تفاوت بین انواع فرعی تشخیص بر اساس پاسخهای روانی فیزیولوژیکی طی مواجهه
بعضی از گیجکنندهترین یافته ها درباره تفاوتهای انواع فرعی هراس اجتماعی، در آزمایشهایی گزارش شده است که پاسخهای روانی فیزیولوژیکی به تهدید اجتماعی را اندازه گیری کرده اند. حداقل ۵ مطالعه، انواع فرعی هراس اجتماعی را از لحاظ پاسخ روان فیزیولوژیکی به مواجهه مقایسه کرده اند (هافمن و همکاران، ۲۰۰۴). در اولین مطالعه، هیمبرگ و همکاران (۱۹۹۰) افراد دارای هراس اجتماعی که ترسهایشان به موقعیتهای صحبتکردن در جمع معطوف بود را با افرادی که ملاکهای GSP را برآورده میکردند، مقایسه کردند. افرادی که تنها دارای ترس از صحبتکردن در جمع بودند، نسبت به افراد دارای GSP، ضربان قلب بیشتری را به یک چالش رفتاری نشان میدادند ولی اضطراب ذهنی کمتری را گزارش میکردند. همانطور که نویسندگان هم تشخیص دادند، یکی از محدودیتهای عمده این مطالعه این بود که بررسی چالش رفتاری به طور فردی برای گروه دارای GSP متناسب بود و بنابراین برای همه افراد یکسان نبود. هیمبرگ و همکاران (۱۹۹۰) فرض کردند که افراد داری GSP هم اگر همه با همان موقعیت صحبتکردن در جمع مواجهه شوند، ممکن است به طور مشابهی پاسخ دهند (هافمن و همکاران، ۲۰۰۴).
ترنر و همکاران (۱۹۹۲) افراد دارای هراسهای اجتماعی “مجزا” را با افراد دارای GSP و بدون APD و افراد دارای GSP و APD در میزان ضربان قلب ثبتشده طی صحبتکردن فیالبداهه مقایسه کردند. یافته ها، تفاوتی در میزان ضربان قلب در بین سه گروه نشان نداد. به هر حال، صحبتکردن در جمع، نمی تواند ترس اساسی همه شرکتکنندگان باشد (ترسهای اصلی در مطالعه گزارشنشده) (هافمن و همکاران، ۲۰۰۴).
در یک مطالعه تکراری از هیمبرگ و همکاران (۱۹۹۰)، لوین و همکاران (۱۹۹۳)، افراد دارای GSP و هراس اجتماعی مجزا را با گروههای کنترل در میزان ضربان قلب، مقیاسهای ذهنی و اندازه گیریهای زیست شیمیایی از جمله اپینفرین و نوراپینفرین پلاسما مقایسه کردند. بدون شباهت به طرح هیمبرگ و همکاران، طرح لوین و همکاران، شامل یک تکلیف استاندارد صحبتکردن در جمع بود. هماهنگ با یافته هیمبرگ و همکاران، افراد دارای هراس اجتماعی مجزا نسبت به افراد دارای GSP، طی صحبتشان، ضربان قلب بالاتری را نشان دادند ولی اضطراب ذهنی کمتری را گزارش کردند. سطوح کاتکولامین پلاسما در گروهها تفاوتی نداشت و ضربان قلب ارتباط معناداری با سطوح کاتکولامین پلاسما نداشت. ما نتایج مشابهی را با یکی از مطالعات قبلیمان پیدا کردیم (هافمن و همکاران، ۱۹۹۵). در این مطالعه، از افراد دارای GSP (و APD) ، افراد دارای NGSP (و بدونAPD) ، و گروه کنترل بدون اضطراب خواسته شد که در حالیکه پارامترهای قلبی عروقی، اندازه گیریهای رفتاری و اضطراب ذهنیشان ثبت می شود، صحبتی را ارائه کنند. گروه GSP بالاترین نمره را روی مقیاسهای شدت هراس اجتماعی گرفتند. با این وجود، میزان ضربان قلب افراد دارای NGSP در پاسخ به مواجهه با صحبتکردن در جمع، از همه بالاتر بود. بون و همکاران (۱۹۹۹) نیز این یافته ها را تکرار کردند (هافمن و همکاران، ۲۰۰۴).
۲-۱۱-۲-۵: تفاوت بین انواع فرعی تشخیص بر اساس پاسخ به درمان
بعضی مطالعات نشان می دهند که APD پیش بینیکننده نتایج درمانی ضعیف است (الدن و کاپرئول[۱]، ۱۹۹۳؛ فسک[۲] و همکاران، ۱۹۹۶)، در حالیکه مطالعات دیگر این نتایج را تکرار نکرده اند (براون و همکاران، ۱۹۹۵؛ دریسن[۳] و آرنتز[۴]، ۱۹۹۸؛ هافمن، ۲۰۰۴؛ هافمن و همکاران، ۱۹۹۵؛ هوپ، هربرت، وایت[۵]، ۱۹۹۵؛ مرچ[۶]، جانسن[۷]، آرنتز، ۱۹۹۵، ون ولزن[۸]، املکپ[۹]، چُلینگ[۱۰]، ۱۹۹۷). نتایج ناهماهنگ مشابهی در مطالعاتی که نوع فرعی تعمیمیافته را به عنوان پیش بینیکننده نتیجه درمانی ضعیف بررسی کرده اند، گزارش شده است (براون و همکاران، ۱۹۹۵؛ گُرمن و همکاران، ۱۹۸۵؛ لیبوویتز و همکاران، ۱۹۹۲؛ ترنر و همکاران، ۱۹۹۲؛ یوهد[۱۱] و همکاران، ۱۹۹۱).
به طور خلاصه، نوع فرعی تعمیمیافته هراس اجتماعی بندرت براساس ملاکهای مبهم DSM درباره تعداد و نوع موقعیتهای اجتماعی ترسآور، تعریف می شود. در نتیجه، محققان مجاز شدند که معیارهای طبقه بندی خودشان را که احتمالاً در ناهماهنگیهای یافتشده در پیشینه پژوهشی مؤثر است، ابداع کند. بنابراین، تنها اگر محققان مختلف از تعاریف عملیاتی متفاوتی برای انواع فرعی تشخیصی استفاده کنند، مقایسه مطالعات مختلف، اگر بیمعنا نباشد، مشکل است. سرانجام این حقیقت که APD و GSP ، سازه هایی هستند که همپوشی زیادی با هم دارند، زیادگی را در DSM ارائه می کند، و حمایت تجربی کمی برای حفظ هر دو تشخیص به عنوان موجودیتهای بالینی مجزا وجود دارد. به علت درجه زیاد همپوشی بین APD و GSP و فقدان تفاوتهای چشمگیر بین این دو سازه، ما افراد دارای GSP را از افراد دارای APD تمایز نخواهیم داد. در عوض، ما خواننده را به یک بحث عمیق درباره تفاوت بین APD و GSP ارجاع میدهیم (به طور مثال ریچ، ۲۰۰۱) (هافمن و همکاران، ۲۰۰۴).
۲-۱۲: جنبه های شخصیتی در بیماران مبتلا به اختلال هراس
به دلیل تأثیر نامطلوب اختلال هراس به ویژه موارد شدید آن در عملکرد و سطح سلامت فرد و همچنین مشکلات درمانی آن، بررسی جنبه های مختلف شخصیتی که از یکسو می تواند زمینهساز اختلال باشد و از سوی دیگر بر سیر و پیشآگهی آن اثر بگذارد، دارای اهمیت زیادی است و به این پرسش که آیا جنبه های خاص شخصیت، نگرش و باورهای فرد در مستعدکردن وی برای ابتلا به این اختلال وجود دارد یا نه پاسخ روشن داده نشده است (حق شناس، موسوی نسب، فرنام، ۱۳۸۱).
بروکز[۱۲]، بالتازار[۱۳] و مونجوک[۱۴] (۱۹۸۹) یک ارتباط معنیدار میان ویژگیهای شخصیتی وابسته و اجتنابی با احتمال ابتلا به اختلال هراس را گزارش کردند. همچنین ریخ[۱۵]، نویس[۱۶] و تروکتون[۱۷] (۱۹۸۷) نشان دادند که بر پایه های معیار DSM-IV احتمال وجود اختلال شخصیتی مربوط به خوشه سوم (اجتنابی، وابسته، وسواسی) در گروه بیماران مبتلا به اختلال هراس بالاتر است. برخی از پژوهشها نیز نشان دادهاند که هیچکدام از اختلالهای شخصیتی گزارششده در معیارهای تشخیصی DSM و ICD در این بیماران با افراد طبیعی تفاوتی ندارد (یاگر[۱۸]، و جیتلین[۱۹]، ۱۹۹۵؛ میون[۲۰] و همکاران، ۱۹۹۶؛ ابی[۲۱]، سالواتور[۲۲] و جرمی[۲۳]، ۱۹۹۵). در طی سالهای اخیر بسیاری از پژوهشگران کوشیدهاند از معیارهای نوینی که بر پایه دیدگاه های شناختدرمانی شکل یافته بهره گیرند. برای نمونه روث[۲۴] (۱۹۹۶) مساله را از نظر وابستگی اجتماعی مورد توجه قرار داد و دریافت که بیش از ۵۰ نفر از کل ۹۰ بیمار مورد بررسی ایشان دارای وابستگی شدید و غیرعادی بوده اند، بطوریکه زندگی اجتماعی آنان را تحت تاثیر قرار داده و دارای احساس اطمینان بسیار شکننده ای بوده اند. این افراد، خود قدرت تصمیم گیری بسیار کمی داشته اند. این بررسی نشان داد که ۱۵ نفر از کل ۹۰ نفر به علت این مشکل بسیار ناتوان شده اند. همچنین نشان داد که در ۲۴ نفر از کل ۹۰ بیمار هیچگاه نشانه های اضطرابی قطع نگردیده است و تشخیص خاصی هم در محور I یافت نشد. به بیان دیگر ویژگی شخصیت مضطرب (محور II تشخیص) مطرح می شود (روث، ۱۹۹۶؛ آرجیل[۲۵] و روث، ۱۹۸۹).
در بررسیهای اخیر نشان داده شده است بیمارانی که دچار درد قفسه سینه هستند ولی در بررسی عروق کرونر مشکلی ندارند دارای سطح عصبیبودن و خودبیمارانگاری بیشتری هستند (رادر[۲۶]، ایوانس[۲۷] و مانینن[۲۸]، ۱۹۹۰). بررسیهای اخیر نشان دادهاند که از نظر جنبه های شناختی، عصبیبودن این گروه از بیماران دارای نمرهای بیش از افراد عادی اجتماع، افراد افسرده و بیماران داخلی است (هالی فیلد[۲۹] و همکاران، ۱۹۹۷).
در ایران نیز حقشناس و همکاران (۱۳۸۱)، با بهره گرفتن از فرم تجدیدنظر شده آزمون شخصیتی نئو (NEOPI-R) 51 نفر از افراد مبتلا به اختلال هراس را با ۵۱ نفر ار افراد بهنجار از نظر ویژگیهای شخصیتی مورد مقایسه قرار دادند. نتایج آنها نشان داد که بیماران دچار اختلال هراس دارای نمرههای بیشتری در شاخص های ثبات هیجانی (اضطراب، افسردگی، کینه، احساس تقصیر و آسیبپذیری از استرس) هستند و در شاخص های ثبات برونگرایی (قاطعیت، هیجانجویی و عواطف مثبت) دارای نمره کمتری نسبت به گروه گواه میباشند. همچنین بیماران در شاخص بازبودن نسبت به تجربهها (علاقه به فعالیتهای جدید، دلبستگیهای ذهنی و فلسفی، و انعطافپذیری در ارزشها) دارای نمره کمتری هستند. بطور کلی نتایج این پژوهش نشان داد که ویژگیهای شخصیتی گروه مبتلا به اختلال هراس با گروه C اختلال شخصیتی، همخوانی بیشتری دارد.
[۱] Capreol M.J.
[۲] Feske U
[۳] Dreessen L.
[۴] Arntz A.
[۵] White, C.
[۶] Mersch, P. P. A
[۷] Jansen, M. A
[۸] Van Velzen C.J.M.
[۹] Emmelkamp, P. M. G
[۱۰] Scholing A.
[۱۱] Uhde, T. W
[۱۲] Brooks، R.B
[۱۳] Baltazar، P.L
[۱۴] Munjack، D.J.
[۱۵] Riech، j
[۱۶] Noyes، R.J
[۱۷] Troughton E.D.
[۱۸] Yager، J
[۱۹] Gitlin، S.I
[۲۰] Meyon، R
[۲۱] Abby S.B
[۲۲] Salvatore، M
[۲۳] Jeremy ،D.C
[۲۴] Roth، M
[۲۵] Argyl، N
[۲۶] Rader، B
[۲۷] Evans، R.W
[۲۸] Maninen ،D.L
[۲۹] Hollifield، M