فرایند چهارگانه کارآفرینی سازمانی کانتر:
از سوی دیگر مراحل کارآفرینی سازمانی، از سازمانی به سازمان دیگر و از ایده ای تا ایده دیگر تفاوت دارد و نمی توان فرمول ثابت و استانداردی برای آن ترسیم نمود، اما مراحل و اصول مشترکی در فرایند کارآفرینی
سازمانی و رفتارهای کارآفرینان دیده شده است که از جمله مراحل چهار گانه ذیل که کانتر ارائه داده است می باشد.[۵۵]
۱- معین کردن مسئله و شکل گیری ایده جدید: اولین مرحله کارآفرینی درون سازمانی، تشخیص و تعیین موضوع، مسئله یا ایده ایست که برای آشکار شدن و جمع اوری اطلاعات آن ممکن است ماه ها و حتی سال ها وقت لازم باشد. کارافر ینان سازمانی باید در این مرحله نه فقط به صدای درون خود گوش کنند، بلکه با دیگران نیز مشورت کنند و از آنها نیز چیزهایی یاد بگیرند، مثلا از مشتریان، رقبا و غیره.
۲- تشکیل ائتلاف و اتحاد: بعد از معین کردن موضوع یا ایده سازی، کارآفرینی سازمانی وارد ائتلاف با دیگران می شوند. در سازمان های بزرگ، کارآفرینان برای ادامه و اجرای کار، احتیاج به حمایت های مالی و قانونی مدیران دارند و باید سعی کنند از طریق ارتباط با دیگران، مهارت ها و سوابق خود با افراد، ریسک کار خود را برای سازمان توجیه کنند و در واقع ایده شان را به سازمان بقبولانند و یا به اصطلاح بفروشند.
۳- تکمیل امکانات و تکمیل ایده جهت اجرا: پروژه بعد از قبول شدن در این مرحله، فعال و هویدا می شود. در این مرحله، کارآفرینان جهت تجهیز و تکمیل ایده به منظور اجرای ایده ، تیمکاری تشکیل داده وفعالیت می کند. این مرحله نیز در سازمان های سنتی با موانعی از قبیل فرهنگ و ساختارهای سازمانی و ساختار سازمانی نامناسب ، توانمتند نبودن کارکنان، تضاد و دخالت زیاد ، فقدان اطلاعات صحیح، و نبودن شور و هیجان و تعهد قوی در کارکنان روبروست.
- برداشت و جانشینی: در این مرحله ، اگر پروژه مراحل قبلی را با موفقیت پشت سر گذاشته باشد، باید محصول یا فرایند جدید در سازمان به صورت عادی و طبیعی در آید و از این پس نیاز است تا بهره وری و ثبات را با مهارت های مدیریتی افزایش داد. معمولاً کارآفرینان، علاقه ای به ماندن در این وضعیت ندارند و ادامه کار را به دیگری واگذار می کنند. عموماً در سازمان های سنتی ، پیدا کردن جانشینی که توانایی اداره چنین پروژه هایی را داشته باشد و بتواند انها را به صورت یک وضعیت عادی درآورد، بسیار مشکل است؛ اما در سازمان هایی کارآفرین، اگر پروژه شکست خورده باشد، به سرعت و قاطعیت آن را متوقف می کند.
۲- ۴۲- تفاوت کارآفرینی فردی و کارآفرینی سازمانی:
برخی صاحب نظران معتقدند که کارآفرینی سازمانی فرایندی است که از طریق محصولات، فرایندها و ایده های جدید در سازمان به اجرا گذاشته می شود و توسعه می یابد. از این رو، فرایند کارآفرینی سازمانی به کلی با فرایند کارآفرینی مستقل تفاوت دارد و تفاوت در وضعیت محیطی۱ آنها برای هریک، مزیت ها و معایبی را به وجود می اورد. یکی از تفاوت های مهم در این است که اقدامات کارآفرینی فردی ایجادی است، در حالی که کار کارآفرینی سازمانی اغلب مورد توجه بازیابی است. همچنین تفاوت دیگر میان کارآفرینی فردی و سازمانی در رقیبان شرکت است. در کارآفرینی فردی، رقیب بازار می باشد. کاری که کارآفرین مستقل انجام می دهد، برطرف کردن موانع موجود در بازار برای بقا و رقابت است. اما در مورد کارآفرینی سازمانی، فرهنگ شرکت، رقیب اولیه می باشد. تفاوت دیگر در این است که سازمان می تواند در زمان بحران مالی از منابع مالی شرکت های مادر استفاده نماید، ولی فرد کارآفرین یا باید از ثروت شخصی خود استفاده نماید یا از سایر منابع خارجی استفاده نماید که این امر خود با مشکلات فراوانی همراه است. فرای۲ نیز کارآفرینی سازمانی را فرایندی می داند که در آن تولیدات و فرایندها از طریق ایجاد فرهنگ کارآفرینی در درون یک سازمان در حال فعالیت، توسعه داده می شوند. همچنین وی معتقد است، فرایند کارآفرینی سازمانی در مقایسه با فرایند کارآفرینی فردی دارای نقاط مشترک و افتراق زیادی است. مثلاً، هر دو، بر نوآوری تاکید می کند؛ هدف هر دو، ایجاد محصولات و خدمات، با ارزش افزوده است و خطر پذیری هر دو زیاد است ولی در کارآفرینی فردی، بر روی سرمایه و وقت کارآفرین ریسک می شود، در حالی که در کارآفرینی سازمانی با اقدام به تولید محصولات جدید بر روی سرمایه شرکت ریسک می شود.[۵۵]
۲-۴۳- ضرورت کارآفرینی برای تحول سازمان های امروزی:
امروزه بسیاری از شرکت هابه لزوم کارآفرینی شرکتی پی بردند. در واقع این گونه تغییر گرایش در استرتژی، در پاسخ به سه نیازی است که بر شرکت ها تحمیل شده است:
۱- افزایش سریع رقبا جدید
۲ – ایجاد حس بی اعتمادی، نسبت به شیوه های سنتی در شرکت ها
۳- خروج بهترین نیروهای کار از شرکت ها و اقدام آنها به کارآفرینی مستقل
این عوامل در دنیای متحول امروزی، عامل اصلی در تغییر گرایش استراتژی شرکت ها بوده است.[۶۳] از سویی دیگر فرایندهای کارآفرینی مانند کارآفرینی عملی، کارآفرینی فناورانه و کارآفرینی خدماتی، به علت ویژگیهای ارزش آفرینی، سرمایه آفرینی، اشتغال آفرینی و سودآوری، نقش مهم و بنیادی، در فرآیدن رشد و توسعه اقتصادی ایفا می نمایند.
همچنین کارآفرینی را می توان یکی از موثرترین راهکارهای مواجه با معضل بیکاری دانست، چون کارآفرینی اشتغال زا، نوعی فرایند برای خلق فرصتهای شغلی جدید می باشد. بنابراین کارآفرینی از این طریق، نقش مهم و بسیار تأثیر گذاری بر فرایند رشد توسعه اقتصادی ایفا می نماید.[۶۰]
در عصر حاضر، نیاز به اینکه مدیران علاوه بر ایفای نقش یک معلم و تسهیل گر، نوآور و کارآفرین نیز باشند، به طور روز افزون در حال افزایش است ما کارآفرینی را به عنوان شکلی از مدیریت در نظر می گیریم. در کارآفرینی، وجود مدیران کنترل گرا کمتر به چشم می خورد و کمتر مورد نیاز هستند. رهبر هرچه بیشتر قادر باشد اعضای سازمان را به افرادی کارآفرین تبدیل کند، یادگیری و خلاقیت افزایش خواهد یافت. زیرا مالکیت و کارآفرینی از یادگیری و نوآوری حمایت می کند.[۵۵]
مدیریت کارآفرینی زمانی می تواند در یک محیط کاری به وجود آید که اکثریت کارکنان اعم از مدیر و کارمند، فلسفه کارآفرینی را پذیرفته و مصمم باشد که واحد کاری آنها به عنوان یک واحد کارآفرین هر روز بهتر از دیروز فعالیت کند. یک کارآفرین علاوه بر اینکه می تواند مدیر خلاق و نوآوری باشد، می تواند از روحیه مسئولیت پذیری بالایی نیز برخوردار باشد. به عبارت دیگر، یک کارآفرین در سلسله مراتب مدیریت، همواره رفتار بهره ور و مناسبی را نسبت به بالادست های خود خواهد داشت. اگر در یک سازمان، همه کارآفرینان بخواهند در رأس تشکیلات آن سازمان قرار گیرند، بی تردید، مدیریت سازمان با مشکل جدی رو به رو شده و دیگر نمی تواند کارآفرین باشد. مدیریت کارآفرینی وقتی محقق می شود که در یک سازمان فرد بتواند:
۱- برخورد مدیریت داشته باشد.
۲- مسئولیت پذیر باشد، با افراد و سازمان های بالادست، رفتارهای مناسبی داشته باشد و بتواند با خلاقیت و نوآوری و وظیفه شناسی۱، مأموریت های محوله را به خوبی انجام دهد.
۳- در سلسله مراتب تشکیلاتی، افراد و بخش های پایین دست خود را به خوبی رهبری کرده و اعتماد آنها را نسبت به خود جلب نماید.[۵۶]
با توجه به این که فرایندهای کارآفرینی شامل فرایند برنامه ریزی و سازماندهی نیز بوده و معمولاً منجر به تاسیس سازمان های جدید می شوند بنابراین فرایندهای کارآفرینی با فرایندهای مدیریتی ارتباط خیلی نزدیکی دارند و همین عامل باعث می شود که گاهی این دو به اشتباه یکی دانسته شوند از این رو یکی از رویکردهای مهم بررسی فرایندهای کارآفرینی سازمانی، رویکرد مدیریتی مبتنی بر علم مدیریت می باشد. بر این اساس رویکرد مدیریتی به کارآفرینی سازمانی، یکی از شاخه های درونی اصلی رشته یا علم کارآفرینی محسوب می گردد.[۶۰] مدیریت کارآفرین شامل فرایندهای برنامه ریزی کارآفرینانه، سازماندهی کارآفرینانه، فرماندهی کارآفرینانه و کنترل کار آفرینانه می باشد.
۱ context
۲ Fry
۱ Deontologe