1-7-2 تفکر دومقولهای:.. 24
2-7-2 فاجعهانگیزی:.. 24
3-7-2 تعمیم افراطی:.. 24
4-7-2 انتزاع دلبخواهی:.. 24
5-7-2 استنتاج دلبخواهی:.. 25
6-7-2 بزرگ جلوه دادن یا کوچک جلوه دادن:.. 25
7-7-2 برچسب زدن:.. 25
8-7-2 شخصیسازی:.. 25
8-2ارزیابی اولیه.. 26
9-2 تعریف باورهای غیر منطقی.. 27
10-2 خصوصیات باورهای منطقی.. 28
11-2 طبقهبندی باورهای غیر منطقی.. 29
12-2 انواع باورهای غیرمنطقی.. 29
1-12-2 باور غیرمنطقی توقع و تأیید دیگران: 29
2-12-2 باور غیرمنطقی انتظار بیش از حد از خود: 30
3-12-2 باور غیرمنطقی سرزنش کردن خود:.. 31
4-12-2 باور غیرمنطقی واکنش به ناکامی:.. 32
5-12-2 باور غیرمنطقی بیمسئولیتی عاطفی:.. 32
6-12-2 باور غیرمنطقی نگرانی زیاد توأم با اضطراب (توجیه مضطربان): 33
7-12-2 باور غیرمنطقی اجتناب از مشکل:.. 34
8-12-2 باور غیرمنطقی وابستگی:.. 35
9-12-2 باور غیرمنطقی درماندگی برای تغییر:.. 35
10-12-2 باور غیرمنطقی کمالگرایی:.. 36
13-2 تحقیقات مرتبط خارجی.. 37
14-2 تحقیقات مرتبط داخلی.. 40
15-2 جمع بندی.. 42
فصل سوم: روش پژوهش
1-3 مقدمه.. 45
2-3روش پژوهش.. 45
3-3جامعه آماری.. 46
4-3حجم نمونه و روش نمونهگیری.. 46
5-3 ابزارهای پژوهش.. 47
1-5-3 پرسشنامه تحلیلرفتگی آموزشی.. 47
2-5-3 آزمون باورهای غیرمنطقی.. 48
3-5-3 مقیاس تحریف شناختی:.. 53
6-3 مراحل اجرای پژوهش.. 55
7-3روش تجزیه و تحلیل دادهها.. 55
فصل چهارم:تجزیه و تحلیل داده ها
1-4مقدمه.. 59
2-4 توصیف دادهها.. 61
1-2-4توزیع جمعیت نمونه بر اساس جنسیت.. 61
2-2-4 توزیع جمعیت نمونه بر اساس دانشکده.. 62
3-2-4آمارهای توصیفی نمرات تحلیل رفتگی آموزشی.. 64
4-2-4آمارهای توصیفی نمرات تحریف شناختی.. 65
5-2-4آمارهای توصیفی نمرات باورهای غیر منطقی.. 67
3-4بررسی نرمال بودن توزیع نمرات متغیرها.. 68
4-4بررسی فرضیههای پژوهش.. 70
1-4-4 فرضیه 1- بین تحریف شناختی و خستگی هیجانی دانشجویان رابطه مثبت وجود دارد… 70
2-4-4فرضیه 2- بین تحریف شناختی و بدبینی تحصیلی دانشجویان رابطه مثبت وجود دارد… 72
3-4-4فرضیه 3- بین تحریف شناختی و ناکارآمدی تحصیلی دانشجویان رابطه مثبت وجود دارد… 74
4-4-4فرضیه 4- بین باورهای غیر منطقی و خستگی هیجانی دانشجویان رابطه مثبت وجود دارد… 77
5-4-4فرضیه 5- بین باورهای غیر منطقی و بدبینی تحصیلی دانشجویان رابطه مثبت وجود دارد… 79
6-4-4فرضیه 6- بین باورهای غیر منطقی و ناکارآمدی تحصیلی دانشجویان رابطه مثبت وجود دارد… 81
7-4-4 فرضیه 7 بین تحریفهای شناختی و باورهای غیر منطقی دانشجویان رابطه مثبت وجود دارد… 84
8-4-4 فرضیه 8- بر اساس تحریفهای شناختی میتوان تحلیل رفتگی آموزشی دانشجویان را پیش بینی کرد… 85
9-4-4فرضیه 9 بر اساس باورهای غیر منطقی می توان تحلیل رفتگی آموزشی دانشجویان را پیش بینی کرد… 90
5-4یافتههای فرعی پژوهش.. 94
1-5-4 بررسی تفاوت میزان تحلیل رفتگی آموزشی، تحریفهای شناختی و باورهای غیر منطقی در دانشجویان دختر و پسر.. 94
2-5-4بررسی تفاوت میزان تحلیل رفتگی آموزشی ، تحریفهای شناختی و باورهای غیر منطقی در دانشجویان دانشکدههای مختلف.. 95
فصل پنجم:بحث و نتیجه گیری
1-5 مقدمه.. 101
2-5بحث و نتیجه گیری.. 101
3-5 جمع بندی.. 110
4-5 محدودیتها.. 111
5-5 پیشنهادها.. 111
1-5-5پیشنهادهای پژوهشی.. 111
2-5-5پیشنهادهای کاربردی.. 112
منابع.. 115
1 مقدمه
یکی از عواملی که موجب کاهش کارایی نیروی انسانی می گردد تحلیل رفتگی است،که شروع تحقیق درباره آن با فرویدنبرگر(1974) آغاز شد.تحلیل رفتگی سرایت پذیری زیادی دارد و فرد تحلیل رفته خیلی زود بسیاری از اطرافیان خود را به آن مبتلا می سازد(سعادت ، 1375).این پدیده ناشی از استرس دراز مدت در دانشجویان است. همهی دانشجویان ممکن است در طول تحصیل شان استرس را تجربه کرده باشند و بیشتر دانشجویان به طور موفقیت آمیزی با این استرس مقابله می کنند. مفهوم ذکر شده نقطه ی پایانی مقابله ی ناموفق با استرس تحصیلی است (جنت ، هریس و مسیبو ،2003).
از طرفی تصور می شود که تحلیل رفتگی آموزشی تحت تاثیر باورهای غیر منطقی و همچنین تحریف شناختی باشد.
الیس (2004) معتقد است انسان با تمایل ذاتی شدیدی برای باورهای غیر منطقی متولد می شود.باورهای غیر منطقی عبارتند از افکار و عقایدی که در آنها اجبار ، وظیفه و مطلقگرایی به شکل افراطی وجود داشته باشد و موجب بروز اختلالات عاطفی و رفتاری گردد (بیل و کوپک،2008). متغیر دیگر تحریف شناختی است ،باوری جهتگیرانه که فرد نسبت به خود ،جهان و اطراف و آینده دارد و این باور،احساسات و رفتار فرد را تحت تأثیر قرار میدهد(گیبس ، 2004).
با توجه به اهمیتی که تحریف شناختی و باورهای غیر منطقی در زندگی ما دارند و از آنجا که تحلیل رفتگی فرآیندی است که به تدریج در طول زمان گسترش می یابد (اسچافلی و اینزمان ، 1998) و تشخیص آن بسیار مهم است ،در طی این پژوهش به بررسی پیش بینی تحلیل رفتگی آموزشی براساس تحریف شناختی و باورهای غیر منطقی خواهیم پرداخت.
2-1 بیان مسئله
تحلیل رفتگی حالتی از خستگی ذهنی و هیجانی است که حاصل فشار و محدودیت زمانی و فقدان منابع لازم برای انجام دادن وظایف محوله است (دمروتی، باکر، نچرینر و اسچافلی ،2001؛ لاکاویدس، فانتولاکیس و کاپرینیس ، 2003 ؛لی و آشفورت ،1996 ؛ماسلاچ، اسچافلی و لیتر ، 2001 ؛توپینن تانر، اوجاروی، وانانن، کالیمو و جاپینن ، 2005).
اکثر تحقیقات انجام شده درباره تحلیل رفتگی، در موقعیت های غیر آموزشی (سند و میازکی ، 2000؛ گرینگلس، بورکه و فیکسن بائوم ، 2001 ؛زلارس، پرووه و هاچ وارتر ، 2000)بوده که با عنوان تحلیل رفتگی شغلی معروف است (ماسلاچ و جکسون ، 1984). با وجود این، متغیر یاد شده به موقعیت ها و بافتهای آموزشی گسترش پیدا کرده است که از آن با عنوان تحلیل رفتگی آموزشی نام برده می شود.این مساله در میان دانشجویان به احساس خستگی به خاطر الزامات آموزشی و داشتن یک حس بدبینانه و بدون علاقه به تکالیف درسی و احساس عدم کارآمدی آموزشی به عنوان یک دانشجو اشاره دارد(سالما- آرو، ساولانن و هولوپاینن،2008؛ یانگ ، 2004).
بر اساس تحقیقات چنج، راند و استرانگ (2000) ؛فیمین، فاستانا و تاشنر(1989) ؛ مارتینز، مارکوس، سالانوا و لوپز دا سیلوا (2002) ؛مک کارتی، پرتی و کاتانو(1990) ، دانشجویان ممکن است این پدیده را به این دلیل تجربه کنند که شرایط یادگیری برای آنان ، سطوح بالایی از تلاش را می طلبد و مکانیسم های حمایتی که راهکارهای کنار آمدن موثر با مشکلات را تسهیل می کند مهیا نمی سازد.
تحلیل رفتگی آموزشی در موقعیت های آموزشی میتواند منجر به غیبت بیشتر و انگیزه کمتر برای انجام کارهای مورد نیاز دوره تحصیل و درصد بالاتر ترک تحصیل در دانشگاه شود(سالما- آرو و همکاران،2008). افرادی که از این موضوع رنج می برند معمولا علائمی مانند بی اشتیاقی نسبت به مطالب درسی، ناتوانی در ادامه حضور مستمر در کلاس های درس، مشارکت نکردن در فعالیت های کلاسی، احساس بی معنایی در فعالیت های درسی و احساس ناتوانی در فراگیری مطالب درسی را تجربه می کنند (تاپینن تانر و همکاران، 2005؛ اسچافلی، مارتینز، پینتو و سالانوا ، 2002؛آهولا و هاکانین، 2007؛کاسکه و کاسکه ، 1991؛ نیومن ، 1990).
بنابراین شناسایی متغیرهای پیش بینی کننده ی تحلیل رفتگی آموزشی یک موضوع اساسی است. از جمله متغیرهای مهم اثر گذار بر این موضوع ، تحریف شناختی و باورهای غیر منطقی هستند.
الیس باورهای غیرمنطقی را اینگونه تعریف می کند: هرگونه فکر، هیجان و یا رفتاری که منجر به تخریب نفس و از بین رفتن خود میشود و پیامدهای مهم آن اختلال در بقا، خوشحالی و شادمانی است(شفیعآبادی ، 1389(.
یکی از مؤلفههای شناختی که ارتباط نزدیکی با تفکرات غیرمنطقی دارد، ارزیابی های غیرعقلانی افراد از نحوه رویارویی با پدیدهها و ارتباطات بین فردی است که عمدتا نیز ناکارآمد و ناسالم هستند و بک (1995) از آنها تحت عنوان تحریفهای شناختی یاد میکند و این تحریفها باعث میگردند که ما خود را بیشتر یک قربانی ببینیم تا یک مقابلهکننده. از این رو مشکلات زندگی، نارضایتی و ناراحتی بیشتری را در ما ایجاد میکند(گیبس، 2004).
با توجه به اینکه در پژوهش های گذشته تحقیقی درباره ی رابطه تحریف شناختی و باورهای غیر منطقی با تحلیل رفتگی آموزشی انجام نشده است در طی این پژوهش به بررسی رابطه ی بین این سه متغیر خواهیم پرداخت.
لذا عمده ترین مسائلی که این پژوهش با آن روبروست این است که میزان تحریف شناختی و باورهای غیر منطقی دانشجویان چقدر است؟ آیا بین تحریف های شناختی و باورهای غیرمنطقی با تحلیل رفتگی آموزشی رابطه وجود دارد؟ آیا به وسیله تحریف های شناختی و باورهای غیر منطقی می توان تحلیل رفتگی آموزشی دانشجویان را تبیین و پیش بینی کرد؟
3-1 ضرورت انجام پژوهش
نیومن (1990) معتقد است که تحلیل رفتگی آموزشی در دانشجویان بنا به دلایل مختلف یکی از عرصه های مهم تحقیقاتی دانشگاه است. دلیل اول این است که بررسی این مهم می تواند کلید مهم درک رفتارهای مختلف دانشجویان، مانند عملکردتحصیلی در دوران تحصیل باشد. دوم اینکه این موضوع رابطه دانشجویان را با دانشکده و دانشگاه خود تحت تأثیر قرار می دهد. دلیل سوم این است که مفهوم ذکر شده می تواند شوق و اشتیاق دانشجویان را به ادامه تحصیل تحت تأثیر قرار دهد. با توجه به این دلایل ، شناسایی متغیرهای پیش بینی کننده تحلیل رفتگی آموزشی یکی از موضوع های اساسی در نهاد آموزش عالی است.
لازم به ذکر است در مورد علت های پدید آمدن این مسئله ، ممکن است یکی از دلایل آن طرز فکر و باورهای افراد باشد خصوصا اگر این باورها، ناکارآمد باشند. به قول الیس ناراحتیهای هر فرد زاییده افکار غیرمنطقی او است (شفیعآبادی، 1389) و ضرورت پرداختن به این موضوع حل مشکل تحلیل رفتگی آموزشی براساس فرآیندهای فکری ناکارآمد دانشجویان است. تفکرات ناسالم یا تحریفهای شناختی به عنوان فرآیندهای ناسالم نیز مشکلات عدیدهای را برای افراد ایجاد میکنند. ضرورت کاربردی این پژوهش بررسی دلایل و عوامل فردی از جمله باورهای غلط و غیرمنطقی و تحریفهای شناختی و فکری است. تفکرات افراد و نحوه حل مسائل آنها و باورهایی که در مورد خود و دیگران دارند میتواند به عنوان یک عامل مهم در تبیین و پیشبینی تحلیل رفتگی آموزشی نقش داشته باشد .
4-1 اهداف پژوهش
الف) هدف کلی:
شناسایی رابطه تحریف شناختی و باورهای غیر منطقی با تحلیل رفتگی آموزشی دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا.
ب) هدف های فرعی:
1- تعیین رابطه بین تحریف شناختی و خستگی هیجانی دانشجویان.
2-تعیین رابطه بین تحریف شناختی و بدبینی (بی علاقگی)آموزشی دانشجویان.
3-تعیین رابطه بین تحریف شناختی و ناکارآمدی آموزشی دانشجویان.
4-تعیین رابطه بین باورهای غیر منطقی و خستگی هیجانی دانشجویان.
5-تعیین رابطه بین باورهای غیر منطقی و بدبینی (بی علاقگی) آموزشی دانشجویان.
6- تعیین رابطه بین باورهای غیر منطقی و ناکارآمدی آموزشی دانشجویان.
7- تعیین رابطه بین تحریف شناختی و باورهای غیر منطقی دانشجویان.
8- پیش بینی تحلیل رفتگی آموزشی بر اساس تحریف شناختی و باورهای غیر منطقی.
5-1 فرضیه های پژوهش
الف)فرضیه اصلی:
تحریف های شناختی و باورهای غیر منطقی سهم معنا داری در پیش بینی تحلیل رفتگی آموزشی دارند.
ب)فرضیه های فرعی:
1- بین تحریف شناختی و خستگی هیجانی دانشجویان رابطه مثبت وجود دارد.
2- بین تحریف شناختی و بدبینی (بی علاقگی) آموزشی دانشجویان رابطه مثبت وجود دارد.
3- بین تحریف شناختی و ناکارآمدی آموزشی دانشجویان رابطه مثبت وجود دارد.
4- بین باورهای غیر منطقی و خستگی هیجانی دانشجویان رابطه مثبت وجود دارد.
5- ب