“
هوش معنوی نشان دهنده ترکیب مؤثر معنویت ارزش ها و قابلیت های معنوی با زندگی روزانه میباشد. در واقع هوش معنوی به این معنا است که معنویت و قابلیت های آن را به طور مؤثری با زندگی خود ترکیب کنیم.
مفهوم کاربرد ارزش ها و اصول معنویت در رفتار یک فرد آمده است: با ثمره کار(نتیجه کارافراد) افراد آن ها را خواهید شناخت.
در واقع هوش معنوی نه تنها پذیرش افراد را به تجارب معنوی و پتانسیل آن ها، برای رشد معنوی افزایش میدهد بلکه از یک چنین تجاربی نیز ناشی می شود و به افراد کمک میکند تا مقصود خود را درک کنند منتهی اگر به صورتی مناسب و آگاهانه با آن ها برخورد شود(نازل،۲۰۰۴).
۲-۳-معنویت
معنویت یک ثروت فوق العاده و یک ساخت متفاوت است که نمی توانید آن را با یک تعریف ساده توضیح دهید. این مشکلات درهر دو نوع تحقیق کیفی و کمی تجربه شده است که نمی توانید در مقابل تعریف ساده اندازه گیری ساده و معرفی ساده از زندگی افراد دیگران را تعریف کنید.
معنویت به عنوان یکی از ابعاد انسانیت شامل آگاهی و خود شناسی می شود(اسپایت[۴۳]،۲۰۰۴).
این واژه درقرن هیجده و نوزده رو به افول گذاشت و تنها درقرن بیستم دوباره درمعنای اصلی دینی یا عبادی خود اشکار گشت.
این واژه که عمدتاً نویسندگان فرانسوی آن را دوباره رواج دادند، به تدریج در مجموعه ای گسترده از صورت های ویژه به کاررفت(سالاری فر و همکاران، ۱۳۸۴).
به علت عدم شناخت کافی از معنای معنویت گستردگی معنای معنویت با ارزش است. الکینز[۴۴] و همکارانش سال ۲۰۰۴ چندین بعد مهم از معنویت را تعریف کردهاند که این ابعاد عبارتند از:
-درک معنا و مفهوم زندگی
-داشتن احساس تقدس از زندگی
-بهبود تعامل در ارزش های مادی
-داشتن چشم اندازی برای بهبود جهان
مک دونالد و فریدمن (۲۰۰۲) تعارف متعدد از معنویت را مرور کرده و چندین بعد متداول در این خصوص را ارائه کردهاند. بر اساس این مطالعات این ابعاد عبارتنداز:
۱-تمرکز به هدف غایی
۲-آگاهی و بهبود سطوح چندگانه هوشیاری
۳-تجربه کردن ارزش و قداست زندگی
۴-متعالی شدن به سوی یک کل(فراتر رفتن از خود)(آمرام،۲۰۰۹)
بیلوتا معتقد است معنویت نیاز فراتر رفتن از خود درزندگی روزمره و یکپارچه شدن با کسی غیر از خودمان است.
به گفته جانسون این آگاهی منجر به تجربه ای می شود که فراتر از خودمان است(غباری بناب،۱۳۸۶).
وگان بعضی از خصوصیات معنویت را چنین عنوان کردهاست:
۱-بالاترین سطح رشد در زمینه های مختلف شناختی اخلاقی، هیجانی بین فرد را دربرمی گیرد.
۲-یکی از حوزه های رشدی مجزا میباشد.
۳-بیشتر به عنوان نگرش مطرح است.
۴-شامل تجربه های اوج می شود(غباری بناب،۱۳۸۶)
۲-۳-۱-معنویت و مذهب
درباره رابطه دین و معنویت دو دیدگاه وجود دارد، دیدگاه اول سه حالت متصور است. برخی معنویت و دین را یکی دانسته و جدایی آن را غیرممکن می دانند برخی دیگر معنویت را اعم از دین و قلمرو معنویت را بیشتر از دین می انگارند و سرانجام برخی دیگر دین را اعم از معنویت و حوزه و قلمرو آن را گسترده تر می دانند در دیدگاه دوم بین معنویت و دین هیچ رابطه ای وجود ندارد و جدایی این دو مقوله ممکن شده،بنابرین در دیدگاه اول فردی معنوی تر است که دیندارتر باشد اما در دیدگاه دوم فرد می واند معنوی باشد بدون آنکه دیندار باشد(میتروف[۴۵]،۱۳۸۲، به نقل از پورشریفی).
شواهد نشان میدهد که تلاش های زیادی درجهت ترسیم کردن معنویت صورت گرفته است این تلاش ها به دنبال تمایز قائل شدن بین مفهوم معنویت و مذهب است اغلب نظریه پردازان این تفکر را دنبال کرده و مطرح نموده اند که درحالی که معنویت لازمه مذهب باشد مذهب لازمه معنویت نیست بسیاری از تحقیقات از این نتایج پشتیبانی نموده اند(اسپاجت[۴۶]،۲۰۰۴).
بنابرین با وجود همپوشانی بین مذهب و معنویت درخصوص تمایز بین این رو اتفاق نظر وجود دارد.
مذهب به روی اعتقادات و شعائر متمرکز است و معنویت اشاره به تجربیات شخصی از جهان غیرمادی و معنا دارد(آمرام،۲۰۰۹).
لچر[۴۷](۱۹۴۸) همچنین بین مذهب و معنویت تمایز قائل شده است او ادعا کردهاست که معنویت یک تجربه است درحالی که مذهب این تجربه را به صورت یک عقیده تبدیل میکند او دریافته است که مذهب بر اساس فرهنگ و سنن متفاوت است درحالی که معنویت به عنوان پتانسیلی درهر انسان وجود دارد تا درهر لحظه کاملا هوشیار و حساس باشد. که معنویت از همه این ها فراتر است.
از دیدگاه راجرز (۱۹۶۱) پدید بنجامین و لماین (۱۹۹۸) متفقا بیان کردهاند که: معنویت شامل همه چیز و همه کس می شود و جامع است این معنویت سالم از نظر وون عبارت است از: از نظر روان شناختی، معنویت سالم خاص آزادی فرد استقلال عزت نفس و همین طور مسئولیت اجتماعی اوست.
معنویت سالم انسانیت را انکار نمی کند و به منع یا انکار احساسات نمی پردازد.
به نظر وی، معنویت سالم به طور بالقوه درهرشخصی وجود دارد. معنویت سالم ریشه در تجارب دارد و میتواند شامل خصوصیات ذیل باشد: اصالت ها، و رها کردن گذشته مواجه شدنی با هراسی ها، بینش و بخشش، عشق و همدردی، جامعه پذیری آگاه بودن، صلح و آزادی(کشمیری و عرب احمدی، ۱۳۸۷).
تفکرات توسط کاپف[۴۸](۱۹۹۴) پشتیبانی شده است او مطرح کردهاست که معنویت به هیچ نوع با ظاهر مشخص از مذهب وابسته نمی باشد. معنویت جزء لاینفک هر انسانی است(اسپایت،۲۰۰۴).
امادنت و همکاران[۴۹](۲۰۰۵) بر اساس مرور و تحلیل ۸۷ مقاله پژوهشی در رابطه با معنویت درمحیط کار،نتیجه گیری کردند که بین مذهب و معنویت رابطه وجود دارد(آمرام،۲۰۰۹).
۲-۳-۲-همپوشی بین معنویت و مذهب
هرسه بعد معنویت(معنا، تعالی و عشق) ممکن است درمذهب یافت شوند بنابرین معنویت و با یکدیگر همپوشی دارند و هردو شامل اعتقاد به وجودی مقدس میشوند اما هریک ویژگی های خاص خود را دارا هستند. ویژگی های خاص مذهب عبارتند از: الهیات، مناسک و آیین ها و نهادها و آموزه های اخلاقی آن. ویژگی های خاصی معنویت نیز عبارتند از: فردگرایی و تأکید آنی برتجربه های متعالی، یعنی اینکه شخص ممکن است عقاید و اعمال خود را با توجه به تجربیات معنوی خویش پرورش دهد اکثر مردم معتقدند معنویت و مذهب درجنبه هایی با هم متفاوتند و دربخش هایی نیز اشتراکاتی دارند.
نتایج یک نظرخواهی از ۳۶۴ نفر که دارای پیشینه های مذهبی متفاوت بودند نشان داد که معنویت و مذهب درجنبه هایی با یکدیگر اشتراکاتی دارند:
۴۲ درصد فکر میکردند که این دو موضوع با یکدیگر همپوشی دارند اما مفاهیم یکسانی نیستند؟ ۳۹ درصد نیز تصور میکردند که معنویت شامل مذهب می شود اما مفهومی گسترده تر از آن است(زنبیاور[۵۰] ،۱۳۸۵، به نقل از صمدی).
طبق نظر دکتر هارتز[۵۱] شخص میتواند معنویت را تجربه کند، بی آنکه به مذهب و بنیادهای آن وابسته باشد.
“