آیا میتوان هوش هیجانی را افزایش داد؟
مایر (۲۰۰۰)، عقیده دارد هوش هیجانی یک نوع ظرفیت روانی برای معنابخشی و کاربرد اطلاعات هیجانی است. افراد از این لحاظ، ظرفیتهای مختلفی دارند. قسمتی از این ظرفیت، غریزی است، درحالیکه قسمت دیگر آن، چیزی است که ما از تجارب زندگی میآموزیم. قسمت اخیر میتواند به وسیله کوشش، تمرین و تجربه افزایش یابد. بیشتر پژوهشگران با این مطلب موافقاند که افراد، با هوش هیجانی توانایی تنظیم، ادراک دقیق و تولید حالات هیجانی را دارند. و این توانایی، در گستره زندگی رشد میکند. کودکان، ابراز ادراک و تنظیم هیجاناتشان را در تعامل با والدین و همسالان رشد میدهند. تفاوتهای گسترده دنیای اجتماعی، از سویی، و تفاوت در تواناییهای فردی ازسویدیگر، باعث میشود که برخی از کودکان، به گونهای ماهرانهتر بر هیجانات خود و دیگران تسلط یابند و این موضوع، از پشتوانه پژوهشی زیادی برخوردار است. همچنین، مایر و سالووی، (۱۹۹۷) بیان میکنند که مهارتهای هیجانی، در متن ارتباطات بینفردی رشد مییابند. (شعاعکاظمی و مؤمنی جاوید، ۱۳۸۸).
تایلور (۲۰۰۰) بر این باور است که اگر افراد هوش هیجانی بالایی داشته باشند، میتوانند با مشکلات و چالشهای زندگی خود بهتر سازگار شوند و به گونهای مؤثر، به کنترل هیجانات خود بپردازند و بدینترتیب، زمینههای بهبود و افزایش سلامت روانی خود را فراهم کنند.
از دیدگاه اکمن (۱۹۹۵)، هیجانات، اطلاعات اجتماعی مناسبی دربردارند که در فهم چگونگی تعاملهای موفقیتآمیز با دیگران، به افراد کمک میکند. بنابراین، هوش هیجانی، بهمنزله توانایی تشخیص، پردازش و مدیریت هیجانهای خود و دیگران تعریف میشود. این تواناییها باید در فرایندهای زیربنایی ادراک، علایم هیجانی و سازشیافتگی با موقعیتهای متفاوت یک بافت اجتماعی و هیجانی، دخالت داشته باشند.این دیدگاه بیان میدارد که هوش هیجانی، تصویر جامعی از توانایی شخص برای دستیابی به موفقیت در حیطههای عملکردی متفاوت، ایجاد میکند. بنابراین هرچه شخصیت فرد غنیتر، متکاملتر و یکپارچهتر باشد، ظرفیت بیشتری را برای هوش هیجانی دارد. پژوهشها نشان دادهاند که هوش هیجانی، بهعلت افزایش توان همدلی، خودنظمدهی و خودآگاهی هیجانی، عملکرد فرد را ارتقا میبخشد (شعاعکاظمی و مؤمنی جاوید، ۱۳۸۸).
مایر و سالوی (۱۹۹۷) هوش هیجانی را ظرفیت ادراک، ابراز، شناخت، کاربرد و اداره هیجانها در خود و دیگران تعریف کردهاند و به این نتیجه رسیدهاند که بسیاری از جنبههای هوش هیجانی، با ویژگیهای شخصیت همخوانی دارند.
کارسون و همکاران (۲۰۰۳) نشان دادند که هوش هیجانی، با کنترل فردی رابطه مثبت و با خشونت کلامی رابطه منفی دارد. سیاروچی و همکاران (۲۰۰۱) بر این باورند که برخی از گونههای هوش هیجانی، افراد را از ناامیدی در امان نگهداشته و به سازگاری بهتری می انجامد (شعاعکاظمی و مؤمنی جاوید، ۱۳۸۸).
فیلهو و همکاران (۲۰۰۵) در پژوهشی بر روی فوتبالیستهای سطح بالای برزیلی دریافتند که هوش هیجانی با ویژگیهای بازداری، هیجانی و تحریکپذیری، ارتباط مثبت و معنادار، ولی با ویژگیهای خستگیپذیری، شکایتهای جسمانی و نگرانیهای سلامتی، همبستگی منفی دارد. بر این اساس، پژوهشگران نقش مسائل روانشناختی و هوش هیجانی را در تربیت انسان سالم برای جامعه سالم، توصیه کردهاند و براساس آن، میتوان مسئولیت هایی متناسب با ظرفیت اشخاص به آنها واگذار کرد. براثر ارتباط تنگاتنگ و زیاد فاکتورهای روانشناختی (ویژگیهای شخصیتی) و هوش هیجانی، میتوان ضریب موفقیتهای زندگی شخصی، اجتماعی، تحصیلی، شغلی و اخلاقی افراد، به ویژه دانشجویان را افزایش داد. (همان منبع).
آیزنگ و همکاران وی پژوهشهای خود را برای بررسی نمونهها و انواع شخصیت و ویژگیهای آنان در جهت شناخت شخصیت، متمرکز کرده و در این زمینه، به ویژگیهای روانی گوناگونی که در روانشناسی با عناوینی چون خصایص، علتها و سنخها مشخص شدهاند، توجه نشان دادهاند. بهنظر آیزنگ، فرد برونگرا فردی است اجتماعی، علاقهمند به میهمانی، دارای دوستان فراوان و جویای هیجان که بدون تفکر و اندیشه، و به صورت تکانشی عمل میکند. در زمینه هوش هیجانی و شخصیت، بیشتر نتایج، نشاندهنده همبستگیهای نسبتاً بالا بین این دو سازه بودهاند.
در پژوهشهای انجام شده مدیریت هیجانها، از فنون گوناگونی استفاده میشود که یکی از آنها، استفاده از چراغ راهنماست، یعنی در زمانی که گردبادی از هیجانها به ما هجوم میآورند، با توجه به مفهوم چراغ راهنما، باید پیش از اینکه کاری انجام دهیم، تأمل کنیم.اینگونه فنون کمک میکنند تا فرد زمام امور خود را در موارد هیجانی بهتر بهکار گیرد، همان گونه که حضرت علیعلیهالسلام میفرمایند: مالک خود باش، یعنی هیجانات، ما را کنترل نکنند، بلکه ما مالک هیجانات خود باشیم. امام رضا علیه السلام میفرمایند: بزرگی مرد به بزرگی اندیشه اوست و امام موسی کاظم علیه السلام میفرمایند: خداوند کارهای بزرگ را دوست دارد. پژوهشها درباره انگیزههای موفق نشان دادهاند یکی از مشخصه های انسانهای موفق در هر شغل، تصویرسازیهای مثبت آنهاست. (شعاع کاظمی و مؤمنی جاوید، ۱۳۸۸).