کمال گرایی دیگر مدار……………………………………………………………………………… 14
کمال گرایی جامعه مدار…………………………………………………………………………… 14
فصل دوم. مبانی نظری و پژوهش……………………………………………………………………………………………………………………………………………………….16
مقدمه……………………………………………………………………………………………………………………… 17
ویژگیهای اختلال وسواس فکری- عملی………………………………………………………… 17
ملاکهای تشخیصی O C D………………………………………………………………………………….. 20
اختلال های همایند با اختلال OCD…………………………………………………………. 23
زیرطبقات علائم اختلال وسواس فکری- عملی………………………………………….. 25
اهمیت افکار در وسواس فکری- عملی…………………………………………………….. 29
کنترل افکار در وسواس فکری- عملی…………………………………………………….. 31
نظریه های پیرامون تبیین اختلال وسواس فکری– عملی……………………. 33
درمان اختلال وسواس فکری- عملی……………………………………………………………. 44
کمال گرایی……………………………………………………………………………………………………….. 48
عوامل مؤثر شکل گیری در کمال گرایی………………………………………………… 50
تداوم کمال گرایی………………………………………………………………………………………. 53
ابعاد کمال گرایی………………………………………………………………………………………. 54
نظریه های کمال گرایی……………………………………………………………………………… 60
نقش کمال گرایی در بروز اختلالات روانی……………………………………………. 64
کمال گرایی و همایندی بالینی……………………………………………………………… 66
عدم تحمل بلاتکلیفی…………………………………………………………………………………………… 70
عدم تحمل بلاتکلیفی و نگرانی……………………………………………………………………. 71
عدم تحمل بلاتکلیفی و عقاید مثبت در مورد نگرانی…………………………. 73
عدم تحمل بلاتکلیفی و جهت گیری منفی به مشکلات………………………………… 75
عدم تحمل بلاتکلیفی و اجتناب شناختی……………………………………………………. 76
ارتباط بین عدم تحمل بلاتکلیفی و اضطراب فراگیر……………………………. 76
عدم تحمل بلاتکلیفی و اختلال وسواس فکری-عملی………………………………….. 78
پیشینه تجربی و سابقه پژوهش در ایران……………………………………………….. 79
پیشینه تجربی و سابقه پژوهش در خارج از کشور………………………………… 80
خلاصه فصل………………………………………………………………………………………………………………. 81
فصل سوم. فرایند روش شناسی پژوهش…………………………………………………………………………………………………………………………………………….82
مقدمه…………………………………………………………………………………………………………………… 83
نوع پژوهش………………………………………………………………………………………………………….. 83
جامعه آماری……………………………………………………………………………………………………… 83
روش نمونه گیری و حجم نمونه…………………………………………………………………….. 83
ملاک های ورود و خروج بیماران به پژوهش………………………………………………. 84
ابزارهای پژوهش……………………………………………………………………………………………….. 84
الف) مصاحبه بالینی ساختار یافته برای تشخیص اختلالات محور یک (SCID ) 84
ب) پرسشنامه کمال گرایی چند بعدی تهران…………………………………………… 85
ج) مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی……………………………………………………………………. 86
روش جمع آوری داده ها……………………………………………………………………………………. 86
روش تجزیه و تحلیل داده ها…………………………………………………………………………. 87
فصل چهارم. یافته های پژوهش………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….88
یافته های توصیفی…………………………………………………………………………………………….. 90
آمار استنباطی……………………………………………………………………………………………………. 91
بررسی فرضیه های پژوهش………………………………………………………………………………….. 93
فصل پنجم. بحث و نتیجه گیری…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………95
مقدمه……………………………………………………………………………………………………………………… 96
بحث در مورد یافته ها……………………………………………………………………………………. 96
محدودیت های پژوهش…………………………………………………………………………………………… 99
پیشنهادات…………………………………………………………………………………………………………… 100
منابع فارسی…………………………………………………………………………………………………………. 101
پیوست………………………………………………………………………………………………………………………. 108
مقدمه
در دنیای پیچیده امروز، انسان با مسائل و مشکلات زیادی روبروست. مسائلی از قبیل فقر، بی خانمانی، بیکاری، نابسامانیهای اجتماعی و جنگ، تغییرات سریع اجتماعی و فشارهای زندگی مدرن، تنهایی و محرومیتهای شخصی و فقدان منابع حمایتی، بیماریهای درمان ناپذیر و غیره.انسان می باید برای زندگی و بقای خود با این مسائل بستیزد و خود را در معرض مخاطرات بسیار قرار دهد.
از بین همه این خطرات بروز مشکلات روانشناختی یکی از چالشهای عهده انسان در عصر نوین است. در این میان اختلال وسواس فکری-عملی بدلیل ایجاد مشکلات عدیده در زمینههای شغلی، خانوادگی، اجتماعی و غیره موجب نارحتی و پریشانی مبتلایان به این اختلال و نیز خانوادههای آنان می شود. اختلالات اضطرابی و وسواس اختلالات شایعی هستند که سالانه هزینههای زیادی را برای افراد و جامعه تحمیل میکنند. از این رو تشخیص و توصیف این اختلالات مهم بوده و وجود یک نظام طبقه بندی مناسب می تواند راهنمای خوبی برای درمان و تحقیق باشد. یکی از پرکاربردترین نظامهای طبقه بندی برای اختلالات اضطرابی، چهارمین ویرایش راهنمای آماری و تشخیصی اختلالات روانی ( DSM-IV-TR) است. نظام طبقه بندی اختلالات روانی به روانشناسان امکان پیش بینی اختلالات را میدهد و مشخص میکند که احتمال وقوع هر اختلال چقدر است و چه کسانی بیشتر مستعد اختلال هستند (سانتراک، 2003).
افکار و اعمال وسواسی نخستین بار در منابع پزشکی اوائل قرن نوزدهم توصیف شد این افکار و اعمال وسواسی تظاهر غیرعادی ملانکولی تصور میشد. در شروع قرن بیستم با پیدایش روانکاوی، تمرکز بر توضیحات روانشناختی مبتنی بر تعارضهای ناخود آگاه تغییر جهت داد، اما این کار راهبردی مفید برای درمان نبود راهبرد بعدی نظریه یادگیری در مورد OCDبه پیدایش درمانهای رفتاری مؤثر در دههای 1960 و 1970 انجامید. وسواس فکری-عملی (OCD) با افکار، تکانهها یا تصورات عودکننده مزاحم و مداومی که منجر به اضطراب میشوند و نیز رفتارهای تکراری و اعمال ذهنی که فرد به قصد رهایی از ناراحتی و پریشانی مجبور به انجام انهاست مثل شستن دست، ترتیب و دسته بندی اشیاء، شمارش کلمات و اعداد خاص شناخته میشود (انجمن روانپزشکی آمریکا، 2000).
وسواسهای فکری و عملی که مشخصه OCD هستند زندگی را بسیار مختل کرده و فرد را در چرخه فکر و رفتار ناراحت کننده و اضطراب آور گرفتار میسازند. نشانههای OCD وقت گیر، غیرمنطقی و پریشان کننده هستند و فرد نومیدانه آرزوی متوقف کردن آنها را دارد در مجموع به نظر میرسد که نشانههای OCD چهار بعد عمده دارند: وسواس های فکری مرتبط با وسواس های عملی وارسی کردن، نیاز به داشتن تناسب و منظم چیدن چیزها، وسواس های فکری درباره ی پاکیزه گی مرتبط با وسواس های عملی شستن و رفتارهای مرتبط با احتکار (هالجین و ویتبورن، 2003). بیمار مبتلا به وسواس فکری-عملی ممکن است فقط وسواس فکری، فقط وسواس عملی و یا هر دوی آنها را باهم داشته باشد. بر خلاف وسواس فکری که یک فرآیند ذهنی است، وسواس عملی نوعی رفتار است. اجبارها، رفتاری آگاهانه، استاندارد و عودکننده است، نظیر شمارش، وارسی و اجتناب (کاپلان و سادوک، 2007).
اگرچه دلایل ابتلا به اختلال وسواس فکری-عملی و تداوم آن تا حد زیادی ناشناخته است اما در دهههای اخیر، دانش بشر درباره علت شناسی اختلال مذکور پیشرفت نموده است. از جمله عوامل شناختی خاصی که در سبب شناسی اختلال وسواس فکری-عملی مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است سازه شناختی عدم تحمل بلاتکلیفی و کمال گرایی میباشد(استارسیویچ و بیرلی، 2006). که در پژوهش جاضر به مقایسه این دو متغیر در افراد مبتلا به وسواسی- اجباری و افراد عادی پرداخته می شود.
بیان مسئله
بسیاری از افراد گاهگاه افکار ناخواسته ای دارند و خیلیها نیز بعضی وقتها این اشتیاق را دارند که به گونهای رفتار کنند که شرم آور یا حتی خطرناک است. اما فقط عده اندکی هستند که به اختلال وسواس فکری-عملی دچار میشوند. شناخت آن دسته از اختلالات روانی که تحت عنوان اختلالات اضطرابی معرفی میشوند، توجه بسیاری از روانشناسان و روانپزشکان و پژوهندگان را به خود جلب کرده است.گفته میشود این اختلالات طی تاریخ بشر همواره وجود داشته است و امروزه نسبت قابل ملاحظه ای از روان نژندی ها (نوروزها) را به خود اختصاص داده اند. اختلال وسواس فکری-عملی که به اختصار OCD خوانده میشود، یکی از مقولات تشخیصی اختلالات اضطرابی میباشد. در راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی ( (DSM-IV-TRویژگی اصلی این اختلال عبارتند از وسواس های فکری یا عملی عود کننده که به دلیل شدید بودن وقت گیر هستند و به پریشانی آشکار و یا اختلال عمده منجر میشوند. حداقل در زمانی از سیر این بیماری فرد میداند که وسواس ها یا اجبارهای مذکور، افراطی یا نامعقول اند. علاوه بر این، محتوای وسواس های فکری یا عملی محدود به دیگر اختلالات روانی و یا ناشی از اثرات فیزیولوژیک مستقیم مواد مانند مصرف دارو یا یک بیماری جسمانی نیست. همچنین درDSM-IV-TR، وسواس ها به عنوان عقاید، افکار یا تکانه ها یا تصاویری که به صورت مزاحم و بیجا تجربه میشوند و با اضطراب و آشفتگی همراه هستند، تعریف شده است. از طرفی، اجبارها در DSM-IV-TR به عنوان اعمال ذهنی، یا رفتارهایی با هدف جلوگیری یا کاهش اضطراب و آشفتگی، تعریف شده است. از لحاظ تشخیصی مهم است که اجبارها برای فرد لذت بخش نیستند. آنها اغلب رفتارهای قابل مشاهده و بیرونی هستند، اما همچنین میتوانند به عنوان اعمال شناختی درونی (افکار تشریفاتی) نیز باشند(نلسون،2004).
اختلال وسواس فکری-عملی (OCD) یک اختلال اضطرابی است که در آن، ذهن فرد از افکار مهار نشدنی و پایدار لبریز شده و فرد را مجبور به تکرار مجدد اعمال مشخص میکند که سبب درماندگی و اختلال در کارکرد روزانه اش میشود (دیویسون و کرینگ، 2004).
به عبارت دیگر، اختلال وسواس فکری-عملی (OCD) اختلال شدید و مزمنی است که به وسیله وسواسها و اجبارها یا هردوی آنها مشخص میشود، شیوع این اختلال در طول زندگی بین 1-2 درصد جمعیت برآورد شده و در میان زنان بیشتر از مردان شایع است (انجمن روانپزشکی آمریکا، 2000).
وسواس فکری عبارت است از فکر، احساس، اندیشه یا حسی عودکننده و مزاحم. برخلاف وسواس فکری که یک فرآیند ذهنی است، وسواس عملی نوعی رفتار است. اجبارها، رفتاری آگاهانه، استاندارد و عودکننده است نظیر شمارش، وارسی یا اجتناب. بیمار مبتلا به OCD از غیرمنطقی بودن وسواس هایش آگاهی دارد و این وسواس های فکری یا عملی را «خود ناهمخوان» مییابد (کاپلان و سادوک، 2007).
هرچند عمل وسواسی ممکن است در تلاش برای کاستن از اضطراب همراه با وسواس فکری انجام میشود، همیشه به کم شدن اضطراب منجر نمیگردد. ممکن است پس از کامل شدن انجام عمل وسواسی، اضطراب فرقی نکرده باشد و یا حتی بیشتر شده باشد. وقتی فرد در مقابل انجام وسواس عملی، مقاومت به خرج میدهد، نیز اضطراب افزایش مییابد. شایع ترین وسواس های عملی، عبارتند از: تکرار یک رفتار خاص مانند شستن و تمیز کردن، شمردن، منظم چیدن چیزها، وارسی کردن یا درخواست خاطر جمعی. شروع زود هنگام آن در مردان رایج تر و با وسواس های عملی مرتبط به وارسی همراه است. شروع دیرهنگام آن در زنان شایع تر است و به صورت وسواس در شستشو ظهور میکند (هالجین و ویتبورن، 2003).
اگرچه دلایل ابتلا به اختلال وسواس فکری-عملی و تداوم آن تا حد زیادی ناشناخته است اما اکثر پژوهشها معتقدند که تمام اختلالات اضطرابی دارای سطوحی از هیجان پذیری منفی یا روان رنجوری هستند (استارسیویچ و بیرلی، 2006)، و از جهتی دیگر عوامل شناختی خاص، مسئول گسترش اختلالات اضطرابی خاص هستند. مثالهایی از این عوامل خاص، عدم تحمل بلاتکلیفی و کمالگرایی در اختلال وسواس فکری عملی است. در نتیجه، از جمله حوزههایی که به نظر می رسد در درک درست تر از بیماران وسواس فکری-عملی یاریگر باشد، حوزه شناختی است. جریان فکر انسان همیشه از یک مسیر هدفمند، تکلیف محور و استدلالی پیروی نمیکند. برخلاف جهان طبیعی، جریان طبیعی فکر انسان مکرراً به وسیله فعالیتهای شناختی ناخواسته ای که در فکر مولد و عملکرد آن تداخل ایجاد میکند، مشخص میشود. نگرانیها، حواسپرتیها، سوگیریهای توجه، فراموشیهای حافظه، سرگردانی ذهن، رؤیا پردازیها، تمرکز خودمحور، نشخوارها، فکر وسواسی و…، نمونههایی از فرآیندهای روانی هستند که تداخل شناختی ایجاد میکنند(کلارک، 2004).
این گونه افکار ناخوانده روانی نقش مهمی در بسیاری از وضعیتهای آسیب شناختی روانی ایفا میکنند. از جمله عوامل شناختی خاصی که در سبب شناسی اختلال وسواس فکری-عملی مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است سازه شناختی عدم تحمل بلاتکلیفی و کمال گرایی است (استارسیویچ و بیرلی، 2006).
در این راستا عدم تحمل بلاتکلیفی، یک ویژگی سرشتی است که از مجموعه ای باورهای منفی درباره بلاتکلیفی و معنای ضمنی آن ناشی میشود. شیوه ای که فرد اطلاعات را در شرایط مبهم درک میکند و به این اطلاعات با مجموعه ای از واکنشهای شناختی، عاطفی و رفتاری پاسخ میدهد. این واکنشها منفی و مستقل از احتمال روی دادن واقعی آن موقعیتها و پیامدهای مرتبط با آن است. بسیاری از افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی معتقد هستند که آنها نیاز دارند با قطعیت کامل بدانند که چیز بدی اتفاق نخواهد افتاد. بعضی دیگر هم معتقدند که آنها قادر به سازگاری با تغییرات غیرقابل پیش بین نیستند، و آنها دوست دارند که گفته شود به طور یقین تغییرات بدی رخ نخواهد داد. افرادی که به اختلال وسواس فکری-عملی مبتلا هستند معتقدند که اگر آنها کوشش زیادی به خرج بدهند و اعمال خاصی را با روش معینی اجرا کنند، میتوانند به قطعیت کامل برسند. در واقع این نوع طرز تلقی ها جزء سیاست و بینش آنها است. ولی واقعیت این است که کوشش زیاد برای حصول اطمینان، باعث شک و تردید بوده و درنتیجه فرد بیش از پیش دچار عدم قطعیت خواهد شد و بلاتکلیفی با توانایی فرد برای کارکرد مناسب تداخل میکند. برای مثال، افرادی که نمیتوانند بلاتکلیفی را تحمل کنند، باور دارند که بلاتکلیفی استرس آور و نارحت کننده است، بلاتکلیفی نسبت به آینده عادلانه نیست، رویدادهای غیرمنتظره منفی هستند و باید از آنها اجتناب کرد(داگاس و رابی چاد، 2007).
از طرفی در تبیین عوامل مؤثر در بروز و تداوم نشانه های وسواسی- اجباری بر نقش عوامل شخصیتی به ویژه کمال گرایی تأکید شده است.کمال گرایی یعنی داشتن اهداف بلندپروازانه، جاه طلبانه، مبهم و غیرقابل وصول و همچنین داشتن تلاش افراطی برای رسیدن به اهداف. ویژگی اصلی و عمده افراد کمال گرا این است که آنها همه چیز را یا سیاه می دانند یا سفید.برای آنها به هیچ وجه حد وسط یا به اصطلاح خاکستری وجود ندارد. مشکل اساسی در این زمینه این است که افراد کمال گرا همیشه به دنبال بهترین و کامل ترین راه حل بوده و همیشه می خواهند که در استانداردهای بالا همه چیز را داشته باشند یا انجام بدهند، و اگر نتوانند به چنین استانداردهایی برسند خود را شکست خورده کامل میدانند. اگر چه وجود کمال گرایی میتواند تا حدی فرد را به جلو براند، اما کمال گرایی بیش از حد و به شکل منفی میتواند زمینه ساز اختلال وسواس فکری-عملی شود. بعضی از افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی معتقدند که بهترین راه حل برای انجام دادن کارها و امور این است که آنها را به طور کامل و بدون عیب و نقص انجام داد و انجام دادن کارها لازم و ضروری است. حتی معتقدند که کوچکترین اشتباه و خطا نتایج جبران ناپذیری به همراه خواهد داشت. این افراد معتقدند که شکست در قسمتی از امور به معنی شکست کامل در آن امور است. این نوع باورها موجب می شوند که رفتار فرد تحت تاثیر قرار گرفته و تغییر کند و او تبدیل به فردی غیرفعال و غیر خلاق شود. در نتیجه فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی ممکن است ساعتها از وقت خود را صرف انجام دادن کاری بکند، ولی به دلیل اینکه فکر میکند کار خود را باید به طور کامل و بدون نقص انجام بدهد هرگز به نتیجه دلخواه خودش نرسد و این چرخه همچنان ادامه داشته باشد. یعنی فرد وسواسی درگیر چرخه تلاش برای رسیدن به بهترین نتیجه و این فکر که من هنوز نتوانسته ام کارهایم را به نحو احسن انجام بدهم، میشود. به عنوان مثال، صرف کردن ساعتهای متمادی برای اصلاح کردن یک امر که فرد میداند درست است ولی فکر میکند به اندازه کافی خوب نیست باعث از دست دادن هدف واقعی و نهایی میشود (ویل و ویلسون، 2005).
البته ارتباط کمالگرایی با اختلال وسواس فکری-عملی هنوز کاملا روشن نشده است و یافته ها در این مورد متناقض هستند.سیکا (2004)نشان داده است که کمالگرایی اختلال وسواس فکری-عملی را از اختلال اضطراب فراگیر متمایز نمیکند. از سوی دیگر فراست و استکیتی (1997) نشان داده اند که کمالگرایی کلی بین گروههای اختلال وسواس فکری-عملی و اختلال وحشتزدگی تفاوتی ندارد (وو و کورتزی، 2009). همچنین در خلاصه بندی مطالعات مختلف، داگاس و همکاران(2004) ادعا کرده اند که عدم تحمل بلاتکلیفی بهترین پیش بینی کننده برای نگرانی و اختلال اضطراب فراگیر در جمعیت هایی بالینی و غیربالینی است. با توجه به اینکه تحقیقات گذشته دو سازه کمال گرایی و عدم تحمل بلاتکلیفی را در افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی مورد بررسی قرار داده اند و پژوهشهای انجام گرفته در این زمینه ضد و نقیض است. لذا عدم تحمل بلاتکلیفی و کمالگرایی مؤلفههای شناختی هستند که نقششان را باید در اختلال وسواس فکری-عملی مورد بررسی قرار داد. از این رو، سؤال اساسی این پژوهش این است که آیا بین افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی و افراد عادی در زمینه کمال گرایی و عدم تحمل بلاتکلیفی تفاوت وجود دارد؟
اهمیت و ضرورت مسئله
امروزه یکی از حوزههای که در آن مطالعات فراوانی در حال انجام است، بررسی و تبیین رابطه بین فرآیندهای روانشناختی و آسیب شناسی روانی است. تعیین مؤلفههای اساسی و مهم در هر یک از اختلالات میتواند پیشنهادهای سازنده ای را در جهت پیشگیری و خط مشی های درمانی ارائه کند. با توجه به شیوع نسبتاً بالای اختلال وسواس فکری-عملی که از هر پنجاه نفر یک نفر را مبتلا میسازد و با توجه به اینکه این بیماری میل به مزمن شدن دارد، آشکار است که هزینههای مالی و پیامدهای روانشناختی آن برای خود مبتلایان، خانوادههای آنان و جامعه بسیار بالاست (مهرابی زاده و همکاران، 1386).
اختلال وسواس فکری-عملی یک اختلال اضطرابی بسیار ناتوان ساز است که معمولا به مثابه یک بیماری بد علاج که نیازمند درمان مادام العمر است، در نظر گرفته میشود. پدیدههای وسواسی نه تنها در افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی، که در بسیاری دیگر نیز قابل مشاهده است. علی رغم شناخت فزاینده شیوع و بیماری زایی اختلال وسواس فکری-عملی و معرفی درمانهای مؤثر، مبتلایان به این اختلال هنوز کمتر از حد واقعی تشخیص داده شده و به گونه ای نامناسب مداوا میشوند(کلارک و واتسون، 2006).
بررسیهای به عمل آمده نشان داده است که شیوع بالای این اختلال مشکلات زیادی را در کارکرد شغلی، بین فردی، مالی، تحصیلی، زناشویی و مراقبتی افراد مبتلا به این اختلال ایجاد کرده و از طرف دیگر، مقادیر بالایی از خدمات بهداشتی را صرف خود میکند. به علت ماهیت عاجز کننده اختلالات اضطرابی و از جمله اختلال وسواس فکری-عملی، داروهای تجویزی برای اختلالات اضطرابی از جمله پرمصرف ترین داروها در سطح جهان هستند. درنتیجه با توجه به شیوع نسباً بالای این اختلال و مزمن و هزینه بر بودن بودن آن، لزوم تشخیص و درمان به موقع آن امری ضروری است که طی چند دهه اخیر مطالعات زیادی جهت شناسایی عوامل روانشناختی دخیل در شروع و تداوم اختلال وسواس فکری-عملی انجام شده است (هالجین و ویتبورن، 2003).
با این توضیحات طبیعی است که شناسایی فرآیندهای روانشناختی دخیل در اختلال وسواس فکری-عملی از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و می تواند دانش ما را درباره شروع و تداوم این اختلال افرایش داده و به ما کمک کند تا تصویر روشن تری از ماهیت این اختلال بدست آوریم. همچنین در شناسایی و تشخیص دقیق تر این اختلال به ما کمک میکند. در نتیجه درک درست تر از ماهیت اختلال به تشخیص دقیق تر منجر میشود و این مهم راه را برای برنامه ریزی جهت پیشگیریهای اولیه و ثانویه هموار و زمینه را برای ارائه راه حلهای درمانی بهتر و مفیدتر فراهم می کند. امید است این پژوهش با یافتههای جدید و تکمیلی بتواند گامی کوچک در راستای شناخت هرچه بیشتر فرآیندهای روانشناختی دخیل در