1-8-3- درماندگی آموختهشده ………………………………… 7
فصل دوم: ادبیات و پیشنه تحقیق
2-1- مقدمه………………………………….. 9
2-2- درماندگی آموختهشده ……………………………… 9
2-2-1- تعریف…………………………………….. 9
2-2-2- تاریخچه درماندگی آموختهشده…………………………. 9
2-2-3- پیامدهای درماندگی آموختهشده………………………… 11
2-2-4- راهکارهای پیشگیری و درمان درماندگی آموختهشده…………. 12
2-3- تعریف شخصیت …………………………… 13
2-4- نظریه های شخصیت ……………………….. 14
2-4-1- رویکرد روان پویشی ………………………… 14
2-4-2- نظریههای یادگیری………………………….. 18
ادامه فهرست مطالب
عنوان شماره صفحه
2-4-3- رویکرد انسان گرایی- وجودی………………….. 20
2-4-4- نطریه های صفات و عاملی ………………….. 22
2-4-5 نظریه پنج عامل بزرگ شخصیت…………………… 25
2-5- سبک یادگیری……………………………. 27
2-5-2- انواع سبکهای یادگیری………………………. 28
2-5-2-1- سبکهای یادگیری شناختی …………………. 29
2-5-2-2- سبکهای شناختی وابسته به زمینه- ناوابسته به زمینه 29
2-5-2-3- سبک های شناختی تکانشی- تأملی……………… 30
2-5-2-4- سبک های شناختی گریگورک…………………… 30
2-5-2-5- سبکهای شناختی کلب……………………….. 32
2-5-2-6- سبک های شناختی دان و دان…………………. 34
2-5-2-7- سبک های شناختی گراشا- ریچکن ……………. 36
2-5-2-8- سبک های یادگیری دیداری، شنیداری و جنبشی……. 40
2-5-2-9- سبکهای تفکر استرنبرگ…………………….. 40
2-5-2-10- ریخت های شخصیتی مایرز- بریگز……………… 43
2-5-2-11- سبک های یادگیری فلدر و سیلورمن…………… 45
2-6- پیشینه پژوهش ………………………….. 47
2-7- جمع بندی ……………………………… 55
فصل سوم: روش شناسی پژوهش
3-1- مقدمه ………………………………… 58
3-2- روش پژوهش……………………………… 58
3-3- جامعه آماری……………………………. 58
3-4- حجم نمونه و روش نمونه گیری ……………… 58
3-5- ابزراگردآوری داده ها …………………… 59
3-6- روش آماری……………………………… 62
ادامه فهرست مطالب
عنوان شماره صفحه
فصل چهارم: یافته های پژوهش
4-1– مقدمه…………………………………. 64
4-2- توصیف دادهها ………………………….. 64
4-3- تحلیل دادهها ………………………….. 67
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری
5-1- مقدمه…………………………………. 77
5-2- بحث در نتایج…………………………… 77
5-3- محدودیت های پژوهش………………………. 80
5-4- پیشنهادها……………………………… 80
5-4-1- پیشنهادهای پژوهشی…………………….. 80
5-4-2- پیشنهادهای کاربردی……………………. 80
منابع فارسی………………………………… 82
منابع انگلیسی………………………………. 86
چکیده
هدف این پژوهش پیشبینی درماندگیآموختهشده براساس ویژگیهای شخصیتی و سبکهای یادگیری دانشآموزان دختر بود. روش پژوهش همبستگی از نوع پیشبینی بوده و جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشآموزان دختر پایه سوم متوسطه شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 93-1392 تشکیل میدادند. حجم نمونه براساس فرمول کوکران 360 نفر تعیین شد. افراد گروه نمونه به شیوه نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای انتخاب شدند و به پرسشنامههای ویژگیهای شخصیتی، سبکهای یادگیری فلدر- سولومان و سبک اسناد پاسخ دادنـد. دادههای پژوهش با استفاده از روش ضریب همبستگی پیرسون و روش رگرسیون چندگانه به وسیله نرمافزار SPSS تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین ویژگیهای شخصیتی روان نژندخویی و درماندگیآموختهشده رابطه معکوس و بین ویژگیهای شخصیتی توافقپذیری و وجدانیبودن با درماندگی آموخته رابطه مستقیم وجود دارد. همچنین نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان داد ویژگی روان نژندخویی توان پیشبینی درماندگی آموختهشده را به صورت معکوس دارد.
کلیدواژه: درماندگی آموختهشدهآموختهشده، ویژگیهای شخصیتی، سبکهای یادگیری، دانشآموز.
فصل اول
کلیات پژوهش
1-1- مقدمه: نظام آموزشی در هر کشوری نقش مهم و حیاتی در پرورش استعدادهای فـردی، تحکـیم پایههای زندگی اجتماعی، گسترش آرمانهای دموکراتیک و ایجاد تفاهم میان افراد انسانی ایفا میکند (شریعتمداری، 1382). تحقق چنین هدفی در گرو به کارگیری اصول و فنون روانشناسی در آموزشگاهها و موسسات آموزشی به منظور کاهش مشکلات و آسیبهای خاص نظام است (مقدم، 1363).
بارها دیده شده دانشآموزانی که به لحاظ توانایی و استعداد یادگیری بسیار شبیه به هم هستند در پیشرفت تحصیلی تفاوت زیادی با هم دارند. این تفاوت ها نه تنها در یادگیری درسهای آموزشگاهی بلکه در سایر فعالیتهای غیرتحصیلی نیز به چشم میخـورد. این جنبه از رفتار آدمی به حوزه انگـیزش در روانشناسی مربوط میشود (سیف، 1372). یکی از نظریههای جدید انگیزشی که از نظریههای روانشناختی انگیزش است نظریه اسناد یا نسبت دادن نام دارد. مفهوم عمدهای که در این زمینه مطرح میگردد، درماندگیآموختهشده است. این مفهوم در توجیه برخی عقب ماندگیها و پارهای از افسردگیها نقش مهمی ایفا میکند (سیف، 1369). سلیمگن (به نقل از سیف، 1388) مفهوم درماندگی آموختهشده را به عنوان حالتی ویژه تعریف کرد که اغلب در نتیجه اعتقاد فرد مبنی بر این که رویدادها تحت کنترل او نیستند ایجاد میشود. به اعتقاد سلیگمن اینها افرادی هستند که در کوششهای زندگیشان چنان سرخوردهاند که ناامید و گوشه گیرند و در نهایت سر به تسلیم مینهند. معمولاً درماندگی به کاهش فعالیتهای حرکتی، عزت نفس و حتی گاهی مرگ منجر میشود.
این عقیده که تفاوت افراد در یادگیری صرفاً ناشی از تفاوت آنان در هوش و استعداد است تا مدتها در دنیای تعلیم و تربیت پذیرفته شده بود در حالیکه یادگیری به عنوان یک موضوع چند وجهی از عوامل مختلفی تأثیر میپذیرد. بعدها پژوهشگران نشان دادند که عوامل دیگری نظیر انگیزش، ویژگیهای شخصیتی، دشواری تکلیفها و تفاوت سبکهای یادگیری افرادنیز در این امر دخیلند.
یادگیری چرخهای است که با انگیزه، به کارگیری سبک ترجیحی فرد برای رویارویی با مسئله و بالاخره تجربه یادگیری آغاز میشود، با تفکر ادامه مییابد و به فعالیت ختم میشود از نتیجه آن احساس موفقیت یا شکست و افکار مرتبط با آن به وجود میآیند و این افکار و احساسات منتج از آن با تأثیرگذاری بر خودپنداره منجر به افزایش یا کاهش انگیزه و ایجاد درماندگی آموختهشده یا کفایت آموختهشدهآموختهشده میشوند و به این ترتیب کل شخصیت فرد تحت تأثیر قرار میگیرد.
این پژوهش با هدف تأملی بر درماندگیآموختهشده به عنوان یک حالت انگیزشی، ویژگیهای شخصیتی دانشآموزان و سبک ترجیحی آنها در برخورد با موقعیتهای یادگیری انجام شده است تا وجود رابطه احتمالی بین آنها مشخص شده و برنامهریزان و متخصصان آموزشی را در ارائه راهکارهای مؤثر جهت پیشگیری از درماندگی و یا کاهش آنآموختهشده در محیطهای آموزشی یاری نماید.
1-2- بیان مسئله: نظامهای آموزشی که در آنها میزان پیشرفت تحصیلی پایین است به طریقی ضعف و نقص خود را نشان میدهند و نظامهای آموزشی پیشرفته همه تلاش خود را در ارتقاء کیفیت تحصیلی دانشآموزان به کار میبرند (بیابانگرد، 1378). در پیمودن این مسیر تا هنگامی که رویکرد رفتاری بر روانشناسی حاکم بود نظریههای یادگیری نیز بر عوامل محیطی تاکید داشتند اما با پیدایش نظریههای شناختی، انگیزش و شناخت به عنوان عوامل تأثیرگذار بر یادگیری دانشآموزان جایگاه ویژهای پیدا کرد. یکی از نظریه های جدید روانشناسی انگیزش نظریه اسناد یا نسبت دادن است و از مفاهیم عمده آن درماندگی آموختهشده است که از اعتقاد افراد به این که موفق نخواهند شد ناشی میشود این اعتقاد به پایین آمدن سطح انگیزش و کاهش تلاش میانجامد (کارور و شی یر، 1985؛ ترجمه رضوانی، 1375). مفهوم درماندگی آموختهشده معرف منفیترین حالت مفهوم خود است. این مفهوم به یادگیرندگانی اشاره میکند که کوشش را با پیشرفت مرتبط نمیدانند. درماندگیآموختهشده یک مشکل آموزشی است که از شکستهای پیاپی در یادگیری ناشی شده است.
از دیگر شاخصههای نظامهای آموزشی موفق توجه کردن به تفاوتهای فردی دانش آموزان است. جدا از بهره هوشی، ویژگیهایی مثل نوع شخصیت و سبکهای یادگیری و شناختی، تعامل معناداری با موفقیت و شکست تحصیلی نشان دادهاند. ویژگی شخصیت به راههایی اشاره دارد که یک فرد جهت رویارویی با مسائل جدید انتخاب مینماید. این ویژگیها معمولاً ثابت و تغییر ناپذیرند و نقش مهمی در انجام تکالیف و موفقیت فرد دارند بدیهی است که موفقیت و شکست نیز بر انگیزش یادگیری و خودپنداره تحصیلی تأثیرگذار است. مدل پنج عاملی شخصیت ( کاستا و مک کری ،1986 ) بیانگر مدل مفهومی غالب ساختار شخصیت است. پنج عامل بزرگ شخصیت در این مدل عبارتند از:
- روانرنجوری: احساسات منفی مانند ترس، غم، برانگیختگی، خشم و احساس گناه ، احساس کلافگی دائمی وفراگیر، مبنای این شاخص را تشکیل میدهند0 از آنجا که هیجان مخرب در سازگاری فرد با محیط تاثیر دارد، در زن و مردی که دارای نمرات بالا در این شاخص باشند، احتمال بیشتری وجود دارد که دارای باورهای غیرمنطقی باشند، قدرت کمتری در کنترل تکانهها داشته باشند و میزان سازش ضعیفتری با دیگران و شرایط استرسزا نشان دهند (فتحیآشتیانی،1390 )
- برونگرایی: برونگراها افرادی اجتماعی هستند، دوست داشتن مردم، ترجیح گروههای بزرگ و گردهماییها، با جرأت بودن، فعال بودن و پرحرف بودن نیز از صفات آنهاست. آنها برانگیختگی جنسی و تحریک را دوست دارند (گروسی فرشی، 1380).
- باز بودن به تجربه: انعطافپذیری نسبت به عمل، مخالف تحجر است، افراد انعطافپذیر مایلند برای یک خوراک جدید، دیدن فیلمی تازه یا مسافرت به کشورهای خارجی تلاش کنند. این افراد کنجکاوند، در ارزشها به سوی آزاداندیشی تمایل دارند و میپذیرند که آنچه که برای یک شخص درست یا غلط است ممکن است در شرایط دیگر این گونه نباشد، گرایش به فعالیتهای هنری، ویژگی خاص افراد انعطاف پذیر است (گروسی فرشی، 1380).
- توافق: این افراد آسانتر از دیگران اعتماد میکنند و بهندرت نسبت به نیات پنهانی بدگمان میشوند، قابل اعتماد، رک، صریح و بیتزویرند. متواضعند و به دیگران احترام میگذارند و از لحاظ نگرشی دلرحم و احساساتی هستند (گروسی فرشی، 1380).
- وجدانی بودن: این اشخاص با وجدان، منطقی و آگاهند و به شایستگی خود در حد بالا اعتماد دارند. آنها از بعضی جهات بازداری میشوند، با دقت زیاد از دستورات اخلاقی پیروی میکنند و در اجرای وظایف اجتماعی سخت گیرند (گروسی فرشی، 1380).
سبک یادگیری از دیگر عواملی است که از طریق ارتباط با یادگیری زمینه موفقیت یا شکست فرد را در انجام تکلیف فراهم میکند. غالباً وظایفی را که به افراد محول میشود، میتوان طوری ارائه داد که با سبک یادگیری آنان انطباق داشته باشد. یا این که افراد سبکهای یادگیریشان را متناسب با وظایف تعدیل کنند. اما اگر توانایی لازم را در این زمینه نداشته باشند، هرگز نمیتوانند شانس این را داشته باشند که رویکردشان را تغییر دهند (استنبرگ، 1997؛ به نقل از باباعلی، 1384). بنابراین محتمل است سبکهای یادگیری نیز از طریق ارتباط با موفقیت یا شکست در انجام تکالیف با انگیزه یادگیری، خودپنداره و در نهایت احساس توانایی و یا درماندگیآموختهشده ارتباط داشته باشند. با توجه به آنچه مطرح شد منظور از اجرای این پژوهش یافتن پاسخ این سوال است که آیا میتوان درماندگیآموختهشده در دانشآموزان را با توجه به ویژگیهای شخصیتی و سبک یادگیری آنان پیشبینی کنیم؟
1-3- اهمیت و ضرورت مسئله: از جمله مسائل مورد توجه هر نظام آموزش و پرورش چگونگی ارتقاء وضعیت تحصیلی و انگیزشی دانشآموزان است. در این مسیر توجه به وضعیت انگیزشی دانشآموزان و عوامل تأثیرگذار مرتبط با آن مسئلهای است که هر چه بیشتر برنامهریزان و مجریان آموزش و پرورش مورد تاکید قرار میدهند. باتلر و وین (1995) اظهار داشتهاند عمدهترین مولفههای مؤثر بر پیشرفت تحصیلی شناخت و انگیزش است.
در این پژوهش موضوع درماندگی آموختهشده به عنوان یک حالت انگیزشی مطرح شده و سعی شده است ارتباط آن با ویژگیهای شخصیت و سبکهای یادگیری به عنوان عوامل پیشبینی کننده درماندگی آموختهشده مورد بررسی قرار گیرد با این هدف که با توجه به سبک یادگیری و ویژگیهای شخصیتی مرتبط با درماندگی آموختهشده بتوان آگاهیهای بیشتری به دست اندرکاران نظام آموزش و پرورش ارائه داد تا در جهت فراهم نمودن شرایط مطلوب برای رشد و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان، پیشگیری از ایجاد درماندگیآموختهشده و جلوگیری از افت تحصیلی و ارتقاء سلامت روان سرمایههای انسانی کشور اقدام مؤثری صورت گیرد.
1-4- هدف های تحقیق
هدف کلی: پیشبینی درماندگی آموختگی شده براساس ویژگیهای شخصیتی و سبک یادگیری دانشآموزان دختر پایه سوم متوسطه.
هدف های جزئی عبارتند از:
- تعیین رابطه ویژگیهای شخصیتی با درماندگیآموختهشدهآموختهشده در دانشآموزان پایه سوم متوسطه.
- تعیین رابطه سبکهای یادگیری با درماندگیآموختهشده آموختهشدهدر دانشآموزان دختر پایه سوم متوسطه.
- پیشبینی درماندگیآموختهشده آموختهشده براساس ویژگیهای شخصیتی و سبک یادگیری دانشآموزان دختر پایه سوم متوسطه.
1-5- فرضیههای پژوهش
- بین ویژگی های شخصیتی و درماندگی آموختهشده دانش آموزان دختر رابطه وجود دارد.
- بین سبک های یادگیری و درماندگی آموختهشده دانش آموزان دختر رابطه وجود دارد.
- براساس ویژگیهای شخصیتی و سبکهای یادگیری میتوان درماندگیآموختهشده دانش آموزان دختر را پیشبینی کرد.
1-6- متغیرها
- متغیرهای پیشبین: ویژگیهای شخصیتی و سبکهای یادگیری
- متغیر ملاک: درماندگی آموختهشده
1-7- تعریف مفهومی متغیرها
1-7-1- پنج عامل بزرگ شخصیت:( کاستا و مک کری،1992؛ به نقل از گروسی فرشی ، 1380) پنج عامل بزرگ شخصیت را به شرح زیر تعریف نموده اند:
الف- روان نژندخویی: تمایل عمومی به تجربه عواطف منفی چون ترس، غم، دستپاچگی، عصبانیت، احساس گناه و نفرت.
ب- برونگرایی: تمایل عمومی به جامعه گرایی، دوست داشتن مردم، فعال بودن، پرحرف بودن، ترجیح گروه های بزرگ و گردهماییها، سرخوشی و انرژی بالا.
ج- باز بودن به تجربه: تمایل به تصور فعال، احساس زیباپسندی، توجه به احساسات درونی، تنوع طلبی، کنجکاوی ذهنی و استقلال در قضاوت.
د- توافق: تمایل عمومی به نوع دوستی، همدردی با دیگران، کمک کردن به دیگران و دریافت کمک متقابل.
ه- وجدانی بودن: تمایل عمومی به هدفمند بودن، بااراده و مصصم بودن، کنترل خود، سازماندهی و انجام وظایف محوله به نحو مطلوب.
1-7-2- سبک یادگیری: عبارت است از راهنمای انفرادی مورد استفاده یادگیرنده برای پردازش اطلاعات تازه (دی چکو و کرافورد، 1974؛ به نقل از خاکسار بلداجی، 1384).
الف- سبک یادگیری فعال: یادگیرندگان فعال ترجیح می دهند درباره اطلاعات با دیگران بحث کنند و اطلاعات را برای آنانآنها توضیح دهند. این امر به این یادگیرندگان کمک می کند تا اطلاعات را بهتر بفهمند و به خاطر بسپارند.
ب- سبک یادگیری تأملی: یادگیرندگان تأملی ترجیح می دهند ابتدا با آرامش درباره اطلاعات فکر کنند. بر این اساس، یادگیرندگان تأملی به کارهای فردی علاقه دارند، در حالی که یادگیرندگان فعال به کارهای گروهی علاقمندند.
1-8- تعریف عملیاتی متغیرها
1-8-1- پنج عامل بزرگ شخصیت: نمراتی است که آزمودنیها در پرسشنامه ویژگیهای شخصیتی (FFI) که عوامل N روان آزردهگرایی، E برونگرایی، O گشودگی، A موافق بودن و C با وجدان بودن را مورد اندازهگیری قرار میدهد به دست میآورند.
1-8-2- سبک یادگیری: نمراتی است که دانش آموزان در پرسش نامه فلدر- سولومان در بعد پردازش کسب می کنند.
1-8-3- درماندگی آموختهشده: نمرات پایینی است که دانش آموزان در پرسشنامه سبک اسناد (ASQ) برای اسنادهای درونی، پایدار و کلی وقایع خوشایند و اسنادهای بیرونی، ناپایدار و اختصاصی وقایع ناخوشایند به دست می آورند.
2-1- مقدمه
در این فصل پس از ارائه تعاریف مختصری در رابطه با درماندگیآموختهشده، به ذکر تاریخچه علمی آن، راهکارهای پیشگیری و کاهش درماندگیآموختهشده، معرفی مکاتب مختلفی که به موضوع شخصیت پرداختهاند؛ معرفی سبکهای یادگیری و توضیحاتی در مورد انواع آن و سپس مبانی پروهشی مرتبط با موضوع مورد نظر اعم از پژوهشهای انجام شده در خارج و داخل ایران خواهیم پرداخت.
2-2- درماندگی آموختهشده
2-2-1- تعریف: از جمله مفاهیمی که در زمینه رفتار نابهنجار یا آسیبشناسی روانی مطرح میشود، مفهومی است که درماندگی یا استیصال نامیده میشود. این مفهوم در توجیه بعضی از عقب ماندگیهای تحصیلی و افسردگیها نقش دارد (جعفری، 1381). به طور معمول درماندگی آموختهشده عبارت است از تهدید نسبت به احساس کنترل فرد که اغلب فعالیت شدیدی را به مقصود بازیابی کنترل به وجود میآورد. سپس این احساس فقدان کنترل، نوعی کاهش در فعالیت به وجود میآورد؛ یعنی نوعی فقدان ظاهری انگیزش و بیمیلی به پایداری (سلیگمن، 1975). مفهوم درماندگی آموختهشده معرف منفیترین حالت درک از خود است. درماندگیآموختهشده در حوزه تعلیم و تربیت به یادگیرندگانی اشاره میکند که کوشش را با پیشرفت مرتبط نمیدانند. آنها یادگیرندگانی هستند که فکر میکنند هر کاری انجام دهند به موفقیت دست نمییابند. این موضوع ابتدا توسط مارتین سلیگمن مورد پژوهش قرار گرفت. سلیگمن مفهوم درماندگی آموختهشده را به عنوان حالت ویژهای که اغلب در نتیجه اعتقاد فرد مبنی بر این که رویدادها در کنترلش نیستند در او ایجاد میشود، تعریف کرد. به سخن دیگر، یادگیرنده بعد از یک رشته تجربه که در آن پاسخهایی که فرد دریافت میکند در نتیجه رفتار او تغییر نمیکند، میآموزد که رفتار و نتیجه رفتار او از یکدیگر مستقل هستند (هرگنهان و السون، 1997؛ سیف، 1385).
2-2-2- تاریخچه درماندگیآموختهشده: تئوری مشهور درماندگی آموختهشده در سال 1967 توسط مارتین سلیگمن به پشتوانه یک آزمایش حیوانی و در تعلیل بیماری افسردگی ارائه شد. آزمایشهای وی سه گروه سگ را شامل میشد که گروه اول گروه شاهد بود. کار اصلی این گروه خوردن و خوابیدن بود و به آنهاآنها اجازه خروج از قفس داده میشد. پژوهشگران سگهای گروه دوم و سوم را از بین سگهای دو قلو انتخاب کردند؛ یک قل در قفس گروه 2 و قل دیگر در قفس گروه 3 قرار داده میشدند؛ این در شرایطی بود که درب قفس را هم روی هر دو گروه قفل کرده و آنها اجازه خروج از قفس را نداشتند. سپس هراز چند گاهی پژوهشگر دکمه شوک الکتریکی را فشار میداد؛ وقتی شوک الکتریکی شروع میشد سگها طبیعتاً پارس میکردند و خود را به در و دیوار قفس میکوبیدند. بعد از مدت کوتاهی در قفس گروه دوم اهرمی تعبیه شد که اگر پای سگ روی آن میرفت، شوک قطع میشد. در قفس گروه سوم اهرمی تعبیه شده بود اما فقط حالت نمادین داشته و هیچ تأثیری بر قطع جریان الکتروشوک نداشت (سلیگمن، 1967). پس از مدتی سگها شرطی شدند به طوری که تا شوک شروع می شد، گروه دوم اهرم را کشیده و باعث قطع جریان الکتریکی می شدند؛ در صورتی که گروه سوم دست از تلاش کشیده و زوزه خفیفی سر میدادند و چشم انتظار پایان جریان الکتریکی مینشستند (هنگامی که گروه دوم شوک را قطع میکردند، جریان الکتروشوک در گروه سوم هم قطع می شد). در مرحله بعدی از آزمایش سلیگمن و همکارانش درب هر دو قفس را باز گذاشتند و به سگها این امکان را دادند که از قفس خارج شوند؛ طی این مرحله سگهای گروه دوم که مشاهده کردند دیگر اهرم خاصیت سابق را ندارد به زودی راه خروج را یافتند درحالی که سگ های گروه سوم همچنان حرکتی نکرده و زوزه کشان در جای خود ماندند؛ یعنی حتی وقتی فرصتی برای فرار در اختیارشان قرار گرفت؛آنها یاد گرفته بودند که ناگزیر و ناچارند و باید به سرنوشتی که دیگران برایشان رقم زده بودند تن دهند.
سلیگمن نتایج آزمایشاتش را به جامعه انسانی تعمیم داد و چنین بیان داشت که افسردگی پاسخ انسان است به مجموعهای از تلاشهای نافرجام وی. در حقیقت فرد افسرده به این نتیجه میرسد که سرنوشت او فارغ از تلاشی که میکند، در جایی خارج از عهده او رقم خواهد خورد (سلیگمن، 1975). این الگوی اولیه درماندگی آموختهشده به دلیل نقصهایی که داشت، توسط صاحب نظران مورد تجدید نظر قرار گرفت. نقص عمده آن عدم توجه به تفاوتهای فردی بود. طی آزمایشهای مکرر روشن شد همه افراد تحت شرایط یکسان واکنش های یکسانی از خود نشان نمیدهند. برخی در مواجهه با مسئله، آن را غیر قابل حل میدانند، در حالی که برخی دیگر معتقدند مسئله قابل حل است، اما آنها توانایی حل آن را ندارند. این نوع تفسیر متفاوت، صاحب نظران را به عوامل جدیدی رهنمون ساخت که «منبع کنترل» نام دارد؛ مفهومی که قرابت بسیاری با مفهوم منبع کنترل درونی– بیرونی راتر داشت. در نتیجه، از همین زمان بود که آبرامسون و همکاران (1999) سبک های اسناد را وارد نظریه درماندگیآموختهشده کردند و بدینسان، نظریه درماندگی، مطرح گردید که چ