برای انتخاب تعداد جلسات مورد نیاز برای اصلاح سوگیری توجه، معیار مشخصی وجود ندارد. در مطالعه فیلد، دوکا و همکاران (۲۰۰۹) تمارین توجه در یک جلسه انجام شد و نتایج حاکی از آن بود که تغییرات در سوگیری توجه پس از آخرین آزمایش، در فردای آن روز از بین رفت. اصلاح سوگیری صورت گرفته به سایر محرکها وسایر ابزارهای اندازه گیری نیز تعمیم داده نشد. دلیل آن میتواند این امر باشد که اصلاح سوگیری توجه تنها در یک روز انجام شد. در مقابل، در پژوهش اسکن میکرز و همکاران (۲۰۰۸؛ به نقل از فیلد، دوکا و همکاران، ۲۰۰۹) که اصلاح سوگیری توجه در ۵ جلسه انجام شد، میزان سوگیری توجه پس از ۳ تا ۴ روز پس از آخرین جلسه اصلاح سوگیری توجه همچنان کاهش یافته بوده و به محرکهای جدید نیز تعمیم داده شده بود. همچنین در مطالعهی اسکن میکرز و همکاران (۲۰۱۰)، برای اصلاح سوگیری توجه ۵ جلسه اختصاص داده شد و نتایج حاکی از اصلاح سوگیری توجه و حتی تعمیم به محرکهای جدید بود. فیلد، دوکا و همکاران (۲۰۰۹) چنین نتیجه میگیرند که در کل هنگامی که ما تمام مطالعات را با هم بررسی میکنیم به این نتیجه میرسیم که اصلاح سوگیری توجه در یک جلسه اثر قابل تعمیمی ایجاد نمیکند اما در چندین جلسه ممکن است نتایج پایدارتری ایجاد کند که ناشی از تعمیم است.
با توجه به ادبیات مرور شده فوق، در پژوهش حاضر از هفت جلسهی اصلاح پیاپی در هفت روز متوالی استفاده خواهد شد. دلیل انتخاب ۷ جلسهی پیاپی برای اصلاح سوگیری توجه، یافتههای پژوهشهای سابق بود. تنها دو پژوهش به ۵ روز تمرین توجه پرداخته شده است (اسکن میکرز و همکاران، ۲۰۰۸؛ به نقل از فیلد، دوکا و همکاران، ۲۰۰۹؛ و اسکن میکرز و همکاران، ۲۰۱۰) که هر دو توانستهاند نتایج پایداری در مؤلفههای مختلف اصلاح سوگیری توجه کسب کنند. سایر پژوهشها که از یک جلسهی اصلاح سوگیری توجه استفاده کرده بودند در بسیاری از نتایج به ویژه تعمیم محرک و تعمیم ابزار و پایداری اصلاح سوگیری توجه با شکست روبرو شده بودند. در نتیجه پژوهش حاضر از اصلاح سوگیری توجه در ۷ جلسه استفاده خواهد کرد تا نتایج تا حدودی تثبیت شده و میزان خطا کاهش یابد.
گروه گرایش توجه
در مطالعات اولیه هم از گروه گرایش توجه و هم از گروه اجتناب توجه استفاده میشد. در مطالعه ات وود و همکاران (۲۰۰۸) گروه گرایش در مردان، افزایش در سوگیری توجه نسبت به گروه اجتناب نشان داد. در مطالعهی فیلد و همکاران (۲۰۰۷) نیز تمرین دستکاری سوگیری توجه سبب افزایش در سوگیری توجه در گروه گرایش شد. در مطالعهی فیلد و ایست وود (۲۰۰۵) نیز سوگیری توجه در هر دو گروه گرایش و اجتناب تغییر کرد. با وجود مطالعات فوق، به نظر میرسد که دیگر ضرورتی به استفاده از گروه گرایش وجود ندارد. در پژوهش حاضر سه دلیل مشخص وجود دارد که نیاز به استفاده از گروه گرایش توجه را از بین میبرد:
- تمام پژوهشهای سابق، به طور همسان، افزایش سوگیری توجه در گروه گرایش توجه را یافتهاند. در نتیجه انتظار یافتن نتیجهی مغایر وجود ندارد.
- پژوهشها نشان میدهد که افزایش سوگیری توجه با افزایش سوء مصرف مواد، افزایش وسوسه، افزایش خطر عود و … همراه است. در نتیجه این عمل میتواند تبعات منفی و ناراحت کنندهای برای شرکت کنندگان به وجود آورد که از لحاظ اخلاقی مورد قبول نیست.
- افزایش سوگیری توجه در راستای اهداف پژوهش حاضر وجود ندارد.
در نتیجه در پژوهش حاضر از یک گروه کنترل و دو گروه اصلاح سوگیری توجه بهره گرفته خواهد شد و به دلایل اخلاقی و پژوهشی از گروه گرایش توجه (افزایش سوگیری توجه) استفاده نخواهد شد.
پیگیری
انجام پیگیری به این دلیل کلیدی است که به ما نشان میدهد تغییراتی که ما در طول آزمایش ایجاد میکنیم تا چه اندازه در طول زمان پایدار میماند. در پژوهش صالحی فدردی و ککس (۲۰۰۹) اصلاح سوگیری توجه انجام شده تا ۳ ماه بعد پایدار مانده بود. همچنین در مطالعه اسکن میکرز و همکاران (۲۰۱۰) بیماران تا سه ماه پیگیری شدند و نتایج پیگیری نشان داد که بیمارانی که اصلاح سوگیری توجه در موردشان اجرا شده بود زودتر از گروه کنترل درمان را به طور موفقیت آمیز به پایان رساندند. این یافتهها بر ماندگاری اصلاح سوگیری توجه و ایجاد تغییرات معنادار بالینی حکایت دارد. در پژوهش حاضر نیز برای اطمینان از ماندگاری اصلاح سوگیری توجه، از شرکت کنندگان پیگیری پس از یک هفته (به علت کمبود وقت) به عمل خواهد آمد.
اضافه کردن اثر تقویت
مصرف مواد اعتیاد آور با ترشح دوپامین در مغز انسان ارزش پاداشی به دست میآورد (ولکو و همکاران، ۲۰۰۶؛ ولکو و همکاران، ۲۰۰۴). تکرار مصرف مواد در ابتدا باعث افزایش ترشح دوپامین در پاسخ به مواد میشود؛ اما پس از مزمن شدن این فرایند، میزان فعالیت و ترشح دوپامین نسبت به تقویت کنندههای طبیعی کاهش محسوسی پیدا میکند (ولکو و همکاران، ۲۰۰۴)؛ در نتیجه این که چرا افرادی که مدت بیشتری به سوء مصرف مواد پرداختهاند سوگیری توجه بیشتری به نشانههای مواد نشان میدهند (فیلد و ککس، ۲۰۰۸) به خوبی تبیین میشود. از طرفی، برخی محرکها که با مصرف مواد همراه میشوند، از طریق فرایند شرطی شدن ارزش تشویقی مواد را کسب کرده (رابینسون و بریدج، ۲۰۰۱) و باعث ترشح دوپامین میگردند (ولکو و همکاران، ۲۰۰۶). ترشح دوپامین در مدارهای عصبی درگیر در برجستگی/پاداش، باعث به وجود آمدن ارزش برجستگی زیاد و به طور طولانی پابرجا برای مواد و نشانههای تداعی شده با آن ها میگردد (ولکو و همکاران، ۲۰۰۴). با وجود ارزش پاداشی برای محرکها و نشانههای مرتبط با مواد و کم شدن ارزش پاداشی سایر محرکها، این طبیعی به نظر میرسد که در رقابت بین یک محرک با ارزش پاداشی بالا و یک محرک با ارزش پاداشی ضعیف، سیستم توجه انسان به محرک با ارزش پاداش بالاتر سوگیری داشته باشد (شیفمن[۱] و همکاران، ۱۹۹۶). از سوی دیگر، ولکو و همکاران (۲۰۰۶) معتقدند که وسوسه ذهنی با ترشح دوپامین در ارتباط است، امری که در پژوهش سل، مارین و همکاران (۲۰۰۰) به خوبی نشان داده شده و در تئوری مشوق-حساس سازی[۲] رابینسون و بریدج (۱۹۹۳ و ۲۰۰۱) نیز نمایان است. در نتیجه میتوان به خوبی به روابط بین وسوسه و سوگیری توجه در زمینهی تئوری شرطی کلاسیک پی برد.
ولکو و همکاران (۲۰۰۴)، راهبردهای مداخلهای احتمالاً مؤثر در جلوگیری از عود افراد سوء مصرف کننده مواد را شامل تضعیف ارزش پاداشی نشانههای مرتبط با مواد، افزایش در ارزش برجستگی تقویت کنندههای غیر مرتبط با مواد[۳] و تضعیف اثر شرطی محرکهای شرطی شده میدانند. تاکنون، تنها برای تضعیف اثر شرطی محرکهای شرطی از طریق مواجهه با نشانه اقدام شده است. ماریسن و همکاران (۲۰۰۶) در مطالعهشان به بررسی تأثیر درمان مواجهه با نشانههای مرتبط با مواد در کاهش سوگیری توجه پرداختند، اما در نهایت تفاوت معناداری در کاهش سوگیری توجه در مقایسه با گروه کنترل پیدا نکردند. آن ها معتقدند که ممکن است محرکهای شرطی به این علت خاموش نشده باشند که محرک شرطی خوشایند است نه آزارنده (همچون اضطراب). در پژوهش حاضر، تضعیف ارزش پاداشی نشانههای مرتبط با مواد و افزایش در ارزش برجستگی تقویت کنندههای غیر مرتبط با مواد از طریق شرطی سازی عامل (استفاده از تقویت و تنبیه) در دستور کار قرار خواهد گرفت و تأثیر آن بر انواع متغیرهای مورد استفاده در پژوهش بررسی خواهد شد.
[۱] Shiffman
[۲] Incentive-Sensitization
[۳] non-drug reinforcers