پایان نامه نسبتهای سودآوری:
نسبت های سودآوری، میزان سودآوری شرکت را در یک دوره مالی نشان می دهد. این نسبتها برای سنجش مدیریت مؤثر در تحصیل سود و بازده کافی سرمایه گذاری، مورد استفاده شرکت ها قرار میگیرند (مدرس و عبداله زاده، ۱۳۸۴، ص ۳۱).
از مهمترین این نسبتها عبارتند از:
- نسبت سود ناخالص به فروش[۱](حاشیه سود ناخالص):
نسبت سود ناخالص به فروش، درصد هر ریال فروش را نشان میدهد که پس از کسر قیمت تمام شده کالای فروش رفته باقی میماند. این نسبت از تقسیم سود ناخالص بر فروش خالص محاسبه میشود. سود ناخالص از مابه التفاوت فروش خالص و قیمت تمام شده کالای فروش رفته به دست می آید (مدرس و عبداله زاده، ۱۳۸۴، ص ۳۲).
- نسبت سود خالص به فروش (حاشیه سود خالص)[۲]:
حاشیه سود خالص، سودآوری درآمدها را نشان می دهد که میار مهمی برای ارزیابی عملکرد عملیاتی می باشد. این نسبت از تقسیم سود خالص بر فروش خالص به دست می آید (مدرس و عبداله زاده، ۱۳۸۴، ص ۳۲).
لزوماً یک نسبت سودخالص به فروش پایین، نشانه نامطلوب بودن وضعیت سودآوری شرکت نمیباشد. زیرا ممکن است نرخ پایین سود خالص به فروش با گردش سریع داراییها و حجم فروش زیاد، سود زیادی را برای شرکت ایجاد کند (اسماعیل پور، ۱۳۷۷، ص ۱۶۵-۱۶۴).
- نسبت سود عملیاتی به فروش[۳]:
نسبت سود عملیاتی به فروش یا نسبت سود عملیاتی، سودآوری فروش را قبل از کسر بهره و مالیات نشان میدهد و منظور از آن کارآیی مدیریت در کنترل هزینههای عملیات شرکت است. این نسبت از تقسیم سود عملیاتی برخالص فروش محاسبه میشود (اسماعیل پور، ۱۳۷۷، ص ۱۶۴-۱۶۳).
- نسبت بازده کل دارایی ها[۴]: (ROA)
بازده کل داراییها، نحوه به کارگیری از منابع شرکت در جهت تحصیل سود از سوی مدیریت را مورد سنجش و ارزیابی قرار میدهد. هر چه این بازده بالاتر باشد، کارایی شرکت در به کارگیری از داراییها و منابع بهتر خواهد بود. این نسبت از تقسیم سود خالص بر متوسط دارایی های شرکت بدست می آید (مدرس و عبداله زاده، ۱۳۸۴، ص ۳۳).
- نسبت بازده حقوق صاحبان سهام[۵]: (ROE)
نرخ بازده حقوق صاحبان سهام را نرخ بازده ارزش ویژه نیز مینامند. با بهره گرفتن از این نسبت سود شرکت در ازاء هر یک ریال حقوق صاحبان سهام محاسبه میشود. این نسبت از تقسیم سود پس از کسر مالیات بر متوسط حقوق صاحبان سهام به دست می آید (پی نوو، ۱۳۸۲، ص ۵۳).
برای صاحبان سهام این نسبت از سایر نسبتها مهمتر میباشد. زیرا که نتایج حاصل از سرمایهگذاری هایشان را نشان میدهد (اکبری، ۱۳۷۱، ص ۴۵).
- نسبت نرخ بازده سرمایهگذاری[۶]: (ROI)
در چند دهه قبل شرکت دوپونت، روشی را برای تفکیک و ارتباط صورت های مالی با یکدیگر ارائه داد که اصطلاحاً به «سیستم دوپونت» معروف شد. هدف اصلی این سیستم ارائه معیاری جهت سنجش عملکرد مدیریت از طریق محاسبه بازده سرمایهگذاری میباشد. این نسبت از حاصلضرب گردش سرمایه در نسبت سود خالص به فروش به دست می آید. گردش سرمایه نیز از تقسیم فروش خالص بر سرمایه به کار گرفته شده بدست می آید، که منظور از سرمایه به کار گرفته شده، مجموع سرمایه در گردش خالص و داراییهای ثابت یا جمع کل داراییها است.
اگر مجموع سرمایه در گردش خالص و داراییهای ثابت را بپذیریم، در آن صورت « ROI» در واقع همان نرخ بازده سرمایه بکار گرفته شده یا «ROCE» میباشد و اگر جمع کل داراییها را پذیرفتیم، «ROI» در واقع همان نرخ بازده کل داراییها یا «ROA» میباشد و در نتیجه گردش سرمایه همان گردش کل داراییهاست (قدرتیان، ۱۳۸۱، ص ۵۷).
۲-۳-۳-۱-۳-۵- نسبتهای مالی مربوط به سرمایهگذاری سهامداران
گردش سرمایه |
(ارزش بازار):
آخرین گروه از نسبتها، نسبتهای مالی مربوط به سرمایهگذاری سهامداران میباشد. این نسبت ها معیارهایی هستند که بین قیمت بازار و ارزش دفتری هر سهم و سود ارتباط برقرار می کنند (مدرس و عبداله زاده، ۱۳۸۴، ص ۳۵). مهمترین این نسبتها عبارتند از:
- نسبت سود هر سهم[۷]: (EPS)
نشاندهنده مبلغ سود به دست آمده به ازاء هر سهم میباشد. چنانچه در ساختار سرمایه شرکت، سهام ممتاز وجود داشته باشد، برای تعیین مبلغی که به سهام عادی تخصیص مییابد، ابتدا باید سود سهام ممتاز را از سود خالص کسر نمود. برای محاسبه این نسبت ابتدا سود سهام ممتاز را از سود خالص (سود پس از کسر مالیات) کسر نموده و آنرا بر تعداد سهام منتشره تقسیم می کنیم. تعداد سهام عادی در دست سهامداران از کسر سهام منتشره از سهام خزانه به دست می آید (مدرس و عبداله زاده، ۱۳۸۴، ص ۳۵).
- نسبت سود تقسیمی هر سهم[۸]: (DPS)
این نسبت نشان دهنده مبلغ سودی است که شرکت بابت هر سهم پرداخت میکند. برای محاسبه این نسبت، رقم متعلق به سود تقسیمی سهام را بر تعداد سهام عادی منتشره که در دست سهامداران است تقسیم میشود.
اگر در یک سال در تعداد سهامی که در دست سهامداران بود تغییرات فاحشی رخ دهد، برای محاسبه نسبتهای مالی مربوط به هر سهم باید از میانگین تعداد سهامی که در دست مردم است استفاده کرد (پی نوو، ۱۳۸۲، ص ۴۹).
- نسبت قیمت به سود (P/E):
نسبت قیمت به سود به منظور ارزیابی ارتباط بین ارزش بازار سهام و سود هر سهم میتواند مورد استفاده قرار گیرد. در واقع این نسبت نظر سهامداران را نسبت به شرکت ارزیابی می کند. این نسبت از تقسیم قیمت روز هر سهم بر سود هر سهم به دست می آید.
هرچه این نسبت بالاتر باشد نشانه مطلوبتر بودن این نسبت می باشد، چرا که شرکت در نظر عموم سرمایه گذاران دارای آینده روشنی می باشد (مدرس و عبداله زاده، ۱۳۸۴، ص ۳۵).
- نسبت سود پرداختنی[۹] (درصد سود پرداختنی):
نسبت سود پرداختنی، سود نقدی را که به سهامداران پرداخت می شود را، به صورت درصدی از سود هر سهم بیان میکند. این نسبت از حاصل تقسیم سود تقسیمی هر سهم بر سود هر سهم به دست می آید (پی نوو، ۱۳۸۲، ص ۵۰).
- نسبت پوشش سود سهام:
پوشش سود سهام به تعداد دفعاتی که سود سهام واقعی که از طریق سودها و منافع جاری شرکت قابل پرداخت خواهد بود، اطلاق میشود. این نسبت با تقسیم حداکثر سود سهامی که از منافع جاری قابل پرداخت میباشد بر سود سهام واقعی برای سهامداران عادی محاسبه می گردد.
بالا بودن این نسبت، نشان دهنده این است که بخش زیادی از سودها و منافع حاصله شرکت در خود شرکت موجود است و اینکه شرکت در حال سرمایهگذاری بر روی آن، جهت نیل به رشد درآمدی مناسب در آینده است.
البته منظور از صورت کسر، مجموع سود فعالیتهای عادی بعد از مالیات و سود (زیان) غیر مترقبهای است که در طول دوره حسابداری تحقق مییابد. در محاسبه EPS، سود بعد از مالیات کفایت کرده ولیکن در محاسبه پوشش سود سهام و DPS سود و زیان غیرمترقبه مؤثر می باشد ( انواری رستمی، ۱۳۷۸، ص ۲۶۵-۲۶۴).
- نسبت بازده سود سهام:
بازده سود سهام از معیارهای سنجش سهامداران از میزان بازده سرمایهگذاری بر روی سهام عادی طی یک دوره مالی میباشد. این نسبت با تقسیم سود سهام پرداختی به هر سهم بر متوسط قیمت بازار هر سهم محاسبه می شود (مدرس و عبداله زاده، ۱۳۸۴، ص ۳۶).
- نسبت ارزش دفتری هر سهم:
ارزش دفتری هر سهم عادی، از تقسیم خالص دارایی های متعلق به سهامداران عادی(مجموع حقوق صاحبان سهام پس از کسر حقوق سهامداران ممتاز) بر تعداد سهام عادی منتشره محاسبه می شود. (پیشین، ۱۳۸۴، ص ۳۶).
- نسبت ارزش بازاری به ارزش دفتری هر سهم:
نسبت ارزش بازاری به ارزش دفتری هر سهم یا نسبت از محاسبه قیمت بازار بر قیمت دفتری هر سهم محاسبه می گردد (قدرتیان، ۱۳۸۱، ص ۶۲).
- نسبت Tobin’s Q:
نسبت Tobin’s Q یا نسبت Q شباهت زیادی با دارد. برای محاسبه این نسبت، مجموع ارزش بازاری بدهی با ارزش بازاری حقوق صاحبان سرمایه را بر ارزش جایگزینی داراییهای شرکت تقسیم می کنیم.
در شرکتی که نسبت Q از “یک” بالاتر باشد، نسبت به شرکتی که دارای نسبت Q پایینی باشد، انگیزه بیشتری برای سرمایهگذاری وجود خواهد داشت. شرکتهای با نسبت Q بالا فرصتهای سرمایهگذاری جذابتر و مزیت رقابتی بالاتری را دارا هستند (پیشین، ۱۳۸۱، ص ۶۲).
۲-۳-۳-۱-۴- نقاط قوت و ضعف نسبتهای مالی:
نقاط قوت نسبتهای مالی عبارتست از:
محاسبه این نسبتها، نسبتاً ساده است. با این نسبتها، معیاری برای مقایسه بین فعالیت شرکت در یک دوره زمانی به دست میآید و نیز میتوان نسبتهای محاسبه شده را با متوسط صنعت مقایسه کرد.
در امر شناخت مشکلات شرکت ها سودمند است.
اگر روش مبتنی بر تجزیه و تحلیل نسبتها با روشهای دیگر (مثل روشهای اقتصادسنجی) ادغام شود، این نسبتها میتوانند در فرایند ارزیابی قضاوت نقش مهمی را ایفاء کنند.
برای تعیین روند سنواتی شرکت و تغییراتی که احتمالاً در این روند رخ داده است و نیز تعیین اعداد غیرعادی، میتوان از روش تجزیه و تحلیل نسبتها استفاده کرد.
و اما نقاط ضعف نسبتهای مالی عبارتست از:
اگر فقط به یکی از این نسبتها توجه شود فایده چندانی نخواهد داشت.
نسبتها راه حل مشکلات نیستند و با بهره گرفتن از این نسبتها نمیتوان به علل اصلی مشکلات شرکت پی برد. در واقع نسبتها تنها نشاندهنده مشکلات هستند.
شخص تحلیلگر در تفسیر دادهها به سادگی دچار اشتباه میشود و احتمال دارد به راحتی آنها را غلط تفسیر کند. برای مثال کاهش مقدار یک نسبت، الزاماً به معنای وقوع رخدادی نامطلوب نیست. تقریباً هیچ استاندارد قابل قبولی وجود ندارد که بتوان آن را مبنای مقایسه با نسبت یا مجموعهای از نسبتها قرار داد. نباید مبنای قضاوت را منحصراً نسبتهایی بدانیم که به اصطلاح «نسبتهای صنعت» نامیده میشوند. زیرا نسبتهای متعلق به عملکرد بیش از نیمی از شرکت ها، کمتر از نسبتهای صنعت مربوطه هستند.
بعضی نسبتها که کاربرد بسیار هم دارند، ممکن است نتایج گمراهکننده به بار آورند. مثلاً بعضی معتقدند که گردش سرمایه جاری که از تقسیم فروش خالص به سرمایه در گردش به دست میآید، هرچه بزرگتر باشد، مطلوبتر است، در حالی که افزایش این نسبت ممکن است در نتیجه افزایش فروش حاصل شده باشد و یا کاهش سرمایه در گردش که طبعاً مورد اخیر را به هیچ وجه نمیتوان مطلوب دانست.
وقتی صورت های مالی یک واحد با مؤسسه مشابه دیگری مقایسه میشود، باید توجه داشت که ممکن است اختلافهایی که در اعمال روشهای حسابداری در دو شرکت از لحاظ ارزیابی موجود جنسی، استهلاک، نحوه هزینه کردن پرداختها و امثال آن وجود داشته باشد، مبنا و مفهوم مقایسه را از بین ببرد.
در تجزیه و تحلیل نسبتها، تغییرات سطح قیمتها معمولاً مورد نظر قرار نمیگیرد و این خود از منفعت نتیجه تجزیه و تحلیل میکاهد. این نارسایی بویژه، هنگامی که آهنگ تغییرات سطح قیمتها سریع و یا در واقع اوضاع تورمی، سنگین باشد، تشدید میگردد (پی نوو، ۱۳۸۲، ص ۶۶-۶۵).
۲-۳-۳-۲- مدل های ارزیابی بهرهوری[۱۰] :
از جمله رویکردهای کلی دیگری که در امر ارزیابی عملکرد سازمانها مطرح است، تجزیه و تحلیل ارزیابی بهرهوری در سازمانهاست. در این بخش، ضمن تعریف بهرهوری، انواع آن، سطوح مختلف بهرهوری، دو روش را برای ارزیابی بهرهوری ذکر خواهیم کرد که عبارتند از؛ شاخصهای بهرهوری ارزش افزوده و دیگری روش سریع ارزیابی بهرهوری.
۲-۳-۳-۲-۱- تاریخچه بهرهوری:
در خصوص اصطلاح بهرهوری، به نظر میرسد که این واژه برای اولین بار در نوشتهها و عقاید اندیشمندان اقتصادی مرکانتیلیسم (سوداگرایی) مطرح شده باشد. اما در اینکه ابتدا این واژه چگونه وارد ادبیات اقتصادی شده است دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. در این میان اظهارنظر “ژان فوراسیته” از اهمیت خاصی برخوردار است. وی مینویسد ظاهراً در آثار قدما، اولین بار این واژه در کتابی از «آگری کولا» با نام «متالیکا» مطرح شده است. اما در قرن ۱۸، فیزیوکراتهایی مانند «لیتره» به این واژه مفهوم «قدرت تولید کردن» اطلاق کردند که این معنا در لغتنامههای «لیتره» در سال ۱۹۸۳ میلادی و در «لاروس» در سال ۱۹۴۶ میلادی تکرار شده است (خاکی، ۱۳۷۷، ص ۲۱).
[۱] -Gross Profit Ratio.
[۲] -Profit Margin
[۳] -Operating Process Ratio
[۴] -Return on Asset.
[۵] -Return on equity.
[۶] -Return on Invostment.
[۷] -Earning Per Share
[۸] -Dividends Per Share
[۹] -Payout Ratio
[۱۰] -Productivity