مالکیت منابع آب در قانون مدنی
قانون مدنی که از نخستین قوانین حقوقی کشور ما محسوب میشود با الهام و اقتباس از حقوق امامیه و استفاده و برداشتهای مستقیم از اجماع فقهاء در اکثر موارد همان عقاید و نظریاتی میباشد که در شرع مقدس اسلام مورد توجه بوده است. در بحث مالکیت از نظر اسلام احترام به مالکیت خصوصی و مالکیت عمومی و مالکیت ملی یا بیتالمال میباشد که همین روند را در مواد مختلف دنبال نموده است. مالکیت منابع آبی نیز از این مقوله مستثنی نبوده و تابع این ضابطه میباشد.
قانون مذکور پس از آنکه آب را به عنوان یک منبع همگانی و عمومی قابل بهرهبرداری جمعی دانسته، تملک آن را برای شخص منتفع دارای آثار مالکیت تلقی و هر گونه بهرهبرداری و تسلط آن را مجاز میشمارد.[۱]
قانون مدنی که در واقع یکی از بهترین قانون موضوعه کشور و به عبارتی امالقوانین است، مواد بسیار خوبی در زمینهی روابط اشخاص برای بهرهبرداری از آب دارد، در قوانین و مقررات پیشبینی شده در این قانون به مالکیت عمومی دستگاه حاکمه در خصوص آب و منابع آبی اشارهای نشده است. چون روال و طبیعت قانون مدنی طوری بوده است که آب را در واقع مثل سایر مباحات در طبیعت قابل دسترسی برای همهی اشخاص میداند. در قوانین و مقررات قانون مدنی به علت اینکه نظامات و سازمانهای قدرت حاکمه یا نمیتوانسته و یا اینکه اقتضاء نداشته بر آبها حاکمیت داشته باشند، از این رو متعرض امر حاکمیت آب نشده و راجعبه این که آب در اختیار حکومت اسلامی است یا خیر، قانون مدنی هیچ بحثی نکرده، همان گونه که در مورد زمینهای حیازت نشده که به صورت موات و بلااستفاده مانده هم قانون مدنی حکمی ندارد در حقیقت هم قانون مدنی اسبابی را که موجبات مالکیت برای اشخاص میتواند باشد را بر شمرده که یکی از آنها حیازت مباحات و دیگری احیاء اراضی موات میباشد احیاء اراضی موات به این معنی است که هر کس در روی زمین کار کرد، و آن را آباد نمود مالک آن میگردد. برای آب هم همین عقیده موجود بود، یعنی اگر کسی به وسیله کار و تلاش خود از رودخانه یک شق نهری را منشعب کرد و آب را در آن جاری کرد و آب را به ملکش هدایت میکرد مالک آن آب میشد. در قانون مدنی ما راجعبه مالکیت دولتی آب هیچ بحثی وجود ندارد. یعنی مالکیت آب در این قانون یک مالکیت خصوصی بود که به وسیله حیازت حاصل میگردید.[۲]
پس میتوان گفت که قوانین و مقررات حاکم بر مالکیت آبها از زمان وضع قواعد اجتماعی توسط قانونگذاران تا سال ۱۳۴۷ تابع عمومات قانون مدنی بوده است و در این دوره هم اصل بر مالکیت عمومی تمام منابع آبی یعنی مباحات و مشترکات عمومی بوده و هر کس میتوانست در اراضی مباح از نهر یا رودخانه جوئی منشعب و از آن بهرهبرداری نماید. به همین جهت همین که شخص این کار را انجام میداد، مالکیت آب و نهر برای وی مستقر میگشت. بدین جهت از این دیدگاه دولت یا حکومت نظارت و یا مالکیتی بر منابع آب از هر قبیل نداشت.
نظام و مقررات قانون مدنی در زمینه تملک آب بر اساس حمایت از ابتکارهای خصوصی است. چون اعتقاد بر این میباشد که آب های رودخانهها و چشمهسارهای طبیعی و آبهای زیرزمینی سرمایه خدادادی میباشد که به هیچ کس تعلق ندارد و هر کس بتواند طبیعت را رام و مسخر کند به مالکیت آب دست مییابد. در قانون مدنی در مواد متعدد و مختلفی راجعبه چگونگی تملک آب و نهر و حیازت میاه مباحه و مالکیت چشمه و قنات مقرراتی وجود دارد که ما هم جهت روشن شدن موضوع به تبیین و تشریح هر یک از آنها به شرح ذیل میپردازیم.
[۱]. مدنیان، غلامرضا، پیشین، ص ۱۷٫
[۲]. مدنیان، غلامرضا، پیشین، ص ۱۷٫