1-5) فرضیه های تحقیق
فرضیه اول: دقت پیش بینی تکنیک شبکه عصبی مصنوعی در توجیه و پیش بینی مدیریت سودنسبت به روش رگرسیون خطی بیشتر است .
فرضیه دوم: دقت پیش بینی روش ماشین بردار پشتیبان در توجیه و پیش بینی سود نسبت به روش رگرسیون خطی بیشتر است.
1-6) روش تحقیق
1-6-1) جامعه آماری
جامعه آماری مورد نظر در این تحقیق، کلیه شرکتهایی پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران میباشد. دلیل انتخاب شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار این است که قابلیت دسترسی به اطلاعات مالی این شرکتها بیشتر است. همچنین، به خاطر وجود مقررات و استانداردهای سازمان بورس اوراق بهادار تهران، اطلاعات گزارشهای مالی این شرکتها همگنتر است.
1-6-2) نمونه آماری
در این تحقیق، برای انتخاب نمونه، از کل دادههای در دسترس استفاده شده است. نخست تمام شرکتهایی که میتوانستند در نمونهگیری شرکت کنند، انتخاب شدند، سپس از بین کلیه شرکتهای موجود، شرکتهایی که واجد هر یک از شرایط زیر نیستند، حذف شده و در نهایت از بین شرکت های مزبور تعدادی شرکت به صورت تصادفی انتخاب خواهند شد.
1) سال مالی شرکت منتهی به پایان اسفند ماه هر سال باشد.
2) در طی دوره زمانی تحقیق تغییر سال مالی نداده باشد.
3) شرکت سرمایه گذاری و یا واسطه گری مالی نباشد.
4) اطلاعات مورد نظر برای استخراج دادهها در دسترس باشد.
دوره زمانی تحقیق نیز بازه زمانی 1391-1381 میباشد.
1-6-3) روش تجزیه و تحلیل داده ها
در تحقیق حاضر از رگرسیون خطی چندگانه با استفاده از داده های پانل و تکنیک های شبکه های عصبی مصنوعی و ماشین بردار پشتیبان از طریق فرآیند داده کاوی ستفاده شده است. برای داده کاوی الگوریتم ها و رویه های مختلفی توسعه داده شده است. یکی از این الگوریتم ها که به خوبی می تواند در استخراج دانش از داده ها یاری رساند الگوریتم استاندارد CRISP-DM می باشد. از آنجاییکه متدلوژی مذکور مستقل از نوع داده ها بوده و به خوبی می تواند جهت آنالیز داده ها به صورت عام مورد استفاده قرار گیرد. لذا مراحل انجام تحقیق و مدل اجرایی آن متناسب با این الگوریتم استاندارد می باشد. این متدولوژی، یک مدل فرآیندی برای داده کاوی ارائه می دهد که مروری بر چرخه عمر هر پروژه داده کاوی بوده و شامل مراحل متناظر با یک پروژه، وظایف مربوطه و ارتباط بین این وظایف می باشد. این متدولوژی چرخه عمر یک پروژه داده کاوی را به 6 مرحله انعطاف پذیر (1. شناخت کسب و کار، 2. شناخت داده ها، 3. آماده سازی داده ها، 4. مدلسازی، 5. ارزیابی مدل و 6. توسعه مدل) تقسیم بندی کرده است. در این تحقیق کار با داده ها شروع شده و سعی بر آن است تا مواردی را که قبلا آگاهی نسبت به آنها وجود نداشته است، کشف کرده و برای آنها قوانینی ساخته شود. در این فرآیند به منظور ساخت مدل از دو تکنیک شبکه های عصبی مصنوعی و ماشین بردار پشتیبان استفاده شده است. نرم افزار مورد استفاده، برای اجرای فرآیند داده کاوی Clementine 12.0 می باشد. متدلوژی استاندارد داده کاوی در شکل تعدیل شده شماره 1-1 نشان داده شده است.
شکل شماره 1-1
نتایج حاصل از تکنیک های داده کاوی مانند شبکه های عصبی مصنوعی و ماشین بردار پشتیبان به منظور آزمون فرضیه های تحقیق با نتایج حاصل از مدل رگرسیون خطی چندگانه مقایسه می شوند. رگرسیون بهترین مدلی است که میتواند متغیر های خروجی را با متغیرهای ورودی متعدد ارتباط دهد. سادهترین حالت آن، مدل برازش خطی است یعنی ارتباط بین متغیرهای ورودی و خروجی را به صورت خطی برقرار میکند. فرمول زیر نشان دهنده این ارتباط میباشد. در فرمول زیر Y متغیر خروجی و وابسته است و x ها متغیرهای ورودیاند.a و b هم ضرایب میباشند.
Y = a + x1 * b1 +x2 + …..+ xn * bn
1-7) استفاده کنندگان از تحقیق
شناخت بهتر مدیریت سود به کاهش میتواند مورد استفاده کلیه استفاده کنندگان صورتهای مالی قرار گیرد. از جمله اشخاص و گروههای استفاده کننده عبارت است از:
1) سرمایهگذاران و سهامداران شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران.
2) مدیران و اعضای هیات مدیره شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران.
3)اعتباردهندگان و تحلیلگران مالی بازار سرمایه.
4)کارگزاران، هیات نظارت و مسئولین بورس اوراق بهادار تهران.
5)دانش پژوهان و محققان حسابداری و مالی.
1-8) روشهای گردآوری اطلاعات
برای جمعآوری اطلاعات در زمینههای مبانی نظری و ادبیات تحقیق و پیشینه آن و اطلاعات مورد نیاز درباره شرکتها از روشهای ذیل استفاده شده است:
- بررسی ومطالعه کتب فارسی ولاتین، مقالات، پایاننامهها وتحقیقات انجام شده ی مرتبط باموضوع
- بانک اطلاعات مالی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار
- مطالعه و جستجو در سایتها و پایگاههای اطلاعاتی
- نرم افزارهای رایان هم افزا، تدبیر پرداز، صحرا و سیستم معاملات PAM
- آرشیو آماری و تصویری بورس اوراق بهادار
- کتابخانه مرکزی سازمان بورس اوراق بهادار
- سایتهای مرتبط با بورس اوراق بهادار همچون :
1-9) تعریف واژههای کلیدی
شبکه عصبی : یک شبکه عصبی مصنوعی، شامل مجموعه ای از نرون های به هم متصل شده می باشد که به هر مجموعه از این نرون ها یک لایه گفته می شود. در شبکه عصبی مصنوعی، شبکه قانون کار را یاد می گیرد و از یادگیری به ازای هر ورودی، خروجی مناسب را ارائه می دهد.
ماشین بردار پشتیبان: ماشین بردار پشتیبانی الگوریتمی است که نوع خاصی از مدل های خطی را می یابد که حداکثر شدن حاشیه این صفحه را حاصل می کند . حداکثر کردن حاشیه ابر صفحه منجر به حداکثر شدن تفکیک بین طبقات می شود. به نزدیک ترین نقاط آموزشی به حداکثر حاشیه ابر صفحه بردارهای پشتیبان اطلاق می گردد. تنها از این بردارها برای مشخص کردن مرز بین طبقات استفاده میشود.
مدیریت سود: مدیریت سود زمانی رخ می دهد که مدیریت در تهیه گزارشات مالی قضاوت شخصی خود را اعمال و با انجام معاملات ساختگی سعی در گمراه کردن سهامداران شرکت داشته باشد .
رگرسیون:نمونهای از تکنیکهای آماری است که کاربردهایی نظیر هموارسازی منحنی،پیشبینی، مدلیابی روابط علی و معلولی و آزمون آماری در روابط بین متغیرهادارد و ابزارهای معمول آن رگرسیون خطی و لجستیک میباشند.
1-10) خلاصه و نحوه فصل بندی پایان نامه
در فصل اول به شرح مقدمه، بیان مسئله، اهمیت تحقیق، هدف تحقیق، سؤال تحقیق، فرضیه تحقیق، پرداخته شده است و شامل کلیاتی است که دربرگیرنده هدف از تحقیق حاضر میباشد.
فصل دوم به بررسی مبانی نظری مدیریت سود، تکنیک های داده کاوی و نیز بررسی خلاصهای تحقیقات داخلی و خارجی انجام شده می پردازیم.
در فصل سوم سؤالها و فرضیه های مطرح شده در تحقیق، متغیرها و روش تحقیق، جامعه و نمونه آماری، قلمرو تحقیق، دادههای مورد نیاز و چگونگی محاسبه و استخراج آنها بیان خواهد شد.
فصل چهارم به تشریح دقیق روشهای آزمون فرضیه ها و آنالیز دادهها با مدلهای مناسب خواهد پرداخت و نتایج حاصل از آزمون فرضیه ها بیان خواهد شد.
در فصل پنجم نیز خلاصهای از تجزیه و تحلیل نتایج حاصل از آزمون فرضیه ها به همراه نتیجهگیری بیان خواهد شد و همچنین پیشنهادهایی در مورد موضوعاتی که میتواند برای تحقیقات آتی مبنا قرار گیرد ارایه خواهد شد.
در پایان نیز فهرست منابع و مآخذ استفاده شده، ضمایم و نیز چکیده انگلیسی ارایه خواهد شد.
در این فصل ابتدا پس از تعریف مختصری از مدیریت سود به بیان فرضیه های مختلف، انگیزه ها، الگوها و ابزارهای مدیریت سود به بیان مفاهیم تکنیک های داده کاوی مورد استفاده در این تحقیق پرداخته شده است. همچنین، در قسمت پیشینه تحقیق مروری برمطالعات انجام شده در زمینه مدیریت سود و استفاده از تکنیک های داده کاوی در حوزه تحقیقات مالی در ایران و خارج از کشور ارائه شده است.
2-1) مقدمه
هدف صورتهای مالی مطابق با بند 1-1 مفاهیم نظری استانداردهای حسابداری ایران، ارائه اطلاعاتی تخلیص و طبقه بندی شده درباره وضعیت مالی، عملکرد مالی و انعطافپذیری مالی واحد تجاری است که برای طیفی گسترده از استفادهکنندگان صورتهای مالی در اتخاذ تصمیمات اقتصادی مفید واقع شود. همچنین بیانیه شماره پنج مفاهیم حسابداری مالی، نقش اصلی گزارشگری مالی را انتقال اثربخش اطلاعات به افراد برونسازمانی به روشی معتبر و بهموقع میداند (هیأت استانداردهای حسابداری مالی، 1984). رقم سود نیز یکی از اجزای اطلاعات صورتهای مالی است که در تصمیمگیری اشخاص برونسازمانی جهت برآورد ارزش سرمایهگذاری (از طریق برآورد وجوه نقد آتی دریافتی شرکت)، ارزیابی عملکرد شرکت، ارزیابی نقش حسابدهی مدیران و غیره موثر است. حال سوال اینجاست که چه کسی این اطلاعات و صورتهای مالی را تهیه میکند؟ و آیا امکان دارد این شخص یا اشخاص این اطلاعات را به صورت صادقانه و صحیح ارائه نکنند؟ مسئولیت تهیه صورتهای مالی با مدیریت ارشد شرکت است (مفاهیم نظری بند 6-1) و مسلما با عنایت به بسترها و انگیزههایی چون تضاد منافع مالکیت و مدیریت امکان تحریف و دستکاری اطلاعات توسط مدیریت وجود دارد. بهعلاوه در عمل نیز تحریفها و رسواییهای مالی جهانی و نتایج اسفبار آنها نظیر ورشکستگی شرکتهایی چون انرون و ورلدکام را نیز به چشم میبینیم. امکان و وجود چنین تحریفها و دستکاریهای سود در صورتهای مالی و همچنین عواقب چنین کاری مانند ورشکستگی، ایجاد زیانهای بزرگ برای اجتماع و سلب اعتماد عموم مردم از صحت رویههای حسابداری بر اهمیت موضوع مدیریت سود میافزاید.
در دهههای اخیر تحقیقات فراوانی در ارتباط با مدیریت سود انجام گرفته است. اکثر تحقیقات انجام گرفته در این خصوص به بررسی انگیزهها، ابزارها، مدلهای اندازهگیری و روشهای محدودکننده مدیریت سود پرداختهاند. قبل از اینکه به بررسی ادبیات مدیریت سود بپردازیم، لازم است درک روشنی از مفهوم مدیریت سود داشته باشیم.
2-2) تعریف مدیریت سود
در ادبیات حسابداری تعریفهای مختلفی در مورد مدیریت سود توسط محققین ارائه شده است. برخی از آنها به شرح ذیل میباشند.
اسکیپر (1989) مدیریت سود را دخالت عمدی در فرآیند گزارشگری مالی با قصد به دست آوردن سود تعریف کرده است، وی اعتقاد داشت که مدیریت سود در واقع معنایی جز «مدیریت افشاء» ندارد.
دیجورج وهمکاران (1999) مدیریت سود را به عنوان نوعی دستکاری مصنوعی سود توسط مدیریت جهت حصول به سطح مورد انتظار سود برای برخی مقاصد خاص (از جمله حصول پیشبینی تحلیلگران و یا برآورد روند سودهای قبلی برای پیشبینی سودهای آتی) تعریف کردهاند.
هلی و والن (1999) معتقدند مدیریت سود هنگامی رخ میدهد که مدیران از قضاوتهای شخصی خود در گزارشگری مالی استفاده کنند و ساختار معاملات را جهت تغییر گزارشگری مالی دستکاری مینمایند. این هدف یا به قصد گمراه نمودن برخی از صاحبان سهام در خصوص عملکرد اقتصادی شرکت صورت میگیرد، یا به منظور تاثیر بر نتایج قراردادهایی است که انعقاد آنها منوط به دستیابی به سود مشخصی میباشد.
در نهایت جونز و شارما (2001) تعریف جامعی در خصوص مدیریت سود ارائه نمودند. به عقیده آنها مدیریت سود (دستکاری سود) زمانی اتفاق میافتد که مدیران با استفاده از قضاوت در گزارشگری مالی، ساختار مالی و ساختار مبادلات جهت گمراه نمودن بعضی از ذینفعان (شامل سهامداران، اعتباردهندگان، دولت و غیره) درباره عملکرد اقتصادی شرکت یا تحت تاثیر قرار دادن نتایج قراردادی که به ارقام حسابداری گزارش شده وابسته است، در گزارشگری مالی تغییر ایجاد میکنند.
2-3) فرضیه های مختلف در مورد مدیریت سود
در ادبیات موجود، فرضیهها و نظریههای متفاوتی برای توضیح مدیریت سود توسط مدیران و پیامدهای آن مورد استفاده قرار گرفته که عبارتند از: فرضیه مکانیکی، فرضیه بازار کارا، نظریه اثباتی و نظریه رفتار فرصتطلبانه مدیران.
فرضیه مکانیکی: این فرضیه که در دهه 1960 مطرح گردید، بیانگر آن بود که استفادهکنندگان صورتهای مالی، منابع اطلاعاتی به غیر از گزارشهای مالی شرکتها را مورد استفاده قرار نمیدهند و سرمایهگذاران صرفاً براساس ارزشهای ظاهری منعکس در اطلاعات مالی شرکتها تصمیمگیری میکنند. طبق این فرضیه، سرمایهگذاران ممکن است به طور سیستماتیک به وسیله گزینهها و روشهای حسابداری گمراه شوند(نوروش و حسینی، 1388).
فرضیه بازار کارا: رقیب فرضیه مکانیکی، فرضیه بازار کارا نامیده میشود. فرضیه بازار کارآ، (پارادایم حاکم بر تحقیقات حسابداری مالی در دهه 1970 (بیانگر آن است که قیمتهای بازار تمام اطلاعات در دسترس را به طور کامل منعکس مینمایند. در شکل نیمه قوی فرضیه بازارکارآ گفته میشود که بازار میتواند اثر تغییرات حسابداری مصنوعی (مدیریت سود) را تشخیص دهد، لذا مدیریت نمیتواند با این نوع تغییرات به طور سیستماتیک بازار را گمراه و اعمال مدیریت سود نماید. مطالعات زیادی وجود دارد که در آنها از فرضیههای مکانیکی و بازارکارآ استفاده شده، لیکن محققین در تائید پیشبینیهای هر یک با شکست مواجه شدهاند. علاوه بر این، هم فرضیه مکانیکی و هم فرضیه بازارکارآ به دلیل ساده بودن مبانی که بر آنها استوار هستند، مورد انتقاد قرار گرفتهاند(همان).
نظریه اثباتی: نظریه اثباتی انگیزههایی به غیر از انگیزههای مرتبط با بازار سرمایه را برای توضیح مدیریت سود توسط مدیران مطرح مینماید. برای این کار، نظریه اثباتی فرضیههای قبلی را نقض نمیکند، بلکه به جای آن، برای بکارگیری گزینههای متفاوت حسابداری، بر انگیزههای قراردادی داخلی شرکت و نظریه نمایندگی تاکید میکند. مطابق نظریه اثباتی حسابداری، از آن جایی که متغیرهای حسابداری مبنایی را برای تصمیمگیری مربوط به تخصیص منابع، جبران خدمات مدیریت و اجتناب از نقض قراردادهای بدهی فراهم میکنند، مدیریت میتواند از طریق برآوردها و گزینش رویههای حسابداری سود را مدیریت نموده و بر نتایج و پیامدهای این تصمیمها تأثیر گذارد. بنابراین، نظریه اثباتی سمت و سوی تحقیقات مدیریت سود را از آزمون انگیزههای مبتنی بر بازار سرمایه به طرف دلایل قراردادی داخلی شرکت و نظریه نمایندگی برای مدیریت سود سوق داد(همان).
فرضیه رفتار فرصتطلبانه: مطالعات اخیر درباره مدیریت سود مجدداً تاکید خود را از نظریه اثباتی به سمت انگیزههای بازار سرمایهای نظیر رفتار فرصتطلبانه مدیران تغییر دادهاند. از جمله میتوان به مطالعه درباره کوششهای مدیران برای تحت تأثیر قراردادن عرضههای سهام از طریق بیش از واقع نشان دادن سود و یا تحت تأثیر قراردادن عملکرد کوتاهمدت سهام از طریق مدیریت سود و با هدف تحقق بخشیدن به انتظارات تحلیلگران مالی اشاره کرد. در واقع فرضیه فرصتطلبانه نیز در راستای نظریه نمایندگی قرار گرفته است (همان).
2-4) انگیزههای مدیریت سود
درگیر شدن با مسئله مدیریت سود برای شرکتها کاری خالی از مخاطره نیست. مخاطراتی چون مخدوش شدن اعتبار شرکتها و مدیران عامل و خطر دادخواهی از آنها از این قبیل است. بنابراین منطق حکم میکند تنها هنگامی اقدام به مدیریت سود شود که انگیزه کافی برای آن وجود داشته باشد و منافع این کار از هزینهها و مخاطرات آن بیشتر باشد. انگیزههای مدیریت سود را میتوان در دو دسته کلی طبقهبندی کرد.
2-4-1) انگیزههای مربوط به منافع شرکت
آنچه در این نوع انگیزهها دارای اهمیت است، خود شرکت میباشد. به عبارت دیگر هدف مدیریت سود در این نوع انگیزهها عبارت است از بقای شرکت، ایجاد وضعیت نقدینگی و اعتباری مناسبتر شرکت، تحمل هزینههای کمتر و در یک کلام بهبود وضعیت شرکت. انواع مختلف این انگیزهها عبارتند از :
2-4-1-1) افزایش بازده سهام
بیدلمن (1973) معتقد است مدیران دو انگیزه برای هموارسازی سود دارند. اول ایجاد یک جریان با ثبات سود، به منظور تاثیرگذاری مساعد بر بازده سهام و کاهش ریسک شرکت؛ و دوم توانایی مقابله با ماهیت ادواری بودن سود و جلوگیری از کاهش احتمالی همبستگی بازده مورد انتظار شرکت با بازده مجموعه بازار. بارتو و همکاران (2002) به این نتیجه رسیدند که دستیابی به انتظارات تحلیلگران مهم است زیرا شرکت هایی که به این انتظارات دست مییابند یا از آن فراتر میروند از بازده بالاتری بهره مند می شوند حتی اگر این احتمال وجود داشته باشد که این دستاورد از طریق مدیریت سود یا مدیریت انت