تأثیر نابینایی بر تجربه اکتسابی
دومین عامل تحول روانی، تجربه اکتسابی است. هنگام چهار دست و پا راه رفتن، نابینایی مطلق موجب تاخیر در خزیدن یا چها ردست و پا راه رفتن و را ه رفتن مستقل و بدون کمک اطرافیان میگردد. فرایبرگ (۱۹۶۹) خاطر نشان میکند که این تاخیر ناشی از فقدان محرک درونی برای رسیدن به یک هدف دیداری است که معمولاً بر اساس بینایی فراهم میشود. کودک برای آنکه به سمت نشانههای صدا برود وخود رابه طرف آن سوق دهد، باید قبلا شیء دائم در او تشکیل یافته باشد. کودکی که فاقد بینایی است، در جابجایی حرکتی و جهت یایی، دچار تاخیر است. بنابر این چنین کودکی فاقد تجارب اکتسابی کافی است. و بر این اساس میتوان نتیجه گرفت که کودک نابینا در تحول شناختی دچار تاخیر است (راگو، ۱۹۸۸).
۳- تاثیر نابینایی بر تفویضها و انتقالهای اجتماعی
سومین عامل تحول روانی، تفویضها و انتقالها ی اجتماعی است. این عامل تعاملهای اجتماعی را نیز در بر میگیرد. تعامل اجتماعی، به توانایی کودک برای عمل فعال و مو ثر در طول تماس اجتماعی، بستگی دارد. همچنین ورود کودک نابینا به برنامههای آموزشی مستلزم فعالیت یکپارچه و فعال او در تمام بر نامههای مدرسه است. اما بدون مداخلات ضروری، محرومیت حسی نابینایان مانعی در این راه قلمداد میشود. علاه بر این فقدان بینایی بر یادگیری تقلیدی از حالت چهره، حرکات و اشارات ضمنی صورتشان کمتر از افراد عادی است (راگو، ۱۹۸۸).
۴- تاثیر نابینایی بر تعادلجویی
تعادلجویی به مثابه یک عامل سازماندهنده عوامل سه گانه فوق عمل میکند تا آنها را بدون تناقض به یکدیگر پیوند دهد. هر تحول زیستی واجد فرایندهای نظمجویی است. تعادلجویی یک فرایند تدریجی و توام با خود نظمجویی است و با این مفهو م، گام به گام به حالت نهایی بازگشتپذیری میل میکند که مشخصه تمام ساختهای عالی شناختی مستلزم ساختهای حسی- حرکتی است. از این رو هر گونه نقص یا نارسایی حسی- حرکتی و نتیجتا ساختهای عالی شناختی را تحت تا ثیر قرار میدهد. اگر چه نارساییهای حسی- حرکتی مانند نابینایی ممکن است به نقص تعادلجویی منجر گردد (راگو، ۱۹۸۸).
۵- تاثیر نابینایی بر روی کنشهای رمزی
«تقلید»، «بازی رمزی»، «تصویر ذهنی» به منظور شناخت تفاوتهای کمی و کیفی تحول شناختی کودکان نابینا لازم است که کنشهای رمزی یا نشانهای را در این کودکان مورد برسی قرار دهیم. کنشهای نشانهای در مرحله اول دوره دوم یعنی دوره عملیات عینی تثبیت میشوند.
۶- تاثیر نابینایی بر روی تقلید در «غیاب الگو»
بینایی در تقلید در غیاب الگو نقش مهمی بر عهده دارد. تقلید در غیاب الگو زمانی رخ میدهد که الگوی فرد غائب است. کودک تصویرهای ذهنی مربوط را فرا میخواند و از حرکات و اشارات رفتارهای موضعی و رفتارهای حرکتی تقلید میکند، اما قبل از این که کودک بتواند تقلید کند باید مشاهده کرده باشد یا درباره آن شنیده باشد. در واقع افراد آنچه را که تجربه کردهاند تقلید میکنند.
تاثیر نابینایی بر بازی رمزی
پیاژه عقیده دارد که بازی برای عواطف کودک و تعادل هوش او ضروری است. در کودکان نابینا درون دادهای بینایی کاهش یافته و یا اصلا وجود ندارد. این کودکان شانس مشاهده بز رگسالان را ندارند، آنها کمتر با دیگران مواجه میشوند، در نتیجه به شدت، تجارب زندگیشان که پایههای بازی را تشکیل میدهند محدود است.
بازی رمزی، مستلزم تجسم یک شی و یک موقعیت از راه بینایی ویا شنوایی است در نتیجه این بازی هم تقلید است و هم تخیلی. به همین دلیل کودکان پیش دبستانی نابینا از لحاظ شناختی برای بسیاری از فعالیتهای بازی آمادگی ندارند زیرا نابینایی موجب میشود که فرد در تجسم شی، موقعیت یا صوت در غیابش و در تقلید الگوها دچار مشکل باشد زیرا در این زمینه از تجارب بصری لازم برخودار نیست.
تاثیر نابینایی بر تصاویر ذهنی
در سطح پیش عملیا تی تصاویر ذهنی بر گرداننده، به تقلید ادراکی محدود است. منظور از این تصاویر ذهنی، باز پدید آوردن آن چیزی است که قبلا ادراک شده است. این تصاویرذهنی شامل شکلبندی ایستا، متحرک (تغییر در مکان) و تبدیلی (تغییر در شکل) است. این سه نوع واقعیت بطورپیوسته در تجارب ادراکی آزمودنی رخ میدهد.
جایگاه این تصاویرذهنی به گو نهای است که باید پذیرفت که اثرات مخرب نابینایی بر تحول شناختی کودک نابینا مربوط به محرومیت تجربهای است و تاثیری که این محرومیت بر روی تصاویر ذهنی میگذارد برای تحول شناختی کودک بسیار زیانآور است (پیاژه و اینهلدر، ۱۹۶۹، به نقل از سالووی، ۱۹۸۷). از این رو برای جبران تاخیر تحول شناختی در کودکان نابینا، ایجاد تصویر ذهنی از راه تقویت کنشهای شنوایی ضروری است.