منابع انسانی، اساس ثروت واقعی یک سازمان را تشکیل میدهند. از دغدغه های مهم بنگاه های اقتصادی موفق جهان، گردآوری سرمایه انسانی فرهیخته ای است که قادر باشند سازمان متبوع خود را به شیوه مفیدی متحول نمایند. یک سازمان موفق، مجموعه ای است از انسانهای متعهد به سازمان و دارای اندیشه و اهداف مشترک که با کار گروهی در نظام انعطاف پذیر سازمان، تجارب و دانش خود را با عشق به پیشرفت روزافزون سازمان در اختیار مدیریت خود قرار میدهند. بنابرین هر فرد نسبت به سازمان و وظیفه ای که انجام میدهد، احساس مالکیت خواهد کرد. استفاده از تواناییهای بالقوه منابع انسانی برای هر سازمانی مزیتی بزرگ به شمار می رود. در بهره وری فردی، سازمان از مجموعه استعدادها و تواناییهای بالقوه فرد به منظور پیشرفت سازمان استفاده میکند و با بالفعل در آوردن نیروهای بالقوه و استعدادهای شگرف در جهت سازندگی موجب پیشرفت فرد و همسوئی با سازمان خواهد شد.
پس هیچ سازمانی نمی تواند موفق شود مگر اینکه اعضاء و کارکنان سازمان نسبت به آن نوعی تعهد داشته باشند و در جهت تحقق اهداف آن تلاش کنند.
تعهد سازمانی نوعی ارتباط نگرشی- رفتاری به اهداف و رسالتهای سازمان است تعهد سازمانی مستلزم وجود عوامل مختلف شخصی، سازمانی و محیطی است که بعضاً تحت کنترل مدیران قرار دارد. (ساروخانی، ۱۳۷۶)
در این راستا توانمند سازی کارکنان یکی از تکنیکهای مؤثر و نوین برای استفاده بهینه از ظرفیت و تواناییهای فردی و گروهی آن ها در راستای اهداف سازمانی است. توانمند سازی، فرآیندی است که در آن از طریق توسعه و گسترش نفوذ و قابلیت افراد و تیم ها به بهبود و بهسازی مستمر عملکرد کمک می شود. به عبارت دیگر توانمند سازی یکی از راهبردهایی است که کارکنان به واسطه دانش، تجربه و انگیزه خود، صاحب قدرت نهفته هستند و در واقع توانمند سازی، آزاد کردن این قدرت و پتانسیل نهفته است که به توسعه و شکوفائی سازمان می انجامد. کارکنان به واسطه دانش، تجربه و انگیزه خود صاحب قدرت نهفته هستند و در واقع توانمندسازی، آزاد کردن این قدرت است. این تکنیک، ظرفیتهای بالقوه ای که برای بهره برداری از سرچشمه توانایی انسانی که از آن استفاده کامل نمی شود، در اختیار میگذارد و در یک محیط سالم سازمانی روشی متعادل را در بین اعمال کنترل کامل از سوی مدیریت و آزادی عمل کامل کارکنان پیشنهاد میکند (اسمیت،[۸]۲۰۰۰).
از سوی دیگر سازمانها به منظور برتری یافتن از سایر رقبا باید منابع انسانی را توسعه داده و میزان دانش در دسترس آن ها را افزایش دهند. کارکنان و دانشی که در سر آن ها است منابع بسیار ارزشمندی برای این مهم خواهند بود. از این رو یادگیری سازمانی و تولید دانش در چند سال اخیر مورد توجه رهبران و مدیران قرار گرفته است.
تحولات و دگرگونیهایی که در زندگی بشر رخ داده و میدهد نیز به دلیل آموزش و یادگیری بوده و خواهد بود انسان برای غلبه بر دگرگونیها ناچار است یاد بگیرد(پاژان و کانتولا[۹]، ۲۰۰۸).
همچنین باید افزود که در سازمانهای قرن بیست ویک دانش نقش بسیار مهمی را ایفا میکند و آن دانشی که «دانش برای عمل کردن باشد» به عنوان عامل موفقیت سازمانی تلقی خواهد شد. و این موفقیت باعث انگیزش برای افراد و توانمند شدن آن ها خواهد بود (مییر[۱۰]، ۲۰۰۸)
با توجه به مطالب مطرح شده چنانچه سازمانی به طور اعم وسازمان های آموزشی به طور اخص علاقه مند به بقا و توسعه خود باشند باید حرکت به سمت یادگیری سازمانی وتوانمند سازی کارکنان را جزءاولین اولویت های خود قرار دهند.از سوی دیگربرای عملی ساختن این اهداف آن را به صورت ارزشی در فرهنگ سازمان نهادینه سازند
بنابرین محقق به تبیین رابطه یادگیری سازمانی و توانمند سازی با تعهد سازمانی دبیران زن مقطع متوسطه پرداخت.
اهمیت و ضرورت پژوهش
پویایی نظام آموزشی در گرو پدید آمدن فضای سازمانی مناسب و مطلوب،اعتماد ومسئولیت پذیری میباشد. در چنین شرایطی نیروی انسانی متعهد وتوانمند که با انگیزه و وفا داری در حفظ و تحقق ارزشهای سازمان گام برمی دارد گوهری گرانبها در دریای بیکران علم وادب میباشد.
امروزه مزیتی که سازمانها برای پیش گرفتن از یکدیگر دارند نه در به کارگیری فناوری جدید، بلکه در بالا بودن اعتماد به نفس و میزان تعهد کارکنان به اهداف سازمانی نهفته است. برای گذر از مراحل گوناگون، سازمان ها باید خود را با موقعیتهای مختلف سازگار کنند و روش های جدیدی را فرا گیرند.
از این میان در طول دو دهه اخیر تعهد سازمانی، نگرش شغلی غالبی است که محور توجه پژوهشگران بوده و موضوع فرا تحلیلهای زیادی قرار گرفته است (کوهن،۲۰۰۷[۱۱]؛اردهیم و همکاران[۱۲]، ۲۰۰۶).
آنچه که در این میان اهمیت مییابد پیاده سازی یادگیری فرایند توانمندسازی مطابق با شرایط سازمان است. به کارگیری و پیاده سازی فنون و ابزارهای مدیریتی ارائه شده توسط محققان و صاحبنظران غربی مدتها است که به عنوان یکی از راه های افزایش بهره وری سازمانهای ایرانی به شمار میآید. آنچه که در این میان مورد غفلت قرار گرفته این است که نظریات و تئوریهای مدیریتی با توجه به شرایط خاستگاه خود، معنا مییابند و لزوماًً پیاده سازی کلمه به کلمه و دقیق آن ها در ایران با وجود تفاوتهای عمیق فرهنگی- اجتماعی میان کشورها نمی تواند نتایج مثبتی به بار آورد. کارکنان نیز از این قاعده مستثنا نیست و حتی به علت سر و کار داشتن با افراد و انگیزه های آنان لزوم پرداختن به این مسئله، بیش از پیش احساس می شود.
از آنجایی که کارکنان، فرآیندی است که تقابل رفتاری میان کارمندان و مدیران را بررسی میکند؛ و منجر به تعهد کارکنان می شود توانمند سازی لازم است که بسترهای تاثیر گذار بر این روند، مورد بررسی قرار گیرند. یکی از مهمترین موارد شکل دهنده این بستر، وضعیت یادگیری افرادی است که در معرض توانمند سازی قرار می گیرند. (هاردی[۱۳]،۱۹۹۸)
عصر حاضر را عصر دانش[۱۴]، عصر فرا تغییر[۱۵] و عصر دانایی نامیده اند. گام نهادن در وادی بی کران هزاره سوم و تجربه جهانی شدن خود مستلزم مجهز شدن به دانایی و توانایی است (تفرشی، ۱۳۸۱) در طلیعه ی قرن جدید که سازمانها به خصوص نهادهای آموزشی با محیط رقابت جهانی مواجه هستند همواره نیاز به تغییرات ریشه ای و خلاقیت های کاری احساس می شود (گجسل[۱۶]، ۲۰۰۳)
نظر به اهمیت آموزش و پرورش در رشد ابعاد و وجود آدمی و تامین نیازهای فردی و اجتماعی امروزه، این سازمان بسیار گسترش یافته و از آنجا که حیات و پویایی، نوآوری، فرهنگ و تمدن هر جامعه ای در گرو میزان کیفیت آموزش و پرورش آن جامعه است.
در دوران کنونی آموزش و پرورش مهمترین مسئله در جوامع بشری به شمار می رود چون کلید فتح آینده است (رمضانی، ۱۳۸۹).
“