کیفیت زندگی انسان امروزی ابعاد گسترده ای پیدا کرده و در آینده نه چندان دور پیچیده تر و گسترده تر نیز خواهد شد، همچنان که روند گذشته تا حال مؤید این مطلب است. این پیچیدگی و گستردگی خود نتیجه افزایش آگاهی بشر به عوامل پیدا و پنهان است که زندگی وی را دستخوش تغییر کرده است. ابعاد کیفیت زندگی بشر امروز را شاید بتوان به طور کلی به شرح زیر بیان کرد: سرعت(استفاده هر چه بهتر از زمان، تنوع و انعطاف، پاسخ به نیازهای عملکردی، گذران اوقات زندگی، کار، فراغت، کسب آگاهی و…)، امنیت، ایمنی و سلامت(صدیقی،۱۳۸۶: ۴۱).
علیرغم تلاش جدی بسیاری از متخصصین، بحثها در ارتباط با ابعاد QOL بر قوت خود باقی است. به طور عمومی اساس تئوریکی اندکی برای ابعاد کیفیت زندگی وجود دارد(رخشنده رو و غفاری،۱۳۸۶). اگر چه بر ابعاد جسمانی، روانشناختی و اجتماعی توافق عمومی وجود دارد بعضی محققان ابعاد بیشتری را شناسایی کردهاند(رحیمی،۱۳۸۲). فینشتاین(۱۹۸۷) هشدار دارد که عقیده کیفیت زندگی یک نوع چتری شده است که تعداد زیادی شاخصهای مختلف را به رغم آنکه استفاده کننده می خواهد تمرکز کند، مورد بحث قرار می دهد(هولزمن،۱۹۹۵: ۵۴).
کیفیت زندگی عمومی دارای چهار بخش است. اولین بخش: مهارتهای رفتاری است(فرد در حیطه سلامت خود و استفاده مناسب از زمان و رفتارهای اجتماعی تا چه اندازه خوب عمل می کند) که از طریق استانداردهای اجتماعی مورد قضاوت قرار می گیرند.
دومین بخش: کیفیت محیطی است که از طریق معیارهای شخصی از قبیل آب و هوا و کیفیت مسکن مورد قضاوت قرار می گیرد. بخش سوم: کیفیت زندگی درک شده است که کاملاً ذهنی بوده و منعکس کننده ارزیابی خود فرد از سلامتی، خانواده، مسکن، محیط اطراف، استفاده از اوقات بیکاری، دوستان و سایر حیطه های زندگی می باشد. بخش چهارم: سلامت روانشناختی است که جنبه کلی از سلامت روان را در بر میگیرد و شامل مفاهیمی چون افسردگی، وضعیت عواطف مثبت و رضایت کلی از زندگی است.
تعاریف تک بعدی برای کیفیت زندگی اکثراً شامل آن تعاریفی می شود که مفهوم سلامتی را به عنوان مترادف با مفهوم کیفیت زندگی بیان نموده اند. به طور مثال میکالوس از آثار گویات و همکارانش یاد میکند که در آن مفهوم کیفیت زندگی را تک بعدی مورد سنجش قرار داده اند، آنها کیفیت زندگی را بر روی یک پیوستار به عنوان یک بعد بیان نموده اند. مرگ و میر در ابتدای خط و با ۰/۰ و سلامتی کامل با ۰/۱ نمایش داده شده است. در جایی دیگر کیفیت زندگی منحصراً بر حسب رضایت تعریف شده است. ریجسکی و میکالوس، هم سنجش تک بعدی کیفیت زندگی را به کار برده اند و هم چند بعدی. به طور مثال بر حسب رضایت از زندگی به طور کلی، یا اینکه رضایت را با حوزه های خاص از زندگی به طور جداگانه مورد توجه قرار داده اند. یکی از عام ترین سنجشها بوسیله آندروس و وایت نی انجام شد که شامل یک سوال به تنهایی می باشد: به طور کلی چه احساسی از زندگی تان دارید؟ و به صورت طیف لیکرت از رضایت کامل تا نارضایتی از کیفیت زندگی مورد سنجش قرار میگیرد (Galloway,2005:136).
کامینز (۲۰۰۲) کیفیت زندگی را سازه ای می داند که دارای دو محور عینی و ذهنی است، هر محور برآیند هفت حوزه رفاه مادی، سلامتی، مولد بودن، صمیمیت، ایمنی ، اجتماع نگری، و رفاه هیجانی است. حوزه های عینی شاخص های مرتبط با فرهنگ رفاه عینی را شامل می شود و حوزه های ذهنی در برگیرنده وجه رضایت مندی از شاخص های عینی بر حسب اهمیتی است که فرد برای آنها قائل است. (به نقل از نائینیان،۱۳۸۸: ۱۲۰)
بر این اساس است که تحقیقات گذشته عمدتاً در تعاریف خود در مورد کیفیت زندگی، دچار دوگانگی در مورد عینی یا ذهنی بودن شده اند. رویکرد عینی (لی، ۱۹۷۴؛ موریس، ۱۹۷۹؛ ویلیامز، ۱۹۷۹، ۱۹۸۵، به نقل از لی، ۲۰۰۶) کیفیت زندگی را به عنوان مواردی آشکار و مرتبط با استانداردهای زندگی می داند. این موارد می تواند سلامت جسمی، شرایط شخصی (از جمله ثروت و شرایط زندگی)، ارتباطات اجتماعی، اقدامات شغلی و یا دیگر عوامل اجتماعی و اقتصادی باشد. در مقابل، رویکرد ذهنی (کمپبل، ۱۹۸۰؛ هدی و ورینگ، ۱۹۸۸؛ اسکالاک، ۱۹۹۰، ۱۹۹۴، ۱۹۹۶؛ نوردنفلت، ۱۹۹۳، به نقل از لی، ۲۰۰۶) کیفیت زندگی را مترادف شادی یا رضایت فرد در نظر میگیرد. این منظر بر عوامل شناختی در ارزیابی کیفیت زندگی تأکید می کرد. در نوسان بین دو رویکرد عینی و ذهنی، یک دیدگاه کل نگر (فلس و پری، ۱۹۹۵، ۱۹۹۶؛ رنویک و براوان، ۱۹۹۶) به وجود آمد. این دیدگاه کیفیت زندگی را یک پدیده چندبعدی می بیند و هر دو مولفه عینی و ذهنی را درنظر می گیرد. (رحیمی،۱۳۸۷: ۷۶)
در زمینه اولین بعد کیفیت زندگی، یعنی «سلامت جسمی»، شواهد نشان میدهد که وضعیت سلامتی فرد به طور وسیعی تحت تأثیر محرک های اجتماعی است (هاوس و همکاران، ۱۹۹۴؛ به نقل از ویکرما و همکاران، ۲۰۰۱). زیست شناسان نشان داده اند که شرایط محیطی استرسزا تأثیر مستقیمی بر سلامتی از طریق تولید مفرط کورتیزول و متعاقب آن بیماری فشار خون، ایجاد اختلال در سیستم ایمنی بدن، اختلالات تنفسی و سرماخوردگیهای مزمن می شود (گروه انتشارات سلامت دانشکده پزشکی هاروارد، ۱۹۹۸، هربرت و همکاران، ۱۹۹۴، به نقل از ویکرما و همکاران، ۲۰۰۱؛ سانیک، ۱۹۹۹؛ دلونگیس، فولکمن، و لازاروس، ۱۹۹۸، کوهن، تیرل، و اسمیت، ۱۹۹۱، به نقل از سانیک، ۱۹۹۹).
در مورد بعد دیگر کیفیت زندگی، یعنی «ارتباطات اجتماعی»، لونبچ (۲۰۰۴) نشان می دهد که اهداف و انتظارات مادران، رفتارهای اجتماعی فرزندان را پیش بینی می کند. همچنین، ارتباطات والد- فرزندی، پیش بینی کننده قوی ارتباطات و حساسیت های اجتماعی فرزندان است. شواهدی نیز در تأکید تأثیر تجارب اولینه زندگی ر رشد اجتماعی بعدی وجود دراد (موس، ۱۹۸۳؛ راتر، ۱۹۸۰؛ به نقل از تیلور، ۱۹۹۸).
محققان آثاری را بررسی کردند تا مفهوم کیفیت زندگی را بر حسب نگرش های تعریفی نسبت به آن اصطلاح تشخیص دهند، در حالیکه بعضی دیگر یک مجموعه مدلهایی از مفهوم کیفیت زندگی تعریف نمودند که در آن نگرشها درمیان یک چارچوب نظری یا مفهومی با هم ترکیب می شوند. تلاشهایی در جهت تثبیت رویکردهای تعریفی کیفیت زندگی از مدلهای متفاوت وجود داشته اند که سه مورد از آنها در جدول ذیل نشان داده می شود: ۱- میبرگ ۲- هاس ۳-کارشناسان سازمان بهداشت جهانی
جدول:۲-۲ رویکردهای تعریف از دیدگاه میبرگ، هاس و کارشناسان سازمان بهداشت جهانی
می برگ (۱۹۹۳) | هاس (a1999) | گروه سازمان بهداشت جهانی | |
۱ | احساس رضایت از زندگی به طور کلی | ارزیابی از کیفیت کنونی زندگی فرد | از لحاظ ذهنی یعنی با درک فردی انجام می شود |
۲ | ظرفیت ذهنی برای ارزیابی زندگی فردی رضایت و یا چیزهایی دیگر | چند بعدی | چند بعدی |
۳ | یک بیان قابل قبول از سلامت احساسی، اجتماعی، ذهنی و یا جسمی که بوسیله افراد مورد مراجعه تعیین می شود | ارزش ثابت و متغیر | شامل ادراک فردی از ابعاد مثبت و منفی |
۴ | یک ارزیابی عینی بوسیله دیگران که شرایط زندگی فردی مناسب است یا تهدید آمیز | ترکیبی از شاخص های عینی و ذهنی | |
۵ | بیشتر پایایی بوسیله شاخص های ذهنی که بوسیله افراد قادر به خود ارزیابی مورد سنجش قرار می گیرد |
Haas (1999)a, p. 733, Meeberg (1993), p. 33 and The WHOQOL Group (1995), p. 1405.
فرانس ۱۹۹۶ با بررسی مقالات و مطالعات انجام شده در ارتباط با کیفیت زندگی، به لحاظ مفهومی کاربرد این اصطلاح را را در شش حوزه ۱- زندگی عادی ۲- مطلوبیت اجتماعی ۳- شادکامی ۴-رضایت از زندگی ۵- دستیابی به اهداف شخصی و ۶- استعدادهای ذاتی شناسایی و دسته بندی میکند که در جدول (۲-۳) ، این حوزه ها به عناصر موثر مربوط به هرکدام آورده شده است. (غفاری و امیدی، ۱۳۸۸: ۸)
جدول : ۲-۳- حوزه های مختلف بکارگیری مفهوم کیفیت زندگی از دیدگاه فرانس
مفهوم حوزه کاربرد | عناصر موثر در مفهوم سازی |
زندگی عادی | توان تأمین نیازهای اساسی و حفظ سلامتی/ تمرکز بر توانایی های کارکردی |
مطلوبیت اجتماعی | توانایی فرد به منظور ایجاد یک زندگی مفید اجتماعی/ ایفای نقش موثر در جامعه / برخورداری از موقعیت مناسب شغلی |
شادکامی | تعامل میان احساس هیجان و افسردگی / متأثر از عوامل درونی و بیرونی / موقتی و کوتاه مدت |
رضایت از زندگی | ارزیابی مثبت فرد از کیفیت زندگی خود / معطوف به توانایی های شخص / رضایتمندی در زمینه های مختلفی چون عشق، ازدواج، روابط دوستانه، اوقات فراغت، شغل و… |
دستیابی به اهداف شخصی | توان فرد در دستیابی به اهداف / رضایت شخصی ، خود باوری و رضایتمندی در هنگام مقایسه خود با دیگران/ حداقل شکاف میان موقعیت واقعی و انتظارات فرد |
استعدادهای ذاتی | توانایی ها و استعدادهای فیزیکی و ذهنی بالفعل و بالقوه فرد (به طور فطری) |
طبق نظر شالوک، ابعاد کیفیت زندگی به مجموعه ای از عوامل ارجاع دارد که احساس بهزیستی شخصی را به وجود می آورند (شالوک، ۲۰۰۴: ۲۰۵).
به اعتقاد برخی از محققان تعداد ابعاد مورد بررسی کیفیت زندگی خیلی مهم نیست، بلکه آنچه اهمیت حیاتی دارد توجه به این مطلب است که هر مدل پیشنهادی برای سنجش کیفیت زندگی، باید بتواند نیاز به داشتن یک چارچوب چند بعدی را تشخیص دهد و به این که چه چیزهایی برای مردم در تعیین کیفیت زندگی شان مهم است توجه کند و شاخص های اساسی هر بعد را در کنار سایر ابعاد در کل نماینده مفهوم کاملی از کیفیت زندگی بداند. علی رغم اختلافات نظری فراوان، تحلیل اخیری که توسط شالوک (۲۰۰۴) صورت گرفته، حاکی از آن است که توافق قابل توجهی در خصوص هشت بعد مرکزی در سنجش کیفیت زندگی میان محققان وجود دارد. او این نتیجه را با توجه به تحلیل ۱۶ مطالعه چاپ شده درباره کیفیت زندگی به دست آورده است. در مطالعات مورد بررسی شالوک، ابعاد هشتگانه مذکور از طریق ۱۲۵ شاخص مورد سنجش قرار گرفته اند. این ابعاد به ترتیب عبارتند از:
- روابط بین شخصی ۲٫ پذیرش و ادخال اجتماعی ۳٫ رشد فردی
- احساس بهزیستی فیزیکی ۵٫ حق تعیین سرنوشت خود ۶٫ احساس بهزیستی مادی
- احساس بهزیستی احساسی و ۸٫ حقوق.
در کنار ابعاد کیفیت زندگی، شاخص های اصلی سنجش این مفهوم باید به عنوان رفتارها، ادراکات یا شرایط مختص به هر بعدی در نظر گرفته شوند تا نشان دهنده احساس بهزیستی فرد در هر بعد خاص و در نهایت مجموع ابعاد باشند.
جدول ۲-۴- شاخص های کیفیت: تحلیل محتوای ابعاد مورد نظر محققان در سنجش کیفیت زندگی
بعد | تعداد شاخص |
روابط بین شخصی | ۱۵ |
پذیرش و ادخال اجتماعی | ۱۴ |
رشد فردی | ۱۳ |
احساس بهزیستی فیزیکی | ۱۳ |
حق تعیین سرنوشت خود | ۱۲ |
احساس بهزیستی مادی | ۱۲ |
احساس بهزیستی هیجانی | ۸ |
حقوق | ۶ |
محیط زیست (مسکن/اقامت/شرایط زندگی) | ۶ |
خانواده | ۵ |
تفریح و اوقت فراغت | ۵ |
امنیت/ ایمنی | ۴ |
رضایت | ۳ |
شأن و احترام | ۲ |
معنویت | ۲ |
محله و همسایگی | ۲ |
خدمات و حمایت ها | ۱ |
میزان ابراز وجود | ۱ |
مسئولیت پذیری مدنی | ۱ |
منبع: (شالوک، ۲۰۰۴)
به اعتقاد شالوک، شاخص های تشکیل دهنده هر بعد باید دارای ویژگی های زیر باشند:
- به لحاظ کارکردی با بعد مربوط مرتبط باشند.
- آنچه را که مورد نظر است، مورد سنجش قرار دهند (دارای روایی باشند).
- از ثبات نسبی در بین محققان و تحقیقات مختلف برخوردار باشند (پایایی داشته باشند).
- تغییرات را به خوبی مورد سنجش قرار دهند (از حساسیت پذیری زیادی برخوردار باشند).
- تغییرات را تنها در حوزه مربوط به هر بعد خاص بسنجند (تخصصی باشند).
- به لحاظ زمانی، هزینه ای و توان محقق قابل اجرا باشند (قابل استطاعت باشند).
- از طریق طولی قابل ارزیابی باشند.
- به لحاظ فرهنگی حساس و دقیق باشند (شالوک، ۲۰۰۴: ۲۰۷).
از سال ۱۹۸۵ تا ۲۰۰۴ میلادی، بیش از ۲۰۹۰۰ مقاله که اصطلاح کیفیت زندگی را در عنوان خود داشته اند، در عرصه بین المللی به چاپ رسیده اند. در تحلیلی که شالوک و وردوگو (۲۰۰۲) بر اساس مطالعه ۹۷۴۹ چکیده مقاله، ۲۴۵۵ مقاله و ۸۹۷ مطالعه عمیق مقاله با بهره گرفتن از دقیق ترین معیارها (با توجه به مبنای تجربی و استفاده از ارجاع نویسندگان به یک یا چند بعد خاص کیفیت زندگی) انجام دادند، سه مورد از معمولترین شاخص ها در هر یک از ابعاد هشتگانه تشکیل دهنده مفهوم کیفیت زندگی مشخص شدند. این شاخصها در جدول ۲ به همراه بعد مربوطهشان فهرست شده اند.
جدول۲- ۵- شاخص ها و توصیف کننده های اصلی هر یک از ابعاد هشتگانه کیفیت زندگی
ابعاد هشتگانه کیفیت زندگی | شاخص و توصیف کننده |
احساس بهزیستی هیجانی
Emotional Well-being
|
۱)ارضا (رضایت، خلق ها، لذت)
۲)مفاهیم مربوط به خود (هویت، خودارزشمندی، عزت نفس)
۳)فقدان استرس (پیش بینی پذیری، کنترل) |
روابط بین شخصی
Interpersonal Relations |
۱)کنش های متقابل (شبکه های اجتماعی، تماس های اجتماعی)
۲)ارتباطات (خانواده، دوستان، همسالان)
۳)حمایت ها (احساسی، فیزیکی، مالی، بازخورد) |
احساس بهزیستی مادی
Material Well-being |
۱)پایگاه مالی (درآمد، سود)
۲)وضعیت اشتغال (وضعیت کار، محیط کاری)
۳)مسکن (نوع اقامت، مالکیت) |
رشد فردی
Personal Development |
۱)آموزش (دستاوردها، پایگاه تحصیلی)
۲)شایستگی فردی (شناختی، اجتماعی، عملی)
۳)عملکرد (موفقیت، دستاورد، کارآمدی) |
احساس بهزیستی فیزیکی
Physical well-being |
۱)سلامت (کارکردی، نشانه های بیماری، تناسب اندام، تغذیه)
۲)فعالیتهای جسمی زندگی روزانه (مهارت های مراقبت از خود، تحرک)
۳)فراغت (تفریح، سرگرمی ها) |
حق تعیین سرنوشت خود
Self-determination |
۱)استقلال/ کنترل شخصی (عدم وابستگی)
۲)اهداف و ارزش های شخصی (آرزوها، انتظارات)
۳)انتخاب ها (فرصت ها، گزینه ها، ترجیحات) |
پذیرش و ادخال اجتماعی
Social Inclusion |
۱)مشارکت و ادغام در اجتماع
۲)نقش های اجتماعی (کمک کننده، داوطلب)
۳)حمایت های اجتماعی (شبکه های حمایت، خدمات) |
حقوق
Rights |
۱)حقوق بشر (احترام، شأن، برابری)
۲)حقوق قانونی (شهروندی، برخورداری، فرایندی) |
منبع: (شالوک، ۲۰۰۴: ۲۰۶)
آنگونه که از فحوای کلام محققین این حوزه برمی آید عمدتاً بر دو بعد اصلی در کنار سایر ابعاد برای کیفیت زندگی تأکید می شود این دو بعد عبارتند از بعد روانی و بعد اجتماعی:
– بعد روانی کیفیت زندگی
به نظر روان شناسان اولین عامل تعیین کننده در مطالعه کیفیت زندگی، بررسی نگرش فرد نسبت به زندگی است. در این زمینه، سطح سنجش در مقیاس خرد قرار دارد و بر حسب طبقه بندیهای متداول در شمول شاخص های ذهنی طبقه بندی می شود. بسیاری از نظریه پردازان بر میزان احساس بهزیستی فرد در زندگیش به عنوان عامل تعیین کننده در نگرش فرد به زندگی تأکید کردهاند. در حقیقت، از جمله عواملی که برای مدت زیادی از جانب روان شناسان به عنوان مشخصات تعریف کننده احساس بهزیستی یا خوشبختی ارائه شده اند، می توان به معیارهایی نظیر دوست داشتن دیگران، لذت بردی از زندگی، یا شناخت خود اشاره کرد. اما تعریف جدیدی که داینر (۲۰۰۴: ۳۴) برای احساس بهزیستی، ارائه می دهد، متضمن این است که افراد خودشان از زندگی خود ارزیابی مثبتی داشته باشند. این تعریف ذهنی از احساس بهزیستی به اعتقاد وی، تعریفی مردم محور است؛ زیرا از خود فرد خواسته می شود که زندگیش را ارزیابی کند و شخیص دهد که آیا در زندگیش احساس خوشبختی می کند یا خیر. چنین تعریفی از یک زندگی خوب همان «احساس بهزیستی ذهنی» نامیده می شود که در محاورات دانشگاهی آن را به احساس شادکامی تعبیر می کنند. محققان زیادی در توصیف این احساس به ارزیابی مردم از زندگی خودشان توجه می کنند، ارزیابیای که هم عاطفی است و هم شناختی. مسألهای که در ارتقای احساس بهزیستی نقش بسیار مهمی دارد، نیازها و میزان برآورده شدن آنها در نزد افراد است. در این زمینه، اولین کوشش ها از جانب مازلو از منظری جامعه شناختی نسبت به مقوله نیازها صورت گرفت. مازلو نیازهای انسان را به چند دسته نیازهای فیزیولوژیکی و جسمی، نیاز به امنیت، نیاز به روابط اجتماعی و محبت، نیاز به تأیید و احترام و نیاز به خویشتن یابی طبقه بندی کرد و معتقد است تا نیازهای انسان در هر مرحله برآورده نشود، نیازهای بعدی مطرح نخواهند شد. بر اساس رهیافت های روان شناختی تا زمانی که نیازهای انسان، به طور کامل برآورده نشوند احساس بهزیستی انسان تأمین نخواهد شد. برای مثال، زیلر (۱۹۷۴) در بررسی خود احساس بهزیستی را مستقیماً با نیاز به احترام به خود در ارتباط می داند و معتقد است احساس بهزیستی تا حد زیادی با ارزیابی فرد نسبت به برآورده شدن این نیاز تأمین می شود. در مورد نظریه نیازها در ادامه به صورت مفصلتری بحث خواهد شد.
عامل دیگر تعیین کننده احساس بهزیستی، به زندگی خانوادگی فرد بر می گردد. کونو و ارلی (۱۹۹۹) در مطالعه خود به این نتیجه رسیدند که احساس بهزیستی و شادکامی با ارزیابی فرد نسبت به همسر و زندگی زناشویی اش همبستگی بالایی دارد. همچنین، در مطالعه گلن و ویور (۱۹۷۹) مشخص شد که ازدواج موفقیت آمیز میزان احساس بهزیستی و شادکامی فرد را تا حد زیادی افزایش می دهد (گلن و ویور، ۱۹۷۹، به نقل از شوسلر و فیشر، ۱۹۸۵).
علاوه بر این در بعد روانی، احساس بهزیستی و خوشبختی با عوامل دیگری مانند میزان رشد فردی ارتباط دارد. رشد فردی معمولاً به لحاظ شناختی، اجتماعی و عملی مورد توجه محققان قرار میگیرد. همچنین، عملکرد فرد و میزان موفقیت وی در رسیدن به اهداف تعیین شده در کنار میزان کارآمدی، از عوامل تعیین کننده این متغیر هستند (شالوک، ۲۰۰۴: ۲۰۶).
به اعتقاد لئونارد (۱۹۹۳)، وجود یا عدم فشارهای روانی و به ویژه فشارهای روانی در زندگی شهری، تأثیر به سزایی در تعیین احساس بهزیستی فرد دارد. زندگی شهری معمولاً مملو از فشارهای روانی مزمنی است که افراد به واسطه زندگی در شهر و قرار گرفتن در مناسبات شهری گریزی از تجربه آنها ندارند. مراقبت و توجه مداوم به بچه های کوچک در خارج از خانه، رانندگی در ترافیک سنگین روزانه، احساس سنگینی و فشار کار و کمبود وقت، مثال هایی از این نوع استرس ها، در زندگی روزانه انسان های شهرنشینِ کلان شهرها هستند. این استرس ها خود را در طیف وسیعی از احساسات ناخوشایند، مانند احساس نگرانی، دلهره، اضطراب، ناکامی، بی قراری، خشم، آزرده دلی و… نشان می دهد که گاهی اوقات با علائم جسمانی خاصی نیز همراه می شود؛ مانند کشیدگی عضلات، اختلالات غذایی (اشتهای زیاد یا بی اشتهایی)، اختلالات خواب (کم خوابی، پرخوابی، بی خوابی)، خستگی و ضعف مفرط… . برای جلوگیری از صدمات مخرب این استرس ها، معمولاً تحرک بدنی و ورزش توصیه می شود (لئونارد، ۱۹۹۳: ۶۹).
در کنار احساس بهزیستی، برخی محققان از احساس رضایت از زندگی در اجتماع نیز به عنوان عاملی موثر در بالا بردن کیفیت زندگی سخن گفته اند (داینر، ۲۰۰۰). همچنین این عامل از جمله شاخصهای ذهنی در تعیین کیفیت زندگی است. تحقیقات قبلی به این مطلب اشاره کرده اند که نارضایتی از زندگی در اجتماع حتی تمایل به جابه جایی به اجتماعی دیگر را موجب می شود (زوچز، ۱۹۸۱؛ به نقل از فیلکینز و همکاران، ۲۰۰۰: ۱۹۴). در بررسی مدل های رضایت از زندگی، متغیرهای مختلفی به عنوان عوامل تأثیرگذار بر رضایت از زندگی در اجتماع ذکر گردیده اند. برای مثال، کاساردا و جانویتز (۱۹۷۴) یک مدل نظام مند تدوین کردند تا با بهره گرفتن از شاخص های طول مدت اقامت، موقعیت اجتماعی و چرخه زندگی شخص، میزان پیوستگی به اجتماع را پیش بینی کنند. در این مدل، اجتماع یک نظام پیچیده شبکه های رفاقت و خویشاوندی و پیوندهای رسمی و غیر رسمی دیده می شود که ریشه در زندگی خانوادگی و فرایندهای اجتماعی شدن دارد و در نهایت میزان رضایت فرد از زندگی در اجتماع را مشخص می کند. علاوه بر مدل فوق، گودی (۱۹۹۰) سامسون (۱۹۸۸) و استینر و همکاران (۱۹۹۰) نیز مدل هایی را برای ارزیابی رضایت از زندگی در اجتماع تدوین و ارائه کرده اند (فیلکینز و همکاران، ۲۰۰۰: ۱۹۶). با وجود این، هیچ یک از مدل های فوق نتوانسته اند جنبه های متفاوتی از زندگی اجتماعی، مانند رضایت از خدمات شهرداری را در نظر بگیرند و با یکدیگر ادغام کنند. در راستای چنین هدفی، نظریه «میدان اجتماع محلی» نظریه مناسبی است؛ زیرا در این نظریه، اجتماع محلی به عنوان ساختاری تعاملی تعریف می شود که از طریق آن شهروندان احتیاجات و علایق خود را برآورده می سازند (ویلکینسون، ۱۹۹۱: ۳۰۴). بنابراین، تمام جنبه های اجتماع، مثل فعالیت های شهرداری، فرصت های خرید (حراجی ها)، فرصت های شغلی و تعاملات اجتماعی، میبایست با هم در نظر گرفته شوند تا مشخص شود چگونه ترکیبی از عوامل مختلف، رضایت شهروندان از زندگی را متأثر می سازد. معمولاً در بررسی سطح رضایت از زندگی، محققان از پاسخهای مردم به ارزیابی خدمات شهرداری استفاده می کنند. با این وجود، در مطالعات گذشته این ارزیابیها غالباً واریانس بسیار کمی از سطوح رضایت از اجتماع را تبیین کرده اند. برای مثال، مطالعهای که کمپبل، کانورس و راجرز (۱۹۷۶) در سطحی ملی در کشور آمریکا به انجام رسانیدند، مشخص کرد که نه ویژگی اجتماع مانند مدارس، آب و هوا، خیابان ها و جاده ها، پارک ها و زمین های بازی و حفاظت پلیس، تنها ۱۹ درصد واریانس رضایت از زندگی در اجتماع را تبیین می کند (در فیلکینز و همکاران، ۲۰۰۰: ۱۹۵).
بعد روانی کیفیت زندگی در مقیاسی خرد و با توجه به دو مقوله احساس بهزیستی و احساس رضایت مورد توجه روان شناسان و روان شناسان اجتماعی بوده است. اما کیفیت زندگی از بعدی اجتماعی هم برخوردار است که بررسی آن تخصص و همکاری جامعه شناسان را می طلبد. در بخش بعدی یعنی بعد اجتماعی کیفیت زندگی عناصر اجتماعی تشکیل دهنده کیفیت زندگی مورد بررسی قرار می گیرند.
[۱] . Michalos
[۲] . Guyatt
[۳] . Rejeski
[۴] . Andrews
[۵] . Withney
.material well being
. health
[۸]. productivity
[۹]. intimacy
[۱۰]. safty
[۱۱]. community
[۱۲]. emotional wellbeing
[۱۳] – Morris
[۱۴] – Williams
[۱۵] – Wickrama
[۱۶] – Harvard Medical School Health Publications Group
[۱۷] – Herbert
[۱۸] – Sunick
[۱۹] – Delongis,Folkman & Lazarus
[۲۰] – Cohen,Tyrrell & Smith
[۲۱] – Levenbach
[۲۲] – Moos
[۲۳] – Rutter
[۲۴] – Taylor
[۲۵] – Miberg
[۲۶] – Hass
[۲۷] – WHO
[۲۸]- Ferrans
[۲۹] – Subjective Well-Being(SWB)
[۳۰] -Community Field Theory