بعد دیگر سازهی فاصلهی روانشناختی، حریم رعایت اخلاقی است. حریم رعایت اخلاقی بیانگر مرز و محدودهای است که در آن افراد و گروهها به صورتی تعریف میشوند که فرد مایل است نسبت به آنها توجه اخلاقی نشان دهد (رید و آکوئینو، ۲۰۰۳). دامنهی این مرز می تواند از علاقه و تمرکز صرف بر نیازهای خود تا در نظر گرفتن تمام انسانها و یا جایی بین این دوحد باشد. بنابراین افرادی با حریم رعایت اخلاقی نسبتاً وسیع به جای تمرکز بر تفاوتهای بینگروهی، مرز و محدوده خود را وسیع تعریف می کنند تا افراد زیادی را در برگیرد. چنین افرادی، افراد بیگانه (افرادی با پیشینه و وابستگیهای گروهی متفاوت و حتی غریبهها) را افرادی ارزشمند میدانند و نسبت به آنها توجه اخلاقی روا میدارند. آنچه بعد حریم رعایت اخلاقی میسنجد، ادراک ما از افراد دیگر به عنوان افرادی است که از نظر روانشناختی در مبدأ و نزدیک هستند، همراه با تعریف گروه، با درجه شمول بسیار، که با تقسیم منابع محدود با دیگران و نشان دادن رفتار جامعه پسند نسبت به آنان در ارتباط است (هاردی، بتاچرجی، رید و آکوئینو، ۲۰۱۰).
۲- ۴- پژوهشهای پیشین
در بررسی پژوهشهای انجام شده ابتدا به مرور تحقیقات پیرامون دلبستگی خواهیم پرداخت. سپس، تحقیقات مربوط به دو متغیر هویت معنوی و فاصلهی روانشناختی را بررسی خواهیم کرد.
۲-۴-۱- یافته های تحقیق در زمینه تأثیر دلبستگی بر هویت معنوی و فاصلهی روانشناختی
دلبستگی به طور گسترده و در تحقیقات مختلف مورد مطالعه قرار گرفته است و ارتباط آن با متغیرهای بسیاری بررسی شده است. پارهای از تحقیقات به بررسی پیامدهای فردی و بخشی دیگر از تحقیقات به بررسی پیامدهای بینفردی دلبستگی پرداختهاند. در رابطه با پیامدهای فردی، دلبستگی در ارتباط با متغیرهای مختلفی چون هوش هیجانی (رمضانی و همکاران، ۱۳۸۵)، بهداشت روانی (فینی، ۲۰۰۰)، معنویت (گرنکویست و همکاران، ۲۰۰۷؛ رینرت، ۲۰۰۵) و هویت (فیبر و همکاران، ۲۰۰۳؛ هاوق و بورجویس، ۲۰۰۲، بنوسون، هریس و رجرز، ۲۰۱۰) بررسی شده است و در رابطه با پیامدهای بینفردی دلبستگی، تأثیر آن بر متغیرهای مختلفی چون اعتماد به دیگران (سیمونز، گوتی، نلسون و لیتل، ۲۰۰۹)، کیفیت ارتباطات (نافتل[۸] و شیور، ۲۰۰۶)، پرخاشگری و خشم (سیمونز، پاترنیت و شور، ۲۰۰۱، طالبی و ورما، ۲۰۰۷) و رفتار ضداجتماعی (مارکوس و بتزر، ۱۹۹۶) بررسی شده است.
با توجه به مدل پژوهش ابتدا به بررسی پژوهشهای انجام شده در رابطه با دلبستگی و هویت معنوی به عنوان یکی از پیامدهای فردی دلبستگی خواهیم پرداخت و سپس تحقیقات مربوط به دلبستگی و فاصله رواشناختی را بررسی خواهیم کرد.
۲-۴-۱-۱- یافته های تحقیق در زمینه تأثیر دلبستگی بر هویت معنوی
با توجه به اینکه هویت معنوی متغیر جدیدی در حوزه رواشناسی است پژوهشی که به صورت مستقیم نقش خانواده و روابط عاطفی خانواده را در ارتباط با آن سنجیده باشد یافت نمی شود. از این رو، به بررسی پژوهشهایی در زمینه ارتباط دلبستگی با سبکها، وضعیتها و ابعاد هویت (مانند هویت اخلاقی و هویت جنسی) خواهیم پرداخت.
در زمینهی تأثیر دلبستگی بر سبکهای هویت بررسیهای متعددی صورت گرفته است. به عنوان مثال حجازی و نگهبان سلامی (۱۳۸۸) در تحقیقی به بررسی رابطه دلبستگی به والدین و همسالان با سبکهای هویت در نوجوانان پرداختند. نتایج این پژوهش نشان داد دلبستگی ایمن به والدین، قدرت پیشبینی سبکهای هویت اطلاعاتی، هنجاری و تعهد هویت را دارد و دلبستگی ایمن به همسالان با سبک هویت هنجاری ارتباط معنادار دارد. علاوه براین، بررسی نقش جنسیت در متغیرهای این پژوهش حاکی از آن بود که پسران در میزان دلبستگی ایمن به والدین و تعهد هویت و دختران در دلبستگی ایمن به همسالان بر یکدیگر برتری دارند.
در پژوهش دیگری نیز که به منظور بررسی رابطه دلبستگی و سبکهای هویت انجام شد، نتایج نشان داد که دلبستگی به والدین پیش بینی کننده سبکهای هویت میباشد و به طور مثبت با سبک اطلاعاتی، سبک هنجاری و تعهد در ارتباط است و با سبک هویت گسیخته دارای ارتباط منفی معنادار میباشد. از این رو، دلبستگی به والدین و روابط عاطفی با آنان با برخورداری از سبکهای هویتی انطباق یافتهتر در ارتباط بود (ایمتیاز و نکوی، ۲۰۱۲ ).
علاوه بر این، پارهای از تحقیقات نیز به بررسی رابطه دلبستگی با وضعیتهای هویت پرداختهاند. در این زمینه میتوان به تحقیق مککینون و مارسیا (۲۰۰۲) اشاره کرد. در این پژوهش تعدادی از مادران کودکان پیشدبستانی بررسی شدند و ارتباط میان وضعیت هویت و سبکهای دلبستگی آنان و ادراک آنان از رشد کودکان مطالعه شد. نتایج نشان داد مادرانی که در وضعیت هویت موفق و خلاف آنچه انتظار میرفت در وضعیت هویت زودرس قرار داشتند در دلبستگی ایمن نیز نمرات بالاتری داشتند. از طرفی، دلبستگی هراسناک با وضعیت هویت تعویقی و آشفته در ارتباط بود.
در همین راستا باقری، بهرامی و جلالی (۱۳۸۸) به بررسی رابطه سبکهای دلبستگی با نوع هویت در جمعیت ایرانی و در زندانیان ۱۵-۳۰ ساله پرداختند. یافته های این پژوهش حاکی از معناداری رابطه سبکهای دلبستگی و نوع هویت بود. بدین ترتیب که زندانیان دارای سبک دلبستگی ایمن به ترتیب بیشتر دارای وضعیت هویت موفق و تعویقی بودند، در حالیکه زندانیان با سبک دلبستگی ناایمن (اجتنابی- دوسوگرا) بیشتر دارای وضعیت هویت آشفته و زودرس بودند.
چنانچه مشاهده می شود یافته های پژوهش در زمینه ارتباط بین وضعیت هویت زودرس و سبک دلبستگی ایمن و یا ناایمن متناقضاند. در این راستا میتوان به فراتحلیلی که به منظور روشن ساختن ارتباط بین دلبستگی و وضعیت هویت انجام شده است اشاره کرد. در این فراتحلیل نتایج چندین پژوهش در این زمینه از سال ۱۹۶۶ تا ۲۰۰۵ بررسی شد. نتایج این مطالعه بین سبکهای دلبستگی و وضعیتهای هویت همبستگی ضعیف تا متوسطی نشان داد. با این حال دلبستگی ایمن دارای همبستگی قویتری با وضعیت هویت موفق (۲۱/۰) و وضعیت هویت آشفته (۲۳/۰-) بود. اما علی رغم اینکه سهم میانگین دلبستگی ایمن در وضعیت هویت موفق در مقایسه با وضعیت هویت آشفته و زودرس به مراتب بالاتر بود، برخلاف آنچه انتظار میرفت وضعیت هویت زودرس با دلبستگی ایمن و وضعیت هویت تعویقی با دلبستگی ناایمن ارتباط داشت. بر این اساس، برخلاف انتظار محققان این پژوهش، دلبستگی ایمن بیشتر با بعد تعهد هویت مرتبط بود تا بعد اکتشاف آن (آرست و همکاران، ۲۰۰۹).
علاوه بر این، پارهای از تحقیقات نیز به بررسی رابطه دلبستگی با ابعاد و محتوای هویت پرداختهاند. در این زمینه میتوان به مطالعه هیگلر، دی و مارشال(۱۹۹۵) با عنوان دلبستگی به والدین و هویت جنسی اشاره کرد. این مطالعه بر روی ۲۱۸ نفر از دانشجویان به منظور آزمون ارتباط سطح دلبستگی با جنسیت و هویت جنسی انجام شد. نتایج این پژوهش نشان داد هویت جنسی زنانه و ترکیبی از زنانه و مردانه، در مقایسه با هویت جنسی مردانه و یا خنثی با سطوح بالاتر دلبستگی به والدین ارتباط دارد. علاوه براین، میانگین دلبستگی به مادر هم در زنان و هم در مردان از دلبستگی به پدر بیشتر بود و گرچه بین زنان و مردان در دلبستگی به والدین تفاوت معناداری وجود نداشت، میانگین نمرهی دختران در دلبستگی به همسالان بیشتر از دلبستگی پسران به همسالان خود بود.
علاوه بر این، میوس، اوستروگل و ولیبرگ (۲۰۰۲) نیر در پژوهشی تحت عنوان بررسی رابطه دلبستگی به والدین و همسالان و هویت نوجوانان به مقایسه و بررسی تأثیر دلبستگی به والدین و همسالان بر هویت دانش آموزی و هویت ارتباطی افراد پرداختند. نتایج حاصل از مصاحبه با ۱۴۸ نوجوان متعلق به گروههای قومی مختلف نشان داد که دلبستگی به والدین پیشبینی کننده هویت دانش آموزی نوجوانان و دلبستگی به همسالان پیش بینی کننده هویت ارتباطی آنان بود. بر اساس این پژوهش نوجوانان در بعضی از زمینه های زندگی خود به ویژه موضوعات مربوط به آینده مانند تحصیل تحت تأثیر دلبستگی خود به والدین قرار داشتند و در برخی از موضوعات به ویژه موضوعات مربوط به حال مانند روابط اجتماعی تحت تأثیر دلبستگی به همسالان قرار داشتند.
چنانچه مشاهده شد دلبستگی ایمن با وضعیت هویت موفق و سبک هویت اطلاعاتی در ارتباط است و بر محتوای هویت از جمله هویت جنسی و هویت دانش آموزی افراد نیز تأثیر گذار است. از این رو، به نظر میرسد که بعد معنوی هویت نیز از دلبستگی به افراد مهم تأثیر میپذیرد.
[۱]– Feeney
[۲]– Granqvist
[۳]– Reinert
[۴]– Faber
[۵]– Hoegh & Bourgeois
[۶]–Benson, Harris & Rogers
[۷]– Simmons, Gooty, Nelson & Little
[۸]– Noftle
[۹]–Simons, Paternite & Shore
[۱۰]–Verma
[۱۱]– Marcus & Betzer
[۱۲]– Imtiaz & Naqvi
[۱۳]– MacKinnon
[۱۴]– Haigler , Day & Marshall
[۱۵]– Meeus, Oosterwegel & Vollebergh