در دسته بندی و طبقه بندی های مختلفی از رویکردها و شیوه های تعیین شایستگیها و شایستگیها وجود دارد. روثول و کانزانانس سه راهبرد را برای تعیین قابلی تها معرفی میکنند (سازمان مدیریت و برنامه ریزی،۱۳۸۸)
رویکرد وام گرفته شده:اساس این راهبرد اقتباس <a href="http://profdoc.um.ac.ir/articles/a/1035464.pdf” title=”مدل شایستگی“>مدل شایستگی از یک سازمان دیگر است. این رویکرد ارزان است و نیاز به متدولوژی ندارد. نقطه ضعف اساسی شایستگیها در عامترین تعبیر عبارت از مقولاتی است که فرد باید برای کارایی در شغل، نقش، حرفه، کار یا وظیفه خود بروز دهد.
این مقولات شغلی (آنچه فرد میگوید یاد میکند که به عملکرد خوب یا ضعیف او منجر میشود)
انگیزه (آنچه فرد درباره یک شغل، سازمان یا موقعیت جغرافیایی خاص احساس میکند) و مهارتها/ دانش (آنچه که فرد در قبال واقعیتها، فنآوری ها، حرفه، خط مشیها، شغل و سازمان خود میداند یا به نمایش میگذارد) است. شایستگیها در خلال بررسی مشاغل و نقشها شناخته میشوند.
این راهبرد آن است که در آن فرهنگ سازمان و شرایط محیط بیرونی که برای سازمان مهم است در نظر گرفته نمی شود.
رویکرد اقتباس و بومیشده: اساس این رویکرد الگوبرداری مدل شایستگی از سازمانی دیگر و تنظیم مجدد آن بر اساس فرهنگ سازمان خود است. این راهبرد نیاز به متدولوژی مناسب دارد. زیرا قبلاً مطالعات لازم برای تدوین مدل توسط سازمان قبلی انجام شده است. در این رویکرد م یتوان از مصاحبه یا تحقیق در مورد یک گروه کوچک استفاده کرد.
۳- رویکرد ایجاد (ساختن) مدل مناسب برای خود: بر اساس این رویکرد، یک مدل شایستگی مناسب برای سازمان طراحی و ایجاد میشود. این راهبرد نیاز به تحقیق دارد و وقتی به کار می رود که از مدل شایستگی به صورت جامع و به عنوان مبنای استخدام، ارزیابی عملکرد یا ارتقاء استفاده شود.
در دسته بندی دیگری که از رویکردهای طراحی مدل شایستگی توسط بریسکو و هال شده است. نحوه طراحی مدل شایستگی مدیران توسط سازمان های مختلف با هدف دسته بندی آنها مورد بررسی قرار گرفت. آن هادریافتند که استفاده از مدلهای شایستگی از پدیدههای اخیر سازما نها است که آن هارا به سمت افزایش رقابت پذیری با توسل به هر وسیله ای از جمله توسعه عملکرد مدیران شان سوق می دهد. بر اساس یافتههای این تحقیق آن ها معتقدند که رویکردهای جاری طراحی مدل شایستگی را میتوان در سه دسته طبقه بندی نمود. این سه دسته عبارتند از:
رویکرد مبتنی بر تحقیق: رویکردی است که بر تحقیق روی رفتار مدیران مبتنی است. مدیران نمونه ای که عملکرد بالایی دارند، انتخاب میشوندو با آن هامصاحبه میشود تا رفتارهای مناسب استخراج شود. سپس در جلسه ای متشکل از تیم اجرایی، این رفتارها مورد بازنگری و بحث قرار می گیرد و در آخر پس از اعمال تغییرات لازم ۴ تا ۸ شایستگی اصلی و ۱۲ تا ۲۴ شایستگی فرعی و ۵۰ تا ۱۰۰ شاخص تعیین میشود. محدودیت این رویکرد آن است که نه بر شایستگیهای آینده بلکه بر شایستگیهای گذشته مبتنی است.
رویکرد مبتنی بر استراتژی: در این رویکرد، یک جهت گیری راهبردی ملاک قرار میگیرد. این رویکرد بر خلاف رویکرد قبلی آینده گرا است و وقتی به کار می رود که مدیران از رفتارها و مهارتهای مورد نیاز برای توسعه سازمان در آینده برخوردار نیستند. مزیت این رویکرد آن است که با کسب و کار سازمان مرتبط است و میتواند از تغییر و تحولات سازمان حمایت کند(Van Beirendonck,2001)
رویکرد مبتنی بر ارزش: اگر شایستگیها بر اساس ارزشهای فرهنگی سازمان شکل گیرد، رویکرد مبتنی بر ارزش نامیده میشود. محققان بر اثربخشی بالقوه این رویکرد تأکید دارند زیرا می تواند انگیزش قوی ایجاد نماید. از نقاط ضعف این رویکرد یکی احتمال فقدان دقت در فرایند توسعه است و دیگر اینکهترجمه ارزشهای فرهنگی به رفتارهای واقعی بسیار مشکلاست. (زاهدی و شیخ،۱۳۸۹)
بر اساس تحقیقات برگوین دو رویکرد مطرح در تعیین شایستگیهای مورد نیاز مدیران و رهبران وجود دارد که یکی اشاره به خروجیها و نتایج عملکرد شایسته دارد و دیگری به ورودی ها و ویژگیهای اساسی فرد اشاره دارد که موردنیاز عملکرد موفق و برتر او است، بنابراین دو رویکرد خروجی محور و ورودی محوردر این دسته بندی برای تعیین شایستگی بیانمیشود(Horton ,2002).
استربلر دسته بندی رویکرد های تعیین شایستگیها را از دیدگاهی دیگر طرح کرده است. او رویکردهای زیر را به عنوان اصلی ترین شیوه ها در تعیین شایستگیها می داند.
الف) رویکرد استاندارد: این رویکرد که به رویکرد بریتانیایی یا برون داد نیز گفته میشود، حداقل سطح قابل قبول عملکرد در کار یا موقعیت خاص را مورد توجه قرار میدهد. در این رویکرد توجه عمده ای به متصدیان کار نمیشود و به نتایجحاصل از کار توجه میشود. این فرایند با شناسایی نقشهای کلیدی و عناصر کار و سپس توصیف استانداردهای قابل قبول و ملاک های عملکرد آغاز میشود و نهایتاً با شناسایی انواع شایستگیهای مورد نیاز برای انجام کار و تحقق این استانداردها پایان می پذیرد. انتقادهایی که بر این رویکرد استاندارد وارد است عبارتند از:
علی رغم انتقاد از رویکرد استانداردهای شغلی، مدلهای این رویکرد درک بهتری از شایستگی را فراهم کردهاند به ویژه با خاطر نشان کردن این که نتایج حاصل از کار باید یک شاخص اصلی شایستگی باشد.
ب) رویکرد رفتاری: در این رویکرد شایستگی به عنوان رفتار های مورد نیاز در عملکرد برتری که افراد نشان می د هند، تعریف میشود. به عبارتی “شایستگی” توصیفی از فعالیتها، رفتارها و برون دادهایی است که یک فرد قادر به نشان دادن آن هاباشد.
در مورد تفاوت دو رویکرد فوق باید گفت که رویکرد اول وظایف و نتایج مورد انتظار از شغل را نشان می دهد و عمدتاً برای کلیه پرسنل سازمان )نه الزاماً مدیران( مورد استفاده قرار میگیرد. در حالی که رویکرد دوم با خصوصیات درونی فرد مرتبط است و همانطور که در بخشهای قبلی اشاره شد، دیدگاهی است که در آمریکا برای تشریح عملکرد سطوح بالاتر و به ویژه مدیران به کار برده میشود.
در مجموع دو رویکرد، شایستگیهای رفتاری و استانداردهای شغلی مکمل یکدیگر هستند. شایستگیهای رفتاری، رفتارها و تواناییهایی هستندکه فرد چنانچه قصد دستیابی به نتایج بیان شده توسط استانداردهای شغلی را داشته باشد، به آن نیاز دارد. در واقع، یک ارتباط منطقی بین درون دادها و فرایندها که نوعاً با شایستگیهای رفتاری و برون داده ای توصیف شده توسط استانداردها بیان میشود، وجود دارد.
دسته بندی رویکرد ها از دیدگاه اسپنسر دو دسته شایستگیها را به طور روشن معین میکند که عبارتند از:
الف) شایستگیهای مورد نیاز که مهارتهای ضرور را برای حداقل عملکرد در یک کار و یا انجام یک وظیفه مشخص میسازد.
ب) شایستگیهای برتر که بر اساس آن ها نتایج به دست آمده بالاتر از میانگین و نشان دهنده عملکرد بالاتر است. (زاهدی و شیخ،۱۳۸۹)
طبق تحقیقات و مطالعات انجام شده توسط هافمن (Hood, Lodge ,2002) رویکردهای مطرح در تعیین شایستگیها به سه دسته اصلی زیر تقسیم میشود:
الف) رویکرد رفتاری شامل عملکرد قابل مشاهده افراد تمرکز این رویکرد بر وظایف شغل، خروج یها و نتایج مورد نظر از آن شغل است که چارچوب رفتاری برای برنامه های آموزشی بوجود می آورد و برای سیستم های ارزیابی بسیار قابل استفاده است. این رویکرد برای شغلهایی که بتوان به راحتی خروجیهای آنها را تعریف نمود، کاربرد دارد.
ب) رویکرد استاندارد:
تمرکز این رویکرد در تعیین شایستگیها، بر نتایج استاندارد و کیفی شغل است و در مقوله های بهره وری و اثر بخشی استفاده دارد.
ج) رویکرد خصوصیات و ویژگیها اصلی و زیر بنایی فرد:
تمرکز این رویکرد در تعیین شایستگیها،بر ویژگیهای اساسی فرد از جمله دانش، مهارت و تواناییهای مورد نیاز شغل او است و بر روی ورودی ها جهت عملکرد مؤثر تکیه دارد و برای شغلهایی که تعیین خروج یها و نتایج آن مبهم است، کاربرد بسیار دارد.
یوکل در سال ۲۰۰۶ با توجه به تحقیقات گسترده در این زمینه، راهبردهای تعیین شایستگی را به ۵ طبقه دسته بندی کرد که عبارتند از:
- راهبرد ویژگیهای بنیادی فردی
- راهبرد رفتاری
- راهبرد اقتضایی
- راهبرد تاثیرات قدرت
- راهبرد ترکیبی
الف) راهبرد ویژگیهای بنیادی فردی: طبق مطالعات انجام شده بین سا لهای ۱۹۰۰ تا ۱۹۴۰ در خصوص رهبری به این نکته تاکید میشد که چه ویژگیهای فردی، رهبران را از دیگر اعضا سازمان متمایز م یکند و در مجموع وجود چه ویژگیهای شخصیتی، انگیزه ها، مفاهیم ذهنی، مهارتها و ارزشهایی در افراد موجب بروز رفتارها و عملکردهای برتر، رهبران موفق جهانی میشود.
ب) راهبرد رفتاری: تحقیقات پژوهش گران در سالهای بعد از ۱۹۴۰ نشان داد که ویژگیهای بنیادی شخصی برای رسیدن به عملکرد برتر در مدیریت، لازم است ولی کافی نیست. در سال ۱۹۰۰ باس تمرکز خود را روی رفتارهای مدیران قرار داد و رفتار های اثر بخش و غیراثر بخش ملاک بررسی تحقیقات او قرار گرفت و این نتیجه حاصل شد که رفتارهای مدیریتی به دو دسته کلی (رفتار های وظیفه محور- رفتار های فردمحور) تقسیم میشود. در این رویکرد شایستگی بر حسب رفتار افراد در موقعیت واقعی در محل کار ارزیابی میشود. این شایستگیها بر حسب ویژگیهای اساسی افراد مانند صفات، دانش، مهارت و انگیزش که به طور کلی با عملکرد سطح بالا مرتبط اند، تعریف میشود. این رویکرد دارای نقاط ضعفی است که از جمله آن هابه چند مورد زیر اشاره میشود. این رویکرد دارای انعطاف ناپذیری شدید است. ناظر به گذشته است و هیچ ضمانتی وجود ندارد که شایستگیهایی که دیروز به عملکرد عالی منجر میشدند، امروز و در آینده نیز به نتایج مشابه منجر شوند. از سوی دیگر این مدل پویایی،تحرک محیط کاری وجستجوی مداوم سازمانها را به دلیل نیاز آن هابه شایستگیهای جدید نادیده میگیرد.
ج) راهبرد اقتضایی: راهبرد اقتضایی که رویکرد فرایندمحور نیز خوانده میشود بر اهمیت عوامل موثر بر موقعیت تاکید دارد. این راهبرد در تلاش است تا ارتباط بین عوامل موقعیتی معین و شایستگیهای مورد نیاز در عملکرد عالی مدیریتی را شناسایی کند. این راهبرد به بررسی عملکرد مدیریت با تمرکز بر زمینه اجتماعی میپردازد که در آن زمینه عملکرد صورت گرفته است. تعدادی از تحقیقات در این راهبرد از تعریف شایستگی بر پایه رفتار استفاده کردهاند و بنابراین راهبرد اقتضایی می تواند در برگیرنده راهبرد رفتاری نیز باشد. اما تفاوت آن هادر این است که تحقیقات انجام شده بر پایه این راهبرد ، بیشتر دربرگیرنده توصیف عوامل موقعیتی مؤثر بر شایستگیهای مورد نیاز برای عملکرد بالا است. در این رویکرد نقش فرد و شکل کار نادیده گرفته شده و بیشتر بر فرهنگ، ارزشها و چگونگی تاثیر آن ها بر عملکرد سازمانی تأکید میشود. در این زمینه دو نظریه کاملاً متفاوت اقتضایی وجود دارد. در نظریه اول بارتلت و گوشال بر این باورند که تنوع عوامل موقعیتی از کاری به کار دیگر آن چنان گسترده و زیاد است که تهیه یک لیست عمومی از شایستگیهای مدیریتی مرتبط با موقعیتهای مدیریتی، غیرممکن به نظر میرسد.
طبق نتایج به دست آمده اندازه سازمان و ملیت میتوانند بر شایستگیهای مدیریتی که به عملکرد موفق مدیران منجر میشود تاثیرگذار باشند. نظریه دوم، دیدگاه اسپنسر است مبنی بر این که مدیران عالی از هر نوع و سطحی در یک نیمرخ کلی از مهارتهای مشترکی برخوردارند و میتوان مدل شایستگی مشترکی برای همه مدیران تدوین نمود. (زاهدی و شیخ،۱۳۸۹)
د) راهبرد تاثیرات قدرت: در این راهبرد تاثیر قدرت و اختیار در مدیریت مؤثر مورد بررسی قرار میگیرد و برای اندازه گیری آن روی رهبری اثر بخش، مفاهیمی چون ( تفاوت بین قدرت و اختیار[۶] نتایج اثرگذاری از جمله اطمینان بخشی، مقبولیت، متقاعد سازی و مشورتدهی، فرایند اثرگذاری و انواع قدرت و مراجع قدرت مورد بررسی قرار میگیرد.
ه) راهبرد ترکیبی: در سالهای اخیر محققان به این نتیجه رسیدهاند که ترکیب چهار راهبرد فوق برای تعیین شایستگیهای مدیریتی و رهبری می تواند مفید باشد. در راهبرد ترکیبی به مدیریت به عنوان یک پدیده کلی که در برگیرنده تمام عوامل است، پرداخته میشود، یعنی مجموعه ویژگیهای بنیادی فرد، رفتارها، شرایط محیطی و تاثیرات قدرت در این راهبرد مورد بررسی قرار میگیرد( Farnham and Horton ,2000)
[۱] Borrowed Approach
[۲] Borrowed and Tailored Approach
[۳] Tailored Approach
[۴] Research- based approach
[۵] A Value- Based approach
[۶] Power and Authority