انواع نوآوری:
امروزه در اغلب جوامع، سازمانها و شرکت ها، از نوآوری و اهمیت آن بسیار سخن به میان آمده و اهمیت نوآوری در ماندگاری، کامیابی، موفقیت و ارتقاء سازمانها در دنیای پر از تغییرات و دگرگونی ها بیش از پیش به اثبات رسیده است. پس از اینکه یک فکر یا اندیشه بکر و نو، برخواسته از خلاقیت شخص تولید می شود، مرحله بعد و تکمیلی آن اجرا کردن و به عبارت دیگر به مرحله عمل رساندن آن می باشد، که این مرحله همان نوآوری است. نوآوری تبدیل فکر، اندیشه و ایده نو به عمل و حرفه و وارد کردن آن به بازار و صنعت می باشد و در واقع پیاده ساختن ایده ناشی از خلاقیت است که به صورت یک محصول یا خدمت تازه ارائه می گردد. نوآوری برخلاف تصور عموم مقوله ای گسترده و پیچیده است که در هر شرکت یا سازمانی باید تبدیل به یک فرهنگ سازمانی شود. برای رسیدن به چنین هدف و آرمانی در ابتدا بایست شناخت کاملی از مفهوم نوآوری وانواع آن بدست آورد. در شماره های قبل از نوآوری و تفاوت های آن با خلاقیت سخن به میان آمد و در این شماره به انواع نوآوری پرداخته می شود. شناخت انواع نوآوری می تواند کمک شایانی در به اجرا درآوردن هرچه بهتر، اصولی تری و کاراتر ایده بکرو تازه کند. صاحب نظران و اندیشمندان عرصه نوآوری چهار نوع نوآوری را مطرح نموده اند که عبارتند از نوآوری محصول، فرایند، بازاریابی و مدیریت.( O’Dwyer et al., 2009) در ادامه در مورد هر کدام از موارد فوق توضیحاتی مختصر ارائه می شود:
- نوآوری محصول:
این نوع نوآوری، به محصولات و یا خدمات جدید یا ارتقاء محصولات یا خدمات قبلی می انجامد. این نوع نوآوری پرکاربرد ترین و رایج ترین نوآوری می باشد که می تواند بسیار سودمند برای سازمان باشد. برای نمونه شرکت اینتل، سازنده تراشه های کامپیوترهای شخصی، در سالهای گذشته با رقبای خود که از نمونه های مشابه و تقلیدی تراشه هایش برای رقابت بر سر قیمت استفاده می کردند روبه رو شد، با نوآوری مدیر ارشد اجرایی این شرکت و با تدوین برنامه ای اقدام به تولید تراشه های نو کرده و رقبای خود را در گرد و غبار پشت سر خود محو کردند.
- نوآوری فرایند:
این نوع نوآوری به فرایندهای بهبود یافته در سازمان به عنوان مثال در بخش های عملیات، مدیریت منابع انسانی، امور مالی و … منتج می شود. این نوع نوآوری بر بهبود اثربخشی و کارایی تاکید می ورزد و با بهبود در فرایند و با ایجاد روش و فرایند جدید و نوین و یا تغییر در فرایند، سبب بهتر شدن جریان کار، ارتقا، بهبود محصول و خدمات و در نهایت پیشرفت سازمان می گردد.
- نوآوری در بازاریابی:
این نوع نوآوری به کارکردهای بازاریابی، تبلیغ، قیمت گذاری، توزیع و دیگر کارکردهای محصول به غیر از توسعه محصول ( مانند بسته بندی یا تبلیغات) مربوط می شود. استفاده از مفهوم نوآوری بازاریابی، سازمانها را قادر می سازد تا همگام با تغییرات فناوری، نیازهای مشتریان را که پیوسته با تغییرات سلایق و شرایط جامعه دستخوش تحول است، شناسایی کرده و انتظاراتشان را برآورده سازند.
- نوآوری در مدیریت:
این نوع نوآوری، روش مدیریت سازمان را بهبود می بخشد و با تغییر و ایجاد روش، سبک و ساختار مدیریتی نو در شیوه مدیریتی موجود در سازمان موجب تحول و نوآوری می شود. برای نمونه هنگامی که شرکت هیولت پاکارد متوجه شد که قدرت رقابت خود را در بازارهای جهانی از دست داده است با تجدید نظر و ایجاد ساختار سازمانی جدید، جایگاه خود را مجددا به دست آورد (Weizhen, 2009).
نوآوری سازمانی :
سازمانها برای بقاء خود در دنیای متلاطم و متغیر امروز به اندیشه های نو و نظرات جدید نیاز دارند. افزایش تهدیدها از یک سو و استفاده از فرصتها از سوی دیگر در محیط متشنج و غیرقابل پیش بینی، سازمانها را با جزر و مدهای شدید روبرو می سازند و آنها را به سوی تغییر و نوآوری به چالش می کشاند. نوآوری با واژه هایی مانند خلاقیت، اختراع و تغییر ارتباط مستقیم دارد اما با آنها هم معنی و مترادف نیست. خلاقیت (creation) پیدایی و تولید یک اندیشه و فکر نو است در حالیکه نوآوری(innovation) به معنای کاربردی ساختن آن افکار نو و تازه است. خلاقیت لازمه نوآوری است و تحقق نوآوری وابسته به خلاقیت است. اختراع(invention) به معنی ایده یا ساخت تکنولوژی جدید است و خلق محصول، خدمت یا فرایندی جدید در هر سازمان را نوآوری می نامند. اختراع بیشتر حالت اتفاقی دارد در حالی که نوآوری یک فرایند است. اختراعات بندرت به وجود می آید ولی هر اختراع معمولاًٌ به چندین نوآوری منجر می شود. تغییر سازما نی(organizational change) یعنی پذیرفتن یک عقیده یا نظر (ایده) یا رفتار جدید به وسیله یک سازمان، اما نوآوری سازمانی(organizational) (innovation) عبارت از پذیرفتن یک عقیده یا رفتاری که برای صنعت بازار یا محیط عمومی سازمان تازگی دارد. نوآوری سازمانی می تواند در بخش نیروی انسانی، مطالعات رفتاری و روانشناختی کارکنان و شناخت ارزشها و توانایی های آنان یا در بخش فنی و تکنولوژی، تجهیزات، مدرنیزه و فنون جدید و یا در بخش ساختار که شامل مجموعه قواعد، روشها، هنجارها و ضوابط می باشد، روی دهد. پرداختن مدیران به نوآوری، چه به صورت مستقیم یعنی پیاده کردن ایده های نو در زمینه های اداری، فنی و تخصصی توسط خود آنان و چه به صورت غیرمستقیم یعنی استقبال و حمایت از نوآوریها در سازمان، فضایی به وجود می آورد که در آن روحیه انجام کارهای یکنواخت و تکراری رفته رفته به رفتاری نوآورانه در سطح سازمان تبدیل می گردد. از این رو می توان گفت مدیریت خواهان نوآوری و فضای رفتاری نوآورانه، لازم و ملزوم یکدیگرند(نژاد ایرانی، ۱۳۸۱: ۹). برخی از اقداماتی که لازم است از سوی مدیران در این راستا صورت پذیرد عبارت است از :
اعتقاد و باور به نوآوری در سطوح عالی سازمان
- ایجاد فضا و زمینه مناسب برای فعالیتهای خودجوش
- حمایت و تشویق کسانی که از خود نظر و ایده های خلاق بروز می دهند.
- ایجاد هسته های پژوهشی و نوآوری در سازمان
- رساندن نوآوریها به مرحله اجرا
- اهمیت دادن به پیشنهادها حتی اگر مفید نباشد.
- سهیم کردن نوآوران در نتایج حاصل از آن
- قرار دادن افراد محافظه کار و سنتی با افراد نوجو و برقراری تبادل اطلاعات و نظرات بین آنها
کانو (kono) معتقد است که عوامل موثر در نوآوری چهار دسته اند :
- بکارگیری و جذب نیروهای خلاق و نوآور در سازمان
- تامین امکانات مناسب تحقیقاتی و مالی برای فعالیتهای نوآورانه
- آزادی عمل کافی در انجام فعالیتها و تلاشهای خلاق
- استفاده از نتایج بدست آمده از فعالیتهای خلاقه و دادن پاداش مناسب به افراد خلاق(رابینز ۱۳۸۰: ۴۰۱).
سازمانها برای ایجاد نوآوری به قهرمانان خلاق نیاز دارند. قهرمانان خلاق اغلب دو گونه اند. قهرمان فنی کسی است که یک نظر یا عقیده تازه می دهد و خود را وقف به ثمر رسانیدن آن می کند.این شخص تکنولوژی را بسیار خوب درک می کند، اما قهرمان مدیریت کسی است که در سازمان مراحل به ثمر رسانیدن یک نظر یا عقیده جدید را سرپرستی می کند و آن را تایید و تقویت می نماید.
به اعتقاد بارون (Barron) افراد خلاقی که می توانند تفکرات خود را به نوآوری تبدیل کنند از مشخصات زیر برخوردارند :
- فصاحت در بیان مفاهیم
- توانایی تولید سریع ایده های فراوان
- توانایی شاخص شدن در میان دیگران و کمی با بقیه متفاوت بودن
- علاقه به مواجهه با مسایل و مشکلات
- پشتکار در تعقیب مشکلات تا هر جا که پیش روند
- تامل در تصمیم گیری و عدم اظهارنظر سریع
- اشتیاق به صرف زمان در تحلیل و کشف اطلاعات
«آمابیل» نوآوری سازمانی را پیاده کردن و اجرای موفقیت آمیز ایده های خلاق در سازمان تعریف می کند. نویسندگان و محققان سازمان و مدیریت باتوجه به مکاتب فکری، دیدگاه نظری و بینشی که دارند اهمیت و اولویت متفاوتی نسبت به این دو مفهوم قائلند (Amabill, 1998) مثلاً روانشناسان به خلاقیت که بیشتر یک مفهوم فردی است اهمیت بیشتری می دهند و آن را عام و شامل نوآوری نیز می دانند و برعکس، جامعه شناسان و محققان صنعتی برای «نوآوری» که بیشتر یک مفهوم گروهی و اجتماعی است، اهمیت بیشتری قائل شده و آن را عام و خلاقیت را یکی از مراحل نوآوری تلقی می نمایند. برای مثال، یکی از نویسندگان اشاره می کند که خلاقیت به ایجاد ایده های جدید توجه دارد در صورتی که نوآوری به کاربرد آن می پردازد. پس خلاقیت نقطه آغاز هر نوآوری است و نوآوری تلاش برای تبدیل ایده خلاق به محصولات یا فرایندهایی است که نهایتاً موجب بهبود خدمات به مشتری، کاهش هزینه و یا ایجاد درآمدهای جدید برای یک سازمان می انجامد، وی نتیجه می گیرد که:
بهره برداری + اختراع + تصور یا مفهوم = نوآوری
«تصور» به ایده ای اشاره دارد که ممکن است باتوجه به یک چارچوب مرجع (مثلا فرد، قسمت، سازمان یا مجموعه دانش موجود) جدید باشد «اختراع» به هر نوع ایده جدیدی که به واقعیت تبدیل شده اشاره دارد و واژه «بهره برداری» حداکثر استفاده از یک اختراع را نشان می دهد و بنابراین «تصور»، «اختراع» و «بهره برداری» همه از اجزای نوآوری هستند(دفت، ۱۳۸۶: ۵۳۳).
[۱] Amabill