علل خودکشی
دربارهی علت خودکشی تحقیقات زیادی انجام شده و عوامل ارثی، خانوادگی، اجتماعی، روانی، روان نژندی و روان پریشی مورد بررسی قرار گرفتهاند. آنچه مسلم است عمل خودکشی را نمیتوان تنها به یکی از این عوامل منتسب کرد، بلکه همیشه دستهای از عوامل در تعامل با یکدیگر در کار بودهاند، برخی از محققان، خودکشی را یک سندرم۲ دانستهاند، اما در عوامل سازنده و مکانیسم آن نظر و کشفیات جداگانه داشتهاند. نزدیک به همه محققین فراوانی گسیختگی خانوادگی، خانواده نداشتن، عدم تفاهم پدر و مادر، طرد شدن بهوسیلهی مادر، فقدان پدر، عدم ارتباط پدر با فرزندان، ارزشمند و اطمینان بخش نبودن پدر و … را جزء عوامل قطعی خودکشی دانستهاند.
«سوتر۳» (۱۹۵۹) خودکشی را چارچوب «سندرم کمبود اقتدار» میداند. این سندرم موجب کمی پیوستگی و ضعف اتصال شخصیت و سلوک فرد میشود. موقتی بودن روابط بین انسانها موجب آن میشود که فرد خودکشی را، راهحلی آسان برای رفع مشکلات خود بداند.
«هیم۴» (۱۹۶۹) سندرم خودکشی را حاصل بازی ظریف و شکنندهی فرایندهای همانندسازی و یکپارچه کردن تعارضهای کودکی دانسته است. افراد جوانی که خودکشی میکنند دچار حالات افسردگی، شیزوفرنی ساده تا بیماری روانی بودهاند. اکثر آن ها حالات غیر عادی خود را در حدی نشان میدهند که نمیتوان آن ها را در طبقهی خاصی از بیماریهای روانی قرار داد. (خدیویزند، ۱۳۷۴).
______________________________
۱-shnaydman
۲-Syndrom
۳-Soter
۴-Him
افراد افسرده تنها گروهیاند که بیش از همه در معرض خودکشی قرار دارند. یعنی اگرچه خودکشی گاهی در غیاب افسردگی روی میدهد و اکثر افراد افسرده مرتکب خودکشی نمیشوند، اما افسردگی عامل مستعد کنندهی نیروی برای خودکشی است. برآورد شده است که هشتاد درصد بیماران خودکشیگرا به طور قابل ملاحظهای افسردهاند. بیماران افسرده حداقل ۲۵ برابر بیشتر از جمعیتهای گواه دست به خودکشی میزنند. (روزنهان۱ و سلیمگن۲، ترجمهی سید محمدی، ۱۳۷۹، ص ۹۲) .
خودکشی به طور کلی محصول و نتیجهی درد روانی است و منبع اولیه این روان درد نیز نیازهای نابرآوردهی روانشناختی است. اساس رفتارهای انسان به طور بدیهی مبتنی بر نیازهای زیستشناختی اساسی و بنیادی است. مثل نیاز به اکسیژن، غذا، آب و درجهی حرارت مناسب، اما پس از رفع این نیازها، نیاز انسان به کاهش تنشهای درونی پیش میآید که آن هم از رهگذر ارضای نیازهای روانشناختی تحقق مییابد، از جمله: نیاز به پیشرفت، پیوند و رابطه، تسلط یافتن، سالم ماندن، خود مختاری، دوست داشته شدن، کمک، شناخت مسایل و بسیاری نیازهای دیگر به طور کلی، مابخش عمدهای از زندگی خود را برای رفع نیازهای روانشناختی خویش صرف میکنیم. وقتی فرد خودکشی میکند، در واقع میخواهد درد روانی خود را از بین ببرد؛ دردی که ناشی از ارضاء نشدن نیازهای حیاتی او است. (اشنایدمن۳ ، ترجمهی فیروز بخت، ۱۳۷۸).
تعیین این که چه نوع جوانانی ممکن است به خودکشی مبادرت کنند، دشوار است؛ زیرا هر نوجوانی ممکن است این کار را انجام دهد با وجود این، افرادی که گوشهگیر بوده مزاحمتی برای دیگران ایجاد نمیکنند، بیش از دیگران در معرض خطر اقدام به خودکشی قرار دارند. این نوجوانان اغلب علاقه دارند. مورد توجه قرار گیرند اما رفتار آن ها در خانه و مدرسه به گونهای است که نمیتواند توجه کسی را جلب کند. گرچه تعیین کردن نشانههایی که زنگ خطر مبادرت به خودکشیاند دشوار است، اما پارهای از نشانهها میتوانند زنگ خطری جدی باشند.
_______________________________________
۱-Rosenhan
۲-Seligman
۳-Shnaydman
نظریات جدید، خودکشی شناسان معاصر معتقد به وجود ساختار شخصیتی یا سایکودینامیک خاص مرتبط با خودکشی نیستند . آنان معتقدند که اطلاعات فراوانی از تخیلات بیمارانی که اقدام به خودکشی کرده اند درباره اینکه اگر خودکشی می کردند چه اتفاقی روی می داد یا پیامدهای آن چگونه بود می توان بدست آورد. این تخیلات اغلب عبارتند از: ۱)آرزوی انتقام، قدرت ، کنترل یا مجازات؛۲) آرزوی جبران ، فداکاری یا کفاره دادن؛۳)آرزوی فرار یا خواب؛ ۴) آرزوی نجاتیافتن، تولد دوباره، اتحاد دوباره با شخص فوت شده؛ و ۵) آرزوی حیاتی تازه در بین بیماران افتخاری احتمال برون ریزی تخیلات افتخاری در افراد زیر بیشتر است: کسانی که متحمل فقدان شی محبوب یا ضربه خودشیفتگی شده اند. آنهایی که دچار عواطف شدیدی ، نظیر غضب و احساس گناه می شوند و یا با یک قربانی خودکشی همانند سازی می کنند(کاپلان۱ و سادوک۲ ۲۰۰۳). امروزه اکثر محققین جوامع، خودکشی را پدیده ای پیچیده میدانند که با عوامل اجتماعی ، زیستی و روانی در ارتباط است (علیرضایی ۱۳۸۲).