تعریف بهرهوری:
در رابطه با تعریف کاربردی بهرهوری ، تعریف پذیرفتهشدهای که مورد توافق همگان باشد وجود ندارد. اما می توان به تعدادی از تعاریف مهم در ذیل اشاره میگردد:
- (سازمان همکاری اقتصادی اروپا ـ سال۱۹۵۰میلادی):
«بهرهوری حاصل کسری است که از تقسیم مقدار ارزش محصول بر مقدار یا ارزش کلی یکی از عوامل تولید بدست میآید.»
- (سازمان بینالمللی کار ـ ILO)
«بهرهوری عبارتست از نسبت ستاده به یکی از عوامل تولید (زمین، سرمایه، نیروی کار و مدیریت).»
- (مرکز بهرهوری ژاپن ـ سال۱۹۵۵میلادی):
«حداکثر استفاده از منابع فیزیکی، نیروی انسانی و سایر عوامل به روشهای علمی بطوریکه بهبود بهرهوری به کاهش هزینههای تولید، گسترش بازارها، افزایش اشتغال و بالا رفتن سطح زندگی همه آحاد ملت، منجر شود.»
- (سازمان بهرهوری ملی ایران ـ NIPO ):
«بهرهوری یک فرهنگ و یک نگرش عقلانی به کار زندگی است که هدف آن هوشمندانه کردن فعالیتها برای دستیابی به زندگی بهتر و متعالیتر است.» (قدرتیان، ۱۳۸۱، ص ۶۶).
۲-۳-۳-۲-۳- انواع بهرهوری:
در سال های ۱۹۷۴ و اواخر ۱۹۸۴میلادی، “سومانث[۱]” سه تعریف اساسی (و سپس تعریف چهارمی را در سال ۱۹۸۷میلادی) درباره بهرهوری به شرح زیر ارائه نمود:
الف) بهرهوری جزئی[۲]:
بهرهوری جزئی عبارتست از نسبت ارزش و مقدار محصول به یک طبقه از نهاده مثل نسبت محصول به ازاء هر نفر ساعت و… .
ب) بهرهوری عامل کل[۳]:
بهرهوری عامل کل عبارتست از نسبت خالص محصول به مجموع نهادههای نیروی کار و سرمایه. معمولاً به جای محصول، ارزش افزوده و در مخرج کسر مجموع ارزشهای نیروی کار و سرمایه را قرار میدهند.
ج) بهرهوری چند عاملی[۴]:
در این شاخص به جای همه عوامل تولید یا نهادهها، تنها ارزش چند عامل از کلیه عوامل تولیدی را در مخرج کسر قرار میدهند، مثلاً در مخرج کسر مجموع نهاده کار و یا مجموع نهاده مواد و نهاد سرمایه و… را قرار میدهند.
د) بهرهوری کل[۵]:
بهرهوری کل به نسبت کل ارزش محصول تولید شده بر روی مجموع ارزش کلیه نهادههای مصروفی، اطلاق میگردد. این شاخص تأثیر مشترک همزمان همه نهادهها و یا منابع (از قبیل نیروی انسانی، مواد و قطعات، ماشینآلات، سرمایه، انرژی و…) را در ارتباط با ارزش محصول به دست آمده اندازهگیری میکند (طاهری، ۱۳۷۸، ص ۲۳-۲۲).
۲-۳-۳-۲-۴- سطوح بهرهوری:
بهرهوری دارای سطوح مختلفی است. این سطوح عبارتند از:
الف) سطح فردی: منظور از بهرهوری فردی، استفاده بهینه از مجموعه استعدادها و تواناییهای بالقوه فرد در مسیر پیشرفت زندگی خود میباشد.
ب) سطح خانواده: ارتقاء بهرهوری در خانه موجبات پایین آمدن ضایعات، از بین بردن اسراف و کیفیت زندگی بهتر در استفاده از مواهب زندگی میشود.
ج) سطح شرکت یا سازمان: بهبود بهرهوری در سازمان نتیجه استفاده بهینه و مؤثر و کارآمد از منابع، تقلیل ضایعات، کاهش قیمت تمام شده، بهبود کیفیت، ارتقاء رضایت مشتریان، دلپذیری محیط کار و افزایش انگیزه و علاقه کارکنان به کار بهتر بوده که نهایتاً منجر به رشد و بالندگی سازمان میگردد.
د) سطح بخشی: اندازهگیری بهرهوری در سطوح هر یک از بخشهای اقتصادی، میتواند برای بیان چگونگی عملکرد اقتصاد کشور مفید بوده، صنایع پیش رونده و عقبمانده را مشخص نموده تا در آن صورت امکان برنامهریزی بهتر فراهم آید.
هـ) سطح ملی: افزایش بهرهوری در سطح کشورها، تنها راه توسعه اقتصادی کشورهای جهان میباشد که موجبات افزایش سطح رفاه زندگی ملتها را فراهم میآورد.
و) سطح بینالمللی: مقایسه بهرهوری براساس دیدگاه های سیستماتیک اندازهگیری در سطح بینالملل، ابزارهای باارزشی برای درک و ارزیابی پیچیدگی بهرهوری در بازارهای داخلی و بینالمللی کشورهای رقیب است (قدرتیان، ۱۳۸۱، ص ۶۸).
۲-۳-۳-۲-۵- مراحل ایجاد معیارهای بهرهوری:
برای ایجاد معیارهای بهرهوری، هفت مرحله ذیل میتواند به عنوان یک راهنمای ذهنی برای اجرای مقیاسهای بهرهوری کمک نماید. این مراحل عبارتند از:
ـ مرحله اول: بیانیه مأموریت:
در این مرحله، اهداف، مشتریان و صحنه بازار برای واحد شناسایی میگردد. این بیانیه باید کامل و سازگار با مأموریت سازمان باشد.
ـ مرحله دوم: انتظارات:
برای هر مشتری، محصولات یا خدمات واحد را شناسایی کنید. انتظارات باید به وضوح، نیازهای کیفیت و توقعات هر گروه مهم مشتری را برای محصولات و خدمات واحد شناسایی کند.
ـ مرحله سوم: ستادههای کلیدی:
ستادههایی را که برای مأموریت واحد مهم و پاسخگوی نیازها و انتظارات مشتری و نیز مسئول صرف بیشتر منابع واحد هستند را شناسایی کنید.
ـ مرحله چهارم: کارکردهای اصلی:
کارکردهای اصلی واحد را شناسایی کنید و تعریف کنید. این کارکردها باید به وضوح عملیات واحدها و نهادهها را نشان داده و توضیح دهد که چگونه به ستادههای تولیدی منتج میشود.
ـ مرحله پنجم: انتخاب اندازهگیری ستاده:
فنون اندازهگیری را برای یک یا چند ستاده کلیدی که عملیترین و مفیدترین اطلاعات کیفیت و بهرهوری را تولید خواهد کرد، تدوین کنید.
ـ مرحله ششم: انتخاب اندازهگیری نهاده:
فنون اندازهگیری را برای یک یا چند نهاده کلی مشخص کنید.
ـ مرحله هفتم: ساخت شاخص:
یک یا چند شاخص بهرهوری را تدوین کنید به طوریکه مقیاس داده و ستاده در داخل یک شاخص عملی و مفید گنجانیده شده باشد (قدرتیان، ۱۳۸۱، ص ۷۰-۶۹).
۲-۳-۳-۲-۶- مفهوم ارزش افزوده در بهرهوری:
همانطور که گفته شد بهرهوری یک مفهوم چند بعدی است و از محاسبه نسبت ستاده تولید شده به دادههای مصرف شده، بدست میآید. چون هدف غایی هدایت و مدیریت، ایجاد ثروت است. فلذا، اندازهگیری ستاده، نیز در این چهارچوب حول مفهوم ایجاد ثروت متمرکز است، که در واقع همان مفهوم ارزش افزوده است. به عبارت دیگر ارزش افزوده، همان ثروت است که به وسیله شرکت ایجاد میشود و برابر است با درآمد فروش (ستاده) منهای بهای مواد و خدمات خریداری شده. بنابراین ارزش افزوده، خروجی خالص شرکت را اندازهگیری میکند.
ارزش افزوده به دو روش به دست میآید:
- روش تفریق؛ که از طریق کسر هزینه مواد و کالاهای واسطهای از ارزش محصولات هر واحد تولیدی به دست میآید. به عبارت دیگر ارزش افزوده برابر است با:
(مخارج اداری و عمومی ـ سربار تولیدـمواد و خدمات خریداری شده از بیرون)-فروش= ارزش افزوده
- .روش جمع؛ که از طریق محاسبه مبالغ پرداختنی به عوامل تولید به دست میآید. عوامل تولید عبارتند از کارگر، سرمایه (ساختمان و ماشینآلات)، زمین و… بدین ترتیب ارزش افزوده برابر است با:
هزینه نیروی کار + استهلاک + مالیات + سود (زیان) پس از کسر مالیات = ارزش افزوده
بدین ترتیب جوابی که از هر دو روش بدست میآید، با هم فرقی نمیکند (خاکی، ۱۳۷۷، ص ۱۱۵-۱۰۷).
۲-۳-۳-۲-۷- شاخصهای بهرهوری ارزش افزوده:
منظور از شاخصهای بهرهوری ارزش افزوده شاخصهای بهرهوری هستند که به کمک ارزش افزوده و اطلاعات موجود در صورتحسابهای مالی، میتوان ایجاد نمود. در ادامه توضیحاتی مختصر درباره هر یک از نسبتها داده میشود.
- نسبت بهرهوری کارکنان[۶] :
نیروی کار هر سازمان از منابع بسیار مهم و اساسی آن به شمار میرود و بنابراین باید معلوم شود کارکنان چه مقدار از ارزش افزوده را ایجاد میکنند. از این رو ارزش افزوده سرانه کارکنان بعنوان معیاری در نظر گرفته میشود. این شاخص از تقسیم ارزش افزوده بر میانگین تعداد کارکنان به دست می آید.
- نسبت متوسط هزینه سرانه کارکنان[۷]:
این نسبت هزینه کارکنان (مبلغی که برای جبران خدمات کارکنان خرج میشود،مثل؛ حقوق، دستمزد، بیمه بازنشستگی و سایر مزایا ) به متوسط تعداد کارکنان، هزینه سرانه کارکنان را نشان میدهد. به عبارت دیگر این نسبت برابر است با:
- نسبت سهم نیروی کار از ارزش افزوده[۸]:
این نسبت مبالغی را که به شکل مستقیم یا غیرمستقیم نصیب کارکنان میشود را به صورت درصدی از ارزش افزوده بیان میکنند. به عبارت دیگر این نسبت از تقسیم هزینه نیروی کار بر ارزش افزوده به دست می آید.
همچنین این نسبت یک معیار رقابتی برای شرکت محسوب میشود. دو عامل تعیین کننده سهم نیروی کار عبارتند از: سطح میانگین هزینه نیروی کار و سطح بهرهوری. هر چه این نسبت کوچکتر باشد قدرت رقابتی شرکت از نظر هزینه نیروی کار بیشتر خواهد بود. این قدرت رقابتی ممکن است ناشی از نرخ پایین دستمزدها و یا بهرهوری بالا در اثر نرخ معقول دستمزدها باشد.
- نسبت بهرهوری سرمایه[۹]:
این شاخص، میزان بهرهبرداری از دارایی ثابت را تعیین میکند و مانند بهرهوری نیروی کار، این نسبت نیز بوسیله تورم و شرایط بازار دچار نوسان میشود. بعلاوه میتواند تحت تأثیر تفاوت سیاستهای ارزشیابی دارایی و همچنین اجاره کردن یا مالکیت داشتن بر دارایی ثابت قرار گیرد. محاسبه این نسبت از تقسیم ارزش افزوده بر دارائی ثابت به دست میآید.
- نسبت تراکم سرمایه[۱۰]:
این نسبت نشان میدهد که آیا شرکت، تراکم سرمایه دارد یا تراکم نیروی کار (سرمایهبر است یا کاربر). مقدار این نسبت، تحت تأثیر سیاستهای ارزشیابی داراییها که یک مسأله حسابداری است، میباشد. طریقه محاسبه این نسبت از تقسیم دارائی های ثابت و مشهود بر تعداد کارکنان بدست می آید.
- نسبت حاشیه ارزش افزوده[۱۱]:
این شاخص از حاصل قسمت ارزش افزوده به فروش به دست میآید و نشان میدهد که از هر ریال فروش، چه مقدار آن ارزش افزوده میباشد. شرکتی که حاشیه ارزش افزوده آن پایین باشد معمولاً در برابر آثار عوامل خارجی آسیبپذیری بیشتری دارد.
- نسبت گردش دارایی ثابت[۱۲]:
گردش دارایی ثابت، مقدار فروشی است که از سرمایهگذاری واحد پول و دارایی ثابت حاصل میشود. بالا بودن این نسبت، حاکی از بهرهگیری بهتر و بازاریابی خوب است. این نسبت از تقسیم فروش خالص بر دارائی ثابت محسابه میشود. هر چه گردش دارایی بیشتر باشد، برای مؤسسه بهتر است و سرعت احیای مبلغ سرمایهگذاری شده در دارایی ثابت را منعکس میکند.
- نسبت سهم سرمایه[۱۳] : این نسبت از تقسیم سود عملیاتی به ارزش افزوده به دست میآید. نسبت بالای سهم سرمایه دلیل بر سود زیاد و یا هزینه کم است. این نسبت در مؤسسههای سرمایهبر باید بیشتر باشد. طریقه محاسبه این نسبت عبارتند از:
- نسبت سودآوری[۱۴]:
در اینجا نرخ برگشت دارایی ثابت مورد نظر است. بالا بودن نسبت مشخص میکند که داراییهای ثابت شرکت، دستاورد مطلوبی داشتهاند. قاعدتا این نرخ برگشت میبایستی از بهره سپرده در بانک بیشتر باشد تا ارزش اداره واحد تولیدی و تجاری مربوطه را داشته باشد. محاسبه نسبت مذکور با تقسیم سود عملیاتی بر دارائی ثابت به دست می آید (خاکی، ۱۳۷۷، ص ۱۲۶-۱۱۵).
[۱] -Sumanth.
[۲] -Partial P.
[۳] -Total Factor P.
[۴] -Multi Factor P.
[۵] -Total P.
[۶] -Employee Productivity.
[۷] -Average Labor cost.
[۸] -Labor Share of Value added.
[۹] -Capital Productivity.
[۱۰] -Capital Intensity.
[۱۱] -Vlue- added Margin.
[۱۲] -Asset Turnover.
[۱۳] -Capital Share.
[۱۴] -Profitability.