ازجمله مسائل مهم برنامهریزی آموزشی و تربیتی، تعیین اهدافی است که کوششها و فعالیتهای آموزشی و پرورشی باید معطوف به آن ها باشد. کسانی که به نحوی با تعلیم و تربیت، سروکار دارند باید نسبت به اهداف تربیتی آگاه باشند. اگر از این آگاهی برخوردار باشند، نقطهی شروع فعالیتهای تربیتی و سمتوسوی این حرکت را با بصیرت بر خواهند گزید و اهداف تربیتی، نقطهی شروع و جهت فعالیت را به آن ها نشان خواهد داد. (شریعتمداری،۱۳۸۸: ۶)
دکتر شریعتمداری در کتاب «جامعه و تعلیم و تربیت» برخی نقشهای اهداف تربیتی را برشمرده است:
۱ ـ هدفهای تربیتی جهت تجربیات، فعالیتها، مطالعات و بحثهای معلم و شاگرد را تعیین میسازند.
۲ ـ هدفهای تربیتی نقطهای را که کلیهی افراد در فعالیتهای آموزشی و پرورشی به آن توجه دارند مشخص میسازند.
۳ ـ هدفهای تربیتی کوششهای افراد و گروههای شاگردان و معلمان را هماهنگ میسازد.
۴ ـ هدفهای تربیتی معلمان و شاگردان را برای شرکت در فعالیتهای متنوع تربیتی تحریک میکنند.
۵ ـ هدفهای تربیتی اساس ارزش سنجی پیشرفت بر شاگردان و افراد را تشکیل میدهند. (شریعتمداری،۱۳۸۸)
پیشبینی و تعیین اهداف تعلیم و تربیت، نتایج و آثار مهمی در بردارد که به برخی از آن ها اشاره میکنیم:
۱ ـ وقتی اهداف تعلیم و تربیت معلوم باشد، مربیان میتوانند روشها و ابزار مناسب برای غلبه بر موانع تربیت را شناسایی و فراهم کنند.
۲ ـ اگر اهداف، پیشبینیشده باشد و متصدیان امور تعلیم و تربیت از آن ها آگاه باشند، میان فعالیتهای آن ها هماهنگی وجود خواهد داشت نه آنکه برای مثال میان برنامه ریزان آموزشی و مؤلفان کتب درسی از یکسو، مدیران و معلمان و مربیان مراکز آموزشی از سوی دیگر وحدت رویه و هماهنگی وجود نداشته باشد؛ چنانکه در بعضی از نظامهای آموزشی و به خصوص در بعضی مقاطع، این ناهماهنگی کاملاً مشهود است. برنامه ریزان و مؤلفان، برنامههایی به تصویب میرسانند و کتابهایی تألیف میکنند که در عرصهی عمل و اجرا کمتر کارایی دارند.
۳ ـ وقتی اهداف، بهصورت شفاف و گویا برای متصدیان مشخص باشد، انگیزه و علاقه و تحرک بیشتری برای دستیابی به هدفدارند. نامعلوم بودن هدف، موجب سردرگمی و بیرغبتی به کار و کندی فعالیت آموزشی میشود.
۴ ـ اگر اهداف، بهطور برجسته معلوم و مشخص باشد، ارزیابی میزان پیشرفت متر بی، آسانتر خواهد بود؛ زیرا وقتی هدف معلوم باشد میزان موفقیت با آن سنجیده خواهد شد و از همین طریق میتوان کاستیهای یک نظام آموزشی یا توفیق آن را موردبازنگری قرارداد. (روحانی نژاد،۱۳۸۹: ۲۵ ـ ۲۴)
بعضی از متخصصان، توجه به هدف را که مستلزم مشخص بودن آن است در تعریف تعلیم و تربیت گنجانده و گفتهاند: «تعلیم و تربیت فعل و انفعالی است میان دو قطب سیال که مسبوق به اصلی و متوجه به هدفی و مستلزم طرح نقشهای باشد».
واقعیت این است که تعلیم و تربیت، کاری بسیار پیچیده و به تعبیر بعضی ناشناخته و بسیار دقیق و دشوار است. لازمهی این کار، هماهنگی میان همهی فعالیتها و اقدامهای تربیتی است. این هماهنگی درگرو وحدت هدف و مشخص بودن غایت تربیت است.
هم باید اهداف متوسط، مشخص باشد و هم هدف عالی و نهایی؛ زیرا معین بودن هدف غایی و اهداف واسطهای، وسیلهی مناسبی برای ایجاد هماهنگی و شرط لازم امکان ارزشیابی نتایج فعالیتها است. البته آگاهی از نیازهای واقعی متر بی و موقعیت او و نیز آشنایی با اصول و مبانی تعلیم و تربیت ضروری است و بدون آن، وصول به هدف عالی و غایی ممکن نیست. (شکوهی،۱۳۷۸: ۳۴).
تطبیق اهداف تعلیم و تربیت باهدف زندگی
هدف زندگی هماهنگ ساختن رفتار و عملکرد انسان با ساختار وجودی اوست. این ساختار دربردارندهی عوامل فطری است. عدم رعایت قالبهای فطری انسان بهمنزلهی انحراف از مسیر فطری زندگی اوست. انسان با اتخاذ تدابیر لازم در نظام تعلیم و تربیت و با توجه به تغییرات زمانی و مکانی و دیگر مقتضیات زندگی روزمره، تلاش میکند در این مسیر فطری حرکت کند و برای نیل به هدف زندگی، برنامههای تربیتی خود را با آن هماهنگ سازد. پس میتوان گفت بین هدف زندگی و اهداف تعلیم و تربیت در نظام آموزشی، نوعی رابطهی مستحکم برقرار است. به این معنا که هدف غایی در تعلیم و تربیت، همان هدف زندگی است که انحراف از آن باعث میشود فرد به مقتضیات فردی خود نرسد و از تعلیم و تربیت صحیح نیز بیبهره بماند. (پژوهشکده حوزه و دانشگاه،۸:۱۳۸۱)