مقایسه دیدگاه های نظری درباره عوامل مخرب در ازدواج
اگرچه هر یک از این چهار دیدگاهی که در صفحات قبل ذکر شد به ابعاد بالقوه مهم و متمایز ازدواج توجه می کنند، هیچ یک به تنهایی چارچوب مناسبی برای یک نظریه تحولی در زمینه ازدواج نمی باشند. نظریه تبادلات اجتماعی تمایز بین رضایت و ثبات زناشویی را تبیین می کند اما تحول ازدواج در گذشت زمان را نادیده می گیرد. نظریه رفتاری پیچیدگیها و معنای تعاملات زناشویی را مطرح می کند اما نمی تواند بین تعاملات زوجین و بافت بزرگتری که ازدواج در آن اتفاق می افتد، ارتباط برقرار کند.نظریه دلبستگی، ازدواج را با تاریخچه یا گذشته ای که هر یک از زوجین با خود به زندگی زناشویی می آورند، مرتبط می سازد، اما تحول ازدواج را وقتی زوجین در کنار هم زندگی می کنند، تبیین نمی کند و سرانجام نظریه بحران ازدواج را با شرایط بیرونی زوجین می پیوندد، اما درباره مکانیسمهای تغییر در ازدواج توضیحی ارائه نمی کند. بنابراین جهت درک کامل تحول و تغییر در ازدواج ضروری است که نقاط قوت این رویکردها در یک چارچوب نظری واحد ادغام شود. الگوی سازگاری- استرس- آسیب پذیری[۱] (کارنی و برادبری، ۱۹۹۵) حاصل ادغام چهار دیدگاه فوق در زمینه ازدواج می باشد.
رویدادهای استرسآور زندگی ، شامل مراحل گذار یا رویدادهایی است که بر روابط زوجین تاثیر گذاشته و تنش یا استرس ایجاد می کند.
آسیبپذیری نیز شامل توانمندیها و نقاط ضعفی است که هر یک از زوجین با خود به رابطه میآورد که میتوان به ویژگیهای شخصیتی، باورها و نگرشهای فرد درباره ازدواج و زمینه خانوادگی و اجتماعی وی اشاره کرد و فرایندهای سازگارانه عبارت است از اینکه چگونه یک زوج با تعارض مواجه میشوند، چگونه با هم ارتباط برقرار می کنند، چگونه از یکدیگر حمایت می کنند، چگونه درباره زندگی مشترکشان، همسرشان و رفتار همسرشان فکر می کنند (پارکر[۲]، ۲۰۰۱).
بطور خلاصه براساس الگوی آسیب پذیری- استرس- سازگاری، زوجین با فرایندهای سازگارانه موثر، زمانی که با تعداد کمی از رویدادهای استرس آور مواجه می شوند و آسیب پذیریهای پایدار کمی دارند، رضایت و ثبات زناشویی را تجربه خواهند کرد. اما زمانی که فرایندهای سازگارانه زوجین ناموثر باشد و با رویدادهای استرس آور زیادی مواجه گردند و آسیب پذیریهای زیادی هم داشته باشند، رضایت زناشویی کم و جدایی یا طلاق را تجربه خواهند کرد.و زوجینی که در حد میانی این دو وضعیت قرار دارند، رضایت زناشویی متوسطی را تجربه می کنند (استوری[۳] و برادبری، ۲۰۰۴).
بنابراین براساس این دیدگاه رابطه بین این ابعاد (آسیب پذیری- استرس- سازگاری) زمانی به خوبی درک خواهد شد که هر سه با هم مورد مطالعه قرار گیرند. برای مثال زوجین با ویژگیهای آسیب پذیر، توانمندی ضعیفی برای سازگاری با رویدادهای استرس آور دارند و رضایت زناشویی ضعیفی را تجربه خواهند کرد. نیرومندی این رابطه زناشویی، به ماهیت رویدادهای استرسآوری که زوجین تجربه می کنند، بستگی دارد. زوجینی که سطوح بالای آسیب پذیری شخصی دارند، در صورتیکه با رویدادهای استرس آور کمی مواجه شوند که ظرفیت سازگاری آنها را تضعیف نکند، زندگی زناشویی پایداری خواهند داشت. همچنین زوجینی که با رویدادهای استرس آور بسیاری مواجه می شوند، اگر آسیب پذیری کم و توانمندی بالایی جهت سازگاری با رویدادهای استرس آور داشته باشند، ثبات و رضایت زناشویی را تجربه خواهند کرد (گراهام و کلنی[۴]، ۲۰۰۶).
[۱] – Vulnerability- stress- adaptation
[۲]. Parker
[۳]. Story
[۴]. Graham & Kelani