علائم ونشانه های استرس
مردم اغلب چنان به استرس عادت کردهاند که از وجود آن درخود بی خبرند. بسیاری از ما به رغم این که عصبی وهیجان زده نمیشویم از تأثیرات وعوارض ضعیف کننده ومخرب استرس در امان نیستیم حتی در صورتی که احساس یأ س واضطراب نکنیم استرس کنشگری فرد را در قلمرو اجتماعی، روانشناختی، جسمانی وخانوادگی دچار اختلال میکند به دلیل تغییرات روانشناختی مانند تحریک پذیری اضطراب، تنش، حالت عصبی وناتوانی در مهار خود، روابط اجتماعی وخانوادگی مختل می شود و فرد در ابقاء نقش پدر و مادری دچار ضعف و سستی میشود.
الف) واکنش هیجانی: احساسهایی شامل تحریک پذیری، خشم و خشونت، اضطراب، احساس ناامیدی و افسردگی، نوسان خلق، سرخوشی و افسردگی.
ب) اختلال در فرایند فکر: ناتوانی در فکر کردن به طور واضح، که نمود آن در فرایندهای دریافت اطلاعات حل مسئله و تصمیم گیری، خلاقیت و بازیابی اطلاعات شخص آشکار میشود.
ج) نشانگان رفتاری: در رفتارهایی از قبیل اختلال در خوابف پرنوشی الکل، افراط یا تفریط در خوردن، اجتناب از تماس با مردم، تغییر در وضع زندگی خود را نشان میدهد.
د) واکنشهای جسمانی: شامل زخم دهان، کلیت، اسهال، یبوست، سوء هاضمه، احساس فشار در ناحیه قلب، زخم معده، دیابت، تنش پیش از قاعدگی ناتوانی و… (دوئل، ۲۰۰۳؛ به نقل از زهراکار، ۱۳۸۷).
تربیت بعضی از کودکان به قدری سخت است که والدین را دچار استرس می کند. گاهی، والدین به قدری دچار استرس وعصبانیت می شوندکه نمیتوانند انضباط لازم را درمورد کودکان خویش به کار ببرند. اگر والدین به این صورت منفعل گردند مشکلات فرزندانشان دو چندان خواهد شد(حسینی قمی و سلیمی بجستانی،۱۳۹۱).
۲-۳- سازگاری با استرس
استرس اگرخارج ازسطح تحمل باشدسلامت موجودزنده رابه مخاطره میاندازد. بنابراین، حل آن مستلزم کوششهای خودبه خودو مصرانه بوده، فردرا برای انجام دادن کارهائی دربارهی آن تحت فشار قرار میدهد. آنچه راکه فردانجام میدهد، به عوامل بسیاری بستگی داردکه عبارتنداز: چهارچوب، مراجعه، انگیزهها شایستگیها، تاب تحمل استرس، محدودیتها یا پشتیبانی های محیطی شرایط آنی وزودگذر مانند خستگی یاحالت روانی قبلی. البته هرواکنش استرسی پاسخی است به ترکیبی از این تعیین کنندهها که ممکن است بعضی از مؤثرتر باشند، ولی همگی باهم به صورتی که فرد واکنش نشان میدهد، عمل میکنند (دان و همکاران،۲۰۰۱).
۲-۴- پیامدهای استرس
نتایج بسیاری از تحقیقات روانشناسی حاکی از این است که بین استرس و اختلافات عاطفی رابطه مستقیم وتنگاتنگی وجود دارد. دیسترس یا استرس بد روی تفکر وشناخت، توجه وتمرکز علایق ورغبت ها، خلق وخو، و نیزارتباط عاطفی فرد با دیگران تأثیر منفی داشته ودر بروز ویا شدت بخشیدن به اختلافات عاطفی و روانی نقش مهمی را ایفا میکند .استرس روی جسم وروان انسان تأثیر داشته وبه تبع باعث بروز رفتارهای نامناسب واختلالات رفتاری نیز میشود. برای مثال، اختلال خواب (استورا،۱۹۸۵،ترجمه دادستان،۱۳۸۷).
۲-۵-انواع استرس
زهراکار (۱۳۸۷) در تقسیم بندی انواع استرس به سه نوع استرس اشاره می کند:
اوسترس یا استرس مثبت وخوب: این استرس به افراد جنب وجوش می دهدو عملکرد آنرا بهبود میبخشد. این استرس زمانی است که فرد میزان مناسبی تحت فشارقرار می گیرد و به عملکردبهینه دست پیدا میکند.
نئواسترس: این نوع استرس نه خوب است ونه بد: مثل استرس ناشی از شنیدن خبر وقوع زلزله در یک نقطه دور افتاده جهان .
دیسترس یا استرس منفی وبد: این نوع استرس وقتی رخ می دهدکه بین ساختهای فرد ومنابع موجود دردسترس او منابع شخصی یا منابعی که به وسیله سازمان مهیا میشوند برابر نباشد و یا نیازها وانگیزه های فرد ارضا نشود .
۲-۶-حمایت اجتماعی ضعیف
والدین که احساس تنهایی وانزوا میکنند احساس تنش روانی شدیدتری در مقایسه با والدینی دارند که از حمایت اجتماعی (دوستان و خانواده وغیر…) بر خوردارند. مطالعات به عمل آمده رابطه نزدیکی را بین والدین دارای حمایت اجتماعی ضعیف وکودکان دارای مشکلات رفتاری وهیجانی نشان میدهند. ایفای نقش ضعیف توسط پدرومادر بی کفایت در ایجادرفتارهای خوشنت آمیز و استرس کودکان موثراست. کودکانی که در معرض مشکلات رفتاری قرار دارند، نیازمند مربی یا والدینی هستند که انضباط دائمی ومناسبی را از خود نشان بدهند (زرگری،۱۳۸۳).
پدر و مادری که دچار استرس شدید باشند نمیتوانند وظیفه خویش را نسبت به فرزندش به درستی انجام دهند. متأسفانه هر چه مشکل رفتاری کودک بارزتر شود. والدین استرس بیشتری پیدا میکنند بالطبع روش تربیتی نا موفق تری خواهند داشت، که نتیجه ای جزء پیدایش مشکلات رفتاری و فرزندانشان به دنبال نخواهد آورد، بنابراین رابطه میان استرس والدین، اختلال در فرزند پروری و مشکلات رفتاری کودک وجود دارد که بر آوردن نیازهای کودک میسر نخواهد بود مگر این که والدین بتوانند استرس و مشکلات شخصی خود را کنترل کنند (زرگری نژاد و یکه یزدان دوست،۱۳۸۶). گسترهی وسیعی از ادبیات پژوهشی حکایت از این واقعیت دارد که والدین کودکان دارای معلولیت نسبت به سایر والدین، استرس بیشتری را تحمل میکنند (سینگر، اتریج و آلاد، ۲۰۰۷؛ مک کنوکی وهمکاران، ۲۰۰۸؛ به نقل از کاوه و همکاران،۱۳۹۰). این استرس ممکن است ناشی از نگرانی در مورد چگونگی کنار آمدن کودک با مشکلات آینده، مشکلات رفتاری و سطح ناتوانی، تغییر در روابط خانوادگی، هزینههای سنگین اقتصادی، رویاهای بر باد رفته، رفتارهای ترحم آمیز دیگران، نگرش منفی دیگران، کمبود اطلاعات، محدودیت دسترسی به خدمات و امکانات و تعارضات مربوط به داشتن فرزندی دیگر باشد (بلو، مک نیلز، شور و اوستین[۱]، ۲۰۰۶).
نتایج تحقیقات دیویس و کارتر (۲۰۰۸) نشان داده است که استرس در والدینی که از کودکان با نیازهای ویژه مراقبت میکنند، ۴۴ درصد در مقایسه با ۱۱ درصد برای کودکان طبیعی است. نتایج تحقیق، هاهونگ، سلتزر، گرینبرگ[۲] (۲۰۰۸)، مبین آن است که والدین کودکان ناتوان در مقایسه با والدین بدون کودک ناتوان، عاطفه منفی بیشتر و بهزیستی روانشناختی کمتری را تجربه میکنند.
[۱] . Buelow, J.M., McNelis, A., Shore, C.P., Austin, J.K.
[۲] Ha ,J.H, Hong ,J, Seltzer M.M, Greenberg, J.S.