سه نوع گروه بندی که امروز مورد استفاده در خط شناسی میباشد به شرح زیر میباشد:
- طبقه بندی بقراط
- طبقه بندی مکتب ((هلندی- فرانسوی))
- گروه های روانشناسی که توسط ((یونگ)) ارائه شده است
- طبقه بندی بقراط:
قدیمیها خون را ترکیبی از چهار خلط میدانستند و طبایع بشر را بر حسب تسلط یا برتری یکی از آن چهار خلط در خون طبقه بندی میکردند. این چهار گروه عبارتند از:
الف: تسلط صفرای سبز یا صفراوی مزاج ها: این افراد مردمانی با اراده، با انرژی، مقاوم، با شهامت، پیگیر، بلند پرواز و سختگیر برای خود و سایرین هستند.
ب: عصبی مزاج ها: بیش از اندازه حساس و بیش از حد تاثیر پذیرند.
ج: دموی مزاج ها: مردمانی با چهره ای گشاده، خوش خوی، خوش بین، خوش حال، خوش رفتار و پر تحرک میباشند.
د: لنفاوی مزاج ها: افراد این گروه معمولا دارای حرکاتی کند و بیانی یکنواخت اند، دیر تصمیم میگیرند، حساسیت آنها قوی نیست و تحرک چندانی ندارند .
خلق و خوی افراد به ندرت با یکی از حالات ذکر شده، بطور کامل، تطبیق می کند. معمولا شدت یکی از این طبایع به وسیله سه تای دیگر تا اندازه ای تعدیل و تصیح می شود.
- مکتب هلندی- فرانسوی:
مکتب خلق و خوی شناسی ((هلندی- فرانسوی))، خلق و خوی اشخاص را برحسب سه ویژگی تشکیل دهنده آن طبقه بندی می کند: حساسیت، فعالیت، عکس العمل در مقابل مشاهدات.
الف: حساسیت: حساسیت یک منبع انرژی روانی است. همی ما به درجه ای حساس هستیم و در مقابل لرزش های روانی کم و بیش واکنش نشان میدهیم ولی فرد حساس از لحاظ خلق و خوی با فرد غیر حساس از لحاظ زیادی ارتعاشات روانی و یا از ضعف موضوع و یا موردی که آن را تولید می کند تشخیص داده می شود.
ب: فعالیت: کسی را فعال میدانیم که با اراده درونی خود و برحسب آن عمل کند . فرد غیر فعال بر خلاف نیروی باز دارندهاش دست به کاری میزند و آنهم موقعی که دیگر چارهای ندارد در این مرحله هم فقط آنچه باید بکند انجام میدهد نه بیشتر.
ج: واکنش مشاهدات: هر چیزی که ما میبینیم دو نوع اثر در ما میگذارد. یکی اثر فوری یا آنی و دیگری اثر عمیق یا دائمی و در این زمینه افراد را میتوان به دو گروه تقسیم کرد :
- آنهایی که فورا تحت تاثیر مشاهدات خود قرار میگیرند و بی مطالعه عمل می کنند.
- آنهایی که اثر اولیه باعث می شود به تفکر بپردازند و از مشاهدات خود نتیجه بگیرند.
با ترکیب این سه ویژگی اصلی که یاد شد (حساسیت ، فعالیت، واکنش مشاهدات) می توان هشت نوع خلق و خوی در نظر گرفت. خلق و خوی شناسان برای هر نوع نامی را در نظر گرفتند، بدین قرار:
۱- حساس – غیر فعال- گروه اولی ها یا عصبی ها
۲- حساس – غیر فعال- گروه ثانوی ها یا احساساتی ها
۳- حساس –فعال- گروه اولی ها یا کج خلق ها – زود خشم ها
۴- حساس –فعال- گروه ثانوی ها یا مشتاقان – شیفتگان
۵- غیرحساس –فعال- گروه اولی ها یا دموی ها – واقع بین ها
۶- غیرحساس –فعال- گروه ثانوی ها یا بلغمی ها- بی جوشش ها
۷- غیرحساس – غیر فعال- گروه اولی ها یا بی حالتها – بی شکلها
۸- غیرحساس – غیر فعال- گروه ثانوی ها یا بی حس ها – سست ها
- نظریه یونگ درباره روانشناسی شخصیت های مختلف
یونگ با در نظر گرفتن وضع دو گونه ای : برون گرایی– درون گرایی، دو جهتی را که انرژی روانی می تواند انتخاب کند را توصیف کرده است.
برون گرایی: حرکتی است که ما را به سوی جهان برون از خویشتن میراند و برای تسخیر دنیای بیرون که شامل اشیاء و افراد جاندار می شود، مجهز و آماده میسازد.
درون گرایی: برعکس ما را از حرکت باز می دارد و در درون خودمان نگاه می دارد.
برون گرا را معمو لا با صدای بلندش و حرکات دست وپا و ولخرجی اش میشناسند و درون گرا را با گوشه گیری ، عجب و خجالتش. البته درون گرا و برون گرای کامل وجود ندارد. به غیر از دو جهت اصلی درون گرایی و برون گرایی که انرؤی روانی در آنها جریان پیدا می کند. این انرژی در مردم به چهار شکل مختلف ظاهر می شود که یونگ آنها را عوامل روانی مینامد و عبارتند از : اندیشه – احساس – تاثیر(دریافت به وسیله حواس پنجگانه) – مکاشفه(احساس پیش از وقوع)
اندیشه: عاملی است روانی که بین افکار و اشیاء روابطی منطقی و درخور انطباق ایجاد می کند.
احساس : عاملی است که قبول یا رد یک شی را تشخیص میدهد بی آنکه دلیلی برای خوش بینی یا بد بینی ارائه دهد.
تاثیر : عاملی است که سبب درک احساس می شود.
مکاشفه : در این مورد انسان آنچه را هست نمی بیند، بلکه آنچه را که باید باشد ادراک می کند.
یونگ اندیشه و احساس را عوامل اصلی نام نهاده است این دو نمی توانند برتخیل ها متفقاً تاثیر داشته باشند. زیرا زمانی که استدلال میکنیم، نمی توانیم احساسی باشیم و اگر در مقابل چیزی روی خوش نشان می دهیم و یا از آن روی برمی گردانیم، دلیلی برای این خوشی یا نفرت نمیتوانیم ارائه دهیم. یونگ مکاشفه و تاثیر را عوامل غیر اساسی میداند و این دو را مانند اندیشه و احساس در برابر یکدیگر قرار میدهد.
هر یک از انواع خلق و خوی به دوگونه درونی و برونی مورد بررسی قرار میگیرد و شش گروه زیر را تشکیل میدهد:
۱- متفکر برون گرا ۲- متفکر درون گرا ۳- احساساتی برون گرا ۴- احساساتی درون گرا
۵- تاثیر پذیر و برون گرا ۶- تاثیر پذیر و درون گرا ۷- با مکاشفه و برون گرا ۸-مکاشفه گر و درون گرا
هر فرد در تقاطع چند نوع خلق و خوی مختلف قرار میگیرد و در عین حال به یکی از آنها تعلق بیشتری دارد.
مهارت یک خط شناس عبارتست از : تشخیص خطوط اصلی خلق و خوی یک فرد و تعیین قوایی که در درون او باعث تقویت و یا ضعف نفسانی اش میشوند و تعادل یا ناپایداری او را به وجود میآورند. خلاصه باعث تعیین شخصیت و موجودیت او هستند.
در میان افراد یک نفر به سمت چپ و دیگری به سمت راست منحرف میشود. یک نفر روبه بالا مینویسد و یکی روبه پایین. بعضیها تودرتو مینویسند و بعضی با فاصله. یکی تند و سریع مینویسد در حالیکه دیگری با خودداری مینویسد. این تفاوتها را در هنگام نوشتن به گرایشهای مختلف خلق و خوی نویسنده نسبت میدهند. چون خط فارسی از راست شروع میشود و به طرف چپ پیش میرود، سمت راست مبدأ و سمت چپ کاغذ مقصد عمل است. در هر نقطه از خط که قلم بایستد، آنچه در طرف راست واقع میشود مانند گذشتهاست و نمایشگر خود نویسندهاست و آنچه در طرف چپ قرار دارد مانند آیندهاست و نمایشگر آنچه در بیرون قرار دارد که افکار نویسنده به آن متوجهاست. پس نتیجه میگیریم که هر حرکتی که مسیر نوشته را به سمت چپ شدت میبخشد، علامت آن است که نویسنده تمایل دارد از لاک خود خارج شود و یا به سوی فرد دیگری گرایش دارد. در واقع نوشته پیش رونده اثر فعال بودن و برون گرایی نویسنده را منعکس میسازد.
از ابتدای کار خط شناسان دریافته بودند که خط افرادی که شهرت طلب بودند و یا جنب و جوش، تمایل شدید به چیزی یا کسی و خود پسندی داشتند هنگام نوشتن در قسمت وسط به بالا پهن تر و گشادتر می شود بر عکس قوه غریزه های مربوط به حیات یا زندگی با تمایلات مادی باعث میگردد که منطقه پایین نوشته (از وسط به پایین ) توسعه پیدا می کند و گشادتر و یا فراخ تر نوشته می شود و به اصطلاح قلم از بالا به پایین شیرجه میزند.
توسعه یافتن منطقه میانه با تالمات، تاثرات خاطر در ارتباط میباشد. حرکات دست و قلم که به طرف چپ و بالا پرتاپ شده اند دلیل بر استقلال شهامت و برائت از همه ناهنجاریها بی نظمی و طغیان میباشد. اگر حرکات قلم به طرف چپ و پایین باشد دلیل بر لجاجت و خود سری و گهگاه بدبینی و دلسردی میباشد.
اگر حرکت قلم به طرف راست و سمت بالا باشد، نویسنده آن دارای طبع ستیزه جویی و مخالفت یا لجبازی درونی و دور ساختن هوسها میباشد در صورتیکه حرکت به طرف راست و پایین دلیل بر خودخواهی و تمایل به احتکار است .
توجه به مراتب زیر و مراعات آنها در موقع ارزیابی خط ضروری است.
الف: درجه راحتی آن : یعنی این خط در شرایط عادی و بدون تکلف و آزادانه نوشته شده است ؟ یا نه
ب: درجه پویایی: انرژی روانی و معنوی نویسنده نوشته را پر مایه و مستحکم و پویا می سازد. پویایی خلق و خوی در شدت حرکات دست او در هنگام نوشتن به خارج بروز می کند. برعکس ضعف و بی قیدی در نوشته به شکل پهن و بدون بر جستگی و وارفتگی مشاهده می شود.
درجه هماهنگی:
تناسب، نظم، واضح نوشتن، سادگی نشان دهنده هماهنگی در تمایلات، خلق و خویی متعادل و اجتماعی بودن است و بی تناسبی ها، درهم و برهم بودن، درشتی ها و پیچیدگی نوشته، عدم هماهنگی در تمایلات و سلیقه و احساسات پیش پا افتاده را نشان میدهد.
درجه موزون بودن و ابتکار آن:
موزونی وتناسب در مجموعه نوشته نشان دهندهی پایداری خلق و خوی و شکلهای ابداعی و موزون نشانهی تخیلات خلاقه و نبوغ در اختراع میباشد. شکل (۲-۱) نمونه ای از یک خط موزون یا ریتم دار میباشد.
شکل (۲-۱) نمونه ای از یک خط موزون] ۱ [
حاشیه گذاردن در یک طرف یا در هر دوطرف و یا پر کردن تمامی ورق کاغذ تفسیر و تعبیرهایی دارد.
نوشتهای که در آن قلم با حرکات دامنه دار و پهن و گشاد تمام کاغذ را میپیماید نویسندهای برون گرا داشته خوش نما و انحصار طلب دارد. نویسنده این قبیل نوشته ها دست و دلباز مهمان نواز و دلسوز است و همه جا خود میداند و بی تکلف عمل می کند .
نوشتهای که در آن تمام قسمت سفید صفحه کاغذ بطور فشرده و ریز ریز پر شده باشد دلیل بر آن است که نویسنده مایل است از تمام امکاناتش در زندگی استفاده کند (از دوستان، از نفوذش و …).
نوشته چه بزرگ باشد چه کوچک اگر تمام سطح کاغذ را تا لبه خارجی آن پوشانده باشد دلیل بر برون گرایی خلق و خوی نویسنده و نیاز او به تبادل افکار با سایرین است.
اگر در صفحه کاغذ حاشیههایی در چهار طرف متن و مخصوصا در طرف چپ کاغذ در نظر گرفته شود، این خط مربوط به درون گراهایی فوق العاده حساس است که میخواهد با کناره گیری از دیگران زندگی داخلی خود را حفظ کند. اگر حاشیه ها خیلی پهن باشد. دلیل بر بزرگ منشی نویسنده میباشد.
مقرر است قبل از رسیدن به آخر صفحه کاغذ را برگردانند ولی نوشتهای که تا آخر صفحه نوشته است متعلق به اشخاص پر جوش و خروش و عاشق کار خودشان است.
کسی که اطراف و جوانب کار را در نظر دارد از آنچه برایش ناشناس است فاصله میگیرد و همیشه در فاصلهای از لبه کاغذ میایستد و اگر در شروع هر خط کمی به طرف راست پیشروی می کند شخصی خوددار و بدبین است و همیشه خود را در حالت دفاع قرار میدهد. درصورتیکه اشخاص پر تحرک و پر کار شروع هر خط را نسبت به خط قبل کمی به طرف چپ میرانند. چند نمونه از شکل های حاشیه را در شکل (۲-۲) می بینیم