و «من» ترجیح میدهد که آن ها تأکید بسیار برخورد و جنبههای درونی شخصیت دارند. (محسنی، ۱۳۸۴) دو جنبه را در عوامل اجتماعی از یکدیگر تفکیک میکند.
جامعه میتواند موقعیتهای قراردادی را ارائه کند که در آن فرد با دیگران همانندسازی کند و به تقلید نقش خود بپردازد. در طول نوجوانی والدین، همسالان و نظمهای تربیتی، مذهبی، سیاسی و قانون در بافت فرهنگ نقش حیاتی در شکلگیری هویت دارند. این نظامها، نگرشها و رفتارهای اعضا جوانتر خود را تنظیم میکند و برچسبهایی که این نظامها به مسائل نوجوانی میزنند، در نهایت ممکن است مانع از این شود که علائق نوجوانانی که در جستجوی تعریف خود هستند، به بهترین وجه برآورده شود؛ به همین دلیل اگر اجتماع نقش های نوجوان را از پیش تعیین نکرده باشد و به او اجازه جستجو دهد، این امر سبب تسهیل شکلگیری هویت او خواهد شد. یک نوجوان روان پریش ممکن است به خوبی نقش یک بیمار را به عنوان معنادارترین مبنا برای هویت خود انتخاب کند یا با کمال میل نقشهای بزهکارانه را که دادگاه به آسانی به او عطا میکند بپذیرد. پاسخ مطلوب جامعه در این موارد اجتناب از ارائه تعریفهای حاضر و آماده نقش است و این که با هویتهای آزمایشی این نوجوانان، به عنوان هویت نهایی برخورد نکنند(کروگر، به نقل از فارسی نژاد، ۱۳۸۵). بنابراین تحول هویت به مدارس و جوامعی که فرصتهای گوناگونی برای کاوش تأمین میکنند نیز بستگی دارد. (اریکسون و برک، ۲۰۰۸) خاطر نشان کرد که «ناتوانی در کسب هویت شغلی بیش از هر چیز نوجوانان را آشفته میکند». نظام های آموزشی که تفکر سطح عالی و فعالیتهای فوق برنامه را ترغیب میکنند، نوجوانان را قادر به پذیرش نقشهای مسئول میسازند. معلمان و مشاورانی که دانشآموزان مرتبه پائین اجتماعی – اقتصادی را تشویق میکنند وارد کالج شوند و برنامه آموزشی شغلی که نوجوانان را در دنیای کاری بزرگسال غرق میسازند، به کسب هویت کمک میکنند. فرصت صحبت کردن با بزرگسالان و همسالان بزرگتر که روی مسائل هویت کار کردهاند نیز میتواند مفید واقع شود. بستر فرهنگی و مقطع تاریخی نیز بر تحول هویت تأثیر دارد. برای مثال، در بین نوجوانان امروزی، کاوش و تعهد در زمینه انتخاب شغل و ترجیح نقش جنسی، زودتر از ارزشهای مذهبی و سیاسی صورت میگیرد، در حالی که در هنگام جنگ عقاید سیاسی زودتر شکل میگرفتند (برک، ۱۳۸۵).
جایگاه خود در نظریه سبک های پردازش هویت
برزونسکی(۲۰۰۷) به مفهوم «خود» نه به صورت مستقیم بلکه در قالب مفهوم نظریه «خود» توجه ویژهای نشان داده است. نظریه «خود» یک ساختار مفهومی است که از یک مجموعه مفروضهها، اصول و سازههای مرتبط با خود در هنگام تعامل با دنیای اطراف تشکیل میشود و شامل دانش رویهای یا روان بنههای بازنمایی شده یا سازههای فردی است که برای درک معنادهی به رویدادها و تجربههای فردی به کار میرود. برزونسکی بر این باور است که نظریه خود برای فرد به مشابه یک چارچوب عمل میکند و شخص میتواند برای پاسخ به مسائل مربوط به هویت به آن مراجعه کند.