تفکر در بارۀ مشکلاتمان، بدون شک، روشی مؤثر در حل مسائل است. اگر ما در پی آن هستیم که با یکی از جریانات زندگیمان انطباق پیدا کنیم، در بارۀ آن فکر می کنیم، راه حل های مختلف را مرور می کنیم، و سپس یکی از آنها را انتخاب می کنیم. ولی بعضی اوقات، ما در مرحلۀ تفکر در بارۀ مسئله باقی می مانیم و دورتر نمی رویم و این امر بیشتر زمانی می افتد که افکار ما منفی باشند. واتکینز و مولدز[۱] (۲۰۰۵) نشخوارفکری را افکار مربوط به احساس غم می دانند و از آن تحت عنوان نشخوار فکری غم یاد می کنند.
نشخوار فکری با افکار منفی تفاوت دارد، پاپا جورجیو و ولز در سال ۲۰۰۱ در مطالعه ای نشان دادند که افکار خودآیند منفی[۲]، ارزیابی های کوتاه و مختصری از شکست ها در بیماران افسرده اند، در حالی که نشخوار فکری، زنجیره ای طولانی از افکار تکراری، چرخان، و خود متمرکز و پاسخی به افکار منفی اولیه است (پاپاگورجیو و ولز[۳]، ۲۰۰۱). نالن هاکسما عوامل نشخوار فکری را در والدین بیش کنترل کننده، وجود سابقه آزار جنسی، هیجانی و جسمی از دوران کودکی به عنوان عوامل معنادار در شکل گیری سبک نشخوار فکری معرفی کرده اند (نالن- هاکسما و دیویس، ۱۹۹۹، به نقل از آذرگون و همکاران، ۱۳۸۸).
نشخوار فکری بر روی توانایی های طبیعی و انطباقی ذهن تأثیر می گذارد و منجر به مشکلات روانی بیشتر می شود، به عنوان مثال هولگین[۴] (۲۰۱۰) بیان می دارد که نشخوار فکری فرایندی توانا است که بر روی ظرفیت شناختی[۵] افراد تاثیر می گذارد و چالشی می شود که بعضی از افراد نمی توانند از اثرات منفی آن (از قبیل خستگی، استرس و اضطراب) بهبود یابند و یا بنا به گفتۀ آپتون (۲۰۱۱)، نشخوار فکری باعث شدید شدن و ماندگاری خلق منفی[۶]، تخریب تمرکز، تخریب حافظه و اختلال در حل مسئله می شود و انگیزه را برای رفتار ابزاری[۷] کم می کند و پیش بین شروع دوره های[۸] افسردگی در آینده است. مطالعات دیگری نشان داده اند که نشخوار فکری باعث خلق منفی پایدار، گسترش شناختهای منفی[۹]، و کاهش توانایی حل مسئله در آزمودنی های افسرده می شود (واتکینز و مولدز، ۲۰۰۵). بدبینی فزاینده به زندگی از دیگر عواقب نشخوار فکری است به عنوان مثال آزمایشات تجربی نشان داده اند که زمانی که به آزمودنی ها نشخوار فکری القاء می شود، آنها برای حوادث زندگی و یا مشکلات بین فردی توضیحات منفی بیشتری ارائه می دهند و همچنین در باره حوادث مثبت آینده بدبین تر هستند تا افرادی که «حواس پرتی»[۱۰] به آنها القا می شود (لیوبومیرسکی[۱۱] و نالن هاکسما، ۱۹۹۵، به نقل از موریسون و اُکانر، ۲۰۰۸).
نشخوار فکری از زمرۀ سبک های انطباقی[۱۲] شمرده می شود که بیشتر به منظور انطباق با هیجانات به کار برده می شود. اسپایکر[۱۳] (۲۰۱۱)، سبک های انطباقی را به سبک انطباقی متمرکز بر هیجان[۱۴]، سبک انطباقی متمرکز بر مسئله[۱۵]، و استراتژی انطباقی اجتناب[۱۶] تقسیم بندی کرد و در تحقیقش به این نتیجه رسید که سبک انطباقی متمرکز بر هیجان به صورت مثبت با نشخوار فکری هم پوشی دارد. البته ناگفته نماند که نشخوار فکری متمرکز بر هیجان ویژگی انطباقی و غیر انطباقی دارد. ترینور[۱۷] و همکاران (۲۰۰۳، به نقل از رود[۱۸]، ۲۰۱۱) بیان می دارند که جزء انطباقی نشخوار فکری «به اندیشه فرو رفتن»[۱۹] می باشد که به معنی تلاش شناختی و ارادی روی حل مسئله به منظور حفظ و برگرداندن خلق است و جزء غیرانطباقی آن «منفعلانه نشستن و فکر کردن»[۲۰] و یا تمرکز بر علائم افسردگی می باشد.
۲-۲-۶-۱ نشخوار فکری و استرس
در مورد ارتباط نشخوار فکری (متغیری در تحقیق) و استرس باید گفت که در واقع ایندو لازم و ملزوم یکدیگرند. در توضیح این لازم و ملزوم بودن، گاستلا[۲۱] ، ۲۰۰۶ (به نقل از اسپایکر ، ۲۰۱۱) بیان می دارد که نشخوار فکری، افکاری تکراری هستند که روی موقعیت های مشکل ساز تمرکز می کنند و خود به طور اختصاصی منبعی برای استرس در زندگی فرد می شود و یا ونزلاف و لوکستان[۲۲] (۲۰۰۳) بیان می دارند که تلاش برای اجتناب از افکار ناخوشایند در مواجهه با عوامل استرس زا، باعث عود این افکار و نشخوار فکری بیشتر و بدخلقی می شود.
در رابطه با ارتباط بین نشخوار فکری و استرس تحقیقات زیادی صورت گرفته که همگی نشان دهندۀ ارتباط تنگاتنگ این دو متغیر می باشند. گفته می شود که نوعی از نشخوار فکری در پاسخ به استرس شکل می گیرد و نشخوار فکری هم متعاقباً منجر به استرس بیشتر می شود. بنا به گفتۀ آپتون (۲۰۱۱)، انواع متفاوت نشخوار فکری شامل نشخوار فکری با محتوی عصبانیت[۲۳]، نشخوار فکری با محتوی افسردگی[۲۴]، نشخوار فکری در پاسخ به استرس[۲۵]، نشخوار فکری با محتوی اضطراب[۲۶]، نشخوار فکری با محتوی درگیری های بین فردی[۲۷]، و نشخوار فکری پس از حادثه[۲۸] است.
مفهوم نشخوار فکری در پاسخ به استرس به این موضوع اشاره دارد که نشخوار فکری (بصورت استنتاج منفی از حوادث) که بدنبال حوادث استرس زای زندگی شکل می گیرد، منجر به سبک شناختی منفی[۲۹] (عامل شروع سوء مصرف مواد و افسردگی) می شود (روبینسون و آلوی[۳۰]، ۲۰۰۳، به نقل از رود، ۲۰۱۱).
مطالعات دیگر، ارتباط تجربی بین نشخوار فکری و طولانی شدن برانگیختگی فیزیولوژیکی (مشخصۀ استرس) را به اثبات رسانده اند (گلین[۳۱] و همکاران، ۲۰۰۲) و یا مطالعات نشان داده اند که نشخوار فکری در پاسخ به استرس باعث برانگیختگی روانی ممتد می شود که با افزایش فشار خون، افزایش ضربان قلب، و کاهش آر. اس.آ [۳۲] (تغییرات طبیعی ضربان قلب در طول چرخۀ تنفسی) خود را نشان می دهد (کِی[۳۳] و همکاران، ۲۰۰۸). گذشته از مرتبط بودن استرس و نشخوار فکری به هم، محققان آنها را پیش بینی کنندۀ مشکلات روانی و اجتماعی میدانند. نتایج تحقیقی که به وسیلۀ موریسون و اُکانر[۳۴] (۲۰۰۸) انجام گرفت، نشان داد که بین نشخوار فکری و استرس ارتباط وجود دارد و ایندو پیش بینی کنندۀ آتی آشفتگی های روانی از قبیل بدخلقی، ناامیدی و افکار خودکشی هستند، این محققان بیان می دارند که نشخوار فکری یا سبک پاسخ نشخواری پیش بینی کننده اختلال در عملکرد اجتماعی است و این اختلال در حضور استرس بیشتر خواهد شد.
[۱]-Watkins and Moulds
[۲]- Negative Autonomic Thoughts
[۳]-Papageorgiou and Wells
[۴]-Holguin
[۵]- Cognitive Capacity
[۶]- Negative Mood
[۷]- Instrumental Behavior
[۸]-Episode
[۹]- Negative Cognitions
[۱۰]- Distraction
[۱۱]-Lyubomirsky
[۱۲]- coping Styles
[۱۳]-Spiker
[۱۴]- Emotion-Focused Coping
[۱۵]- Problem-Focused Coping
[۱۶]- Avoidant-Focused Strategy
[۱۷]-Trinor
[۱۸]-Rood
[۱۹]- Reflective Pondering
[۲۰]- Brooding Rumination
[۲۱]- Gastla
[۲۲]- Wenzlaff and Luxton
[۲۳]- Angry Rumination
[۲۴]- Depressive Rumination
[۲۵]- Stress-Reactive Rumination
[۲۶]- Anxious Rumination
[۲۷]- Rumination on Interpersonal Offenses
[۲۸]- Post-Event Rumination
[۲۹]- Negative Cognitive Style
[۳۰]-Robinson and Alloy
[۳۱]-Glynn
[۳۲]- Respiratory Sinus Arrhythmia (RSA)
[۳۳]-Key
[۳۴]- Morrison and O’connor