مفهوم مشارکت
مفهوم مشارکت،قدمتی به درازای تاریخ زندگی اجتماعی بشر دارد که در طول حیات طولانی خود،روند تکامل و دگرگونی را پشت سر گذاشته و به اقتضای شرایط زمانی و مکانی خود تعاریف متفاوتی دریافت کرده است.(زیاری وهمکاران،۱۳۸۸، ۲۱۵) واژه مشارکت به معنای امروزی برای اولین بار در اواخر دهه ۱۹۵۰در ادبیات توسعه ظاهرشده است.علت رواج این واژه شکست طرح های توسعه و نسبت دادن این شکست به عدم حضور و مشارکت مردم در فرایند طراحی و اجرای این طرح ها می باشد.از این رو توسعه برمبنای مشارکت مردمی از اواخر دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۸۰به عنوان یک مفهوم کلیدی وبه صورت گسترده ای در ادبیات توسعه مطرح شد.
واژه مشارکت از حیث لغوی به معنای درگیر شدن و تجمع برای منظور خاص است. در مورد معنای اصطلاحی آن بحث های فراوانی شده است، ولی درمجموع می توان جوهره اصلی آن را درگیری، فعالیت و تأثیر پذیری دانست. با پذیرش این جوهره، برخی از صاحب نظران مدیریت، تعریف زیر را برای مشارکت ارائه نموده اند: “مشارکت درگیری ذهنی و عاطفی اشخاص در موقعیت های گروهی است که آنان را بر می انگیزد تا برای دستیابی به هدف های گروهی یاری دهند و در مسئولیت کار شریک شوند”. در این تعریف سه جزء مهم وجود دارد: درگیر شدن، یاری دادن ومسئولیت درک عمیق تر. این تعریف مستلزم مرور اجمالی بر این سه جزء است.
درگیری ذهنی و عاطفی: در مرتبه نخست و شاید پیش از هر چیز دیگر، مشارکت به معنی درگیری ذهنی وعاطفی است و تنها به کوشش های بدنی محدود نمی شود. در مشارکت خود شخص درگیر است و تنها مهارت وتوانایی های وی یا امکانات فراهم شده توسط او درگیر نیست. این درگیری روانشناختی است و نه جسمانی. انسانی که مشارکت می کند، خود-درگیر است و نه کار- درگیر.
انگیزش برای یاری دادن: شخص در مشارکت این فرصت را می یابد که از قابلیت ها، ابتکارات و آفرینندگی خود برای دستیابی به هدف های گروهی استفاده نماید. از این رو مشارکت با موافقت فرق دارد، در موافقت، موافقت کننده یاری ویژه ای نمی کند، بلکه تنها آنچه را که پیش رویش می گذارند، تصویب می کند.در واقع در موافقت نقش اصلی را تصمیم گیرنده بازی می کند که می کوشد تا با بهره گرفتن از توانایی های خویش جمع را به موافقت وا دارد.اما مشارکت چیزی بیش از گرفتن موافقت از یک جمع برای تصمیم از پیش گرفته شده است. مشارکت یک داد و ستد اجتماعی دو سویه میان مردم است و نه روش قبولاندن اندیشه های مسوولان بالا دست. در واقع در مشارکت نقش اصلی با مشارکت کننده است که می کوشد تا توانایی های خویش را آشکار سازد.
پذیرش مسئولیت: مشارکت اشخاص را بر می انگیزد تا در کوشش های گروه خود مسئولیت بپذیرند. در واقع مشارکت هنگامی تحقق می یابد که بی تفاوتی و بی مسئولیتی جای خود را به احساس وابستگی،هم سرنوشتی و مسئولیت بدهد.
با توجه به آنچه که درتعریف مشارکت آمد، می توان به روشنی دریافت که تحقق مشارکت مستلزم فراهم آمدن برخی پیش نیازهاست. برخی از این پیش نیازها در وجود شرکت کنندگان و برخی دیگر در محیط پیرامون جای دارند.این پیش نیازها تحقق و کارسازی مشارکت را تعیین کرده و سطح آن را مشخص می سازند.عمده ترین این پیش نیازها (برخی از آن ها برآمده از تعریف مشارکت) به شرح زیر هستند:
الف. پیش از آن که اقدام ضرورت پیدا کند، باید زمان مشارکت فراهم باشد. مشارکت به سختی ممکن است در زمان اضطرار و فوریت به نحوی مناسب و برازنده تحقق یابد. زمینه های مشارکت باید قبل از اقدام به آن فراهم شده باشد.
ب. فواید احتمالی مشارکت باید بر هزینه های آن فزونی داشته باشد.
پ. موضوع مشارکت باید مربوط و مورد علاقه افراد باشد، در غیر این صورت آنان به مشارکت تنها چون سرگرمی نگاه خواهند کرد و یا از سر اضطرار به مشارکت اقدام می کنند. به هر حال پایداری مشارکت با علاقه فرد پیوند دارد.
ت. شرکت کنندگان باید از توانایی های لازم (مانند هوش، دانش فنی، امکانات مالی…) برخوردار باشند تا بتوانند درمشارکت کارساز باشند.
ث. شرکت کنندگان باید توانا باشند تا با یکدیگر ارتباط متقابل برقرار کنند- زبان یکدیگر را بفهمند تا بتوانند به داد و ستد اندیشه بپردازند.
ج. هیچ یک از دو سوی مشارکت نباید احساس کند که مشارکت جایگاه و موقعیت او را تهدید خواهد کرد.مشارکت در مدیریت و تصمیم گیری مستلزم وجود مدیریت “مشارکت جو” است. در غیر این صورت مشارکت به معنای درگیری با مدیریت خواهد بود.
چ. مشارکت در زمینه ای معنا دارد که فرد انتخاب و آزادی اختیار داشته باشد.
تعریفی که از مشارکت ارائه گردید، این امکان را فراهم می آورد تا آن را ذیل چارچوب مفهومی و نظری شناخته شده ای مورد مطالعه قرار دهیم. مشارکت به عنوان یک “رفتار انسانی” از “رفتارهای صرفاً بازتابی” متمایز می شود، چرا که افراد مشارکت کننده برای رفتار خود معنای ذهنی مشخصی قائلند. می دانیم که هرگاه افراد برای رفتار خود معنای ذهنی خاص قائل شوند، “کنش” پدید می آید. آنچه کنش را از رفتار بازتابی متمایز می گرداند این است که در کنش میان انگیزه و پاسخ، تفکر قرار می گیرد.حداقل از نظر تحلیلی می توانیم دو گونه از کنش را از یکدیگر متمایزسازیم: کنش فردی و کنش اجتماعی.
در متمایز ساختن کنش فردی از کنش اجتماعی دو دیدگاه مختلف از آغاز با یکدیگر رقابت داشته اند. یکی دیدگاه ماکس وبر که بیشتر به معیار های درونی و ذهنی تأکید می کند و دیگری امیل دورکیم که بیشتر بر معیارهای خارج از فرد و عینی تاکید دارد. از نظر ماکس وبر کنش وقتی اجتماعی است که دارای چند ویژگی باشد.نخست آن که کنشگر، رفتار دیگران و همچنین حضور و یا وجود دیگران را در نظر بگیرد.دوم اینکه کنش فرد برای دیگران ارزش نمادین داشته باشد و کنش دیگران نیز برای کنشگر نماد و علامت تلقی گردد. به عبارت دیگر صرف در نظر داشتن دیگری برای آن که کنشی اجتماعی باشد کافی نیست، بلکه کنشگر باید با کنش خود نشان دهد که انتظارات دیگران را فهمیده است و کنش او به منظور پاسخ به آن ها است و یا نشان دهد که قصد ندارد به آن ها پاسخ گوید. و سرانجام سومین معیار در تعریف وبر دلالت بر آن دارد که رفتار اشخاصی که در یک کنش اجتماعی دخالت دارند، بایستی تحت تأثیر ادراک آن ها از معنای کنش دیگران و کنش خاص خودشان قرار گیرد.
بر خلاف وبر،دورکیم خصوصیات کنش اجتماعی را در حالات ذهنی اشخاص جستجو نمی کند، بلکه در واقعیت های خارجی بیرون از اشخاص می داند که آن ها را ملزم می کند. از نظر دورکیم، کنش اجتماعی “شامل چگونگی عمل، تفکر و احساس است که خارج از فرد باشند و دارای قوه اجبار و الزام هستند و خود را بر فرد تحمیل می کنند”..
بر خلاف آنچه که در نگاه اول تصور می شود، این دو دیدگاه متضاد و غیر قابل جمع نیستند. بلکه هر کدام مبتنی بر سنت فکری خاصی بوده و می توانند در نهایت به دو سنت مکمل تبدیل شوند. تعریف وبر مبتنی بر سنت”تفهمی و درون فهمی” است، در حالی که تعریف دورکیم مبتنی بر سنت ” اثباتی است”. اندیشمندانی چون پارسنز کوشیده اند تا این دو سنت فکری را تلفیق کرده و از آن چارچوبی برای تفسیر کنش افراد بسازند.او کنش را عبارت از “اخذ تصمیم ذهنی کنشگر درباره وسایل نیل به هدف ها، که همه آن ها توسط باورها و شروط موقعیتی محدود شد هاند” می داند. اگر تعریف فوق را در مورد کنش واحد بپذیرم، می توانیم کنش اجتماعی را به صورت زیر تعریف کنیم.کنش اجتماعی عبارت است از: “همه حالات فکری، احساسی و رفتاری که جهت گیری آن ها بر اساس الگوهای جمعی ساخت یابی شده اند”.
این تعریف به طور ضمنی به چند واقعیت مهم تأکید دارد. اولاً رفتار افراد، بی آن که به طور مداوم از آن آگاه باشند،در هر لحظه تحت تأثیر هنجارهایی است که برای آن ها راهنما یا الگو هستند. ثانیاً حالات عمل، تفکر و احساس پذیرفته شده در یک جامعه به شکل قواعد هنجارها و الگوها به کنشگر عرضه شده و او ناگزیر است برای آن که کنش هایش در جامعه قابل قبول باشند از آن ها الهام گرفته و به رفتارهای خود جهت دهد. ثالثاً کنش و کنش متقابل میان افراد از تصادف پیروی نمی کند، بلکه بر این روابط و کنش های میان افراد قواعد و الگوهای مشخصی حاکم است که موجب ساخت یافتن آن ها می گردد.در رابطه با کنش اجتماعی الگوهایی مبنا قرار می گیرند که این الگوها میان اعضای جماعتی از اشخاص مشترک هستند. با توجه به تمامی نکاتی که گفته شد می توان نتیجه گرفت مشارکت از مصادیق “کنش اجتماعی” است و تمامی احکام و عوارض آن را داراست.(جمشیدی و غفارزاده،۱۳۹۰،۲۱-۱۹)
در ادامه به بررسی تعاریف مشارکت از دیدگاه صاحب نظران مختلف پرداخته شده است:
واژه مشارکت از حیث لغوی به معنای درگیری و تجمع برای منظوری خاص می باشد.(میرموسوی،۱۳۷۵، ۸۷) در تعاریف دیگر مشارکت به معنای بکارگرفتن منابع شخصی به منظور سهیم شدن در یک اقدام جمعی است.(معنی،۱۳۸۲، ۱۲) مشارکت اجتماعی را می توان فرایند سازمان یافته ای دانست که افراد جامعه به صورت آگاهانه،داوطلبانه و جمعی با درنظر داشتن هدف های معین و مشخص که منجر به سهیم شدن در منافع قدرت می شود در آن شرکت می کنند.(غفاری و ازکیا،۱۳۸۰، ۱۸۸)
اوکلی که گرایش خاصی به ابعاد کاربردی مفهوم مشارکت دارد،معتقد است که مشارکت عبارت است از حساس سازی مردم و در نهایت افزایش پذیرش و توانایی آنان با تصمیم گیری،اجرا و ارزشیابی برنامه ها بر اساس تلاش های سازمان یافته.(معنی،۱۳۸۲، ۲۷) وی معتقد است مشارکت در معنای عام عبارت است از فعالیت های ارادی داوطلبانه اعضای یک جامعه در محله و منطقه خود.به بیان کامل تر،مشارکت ،حضور و دخالت آگاهانه،داوطلبانه،خلاق و متعهدانه افراد و اقشار مختلف جامعه در تصمیم گیری ها،برنامه ریزی ها و فعالیت های انجمن ها و تشکل های حرفه ای و محله ای و منطقه ای خود از یک سو و حضور و همکاری در تصمیم گیری ها و برنامه ریزی های اجتماعی،اقتصادی و سیاسی جامعه کلی از سوی دیگر است.(اوکلی،۱۳۸۰، ۲۵)
بانک جهانی نیز مشارکت را این گونه تعریف می کند:”فرایندی که از طریق آن بهره برداران بر اقدامات توسعه و تصمیمات و منابعی که آن ها را متأثر می سازد،تأثیرگذاشته و آن ها را سهیم شوند”.(زاهدی اصل،۱۳۷۹، ۱۸)
برخی از تعاریفی که از مشارکت داده شده است،مشارکت را یک کنش اجتماعی می دانند.از نظر تحلیلی می توانیم دو نوع کنش را از یکدیگر متمایز سازیم:”کنش فردی” و “کنش اجتماعی” در جداساختن کنش اجتماعی دو دیدگاه مختلف از آغاز با یکدیگر رقابت داشته اند.یکی دیدگاه وبر که بیش تر بر معیارهای درونی و ذهنی تأکید می کند و دیگری دورکیم است که بیش تر بر معیارهای خارج از فرد و عینی تأکیددارد.(احمدی،۱۳۸۵، ۱۸)
رابرت چمبرز در باب مفهوم مشارکت می نویسد که از این واژه در سه جهت استفاده می گردد:
- استفاده تزیینی: تا هر نوع پیشنهادی را خوب جلوه دهند.
- استفاده ابزاری: به این معنا که از طریق بسیج نیروی کار محلی هزینه ها را کاهش دهند.
- استفاده واقعی: زمانی است که به مردم اختیار داده تا با فعالیت خود کنترل امور را بدست گیرند و با اعتماد به نفس بیش تر تصمیمات خود را اتخاذ کنند.(ازکیا،۱۳۸۰، ۳۵)
۲-۱-۲- انواع مشارکت
نگاهی استقرایی به الگوهای موجود در مشارکت در جهان نشان می دهد که می توان این الگو ها را بر حسب معیارهای متفاوت طبقه بندی کرد: بر حسب نوع مشارکت، بر حسب زمینه مشارکت و بر حسب سازماندهی مشارکت،برحسب موضوع و برحسب منشأ انگیزه. به اختصار به بحث درمورد هر کدام می پردازیم.
- بر حسب نوع مشارکت
به اعتبار نوع مشارکتی که افراد در یک الگو دارند و در واقع بر حسب بخشی از انجام فعالیتی که در آن سهیم می شوند، می توان الگوهای مشارکت زیر را از یکدیگر متمایز ساخت.
- مشارکت در تصمیم گیری و مدیریت: به طور معمول وقتی مشارکت افراد در مدیریت یک مجموعه یا یک سازمان مطرح می شود، این مشارکت ممکن است در چهار حوزه تحقق یابد.نخست افراد ممکن است در تعیین هدف ها مشارکت کنند. دوم آنان ممکن است در گرفتن تصمیم ها شرکت جویند. یعنی از میان راه های گوناگون کنش به گزینش بپردازند.سوم ممکن است در گشودن دشواری ها شرکت کنند، که این فراگردی است در برگیرنده تعریف وتبیین موضوع ها و پدید آوردن راه چاره ها و سرانجام گزینش از میان آن ها.سرانجام، مشارکت ممکن است پدیدآوردن دگرگونی درمجموعه یا سازمان باشد. البته این چهار منطقه خالص و کامل نیستند و با یکدیگر نیز ناسازگار وغیر قابل جمع نیستند.علاوه بر موضوع مشارکت در مدیریت، سطح و محدوده مشارکت در مدیریت نیز اهمیت دارد.
سطح و محدوده مشارکت درمدیریت، تحت تأثیر سه گروه از عوامل و شریط قرار می گیرد. این عوامل می توانند هم سطح و هم اثر این مشارکت ها را تحت تأثیر قرار دهند.
- دسته اول این عوامل به ویژگی های شخصی و روان شناختی مربوط می شود و شامل عواملی چون ارزش ها، نگرش ها و گرایش ها و توقعات افراد می گردد.
- دسته دوم عوامل به ماهیت فعالیت و نحوه سازماندهی آن باز می گردد. میزان پیوستگی افرادی که در انجام یک فعالیت نقش دارند بایستی در دعوت به مشارکت مورد توجه قرار گیرد.
- دسته سوم را می توان عوامل پیرامونی نامید.دگرگونی های تکنولوژیکی، دگرگونی های مقررات دولتی، دگرگونی های ناشی از رقابت و هم چشمی در این گروه جای می گیرند.
طرفداران مشارکت در مدیریت (یا مدیریت مشارکت جو) معتقدند که این گونه از مشارکت ها چه در سطح سازمان ها و چه درسطح شهر ها و روستاها از طریق تأمین سه نیاز اساسی انسان، یعنی: استقلال عمل یا نظارت بر رفتارخویش، کامل کردن یا دست یابی به کل یا تمامی یک فعالیت، و پیوند های میان اشخاص در جریان فعالیت ها،موجبات خشنودی و ارضای آدمیان را فراهم می آورد. و در نهایت نیز تأثیر مثبتی بر کارکرد و بهره وری فعالیت ها می گذارد.
- مشارکت در تأمین مالی هزینه انجام طرح ها: در کاربرد های مشارکت گاه منظور از مشارکت مردم درکار ها این است که افراد سعی کنند تا بخشی از بار مالی مربوط به انجام یک طرح را بر عهده گیرند.
آنچه در عمل میزان پرداخت یک فرد در یک مورد خاص را تعیین می کند، نخست میزان تمایل اوست برای بهره مندشدن در قبال پرداخت وجه برای آن مورد خاص و دیگری قدرت و توان پرداخت او.عامل اول را در اصطلاح فنی اقتصادی کشش تقاضا برای آن مورد خاص می نامند.منظور از کشش تقاضا شاخصی است که نشان می دهد تقاضای افراد برای داشتن یک کالا و یا بهره مندی از یک موقعیت تا چه حدی تحت تأثیرتغییر عواملی چون قیمت کالا و یا درآمد آن شخص قرار می گیرد.البته صرف وجود تمایل نسبت به یک کالا (یا موقعیت) برای پرداخت وجه آن کافی نیست.توان پرداخت نیز لازم است. توان پرداخت معمولاً توسط درآمد افراد اندازه گیری می شود. بیان دیگر بحث فوق این است که میزان مشارکت افراد در تأمین مالی هزینه ها به دو عامل بستگی دارد: میزان مطلوبیت این طرح ها برای آن فرد و قدرت و توان مالی او.
- مشارکت درتأمین نیروی انسانی: یکی دیگر از انواع مشارکت این است که نیروی انسانی لازم برای
انجام یک فعالیت خاص را تأمین نمایند.دراین وضعیت افراد نه در مدیریت کار و نه تأمین مالی آن شرکت داشته اند،اما در مرحله اجرای آن با در اختیار گذاشتن نیرو و توان خویش به صورت داوطلبانه از هزینه های اجرایی آن کاسته ودر عمل می کوشند تا طرح مورد توافق خود را به اجرا در آورند.
- برحسب زمینه مشارکت
در فعالیت های مختلف،زمینه های متفاوتی از مشارکت پدیدمی آید به عنوان مثال زمینه مشارکت افراد در فعالیت های شهری تحت عناوین فعالیت های عمرانی، فعالیت های مربوط به محیط زیست، فعالیت های مربوط به تأمین ایمنی شهر، فعالیت های نظارتی و …طبقه بندی می گردد.در سایر فعالیت ها نیز با توجه به اهداف مدنظر می توان طبقه بندی هایی را ارائه کرد.
- بر حسب نوع سازماندهی
عمل طبقه بندی وظایف، تفویض اختیار و تثبیت مسئولیت برای اجرای وظایف و تعیین روابط به منظور همکاری مؤثر در تحقق بخشیدن به اهداف را اصطلاحاً سازماندهی می نامند.بر حسب نوع سازماندهی در نخستین گام می توان دو نوع از سازماندهی الگو های مشارکت را از یکدیگر متمایز ساخت.
در نوع نخست که اساساً تشکل های خود جوش و خود انگیخته جامعه را شامل می شود، سازماندهی بدون توجه به دستاوردهای دانش جدید مدیریت صورت گرفته و مبتنی بر تجربیات شخص و سنن اجتماعی است.
اما در نوع دوم که تشکل های رسمی یا نسبتاً رسمی و برانگیخته را شامل می شود سازماندهی بر مبنای دستاردهای فنون مدیریتی جدید و با هدف حداکثر کارایی صورت می پذیرد.
در نوع اول روابط بیشتر رو در رو و پیوند های بیشتر عاطفی است و از این رو دوام بیشتری از خود نشان می دهند.اما در ضمن امکان استفاده بهینه ازمنابع در آن ها پایین بوده و اغلب فعالیت ها با صرف امکانات و انرژی بیش از حد مورد نیاز صورت می پذیرد.رسمیت روابط فیمابین در نوع دوم ممکن است به کاهش علایق و پیوند های عاطفی بینجامد،اما کارایی را افزایش می دهد و سرعت و نظم امور را بالا می برد.بعلاوه تقسیم کار دقیق تر موجود در نوع دوم امکان اصطکاک و کشمش های درون این تشکل ها را کاهش می دهد. بسته به زمینه و انتظاری که از یک تشکل مشارکتی وجود دارد، می توان یکی از دو نوع را مناسب تر دانست، اما صدور حکم کلی واقع بینانه نیست.(غفارزاده و جمشیدی،۱۳۹۰، ۳۹)
- برحسب موضوع
به لحاظ موضوعی مشارکت را به گونههایی چون مشارکت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و … تقسیمبندی میکنند. اما باید توجه داشت که تفکیک دقیق آن ها بهدلیل درهمتنیدگی، همپوشی و مکمل یکدیگر واقع شدن امکانپذیر نیست و معمولاً یا بهصورت عام از مشارکت بحث میشود و یا بهصورت ترکیبی، مانند: مشارکت اجتماعی-سیاسی و اقتصادی.
- مشارکت اقتصادی؛ در واقع مشارکت اقتصادی بر تأثیرگذاری بر شیوه و پویش تولید، روابط حاکم بر این پویش و وسایل مادی تولید برای رفع نیازهای مادی و افزایش تولید متمرکز است که در قالب مداخله و درگیر شدن افراد در نظام تصمیمگیری مربوط به تخصیص منابع اقتصادی و مشارکت در سیاست توسعه اقتصادی نمود پیدا میکند.(غفاری،۱۳۸۰، ۱۴۷) مشارکت اقتصادی با فرایند تولید و نظامهای تولیدی رابطه تنگاتنگ دارد.تعاونیها، سازمانیافتهترین اشکال مشارکت اقتصادیاند.(سعیدی،۱۳۸۲، ۱۱)
در کل میتوان ادعا کرد که منظور از مشارکت اقتصادی، حضور آگاهانه ومختارانه اقشار مختلف مردم در جهت تولید، پسانداز سرمایهگذاری بیشتر و مطلوبتر، توزیع مناسب و عادلانه، مصرف عقلانی و بهینه از منابع مادی و طبیعی و کالاهای مورد نیاز زندگی و صرفهجویی در استفاده از منابع کمیاب زندگی است.
- مشارکت سیاسی؛ درگیر شدن فرد در سطوح مختلف فعالیت در نظام سیاسی، از عدم درگیری تا داشتن مقام رسمی سیاسی است.(مایکل،۱۳۷۷، ۱۲۲) تعریف ناظر بر مشارکت سیاسی، بر نقش مشارکت در سلسلهمراتب قدرت تأکید دارد. بهنظر هانتینگتون مشارکت سیاسی عبارت است از؛ «فعالیت شهروندان خصوصی بهمنظور تأثیرنهادن بر فرایند تصمیم گیری سیاسی دولت.»(هانتینگتون،۱۳۷۳، ۷۷)
آنتونی گیدنز در بحث مشارکت سیاسی به مردمسالاری مشارکتی اشاره نموده و آنرا نظامی می داند که در آن تصمیمات بهطور جمعی توسط کسانی که این تصمیمات بر زندگیشان تأثیرگذار است گرفته می شود. از طرفی حیث اولوف پیترسون[۱] (۲۰۰۱) مشارکت سیاسی را بهعنوان «تلاشهایی که با هدف تأثیرگذاری برجامعه صورت میگیرد» تعریف می کند.(تاج مزینانی،۱۳۸۲، ۱۲۵)
- مشارکت اجتماعی؛ مشارکت اجتماعی دلالت بر گسترش روابط بینگروهی در قالب انجمنهای داوطلبانه، باشگاهها، اتحادیهها و گروههایی دارد که معمولاً خصلتی محلّی و غیردولتی دارند، که در قالب سیاستهای اجتماعی، مشارکت و درگیر ساختن مردم در فرایندهای اجتماعی مختلف را هدف خود میدانند. (غفاری،۱۳۸۰، ۱۰)
انجمنهای داوطلبانه مهمترین عرصه شکلگیری و ساماندهی فعالیتهای مشارکتی در جامعه محسوب میگردند از این منظر، مشارکت اجتماعی ارتباط تنگاتنگی با جامعه مدنی دارد.
از دیدگاه چلبی انجمنهای داوطلبانه نوعی بسترسازی مناسب برای مشارکت اجتماعی را فراهم میآورند. از یک طرف تشکلهای مشارکتی با جلب همکاری افراد، زمینه اتصال هرچه بیشتر آن ها به جامعه را فراهم آورده و مشارکت فردی در امور اجتماعی را افزایش میدهند و از سوی دیگر با بسط شبکههای اجتماعی و تقویت همبستگی اجتماعی به گسترش مشارکت فعالانه و داوطلبانه افراد جامعه کمک میکنند.(چلبی،۱۳۷۵، ۲۹۰)
حضور در عرصه مشارکت اجتماعی، حضوری است فعالانه، با انگیزه، فارغ از الزامات و تعیینهای تحمیلی. از اینرو میتوان گفت مشارکت اجتماعی، مشارکتی است که آگاهی، داوطلبانه بودن و غیرحکومتی بودن از خصایص عمده آن است.بهطور کلی میتوان گفت که مشارکت اجتماعی حوزه وسیعی از فعالیتها را دربر میگیرد مثل: عضویت، همکاری و فعالیتهای فردی و جمعی افراد جامعه در انجمنها و تشکلهای دولتی و غیردولتی اعم از انجمنهای مذهبی، علمی، اجتماعی، اقتصادی، حرفهای، شغلی، انجمنهای محلی، منطقهای و ملی، ستادهای بازتابی و کوتاهمدتای (ستادهایی که برای مدتی کوتاه در مواقع خاص برای واکنش به یک حادثه تشکیل می شود)، احساس مسئولیت در قبال همنوعان از طریق احترام به حقوق مشروع و قانونی آنان، شرکت و همکاری در برگزاری مراسم و جلسات مختلف خیریه اعم از مجالس، اعیاد ملی-مذهبی و غیره.
مشارکت اجتماعی ریشه در ساخت و روابط گروهی در سطوح محلی و ملی دارد و در نهایت مبتنی بر یک فرایند است، فرایندی که طی آن اطمینان و همبستگی میان مردم برقرار میشود. مشارکت عنصری پویا، کمیتناپذیر و تا حدودی غیر قابل پیشبینی و دگرگونکننده شرایط است.(محسنی و جاراللهی،۱۳۸۲، ۱۲)
- مشارکت فرهنگی؛ در این نوع مشارکت، مردم در تولید فرهنگ و ارتقای آن در بین گروهها دخالت می کنند. تقویت هنر مردمی، تسهیل و تعامل فرهنگی در جوامع چندفرهنگی و افزایش وفاق اجتماعی در جوامع چندقومی از عرصههای مهم مشارکت فرهنگی میباشد. (سعیدی،۱۳۸۲، ۱۲)
- مشارکت روانی؛ این نوع مشارکت مورد تاکید روانشناسان اجتماعی است، و دلالت بر نوعی درگیری ذهنی و عاطفی دارد که زمینهساز ابتکارات جمعی است. مشارکت روانی در قالب ایجاد تغییر و دگرگونی در ذهنیتها و شکستن عقاید قالب نامناسب و شرکت در عمل جمعی مشترک، گرایش و آمادگی روانی لازم را برای کنش جمعی فراهم می کند.(غفاری و نیازی،۱۳۸۶، ۱۶)
- برحسب منشأ انگیزه
دکتر نیک گهر درمقاله خود بیان داشته است که مشارکت به عنوان عمل اجتماعی تبلور یک اراده انفرادی در یک متن فرهنگی است و می توان آن را از لحاظ منشأ انگیزه هایش به برحسب آن که انگیزه ها درونی باشد یا بیرونی به دو نوع تقسیم کرد:
- مشارکت برحسب انگیزه های درونی را می توان به مشارکت در امور نهادی،مشارکت ارادی و مشارکت غریزی تقسیم بندی کرد.
- مشارکت برحسب انگیزه های بیرونی شامل مشارکت ترغیبی یا تشویقی و مشارکت تحمیلی است.
[۱] Heath aleph Peterson