سازش و میانجیگری[۱]
میانجیگری به معنای مشارکت و مداخله فعال میانجی (شخص ثالث) است در انتقال و توضیح پیشنهادات هر کدام از طرفین به طرف دیگر. برای حل اختلاف معموملاً میانجی بر اساس آنچه طرفین به او میگویند پیشنهاد حل و فصل غیر رسمی هم میدهد. میانجیگری محتاج موافقت جدی هر دو طرف است. پیشنهادات میانجی برای حل و فصل اختلاف نسبت به طرفین الزامآور نیست، مگر این که آن را بپذیرند. هدف از چنین پیشنهاداتی نیز یافتن راه حل مؤثری برای رفع منازعه است و به همین جهت لازم نیست دقیقاً با حقوق قانونی متنازعین منطبق و همسو باشد، هر چند مسلماً همین حقوق قانونی است که معمولاً زمینه و محور اصلی حل و فصل قضیه را تعیین می کند.[۲]
روش میانجیگری این روش ممکن است بر اساس قانون در اختلافات ناشی از کار، اجاره، امور ساختمانی و تأسیسات، دعاوی خانوادگی و حمایت از مصرف کننده استفاده شود. به طور مثال، در حقوق بلژیک ماده ٧٣١ و بعد آیین دادرسی مدنی و فرمان سلطنتی ١٩٧٠، سازش اختیاری را در خصوص اختلافات مردم با ادارات، به کمیته عالی کنترل محول نموده است تا کمیته مزبور به موضوع رسیدگی و نظر خود را اعلام دارد. همچنین اختلافات بین بانکها با مشتریان خود و بنگاههای تجارتی عمومی مستقل با مصرف کنندگان به موجب قوانین ١٩٩٠ و ١٩٩١ از طریق میانجیگری پیشبینی شده و بالاخره در زمینه بورس اوراق بهادار، بیمه و بانک، میانجیگری توسط یک نفر صورت میگیرد.
در کلیه مراحل فوق انتخاب میانجی فوقالعاده حائز اهمیت بوده و موفقیت حل اختلاف به شایستگی و صحت عمل میانجی بستگی دارد. او میتواند راه حل مفید و قابل قبول به طرفین پیشنهاد کرده و به این ترتیب وظیفه خود را به نحو احسن انجام دهد. بدیهی است حسن نیت و دقت عملکرد برای جلب اعتماد طرفین ضروری میباشد. میانجی معمولاً به وسیله طرف اختلاف یا از طریق مقام یا ارگانی از قبیل دادگاه، مؤسسه سازش و داوری، انتخاب میشود و سعی میکند که با طرفین تماس حاصل نموده و پس از بررسی دلایل و مدارک آن ها را به یکدیگر نزدیک سازد. اگر میانجی موفق نشود، ممکن است جریان امر به قاضی انتخاب کننده میانجی ارجاع شود تا شخصاً به دعوی رسیدگی نماید.
نظر به این که میانجی در رسیدگی به اختلاف اختیار اتخاذ تصمیم ندارد، اصولاً نمیتوان او را مسئول شناخت. ولی اگر در انجام وظایف خود جانب بی طرفی و حسن نیت را رعایت نکند در چنین صورتی مسئول خواهد بود و زیان وارده به طرف دیگر، ممکن است از طریق بیمه جبران شود.
سازش دادن و میانجیگری دارای وجوه اشتراک و افتراق بوده و هر دو روش مستلزم مداخله فرد ثالثی است که با بیطرفی و استقلال اندیشه سعی کند دو طرف دعوی را به هم نزدیک کرده و راه حل های ممکن را به آنان پیشنهاد نماید.
برخی معتقد هستند که میانجیگری نوعی سازش است و میانجی، به طرفین فرمولِ توافق را پیشنهاد و سپس اقدام به تهیه طرح می کند در صورتی که سازش دهنده فقط طرفین را از وضعیت اختلاف، منافع، حقوق و تکالیف آنان آگاه ساخته و سعی میکند آنان را در جهت سازش به هم نزدیک نماید.[۳]
در هر دو روش فوق، سازش دهنده و میانجی ، اختیار اتخاذ تصمیم را نداشته ولی میانجی هدایت کننده و فعال میباشد. در قراردادهای ساختمانی، تجارتی یا خانوادگی معمولاً حل اختلاف را به دو میانجی محول مینمایند و پیشبینی شرط داوری نیز در صورت عدم توافق، امکانپذیر است که میانجی در سمت داور بر اساس آخرین پیشتهاد خود به اختلاف رسیدگی و رأی خود را صادر نماید.
٢-٣- سازش و کارشناسی
معمولاً از این روش در طرحهای احداثی و مجتمعها برای حل اختلاف استفاده میشود که هر طرف
یک کارشناس معرفی کرده و پس از انتخاب نفر سوم، کارشناسان به صورت کمیتهای اظهار نظر مینمایند که این مرحله موسوم به ارزیابی مقدماتی بوده و چنانچه یکی از اعضاء کمیته حقوقدان باشد، در این صورت احاله به قاضی نامیده میشود.
شایان ذکر است که مراکز داوری در کشورهای مختلف، بخشی را برای سازش اختصاص دادهاند، مانند حل و فصل اختلاف در آکادمی کارشناسی و انجمن صنایع انگلیس، مرکز ملی میانجیگری فرانسه، مرکز داوری بازرگانی داخلی و بینالمللی کبک، اداره سازش و داوری اتاق بازرگانی و صنایع بروکسل.[۴]
رسیدگی از طریق سازش معمولاً در قراردادها با ارجاع به مرکز مزبور پیشبینی میشود و در صورت عدم توافق، اختلاف به داوری ارجاع میگردد.
٢-۴- سازش و داوری
تفکیک بین داوری و سازش، ماهیت سازش و داوری را روشنتر میگرداند. سازش یکی از روشهایی است که به دعوی خاتمه میبخشد و بعضی آن را بهترین روش جهت خاتمه بخشیدن به دعوی میدانند. اصولاً محاکم بر طبق دلایل ابرازی اصحاب دعوی اعلام حق مینمایند؛ ممکن است شخص واقعاً محق باشد ولی دلیل نداشته باشد یا نتواند به موقع دلایل خود را ارائه دهد و حکم علیه او صادر گردد، در حالی که اصحاب دعوی بیشتر و بهتر به حقوق واقعی خود واقف هستند و اگر عواملی آن ها را وادار به سازش نماید، صرف نظر از این که دعوی و خصومت آنان به نحو مطلوبی خاتمه میپذیرد، صاحب حق بهتر از حق خود استفاده میکند.
بنابراین، طرفین برای رفع خصومت از سازش استفاده میکنند. مع هذا ممکن است در برخی از موارد، داوری به سازش به معنای مذکور نزدیک باشد. زمانی که مقصود طرفین این باشد که راه حلی برای پایان دادن به دعوی خود به دست آورند که از نظر ماهیت، الزاماً یا احتمالاً متمایز از آن باشد که قاضی مقرر میدارد؛ ولی راه حلی که قبل از هر چیز آرزو میشود، این است که هر یک از طرفین آن را به میل و اختیار بپذیرند. مقصود این است که دعوی حتیالامکان با رضایت طرفین حل و فصل شود نه بدانگونه که در ادامه روابطی که طرفین میخواهند در آینده با یکدیگر داشته باشند، اختلال ایجاد کند. فرض مزبور به سازش نزدیک است با این تفاوت که تصمیم داور که از اندیشه برقراری هماهنگی الهام گرفته، برای طرفین الزامآور است، هرچند که در برخی اوقات برای آنان خوشایند نباشد. در حالی که راه حلی که سازش دهنده یا میانجی پیشنهاد میکند باید مورد قبول اشخاص ذینفع قرار گیرد و اجباری نمیشود، مگر هنگامی که آن راه حل مزبور را قبول کنند؛ لیکن تصمیم داور برای اشخاص ذینفع بدون نیاز به پذیرش آنان الزامی است.
[۱]. Mediation
[۲]. همان، ص ٧٧.
[۳]. اسکینی، ربیعا، اختیار دولتها و سازمانهای دولتی در مراجعه به داوری تجاری بینالمللی، نشریه دانشکده حقوقی وعلوم سیاسی، دانشگاه تهران، ٨۶، ص ٢٨.
[۴]. مگی، آندرو، پیشین، ص ٧۶.