در طی چند دهه گذشته علاقه به نقش توجه متمرکز بر خود[۱] و فرایند خود نظمبخشی در ایجاد رفتار ناکارآمد افزایش یافته است. یکی از این نظریهها که از سوی پیزجنسکی[۲] و گرینبرگ[۳] و همکاران (۱۹۹۱) ارائه شده است، تحت عنوان مدل تکرار غیرارادی خود نظمبخشی[۴] مشهور است.
آنها این نظریه را اساس فرایند توجه به خود برای تببین افسردگی واکنشی مطرح کردهاند. نظریه مذکور با ارائه مدل سیبرنتیک خود نظمبخشی، چارچوبی مفید برای کشف روابط درونی میان فرایندهای انگیزشی و شناختی گوناگون دخیل در افسردگی فراهم میکند. به طور خلاصه، در مدل تکرار غیرارادی خود نظمبخشی چنین فرض شده است که افسردگی بدنبال از دستدادن منبع مهم ارزش شخصی و عزت نفس رخ میدهد و این زمانی است که فرد در چرخهای خود ـ نظمبخش که در آن هیچ پاسخی برای کاستن از اختلاف بین حالت واقعی موجود و حالت مطلوب وجود ندارد، گرفتار میشود. در نتیجه فرد گرفتار یک الگوی مداوم توجه متمرکز بر خود میشود که باعث افزایش عاطفه منفی، تحقیر نفس، ناکارآمدی و پیامدهای منفی دیگر و نیز یک سبک متمرکز بر فرد افسرده ساز میشود (مبینی، ۱۳۷۶).
مدل سبک های پاسخیبه افسردگی
پژوهشها نشان میدهد افرادی که افسرده میشوند شبه صفاتی دارند که ممکن است بر خلق آنها تأثیر بگذارند. اگر چنین حالتی رخ بدهد یعنی صفات شخصیت بر خلق اثر بگذارند، تفاوتهای فردی در صفات شخصیت، باعث بروز افسردگی به شیوههای مختلف میشود. برای مثال کلاین، وندرلیچو شیا[۶](۱۹۷۷) معتقدند که خصوصیات شخصیتی پایدار نظیر وابستگی و بینقصگرایی[۷] با کیفیتهای متفاوت در بیان افسردگی ربط دارند. برخی از افراد ملالانگیز به طور منظم به جنبههای منفی اطلاعات بیشتر از جنبههای مثبت و خنثی توجه میکنند، خاطرات منفی بیشتری را به یاد میآورند و اطلاعات منفی را بیش از حد پردازش میکنند (سیگل[۸] و اینگرام، ۱۹۷۷).
پردازش منفی اطلاعات در حد بسیار زیاد را اندیشناکی[۹] گویند.
این دیدگاه که صفات شخصیتی خاص باعث ایجاد خلق مخصوصی میشوند و خود این خلق بر پردازش اطلاعات تأثیر میگذارد، به دیدگاه راستینگ و دهارت[۱۰] (۲۰۰۰) نزدیک است.
نولن ـ هوکسما[۱۱] (۱۹۹۳، ۲۰۰۰؛ نولن ـ هوکسما، پارکر و لارسون[۱۲]، ۱۹۹۴) براین اساس نظریه سبکهای پاسخی به افسردگی را بیان تفاوتهای فردی در سیر، مدت و رهایی از علائم افسردگی ارائه کرده است. او معتقد است که نوع پاسخ فرد به علائم افسردگی در مدت زمان تجربه آن علائم اثر میگذارد.
افرادی که سبک پاسخی آنها اندیشناکی است، بر علائم، علل ممکن و پیامدهای این علائم متمرکز میشوند. اندیشناکی یعنی تمرکز مداوم بر علل، معنا و پیامدهای علائم افسردگی. پاسخهای اندیشناکی به افسردگی به عنوان رفتارها و افکاری تعریف میشوند که توجه فرد را به سمت علائم افسردگی و پیامدهای منفی آنها متمرکز میکند. محتوای شناختوارههای افراد که سبک پاسخ اندیشناکی دارند گاهی اوقات شبیه به افکار خودآیند منفی است که به وسیله بک وهمکاران شرح داده شده است، اما این سبک پاسخی با افکار خودآیند یکی نیست. سبک پاسخی اندیشناکی مشتمل بر الگوهایی از رفتارها و افکاری است که توجه فرد را به سمت حالت هیجانی او متمرکز میکند و او را از هرگونه عملی که باعث برگرداندن توجه از خلق منفی میشود، باز میدارد.
سبک پاسخی اندیشناکی سبکی ناکارآمد است که باعث تداوم حالت افسردگی میشود. از طرفی سبک پاسخی توجه گردانیباعث کاهش علائم افسردگی میشود. دویس[۱۳]و نولن ـ هوکسما (۲۰۰۰) در پژوهشی به این نتیجه رسیدند که اندیشناکی یک سبک شناختی انعطاف ناپذیر[۱۴]است.
مدل شناختی جدید بک از افسردگی
نظریه شناختی در مورد افسردگی در طی ۳۰ سال اخیر شاهد تغییراتی بوده است. طبق ضابطهبندیها رویکرد شناختی، عاطفه (هیجانی) یک حالت ذهنی است که در نتیجه ارزیابی محرکهای درونی یا بیرونی بوجود میآید.
در دیدگاه شناختی، طرحوارهها، اجزاء یا بلوک های سازنده برای بازنمایی درونی معنی به شمار میروند، پردازش اطلاعات در حالت اولیهدارای ویژگیهای زیر میباشد:
۱ـ پیچیدهتر و تلفیقیتر است.
۲- خودآیند و بیتلاشاست و کمتر حالت تحلیلی دارد.
۳ـ برانگیخته است یعنی وقتی فعال شد به سیستم پردازش اطلاعات حاکم میشود.
۴ـ طرحواره مفهومی – شناختی[۱۵] است.
در افسردگی شیوه فقدان اولیه بر پردازش اطلاعات حاکم میشود. فعالسازی شیوه فقدان اولیه در شکل ۳ نشان داده شده است.
شکل۲-۳: فعال سازی شیوه فقدان اولیه در افسردگی(کلارک، بک و آلفورد، ۱۹۹۹، ص ۸۹)
ممکن است نسبتاً ساده باشد و یک مفهوم ساده را مثل میزبازنمایی کنند یا اینکه ممکن است پیچیده باشند و برای بازنمایی مفاهیم پیچیدهتر بکار میروند. طرحوارهها دو ویژگی کلی دارند.
۱ـ ساختار طرحواره[۱۶]
۲ـ محتوای طرحواره[۱۷]
در دیدگاه شناختی جدید، انواع متفاوتی از طرحوارهها مطرح شده است. این طرحوارهها با عملکردها یا جنبههای متفاوت سیستم زیستی ـ روانی ـ اجتماعی[۱۸]مطابقت دارند.
اولین نوع طرحوارهها، طرحوارههای شناختی ـ مفهومیهستند که برای انتخاب، اندوزش و تفسیر اطلاعات لازم و ضروری هستند. این طرحوارهها نقش اصلی را در شناخت درمانی افسردگی و نظریه شناختی بازی میکنند.
دومین نوع طرحوارهها، طرحوارههای عاطفی[۱۹]هستند که ادراک حالتهای احساسی و ترکیبات متفاوت آنها را میسر میگردانند. طرحوارههای عاطفی در راهبردهای روانی ـ زیستی که با زنده ماندن ارتباط دارد، نقش عملکردی دارند.
طرحوارههای فیزیولوژیک[۲۰]سومین نوع از ساختارهای شناختی هستند که عملکرد و فرایندهای جسمی را بازنمایی میکنند. این طرحوارهها محرکهای حسی ـ عمقی[۲۱]را که از احشاء و ماهیچههای بدن نشأت میگیرد، را پردازش میکنند. ناکارآمدی چنین طرحوارههایی منجر به آسیب روانی واز جمله اختلالات آسیمگی[۲۲]و خود بیمار انگاری[۲۳] میشود.
چهارمین نوع طرحوارهها، طرحواره رفتاری[۲۴]هستند. این طرحوارهها نشاندهنده رمزگان ذهنی گرایشی و برنامههای آمادگی برای عمل میباشند که به کنشهای خودآیند و هماهنگ شده بسیاری از پاسخهای حرکتی که در رفتاری بیانی پیچیده دخالت دارند، اجازه بروز میدهند. طرحوارههای انگیزشی[۲۵]رابطه نزدیکی با حیطه رفتاری دارند. این طرحواره که به سطوح مختلف فعالیت، جهتبخشی و پاسخدهی ربط دارند در موجود انسانی وجود دارند.
در دیدگاه شناختی، ساختارهای معنایی فرد ـ ویژه[۲۶] یا طرحوارهها با بنیاد ناکارآمدی شناختی در اختلالات هیجانی به شمار میروند و این مفهوم، اساس نظریههای شناختی در ۳۰ سال اخیر به شمار میرود. با این وجود، بک اخیراً مفهوم شیوه[۲۷] (سبک) را برای بازنمایی اطلاعات به کار بدره است.
شیوه نشانگر یک ساختار وسیعتر، تلفیقیتر و سازمان یافتهتر در بازنمایی معناست. شیوه شامل مجموعهای اختصاصی از طرحوارههای شناختی ـ مفهومی، عاطفی، فیزیولوژیکی، رفتاری و انگیزشی است که برای کنارآمدن با خواستها و برنامههای موجود در ارگانیزم سازماندهی میشوند.
[۱]. self – focused attention
[۲]. Pyszczynski
[۳]. Greenberg
[۴]. self – regulatory Perseveration
[۵]. response style
[۶]. Klien, Wonderlich & Shea
[۷]. Perfectionsim
[۸]. Siegle
[۹]. rumination
[۱۰]. Rusting and Dehart
[۱۱]. Nolen – Hoeksme
[۱۲]. Parker & Larson
[۱۳]. Davis
[۱۴]. inflexible cognitive style
[۱۵]. cognitive – conceptual schemas
[۱۶]. schema structure
[۱۷]. schema content
[۱۸]. biopsychosocial
[۱۹]. affective schemas
[۲۰]. Physiological
[۲۱]. Proprioceptive
[۲۲]. Panic Disorder
[۲۳]. Hypochonderiasis
[۲۴]. Behavioural Schemas
[۲۵]. Motivational Schema
[۲۶]. Idisyncrotic
[۲۷]. Mode