شکل های سالم و ناسالم مذهب و معنویت
در طول قرن بیستم در میان صاحب نظران علم روانشناسی، نگرش های بسیار متفاوت و حتی متضادی وجود داشته است در مورد اینکه آیا مذهب و معنویت عوامل کمک کننده به سلامت روان محسوب میشوند و یا جزء عوامل آسیب زا برای سلامت روان هستند. در این میان، نظریه ی آلپورت در مورد مذهب درونی و بیرونی، به عنوان یک مفهوم سازی جامع و همه جانبه و در عین حال، فاقد پیش داوری و تعصب در این زمینه، بسیار مورد توجه نظریه پردازان و پژوهشگران حیطه ی روانشناسی مذهب و معنویت قرار گرفت. آلپورت دو نوع مذهب را معرفی کرد: مذهب درونی[۱] و مذهب بیرونی[۲]. یک فرد دارای مذهب درونی، با عقاید مذهبی خود، زندگی میکند و هدف و غایت شئون مختلف زندگی خود را با این عقاید، معنا میبخشد. در حالیکه افراد دارای مذهب بیرونی، نگاهی سودگرایانه و ابزاری به عقاید مذهبی دارند، به طوریکه از مذهب برای دست یابی به اهدافی همچون امنیت، پایگاه اجتماعی و به طورکلی اهداف غیرمذهبی و غیردینی، استفاده میکنند (زینبائوئر و پارگامنت، ۲۰۰۵).
نظریه ی آلپورت، امروزه مورد توافق عمومینظریه پردازان و پژوهشگران روانشناسی مذهب و معنویت، قرار گرفته است. براساس پژوهش های مختلف، مشخص شده است که مذهب بیرونی با ناراحتی های روانشناختی مختلف، میزان پایین توانایی های مقابله ای مؤثر، احتمال بالاتر تعصب، ناشکیبایی، و مسائل مربوط به رفتار اجتماعی همبستگی دارد. در مقابل، مذهب درونی، با سطح بالاتر خوب بودن ذهنی، میزان بالاتر توانایی های مقابله ای مؤثر و واقع بینانه و رفتار اجتماعی مناسب، رابطه دارد. به طور کلی تمام مولفه های اثربخشی که در مورد مذهب، ذکر میشود، مربوط به مذهب درونی است، که در نظام شناختی و اعتقادی افراد، نهادینه شده و بر ابعاد مختلف زندگی آن ها تأثیر گذار است (میلر و کلی[۳]، ۲۰۰۵).
در طول قرن بیستم، نگرش به معنویت، بیشتر مثبت بوده است و بسیاری از جنبه های مرضی که برای عقاید مذهبی در نظر گرفته میشد، به تجربیات معنوی، تعمیم داده نمیشد. حتی تا امروز هم این نگرش مثبت به معنویت همچنان وجود دارد. امروزه پژوهش های مختلفی ارتباط مذهب بیرونی با مسائل و ناراحتی های مختلف روانشناختی را مورد بررسی قرار داده اند ولی به ندرت میتوان پژوهش هایی را یافت که به ارتباط بعضی از عقاید یا نگرش های معنوی با مسائل و آسیب های سلامت روان، پرداخته باشند. با اینحال، نگاه کاملاً مثبت به تمام انواع و اشکال معنویت نیز نمیتواند منطقی باشد، زیرا در گذشته های نزدیک و دور، بعضی از پیامدهای نابهنجار با بعضی از رویکردهای معنوی که اساس مذهبی هم نداشته اند، همراه بوده است. نمونه ی بارز این موارد را در خودکشی های دسته جمعی بعضی از فرقه های معنوی میتوان مشاهده کرد (زینبائوئر و پارگامنت، ۲۰۰۵).
[۱]. Intrinsic religion
[۲]. Extrinsic religion
[۳]. Miller & Kelley