پایان نامه دانشگاهی : نقایص کمیتههای تحریم و ضرورت اصلاح و ایجاد ساز و کار نظارتی مستقل
نظر به اینکه سازوکار موجود در کمیتههای تحریم نمیتواند به نحو مقتصی حقوق بنیادین اشخاش مشمول تحریم را مورد توجه قرار دهد، ایجاد یک سازوکار نظارتی مستقل که خارج از چاچوب کمیتههای تحریم بر کار این کمیتهها و اثرات سوء تحریمها بر حقوق بنیادین اشخاص مشمول تحریم نظارت نماید، ضروری است. به طور مثال دبیر کل ملل متحد میتواند یک نماینده ویژه برای نظارت بر رعایت حقوق بنیادین اشخاص مشمول تحریم و بررسی اثرات سوء تحریمها بر حقوق بشر منصوب نماید. همچنین، شورای حقوق بشر نیز میتواند یک گزارشگر ویژه راجع به پیشبرد و صیانت از حقوق بشر در اعمال و اجرای قطعنامههای تحریمی منصوب نماید. اگر چه کمیسیون حقوق بشر در قطعنامه ۸۰/۲۰۰۵ (برای مطالعه بیشتر رک:commission on human rights: protection of human rights and fundamental freedoms while countering terrorism, human rights resolution 2005/80, 21 April 2005) انتصاب گزارشگر ویژه پیشبرد و صیانت از حقوق بشر و آزادیهای اساسی در مقابله با تروریسم (برای مطالعه بیشتر رک:Special rapporteur on the promotion and protection of human rights and fundamental freedoms while countering terrorism) را برای یک دوره سه ساله پیش بینی نمود و پس از تأسیس شورا حقوق بشر نیز مأموریت گزارشگر ویژه تمدید گردید، اما مأموریت وی صرفا ناظر بر بخشی از تحریمهای ملل متحد یعنی قطعنامههای ضد تروریسم و تحریمهای وضع شده علیه اشخاص و گروههای وابسته به طالبان و القاعده میباشد. این در حالی است که در ارتباط با اشخاص حقیقی دیگر که به موجب دیگر قطعنامههای تحریمی شواری امنیت[۱] در لیست تحریمها قرار گرفتهاند یا بر اساس این قطعنامهها در آینده به لیست تحریمها خواهد پیوست، مأموریتی به گزارشگر ویژه فعلی واگذار نشده است. نتیجتا با توجه به این واقعیت که تصویب قطعنامههای تحریمی تحت فصل هفتم منشور و اعمال تدابیز قهری علیه اشخاص حقیقی از سوی شورای امنیت پیوسته رو به افزایش است و ترکیب اعضاء و نحو تصمیم گیری در کمیتههای تحریم نیز نمیتواند به نحو مقتضی از حقوق بنیادین اشخاص مشمول تحریم صیانت نماید، انتصاب یک گزارشگر ویژه توسط شورای حقوق بشر و یک نماینده ویژه از سوی دبیرکل ملل متحد برای نظارت بر تحریمها و صیانت از حقوق بنیادین اشخاص مشمول تحریم امری ضروری است. علاوه بر ضرورت انتصاب یک گزارشگر ویژه از سوی شورای حقوق بشر و یک نماینده ویژه توسط دبیرکل ملل متحد، نحو فعالیت کمیتههای تحریم نیز باید متحول شود. به عنوان گام اول، کمیتههای تحریم تا حد امکان باید جلسات خود را صورت علنی برگزار نماید. مباحثات و مذاکراتی که در جلسات رسمی کمیتههای تحریم به عمل میآید نیز باید ثبت و ضبط شود یا حداقل خلاصه این مذاکرات منتشر و در اختیار همه دولتها و سازمانهای بینالمللی و جوامع مدنی قرار گیرد. درست همانطور که که مذاکرات نمایندگان دولتها و سازمانهای بینالمللی ذیربط در جلسات رسمی شورای امنیت عینا و بدون هیچ دخل و تصرفی به عنوان صورت جلسات شورا ثبت و ضبط میگردد، مقتضی است کمیتههای تحریم نیز صورت جلسات خود را منتشر نمایند. بدین منظور شورای امنیت باید در تصمیمات و قطعنامههای تحریمی نیز صورت جلسات خود را منتشر نمایند. بدین منظور شورای امنیت باید در تصمیمات و قطعنامههای تحریمی که وظایف کمیتههای تحریم را تعیین مینماید، این مسأله را پیش بینی نماید.
در ارتباط با اشخاص حقیقی که در لیست تحریمها قرار میگیرند، نگرانیهای فراوانی در خصوص عدم تأمین تضمینات دادرسی عادلانه برای این اشخاص وجود دارد. به منظور رعایت تضمینات دادرسی عادلانه در مورد این اشخاص، لازم است کمیتههای تحریم پیش از قرار دادن نام اشخاص در لیست تحریمها، به آنها فرصتی برای دفاع و بیان نظرات خود بدهند. این مسأله به ویژه از این جهت ضرورت دارد که چون قرار بر این است که اشخاص مشمول تحریم از دسترسی به اموال خود محروم شوند و دارایی های آنها بلوکه شود- که این امر به نوبه خود منجر به نقض حق بر مالکیت میشود- لذا تضمینات دادرسی عادلانه باید به نحو مقتضی از سوی کمیتههای تحریم برای آنها فراهم شود و کمیتههای تحریم ملزم به رعایت تضمینات دادرسی عادلانه در مورد این اشخاص باشند.
به علاوه در راستای تأمین تضمینات دادرسی عادلانه در مورد اشخاص مشمول تحریم، ضروری است کمیتههای تحریم نام این اشخاص را بدوا به صورت موقت در لیست تحریمها قرار دهد تا در فرصت مقتضی با دقت تمام به بررسی وضعیت و اوضاع و احوال آن شخص و ارتباط وی با گروههای تروریستی و … بپردازند(زهرانی، ۱۳۷۶، ۱۳۸).
بخش پنجم: تحریمهای بینالمللی در چارچوب اقدامات دولتها
هر یک از دولتها بر اساس اصل ارتباط-ارتباط سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و … – میتواند آزادانه روابط خود را با سایر کشورها تنظیم و در خصوص قطع یا ادامه این روابط تصمیم گیری نماید. با وجود این اختیار دولتها در این زمینه در یک مورد محدود میشود؛ محدودیتی که ممکن است بوجود آید این است که دولتی به موجب یک معاهده دو یا چندجانبه حق اعمال تحریم را جزئا یا کلا از خود سلب نماید. در عین حال، در چنین موردی نیز چنانچه یکی از طرفهای معاهده مرتکب نقض حقوق بینالملل از جمله قواعد حقوق بشر گردد، اعمال تحریم اقتصادی به عنوان یک اقدام متقابل از سوی دولتهای دیگر مجاز خواهد بود. مطلب دیگری که باید خاطر نشان کرد این است که دولتها نمیتوانند با استناد به اصل آزادی اقتصادی از تحریم اقتصادی به عنوان ابزاری برای اعمال فشارهای سیاسی و اقتصادی بر دولتهای دیگر یا به منظور اعمال سلطه یا کسب امتیارات نامشروع از سایر دولتها استفاده نمایند. به علاوه، اعمال تحریمهای اقتصادی ثانویه برضد دولتهایی که با دولت تحریمشونده روابط اقتصادی برقرار مینمایند، با مخالفت اغلب دولتها و سازمانهای بینالمللی مواجه گردیده است.
گفتار اول: تحریمهای اقتصادی در پرتوی اصل آزادی تجارت و تجارت آزاد
مفهوم اصل آزادی تجارت این است که دولتها اساسا در انجام یا خودداری از انجام مبادلات بینالمللی کاملا مختار میباشند. این اختیار از حق شناخته شده ذاتی و بینالمللی آنها مبنی بر تنظیم آزادانه روابط اقتصادیشان نشأت میگیرد که گاه ممکن است به شکل اعمال تحریمهای اقتصادی بروز نماید، اعم از اینکه این تحریمها در قبال تخلف از موازین حقوق بشر یا سایر اقدامات متخلفانه بینالمللی اعمال گردد و یا آنکه مسبوق به هیچ گونه عمل متخلفانهای نباشد.
به عبارت دیگر، هر دولتی بر اساس اصل آزادی تجارت، میتواند خواه در واکنش به نقض قواعد بینالمللی از جمله قواعد حقوق بشر و خواه بر اساس منافع اقتصادیشان، اقدام به قطع یا محدود نمودن روابط تجار خود با سایر دولتها نماید.
با وجود این، ممکن است دولتها به موجب معاهدات بینالمللی، تحت شرایطی از آزادی اعمال تحریم صرف نظر نمایند. در سالهای اخر بعضی از معاهدات اقتصادی بینالمللی، حق دولتها در اعمال آزادانه تحریمهای اقتصادی در محدود ساختهاند. موافقتنامههایی از قبیل موافقتنامه عمومی تعرفه و تجارت(گات) و موافقتنامه تجارت آزاد آمریکای شمال(نفتا) میان دولتهای عضو، تجارت آزاد و بازارهای باز برقرار کرده اند. بر اساس این موافقتنامهها، اعمال تحریمهای اقتصادی در موارد فقدان تخلف قبلی از حقوق بینالملل، اقدامی غیر مجاز محسوب میگردد (Conlon، ۱۹۹۹، ۱۲۵).
هدف قواعد سازمان تجارت جهانی، برقراری یک نظام تجاری شفاف و قابل پیش بینی میباشد که در بردارنده تجارت منصفانه و شفاف برای همه فعالان عرصه تجارت بینالملل است. این نظام تجاری شامل مبادله کالا و خدمات و نیز مالکیت معنوی میباشد. طبق نظریه مزیت نسبی که مدل اقتصاد زیربنایی سازمان تجارت جهانی به شمار میآید، هر کشوری میتواند آنچه را که قادر است، به بهترین شکل تولید کند و کالای تولید خود را با محصولاتی که سایر کشورها تولید کرده اند، مبادله نماید. کشورها با بهره گرفتن از سود حاصل از صاردات میتوانند کالاهایی را که خود قادر به تولید آنها نیستند، خریداری نمایند. این امر موجب افزایش مبادلات تجاری و فعالیتهای اقتصادی کلیه دولتهای عضو میشود که نهایتا سبب بالا رفتن سطح زندگی افراد و ایجاد اشتغال کامل و رشد درآمد واقعی میگردد. بر اساس این دیدگاه اقتصادی، همه کشورهایی که در چنین نظام تجاری بینالمللی فعالیت می کنند، منتفع خواهند شد(Gudrun، ۲۰۰۵، ۱۶). بخشی از تعهدات دولتهای عضو سازمان تجارت جانی در سه موافقتنامه چندجانبه مقرر گردیده است که عبارتند از: موافقتنامه عمومی تعرفه و تجارت، موافقنامه عمومی تجارت خدمات و موافقنامه جنبه اخیتاری مرتبط با تجارت حقوق مالکیت معنوی. علاوه بر این، موافقتنامهها دو موافقنامه چند جانبه اختیاری نیز وجود دارد که مربوط به حمایتهای دولتی و تجارت در زمینه هواپیماهای غیر نظامی میباشد. مهمترین اصل حاکم بر موافقتنامههای چند جانبه سازمان تجارت جهانی «اصل عدم تبعیض» میباشد که در «شرط دولتهای کامله الوداد» و تعهدات مربوط به رفتار ملی، تبلور یافته است(Dean، ۲۰۰۴، ۱۲۰). رعایت اصل دولتهای کامله الوداد به این معناست که چنانچه یکی از کشورهای عضو، در رابطه با یک کالا یا خدمات، شرایط مساعدی برای یک کشور دیگر در نظر گیرد، آن شرایط باید خود به خود برای همان کالا یا خدمات با سایر کشورهای عضو تعمیم یابد. اصل رفتار ملی مستلزم آن است که هر گاه یک کالا یا خدمات خارجی وارد قلمرو یکی از کشورهای عضو گردد، نباید در رابطه با آن رفتار نامساعدتر از آنچه که نسبت به کالا یا خدمات مشابه داخلی انجام میشود، اتخاد گردد. این اصول شامل کلیه قوانین، مقررات و الزامات مربوط به فروش داخلی میشود و نیز کلیه قوانین، مقررات و سیاستهایی را که به ظاهر یکسان هستند اما متضمن انگیزه یا نتیجهای تبعیض آمیز میباشند، در بر میگیرد(همان، ۱۴۰). همچنین ماده ۱۱ گات، اعمال محدودیتهای کمی از جمله سهمیه بندیها یا مجوزهای واردات و صادرات را ممنوع کرده است. البته ین قاعده استثنائاتی نیز دارد؛ به عنوان مثال، اعمال محدودیتهای کمی در بحرانهای مربوط به تراز پرداختها و حمایت از صنایع نوپا در کشورهای کمتر توسعه یافته، مجاز میباشد(همان، ۱۳۰). بدین ترتیب کلیه مقررات مربوط به سازمان تجارت جهانی به نحوی در راستای تحقق هدف اصلی این سازمان، یعنی تجارت آزاد وضع گردیدهاند که در مقدمه گات با این عبارت انعکاس یافته است.
«کلیه اعضا مایل میباشند با ایجاد ترتیبات مناسب متقابل و دوجانبه به منظور کاهش قابل ملاحظه تعرفهها و سایر موانع تجارت و نیز از میان برداشتن رفتارهای تبعیض آمیز در تجارت بینالمللی، به تحقق اهداف مورد نظر این موافقتنامه کمک نمایند»(همان، ۱۲۹). بر این اساس، همانگونه که در رای دیوان بینالمللی دادگستری در قضیه نیگاراگوئه مشهود میباشد، آزادی تجارت میتواند موضوع تعهد قرار گیرد و دولتها ممکن است به موجب معاهدات دو یا چند جانبه برخی محدودیتها یا ممنوعیتها را بر آزادی اعمال تحریم بپذیرند. بدیهی است انگیزه دولتها از پذیرش چنین مقرراتی، انتفاع بیشتر از مزایای ناشی از معاهدات مزبور میباشد.
در صورت پذیرش ممنوعیت اعمال تحریمهای اقتصادی در یک معاهده بینالمللی، هیچ یک از دولتها متعاهد حق ندارد اقدام به قطع روابط تجاری خود با سایر دولتهای متعاهد نماید، زیرا چنین اقدامی به تجارت آزاد مقرر در معاهده لطمه میزند.
نکته دیگری که در رابطه با آزادی تجارت قابل طرح میباشد این است که اعمال تحریم از سوی یک دولت، آزادی تجارت شهروندان آن دولت را خدشهدار میسازد. به عبارت دیگر، دولتی که اقدام به اعمال تحریم اقتصادی مینماید، اتباع و اشخاص مقیم در قلمرو خود را از انجام معاملات تجاری با دولت مورد تحریم منع میکند. سوالی که میتوان مطرح نمود این است که آیا دولتها حق دارند در سطح بینالمللی، چنین محدودیتی را بر فعالیتهای تجاری شهروندانشان وضع نمایند؟
میتوان گفت در این مورد، با توجه به تعرضی که میان آزادی تجارت دولت و شهروندانش به وجود میآید، موضوع تقدم و ارجحیت یکی بر دیگری مطرح میگردد. برخی از نویسندگان تقدم آزادی تجارت دولت را بر آزای تجارت شهروندانش منحصر به مواردی دانسته اند که اعمال تحریم اقتصادی به منظور تضمین رعایت قواعد بینالمللی از جمله قواعد حقوق بشر صورت گیرد (Seller، ۲۰۰۸، ۵۱۱).
با وجود این، اصل حاکمیت دولت و آزادی اقتصادی دولتها ایجاب مینماید که اعمال هر گونه تحریم اقتصادی، علیرغم آنکه با تحدید آزادی تجارت اشخاص همراه است مجاز باشد، مگر آنکه دولتها در چارچوب یک معاهده بینالمللی، حق اعمال تحریم را به طور کلی و یا در برخی موارد، از خود سلب نموده باشند. همچنین، استفاده از تحریمهای اقتصادی به عنوان وسیلهای برای اعمال فشار و سلطه و کسب امتیازات نامشروع مجاز نمیباشد. در عین حال، در هیچ یک از این دو مورد استثنایی نیز تقدم آزادی تجارت اشخاص دلیل ممنوعیت اعمال تحریم از سوی دولتها نمیباشد، بلکه مقتضیات تجارت بینالملل و احترام به اصل حاکمیت دولت و اصل عدم مداخله، مبنای چنین ممنوعیتی محسوب میگردد.
گفتار دوم: رابطه تجارت آزاد و حقوق بشر
مقصود از رابطه تجارت آزاد و حقوق بشر، شباهتها و و تفاوتهای آن دو و تأثیرات آنها بر یکدیگر میباشد. یکی از شباهتها این است که حقوق بشر و آزادی تجارت-به شکل حقوق موضوعه که در یک موافقتنامه عمومی تعرفه و تجارت انعکاس یافته است- هر دو به عنوان عناصر کلیدی نظام بینالمللی پس از جنگ جهانی دوم مطرح گردیدند. هر دوی آنها از یک خصیصه آزادی خواهانه برخوردارند، محدودیتهایی را بر اعمال دولت وضع می کنند و دستاورد قاعده حقوقی به شمار میآیند(Thomas، ۲۰۰۵، ۱۱۱). اینکه گفته میشود آزاد سازی تجاری محدودیتهایی را بر اعمال دولت وضع مینماید به این معناست که تضمین مبادلات آزاد تجاری در سطح بینالمللی مستلزم تحدید برخی از اختیارات دولتها در روابط اقتصادیشان با سایر دولتها و سازمانهای اقتصادی بینالمللی میباشد. به بیان دیگر، همانگونه که موازین حقوق بشر برای تضمین حقوق و آزادیهای اساس افراد، محدودیتهایی را بر اختیارات دولتها وضع نموده است، مقتضیات تجارت آزاد بینالمللی محدودیتهایی را خصوصاً در زمینه اعمال تحریمهای اقتصادی، ایجاب مینماید. البته این گونه محدودیتها، صرفا بر مبنای توافق دولتها و در قالب معاهدات بینالمللی تعیین میگردد و دولتها در پذیرفتن این معاهدات کاملا مختار میباشند. بعلاوه، بر خلاف تعهدات حقوق بشری که جنبه عام الشمول دارند، تعهدات دولتها در رابطه با عدم اعمال تحریمهای اقتصادی، جنبه طرفینی داشته و صرفا در روابط قراردادی دولتهای متعاهد، قابل طرح میباشند.
یکی از دیگر از شباهتهای حقوق بشر و تجارت آزاد این است که هدف نظام تجارت جهانی مبتنی بر تجارت آزاد حمایت از آزادی، عدم تبعیض، قاعده حقوقی، رفاه اجتماعی و سایر ارزشهای حقوق بشر در چارچوب یک نظام بینالمللی قاعدهمند میباشند. در واقع حقوق بشر و تجارت آزاد دو نهاد حقوقی مهم محسوب میشوند که هر چند به موازات یکدیگر در حرکت میباشند، اما اهداف آنها یکسان است. این شباهت به ویژه در زمینه حقوق اقتصادی و اجتماعی کاملا مشهور میباشد(Ernstulrich، ۲۰۰۱، ۲).
حقوق اقتصادی و اجتماعی از قبیل حق بر امنیت اجتماعی و حق بر مراقبت بهداشتی، موجب تضمین حداقل رفا مادی برای آن دسته از کسانی میگردد که در نتیجه آزادسازی تجاری دچار مشکلاتی میشوند. سایر حقوق اقتصادی و اجتماعی همچون حق بر آموزش نیز به افراد امکان میدهد خود را با آزادسازی فزاینده تجاری تطبیق داده و از رفاه برخوردار گردند(همان، ۲۳). بنابراین، حقوق بشر را میتوان به عنوان تضمینی در قبلا برخی تبعات ناخواسته آزاد سازی تجاری محسوب نمود.
علاوه بر این، آزادسازی تجاری موجب تحقق آزادی و کرامت انسان به عنوان تولیدکننده و مصرف کننده میگردد و نیز میتواند به افزایش ثروت بیانجامد که خود پیش شرط تحقق بسیاری از حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میباشد(Franl، ۱۹۹۹، ۵۱). همچنین، آزادسازی تجاری میتواند به طور غیر مستقیم به اجرای حقوق بشر کمک کند زیرا ارتباط میان افراد در کشورهای برخوردار از حکومتهای سرکوبگر را با افراد ساکن در کشورهایی که حقوق بشر در آنها رعایت میشود، افزایش میدهد. بدیهی است این ارتباط موجب گسترش آگاهیهای افراد و ایجاد درک متقابل میان آنها خواهد شد و بدین ترتیب زمینه رعایت موازین حقوق بشر را در کشورهای ناقض حقوق بشر فراهم میسازد.
به علاوه، احترام به قواعد حقوقی نیز یکی از نقاط مشترک تجارت آزاد و حقوق بشر میباشد، زیرا آزادسازی تجاری به عنوان شیوهای برای نیل به رشد اقتصادی، مستلزم رعایت قواعد حقوقی و وجود نظامهای اداری و قضایی مستقل میباشد که این امر خود به تقویت حقوق بشر منجر خواهد شد.
در کنار شباهتها و تأثیرات مثبتی که تجارت آزاد و حقوق بشر بر یکدیگر دارند، تفاوتهایی نیز میان آنها وجود دارد. تعهدات حقوق بشری جنبه عالمالشمول دارند و بسیاری از قواعد آن نیز غیر قابل تعلیق بوده و تخطی از آن تحت هیچ شرایطی مجاز نیست. در حالی که تعهدات دولتها در نظام مبتنی بر تجارت آزاد جنبه طرفینی و متقابل دارد و صرفا در چارچوب معاهدات دو جانبه ایجاد گردیده است. علاوه بر این، قواعد تجارت آزاد به نحو فزایندای از طریق مذاکرات و توافقات به عمل آمده در دورهای تجاری مختلف گسترش یافتهاند، در حالی که مذاکرات مربوط به حقوق بشر به صورت نسبتا جامعی انجام گردیده و به شناسایی قواعد معین و البته آرمانی منجر شده است. این مطلب را نیز باید اضافه نمود که معاهدات حقوق بشری صرفا حقوق ذاتی از پیش موجود را مرد شناسایی قرار دادهاند، در حالی که معاهدات مبتنی بر تجارت آزاد قواعدی را بر اساس توافق دولتهای متعاهد، وضع نموده اند. بنابراین معاهدات حقوق بشری جنبه اعلامی دارند و عمدتا حاکی از تدوین حقوق بینالملل هستند، در حالی که معاهدات مبتنی بر تجارت آزاد واجد جنبه تأسیسی بوده و متضمن توسعه تدریجی حقوق بینالملل میباشند.
[۱] – منظور از دیگر قطعنامههای دیگر شورای امنیت، قطعنامههایی است که خارج از چارچوب تدابیر و تصمیمات ضد تروریستی شورا، تحریمهایی را علیه برخی اشخاص حقیقی و حقوقی اعمال نموده است. به طور مثال قطعنامههای ۱۷۳۷، ۱۷۴۷ و ۱۹۲۹ برخی اتباع ایرانی را در لیست تحریمها قرار دادهاست و از این جهت تضمینات دادرسی عادلانه در مورد آنها رعایت نشده است و حق برمالکیت، حق دسترسی به دادگاه، حق آزادی تردد و … این اشخاص در معرض تهدید قرارگرفته است.