مساله فرسودگی شغلی را نخستین بار فریدنبرگر(۱۹۷۴) تعریف نمود و پس از آن بسیاری از نویسندگان آن را به دقّت مورد مطالعه قرار دادند(رشیدی ،تیموری نصب و احرامی،۱۳۸۸: ۴۹). تا سال ۱۹۸۰ فرسودگی شغلی منحصراً درآمریکا مطالعه میشد ولی کم کم توجه کشورهای دیگر به خصوص کشورهای انگلیسی زبان مثل کانادا و انگلیس نیز به این پدیده جلب شد. سپس مقالات و کتابها به زبانهای دیگر ترجمه شد و در نیمه دوم سال ۱۹۸۰ ابزارهای پژوهش به ویژه پرسشنامه ” مزلاچ ” به زبانهای فرانسوی، آلمانی، هندی، ایتالیایی، سوئدی، اسپانیایی و عربی ترجمه شد و مطالعات بین فرهنگی آغاز شده است به طور کلی مطالعات فرسودگی شغلی به دو مرحله قابل تقسیم بندی هستند؛ در مرحله نخست فرسودگی شغلی به عنوان یک مشکل اجتماعی مطرح و از طریق مشاهدات میدانی مفهوم سازی شد که در این مرحله بیشترین تأکید بر توصیفهای بالینی فرسودگی شغلی بود و مرحله دوّم مطالعات فرسودگی شغلی نیز شامل پژوهشهای تجربی و نظامند، به ویژه ارزیابی این پدیده در جوامع آماری مختلف بود. در واقع پس از این دو مرحله بود که. نظریهها رشد یافته و مفهوم فرسودگی شغلی توسعه پیدا کرد(امیری و همکاران،۱۳۹۰: ۴۱و۴۲).
مزلاچ و جکسون از پیشگامان تحقیق و مطالعه در زمینه فرسودگی شغلی هستند. به گونهای که میتوان ظهور و رشد این مفهوم را مدیون زحمات فریدنبرگر،مزلاچ و پانیز دانست. مزلاچ و جکسون فرسودگی شغلی را نشانگانی متشکل از سه بعد خستگی عاطفی ، مسخ شخصیت و کاهش عملکرد فردی میدانند که در نتیجه عوامل فشارزای محیطی به وجود میآید(فهیم نیا،موسی خانی و آذرگون،۱۳۹۰: ۱۸). مطابق مدل مزلاچ)۱۹۸۲ فرایند فرسودگی شغلی با تحلیل عاطفی شروع می شود. تحلیل عاطفی پاسخی به استرسهای مزمن مرتبط با شغل)گرانباری نقش و تنش شغلی(است که منجر به کاهش توانمندیهای عاطفی و روانی فرد شده اند. به عنوان یک راهبرد مقابلهای در برابر استرس، شخص به صورت شناختی و هیجانی از شغل خود و دیگران فاصله میگیرد)مسخ شخصیت. (بعد از وقوع مسخ شخصیت، شخص به ناهماهنگی بین موقعیت جاری و انتظارات اولیه خود در خصوص عملکرد شغلیاش پی میبرد که منجر به احساس نابسندگی، خودارزشیابی و کارآیی پایین می شود)کاهش دستاورد شخصی(.
به عقیده گولم بیوسکی و مانزن ریدر ( ۱۹۸۰ ) فرایند فرسودگی شغلی زمانی آغاز می شود که گسلش شغلی که در برخی مشاغل(مانند مراقبت های بهداشتی و خدمات اجتماعی)اجتناب ناپذیر است، باعث ایجاد احساس مسخ شخصیت می شود. مسخ شخصیت با عملکرد شغلی تداخل ایجاد کرده و خودارزشیابی شخص از عملکردش را تحت تأثیر قرار میدهد و در نهایت کاهش دستاورد شخصی سبب شکل گیری احساس تحلیل عاطفی در شخص می شود(فقیهی، موسوی پور،دره و دوستی،۱۳۹۰: ۷۶).
از دیدگاه لوید ولسلی (۲۰۰۸) فرسودگی شغلی زمانی رخ میدهد که کار انجام شده پس از مدت کوتاهی برای فرد نامفهوم جلوه کند همچنین می تواند نتیجه اضطراب ، یا گوناگونی در کارهای مربوط به فرد و یا نتیجه عوامل فردی باشد، شکل ۲-۷ روند رویدادهایی را که اغلب منجر به فرسودگی تخصصی شغلی می شود نشان میدهد(پرداختچی و همکاران،۱۳۸۸: ۲۷).
شکل۲-۷: فرایند پیدایش فرسودگی شغلی(پرداختچی و همکاران،۱۳۸۸: ۲۷)
۲-۱-۳-۳)ابعاد فرسودگی شغلی
فرسودگی شغلی از طریق مجراهای نظری مختلف در زمینههایی مانند رفتار سازمانی ، روانشناسی و مدیریت بهداشت مورد مطالعه قرار گرفته است. فرسودگی شغلی یک موضوع مهم در مدیریت منابع انسانی به شمار میرود. بسیاری از شکستهای خدمات به خستگی عاطفی ارائه دهندگان خدمات نسبت داده شده است. سطح بالایی از فرسودگی شغلی معمولا به نارضایتی کارکنان و میزان گردش مالی بالا منجر می شود. فرسودگی شغلی شدید، اثرات مهمی بر روی کارکنان، از جمله مشکلات روحی و روانی مانند بیخوابی، کاهش رضایت از زندگی و غیره، دارد(شن و هیونگ[۵]،۲۰۱۲: ۱۲۵۸). فرسودگی شغلی متشکل از سه بعد خستگی عاطفی ، مسخ شخصیت و کاهش عملکرد فردی است که در ادامه به تشریح هر یک پرداخته خواهد شد:
۲-۱-۳-۳-۱)خستگی عاطفی[۶]
خستگی عاطفی نشان دهنده احساس خستگی و تحلیل منابع هیجانی فرد در اثر کار با افراد است که ناشی از تأثیر زیاد استرس فردی در فرسودگی است(فهیم نیا و همکاران،۱۳۹۰: ۱۸). این بعد از فرسودگی شغلی دلالت بر پاسخ اساسی به استرس است. در حقیقت خستگی عاطفی یک بعد مورد نیاز برای تعریف فرسودگی شغلی است و بدون آن مفهوم فرسودگی ناقص است. به بیان دقیق، خستگی عاطفی موجب می شود تا کارگران به لحاظ هیجانی و شناختی از کارشناسان فاصله بگیرند و احتمالاً این راهی برای مقابله با فشارهای کاری است. خستگی عاطفی در واقع وجود احساساتی است که در آن شخص نیروهای هیجانی خود را از دست داده است و قادر به برقراری روابط عاطفی با دیگران نیست (پرداختچی، احمدی و آرزومندی،۱۳۸۸: ۲۷).
تنیدگی و فشارهای عصبی ناشی از ماهیت،نوع یا وضعیت نامناسب کار به پیدایش حالتی در کارکنان منجر می شود که خستگی هیجانی(تحلیل رفتگی) نامیده می شود. در این حالت ، کار اهمیّت خود را از دست میدهد. دچار تحلیلرفتگی،دائم خسته است(پرخاشگری دارد)،بدگمان،منفی باف،بدبین و عصبانی،زودرنج و بیحوصله است و با کوچکترین ناراحتی از کوره در میرود،کلافه است خود را در بن بست میبیند(رشیدی،تیموری نسب و احرامی،۱۳۸۸: ۵۰).
خستگی عاطفی ناشی از تعامل بیش از حد با افراد دیگر ، از جمله مشتریان است، که معمولا در میان ارائهدهندگان خدمات یافت می شود. یکی از علائم شایع خستگی عاطفی وحشت داشتن از بازگشت به کار است، چرا که کارگران احساس می کنند که نمی تواند پاسخگوی مشتریان خود باشند . در نتیجه، خستگی عاطفی اغلب به عنوان استرس شغلی مشاهده می شود(شن و هیونگ،۲۰۱۲: ۱۲۵۸).
۲-۱-۳-۳-۲) نگرش منفی[۷]
نگرش منفی به واکنشهای منفی و عیب جویانه به سایر افراد در محیط کار اشاره دارد و نشاندهنده بین فردی بودن فرسودگی شغلی است(فهیم نیا و همکاران،۱۳۹۰: ۱۸) . مارو[۸] در بازنگری تعدادی از مطالعات مربوط به فرسودگی معتقد است که مسخ شخصیت معمولاً بعد از خستگی عاطفی روی میدهد و در واقع نوعی پاسخ مستقیم به استرس شغلی است.به عبارت دیگر مسخ شخصیت به پاسخهای غیر احساسی،نامربوط و خشن نسبت به مراجعین(خدمات گیرندگان) و همکاران و… با سندرم فرسودگی احساسات منفی و نگرشهای منفی همراه با سرزنش دیگران اطلاق می شود(پرداختچی و همکاران۱۳۸۸: ۲۸).
۲-۱-۳-۳-۳) کاهش عملکرد فردی[۹]
کاهش عملکرد فردی به کاهش احساس شایستگی، کاهش احساس کارآمدی و عدم رضایت از عملکرد فردی اشاره می کند که فرد تمایل دارد تا خود را به طور منفی ارزیابی کند، از خود احساس ناراحتی می کند و از عملکرد خود راضی نیست(فهیم نیا و همکاران،۱۳۹۰: ۱۸).
۲-۱-۳-۴)مراحل فرسودگی شغلی
مراحل پنجگانه فرسودگی شغلی عبارتند از:
- مرحله ماه عسل[۱۰].در این مرحله فرد احساسات شادمانی و سرخوشی ناشی از برخورد با شغل جدید را تجربه می کند. این احساسات عبارتند از: تهییج، اشتیاق،غرور و چالش.وجوه نامطلوب به دو طریق ظهور می کنند و بعد از مدتی نیروی ذخیره شده برای مقابله با نیازهای یک محیط چالشآور،به تدریج به اتمام میرسد.در این مرحله و در جهت مقابله با فشار روانی،بعضی از عادات و شیوه های رفتاری در فرد شکل میگیرند که غالبا برای مقابله با چالشهای بعدی،مفید نیستند.
- مرحله کمبود سوخت[۱۱].در این مرحله،فرد نوعی احساس مبهم زوال،خستگی و گیجی را تجربه می کند.نشانه های این مرحله عبارتند از:نارضایتی شغلی،عدم کارایی،اختلال در خواب و احساس خستگی. نتایج چنین احساساتی نیز واکنش فرار(پرخوری و اعتیاد)است.
- مرحله نشانه مزمن[۱۲].در این مرحله نشانه های مرضی فیزیولوژیکی بیشتر آشکار میشوند و فرد نیازمند توجه و کمک می شود.نشانه های عادی این مرحله عبارتند از:فرسودگی مزمن،فرسودگی جسمی،خشم و افسردگی .در این مرحله نوعی احساس خستگی و فرسودگی،بر فرد مستولی می شود.
- مرحله بحران[۱۳].اگر احساسات و نشانه های مرضی مرحله سوم برای مدتی طولانی ادامه پیدا کند،فرد وارد مرحله بحرانی می شود.در این مرحله فرد احساس می کند که بر او ستم رفته است و تمایلات مربوط به بدبینی،شک و تردید نسبت به خود،در او افزایش مییابد. در این مرحله،ممکن است فرد دچار زخم معده،سردرد،دردهای مزمن پشت،فشار خون بالا و کمخوابی شود.ضمناً ممکن است این دردها به صورت حاد نیز جلوهگر شوند.
- مرحله برخورد با دیوار[۱۴].این مرحله از نشانگان فشار روانی ناشی از فرسودگی شغلی با به پایان رسیدن نیروی فرد برای سازگاری با محیط کار مشخص می شود و احتمال دارد در این مرحله،فرد شغل خود را از دست بدهد.از طرف دیگر،این احتمال وجود دارد که در این مرحله و با بهبود فرد،بعضی از نشانه های مرضی از بین بروند؛اما این نشانههاتغییرات فیزیولوژیکی دیگری را در فردایجاد می کنند که ممکن است رهایی از آنها،به سادگی انجام نگیرد(ساعتچی،۱۳۸۷: ۳۶و۳۷).
۲-۱-۳-۵)علل ایجاد فرسودگی شغلی
عامل اصلی و اولیه ایجاد فرسودگی کاری عبارت است از اینکه شخص در مدت طولانی تحت فشارهای روانی . عصبی شدید باشد. اما در اینجا باید این نکته را متذکر گردید که علاوه بر عامل مذکور متغیرها و عوامل دیگری نیز در این رابطه نقش اساسی بازی می کنند. برای مثال برخی از شرایط کاری از قبیل اینکه فرد احساس کند تلاش های او بیفایده است و در سازمان فردی ناکارآمد و بیتأثیر است به نظر میرسد در ایجاد فرسودگی کاری سهم عمده و مهمی دارند.
طبق تحقیقات صاحبنظران علوم رفتاری، یکی از مهمترین عوامل مولّد فرسودگی شغلی در سازمان، سبک رهبری خاصی است که توسط سرپرستان سازمان اتخاذ می شود. در این زمینه در مجموع تحقیقات حکایت از این دارد کارکنانی که با سرپرستان دارای ملاحظهکاری کم ، کار می کنند”برای مثال، پایین بودن رفاه و آسایش کارکنان و پایین بودن روابط دوستانه و گرم بین سرپرستان و پرسنل” نسبت به افرادی که رابطه صمیمانهتری را با سرپرستان خود دارند، بیشتر در معرض ابتلا به فرسودگی شغلی قرار دارند.
از بین متغیرهای دیگری که با فرسودگی شغلی در ارتباط است میتوان به وضعیت تأهل افراد اشاره کرد. تحقیقات حکایت از این دارند که موارد کمتری از فرسودگی شغلی در بین اشخاص متأهل نسبت به افراد مجرد گزارش شده است(مستبصری و نجابی،۱۳۸۷: ۵،۶).
عوامل دیگری که سبب می شود افراد به فرسودگی شغلی دچار شوند عبارتند از:
- ناآشنا بودن افراد با هدف یا اهداف سازمان یا قابل درک نبودن این اهداف برای آنان.
- سیاستهایی که مدیریت سازمان در ابعاد مختلف وضع می کند یا در عمل به کار میگیرد.
- شیوه های رهبری و مدیریت در سطوح سرپرستی(یا سبک رهبری سرپرستان واحدها در سازمان).
- سخت و غیر قابل انعطاف بودن قوانین ،مقررات و آیین نامهها در سازمان.
- ناسالم بودن شبکه های ارتباطی در سازمان و فقدان ارتباطهای دوطرفه و از پایین به بالا در سازمان.
- بی توجهی مدیریت سازمان به امور کارکنان(رفاهی،درمانی،تفریحی و…).
- عدم بهره گیری از همه توان و استعدادهای بالقوه افراد در انجام دادن وظایف شغلی.
- مبهم بودن نقش فرد در سازمان و در فرایند تولید،توزیع و مصرف کالاها و خدمات ارائه شده توسط سازمان.
- ناراضی بودن افراد از سازمان یا از شغل خود.
- قرار گرفتن افراد در شرایط کاری که لازم است در زمان محدودکاری بیش از توان خود انجام دهند.
- واگذار کردن مسئولیتهای بیش از ظرفیت افراد به آنان و ترس از توانایی برای انجام دادن این مسئولیتها.
- گرفتار شدن در شرایط تصدی نقشهای متعارض که طی آن نقشهایی به عهده فرد گذاشته می شود که با هم در تعارضاند.
- هماهنگ نبودن میزان پرداخت حقوق و مزایا با میزان کاری که انتظار میرود افراد در سازمان انجام دهند.
- نامناسب بودن نظام ارزیابی عملکرد شغلی افراد و جایگزین شدن رابطه به جای ضابطه در سازمان
- فقدان امکانات مناسب و اثربخش آموزشی برای کارکنان سازمان و نا آشنا بودن آنان با وظایف شغلی خود.
- عدم به کارگیری روشهای عملی برای آزمایش و انتخاب افراد و واگذاری تصدی مشاغل به افراد غیر واجد شرایط.
- نا آشنایی کامل افراد به وظایف شغلی خود از همان آغاز ورود به یک سازمان
- فقدان امکانات لازم برای رشد و ترقی یا ارتقای افراد در سازمان.
[۱] .Freadenberger
[۲] . Maslach & Jackson
[۳] . Golembiewski &Munzenrider
[۴] . Functional Detachment
[۵] . Shena&Huang
[۶] .Emotional Exhustion
[۷] .Depersonalization
[۸] .Maru
[۹] . Reduced personal accomplishment
[۱۰] .Honeymoon Stage
[۱۱] .Fuel Shortage Stage
[۱۲] .Choronic Sympotom Stage
[۱۳] .Critical Stage
[۱۴] .Hiting The Wall Stage