پیکربندی شبکه توزیع : تعداد، محل و نحوه توزیع تامین کننده گان، تسهیلات محصول، مراکز توزیع، انبار ها اسکله ها و مشتریان.
راهبرد توزیع : شامل مساله کنترل عملیات است(متمرکز، غیرمتمرکز، ویا مشترک). شکل تحویل (ارسال مستقیم، ارسال به نقطه خاص،…) نحوه حمل( وسیله نقلیه موتوری، محموله ای، بسته ای، راه آهن، حمل با چند وسیله، راه دریائی و راه هوائی) راهبرد بارگیری مجدد(کششی، یورشی و یا ترکیبی)، کنترل حمل و نقل (موسسه حمل خصوصی، موسسه مشترک، موسسه قراردادی و …).
اطلاعات : ادغام و دیگر فرایندهای زنجیره تامین برای به اشتراک گذاری اطلاعات ارزشمند، شامل علائم تقاضا، پیش بینی، فهرست اموال ، حمل و هماهنگی های بالقوه دیگر.
جریان مالی: تعیین ضوابط پرداخت و روش های تبادل مالی میان موجودی های زنجیره تامین.
اجرای زنجیره تامین شامل مدیریت و هماهنگی حرکت مواد، اطلاعات و پول در زنجیره تامین است که این جریان دو سویه است(ویگی پدیا،۲۰۰۸).
۲-۲-۵ فعالیت ها و عملکردها(نقش ها):
مدیریت زنجیره تامین نگرشی چند جانبه به برای مدیریت حرکت مواد به سمت یک سازمان، پردازش داخلی مواد و ایجاد کالای نهائی و حمل کالاهای نهائی از سازمان به سمت مشتری نهائی است، در سازمان هائی که کوشش می کنند تا بر روی شایستگی حیاتی خود تمرکز نمایند و بیش از پیش منعطف باشند، سعی بر کاهش مالکیت بر منابع و کانال های توزیع مواد اولیه دیده می شود. این نقش ها به طور فزاینده ای به سازمان های دیگر که می توانند این فعالیت ها را بهتر و کاراتر و ارزانتر به انجام رسانند برونسپاری می شود. نتیجه این کار افزایش تعداد سازمان هایی است که در ارضاء تقاضای مشتری نقش دراند تا زمانی که کنترل مدیریت بر عملیات روزمره تدارکات کاهش یابد.
کنترل کمتر و شرکاء زنجیره تامین بیشتر مفهوم مدیریت زنجیره تامین را شکل می دهد. هدف از مدیریت زنجیره تامین افزایش اطمینان و هماهنگی در بین شرکاء زنجیره تامین است تا به این گونه پدیداری و سرعت گردش موجودی ها بیشتر شود.
در واقع هدف از مدیریت زنجیره تامین بهبود اعتماد و همکاری در بین شرکاء در زنجیره تامین است تا بدین گونه قابلیت تحت نظر داشتن موجودی ها و سرعت تبادل آنها افزایش یابد.
رقابت سنگین در بازار جهانی امروز، معرفی کالاها با چرخه عمر کوتاه و کوتاه تر و انتظارات بیشتر و بالاتر مشتریان بنگاه های تجاری را مجبور به تمرکز و توجه به زنجیره تامین شان کرده است.
این مساله در کنار رشد روزافزون تکنولوژی ارتباطات و صنعت حمل و نقل( مانند ارتباطات بی سیم، اینترنت و توزیع شبانه روزی کالا) باعث ایجاد انگیزه در رشد و توسعه زنجیره تامین و فنون مدیریت آن شده است. در نتیجه برای کاهش هزینه ها و افزایش سطح کیفی خدمات، استراتژی مناسب زنجیره تامین برای عمل در سطوح مختلف آن به کار گرفته می شود.
فعالیت های زنجیره تامین را می توان تحت عناوین راهبردی، تاکتیکی و عملیاتی گروه بندی نمود:
راهبردی: بهینه سازی راهبردی شبکه زنجیره تامین شامل تعداد، مکان، اندازه انبارها، مراکز و تسهیلات توزیع شراکت راهبردی با تامین کنندگان، توزیع کنندگان و مشتریان،
ایجاد کانال های ارتباطی برای اطلاعات حیاتی و
بهبود عملیات مثل جابجائی محموله ها، تحویل مستقیم و آماد شخص ثالث
هماهنگی طراحی محصول، به گونه ای که محصول فعلی و جدید می توانند به صورت بهینه در زنجیره تامین ادغام می شوند.
مدیریت محموله، زیر ساخت فناوری اطلاعات، برای حمایت از عملیات زنجیره تامین
تصمیمات مربوط به زمان و محل خرید و ساخت کالا
تنظیم استراتژی کلی سازمان با استراتژی تامین
تاکتیکی :
تصمیمات مربوط به قراردادهای منبع یابی و سایر موارد خرید
تصمیمات تولید، شامل قرارداد، محل، برنامه تولید و تعیین فرایند برنامه ریزی
تصمیمات موجودی، شامل تعداد، محل و کیفیت موجودی ها
راهبرد حمل و نقل، شامل تناوب، مسیر و قرارداد
محک زدن عملیات در مقایسه با رقبا و پیاده سازی بهترین تجربیات در سازمان.
پرداختن به مراحل مهم
عملیاتی:
برنامه ریزی روزانه تولید و توزیع، شامل تمامی گره ها در زنجیره
برنامه ریزی لحظه ای تولید برای هر قسمت تولید در زنجیره تامین
پیش بینی و برنامه ریزی تقاضا، هماهنگی تقاضای همه مشتریان و به اشتراک گذاری آن با تمامی تامین کنندگان
برنامه ریزی منابع، شامل موجودی فعلی و پیش بینی تقاضا باهماهنگی تمامی تامین کنندگان
عملیات رو به داخل، شامل حمل کالا از تامین کنندگان و دریافت موجودی
عملیات تولید، شامل مصرف مواد و جریان کالای تمام شده
عملیات رو به خارج، شامل تمام فعالیت های سفارش دهی و ارسال برای مشتری
انجام سفارش، محاسبه کلیه محدودیت ها در زنجیره تامین شامل تمام تامین کنندگان، تسهیلات تولید، مراکز توزیع و دیگر مشتریان(ویگی پدیا،۲۰۰۸).
در قرن ۲۱، تغییراتی در محیط کسب وکار به وقوع پیوست که در توسعه شبکه زنجیره تامین اثرگذار بود:
اول، به عنوان نتیجه جهانی سازی و افزایش شرکت های چند ملیتی، سرمایه گذاری مشترک، اتحاد استراتژیک و شراکت تجاری، یکسری عوامل موفقیت مهم پیدا شدند که دنباله روی مفاهیم پیشین یعنی JIT، تولید ناب، تولید پابک بودند.
دوم، تغییرات مبتنی بر فناوری، به طور خاص سقوط عمده هزینه های ارتباطی، عامل بزرگی در کاهش هزینه های معاملاتی بود که منجر به تغییر همکاری در بین شرکاء شبکه زنجیره تامین شد(گاوس،۲۰۰۸).
بسیاری از محققان این نوع از شبکه تامین را تحت عناوین بنگاه توسعه یافته، موسسه مجازی، شبکه تولید جهانی، و نسل بعدی سیستم های تولید سازماندهی کردند. بطور کلی، چنین ساختاری را می توان تحت عنوان گروهی از سازمانه های نیمه وابسته با قابلیت های خاص، که در بازار متغیر برای دستیابی به گروهی از اهداف تجاری مورد شراکت دی یک یا چند بازار فعالیت می کنند.تعریف نمود(اکرمنس،۲۰۰۱).
توسعه مدیریت زنجیره تامین
۶حرکت عمده در مطالعات زنجیره تامین مشاهده شده است که شامل :ابداع، یکپارچکی، جهانی سازی فاز های تخصصی سازی وscm2.0 می باشد(مواحد،۲۰۰۸).
۱ ) دوره ابداع
اصطلاح مدیریت زنجیره تامین نخستین بار توسط یک مشاور صنعت آمریکا در اوایل دهه ۱۹۸۰ مطرح شد. با این وجود مقوله زنجیره تامین در فرایند مدیریت مدت ها قبل از اویل قرن ۲۰ به ویژه همزمان با راه اندازی خط تولید از اهمیت زیادی برخودار بود. ویژگی های این دوره از فرایند مدیریت زن جیره تامین عبارتند از: نیاز به اعمال تغییرات گسترده، مدیریت مجدد،کاهش تعداد کارکنان بر اساس برنامه های کاهش هزینه و توجه بیشتر به اصول مدیریت ژاپنی.
۲) دوره ادغام
نطقه عطف این بخش از تحقیقات انجام شده در مورد فرایند مدیریت زنجیره تامین، تولید سامانه تبادل داده های الکترونیکی در دهه ۱۹۶۰ و توسعه آ ن در دهه ۱۹۹۰ با معرفی سامانه برنامه ریزی منابع سازمان بود. این دوره با توسعه سامانه های مشترک مبتنی بر اینترنت در قرن ۲۰ نیز ادامه پیدا کرد. ویژگی های مهم این دوره از تکامل زنجیره تامین عبارتند از: افزایش ارزش افزوده و کاهش هزینه ها از طریق اجرای فرایند ادغام.
۳ دوره جهانی سازی
ویژگی اصلی سومین بخش توسعه فرایند مدیریت زنجیره تامین یعنی بخش جهانی سازی، توجه به سامانه جهانی روابط عرضه کنندگان و توسعه فرامرزی و فراقاره ای زنجیره تامین است. اگرچه استفاده از منابع جهانی در زنجیره تامین سازمان ها به چند دهه قبل باز می گردد(برای مثال صنعت نفت) اما شروع آن اواخر دهه ۱۹۸۰ انجام شد که تعداد قابل توجهی از سازمان ها به ادغام منابع جهانی با تجارت اصلی خود پرداختند. ویژگی این دوران، جهانی سازی فرایند مدیریت زنجیره تامین در سازمان ها با هدف افزایش مزایای رقابتی، ایجاد ارزش افزوده بیشتر و کاهش هزینه ها با یافتن منابع جهانی می باشد.
۴) دوره تخصصی سازی- مرحله اول – واگذاری فرایند تولید و توزیع
در دهه ۱۹۹۰ شرکت ها بر قابلیت های اصلی خود متمرکز شدند و ازمدل تخصصی سازی استفاده کردند.شرکت ها فرایند ادغام عمودی را متوقف ساخته و فعالیت های فرعی خود را به سایر شرکت ها واگذار کردند. این امر با توسعه زنجیره تامین و تقسیم بندی فرایند مدیریت در بخش های تخصصی مختلف زنجیره تامین، شرایط مدیریت را تغییر داد. در این تغییر هم چنین دیدگاه هر یک از سازمان های مربوطه مجدداً مورد توجه قرار گرفت. این مدیران مالک سازمان ها به مالک علائم تجاری محصولات تبدیل شدند که به ایجاد قابلیت رویت پذیری زیاد د رابطه با بخش اصلی فرایند عرضه خود نیاز داشتند. آنها موظف بودند که کل زنجیره تامین خود را از بالا کنترل کنند نه از داخل.تولید کنندگان قراردادی نیز موظف بودند که فهرست مواد را با بهره گرفتن از طرح های مختلف شماره قطعات ارائه شده توسط مدیران مالک سازمان ها مدیریت نمایند و از درخواست های متشری در رابطه با رویت کالاهای در حال ساخت و کالاهای کنترل شده توسط فروشنده پشتیبانی کنند. مدل تخصصی سازی، شبکه هیا تولید و عرضه ای را ایجاد می کند که از چند زنجیره تامین مختص محصولات، عرضه کنندگان و مشتریانی تشکیل شده اند که با یکدیگر در فرایند طراحی، تولید، توزیع،بازاریابی، فروش و خدمت رسانی در رابطه با یک محصول همکاری می کنند. مجموعه افراد شرکت کننده بر اساس وضعیت بازار، منطقه یا خط مشی، دچار تغییر شده و موجب افزایش تعداد محیط های داد و ستدی گردیده که هریک دارای خصوصیات و نیازمندی های منحصر به فردی هستند.
۵) دوره تخصصی سازی- مرحله دوم- مدیریت زنجیره تامین به عنوان یک خدمت
اجرای فرایند تخصصی سازی در زنجیره تامین در دهه ۱۹۸۰ هم زمان با پیدایش پایگاه های واسط حمل و نقل، مدیریت انبار کالا و مشاغل مستقل از سرمایه آغاز شد و فراتر از مقوله حمل و نقل و کنترل به مواردی مانند برنامه ریزی تامین، همکاری و مدیریت نحوه عملکرد و اجرا نیز گسترش پیدا کرد.
در هر زمان، عوامل موثر در بازار می توانستند خواستار ایجاد تغییر در رابطه با عرضه کنندگان، مسئولین تهیه و توزیع، مکان، مشتری و تعداد افراد متخصص حاضر در شبکه های زنجیره تامین باشند. این قابلیت تغییر، اثرات قابل توجهی بر زیرساخت زنجیره تامین گذاشته است؛ از لایه های اصلی برقراری ومدیریت روابط الکترونیکی بین شرکای تجاری گرفته تا نیاز مندی های پیچیده تری مانند پیکربندی فرایند و جریان کاری که برای مدیریت شبکه لازم هستند.
تخصصی سازی زنجیره تامین این امکان را فراهم می کند تا شرکت ها قابلیت های خود را به همان نحوی بهبود بخشند که واگذاری فرایند تولید و عرضه بهبود بخشیده است. این فرایند موجب می شود که آن ها بر قابلیت های اصلی خود متمرکز شده و مجموعه هایی از بهتررین افراد را ایجاد نمایند تا به زنجیره ارزش ها کمک کرده و میزان بازده و کارایی را افرایش دهند. امکان کسب و استفاده سریع از این تخصص مربوط به زنجیره تامین، بدون نیاز به ایجاد یک قابلیت پیچیده ومنحصر به فرد در خود مجموعه، دلیل اصلی افزایش محبوبیت فرایند تخصصی سازی زنجیره تامین است(ویکی پدیا،۲۰۰۸).
مدیریت فناوری واگذار شده در رابطه با زنجیره تامین در دهه ۱۹۹۰ مطرح و در زمینه حمل و نقل و همکاری به صورت گسترده به کار برده شده است. این مورد طی سال های ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۳ از مدل ارائه دهنده خدمات رایانه ای به مدل آماده تحویل ارتقا پیدا کرد و طی سال های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۶ به مدل نرم افزار به عنوان یک خدمت که ما اکنون از آن استفاده می کنیم توسعه پیدا نمود.
۶) مدیریت زنجیره تامین
مفهوم SCM2.0 که از فرایند جهانی سازی و تخصصی سازی نشات گرفته به توصیف تغییرات زنجیره تامین و تکامل فرایند ها، روش ها و ابزار مدیریت زنجیره تامین در دوره جدید می پردازد.
Web 2.0 شیوه ای در زمینه استفاده از شبکه گسترده جهانی بوده که هدف آن افزایش میزان خلاقیت، به اشتراک گذاری اطلاعات و همکاری کاربران است. ویژگی اصلی آن کمک به بررسی حجم گسترده ای از داده برای یافتن اطلاعات و همکاری کاربران است. این یعنی مفهوم گذرگاه و SCM2.0 از این مفهوم در زنجیره تامین استفاده می کند. این مسیری به سوی نتایج SCM است. ترکیبی از فرایند ها، روش ها، ابزار و نحوه عرضه به منظور هدایت سریع شرکت ها به سمت نتایج مورد نظرشان. زیرا عواملی مانند اثرات رقابت جهانی، در نظر گرفته شدن قیمت به عنوان مبنای رقابت، قیمت تصاعدی نفت، عمر کوتاه مدت محصولات، تخصصی سازی گسترده، واگذاری کار به دیگر شرکت های داخلی یا خارجی و کمبود مهارت موجب افزایش سرعت و پیچیدگی زنجیره تامین می شوند.
ادغام فرایند تجاری زنجیره تامین
یک مدیریت زنجیره تامین نیازمند تغییر از مدیریت عملکرد فردی افراد به ادغام عملکرد ها در فرایند های اصلی زنجیره تامین می باشد. در اینجا یک مثال را مطرح می کنیم: بخش خرید، سفارشات خود ار به صورت نیازمندی هایی مطرح می کند. بخش بازاریابی به در خواست مشتری پاسخ داده، با چند عرضه کننده و خرده فروش در ارتباط بوده و تلاش می کند تا این درخواست را اجرا کند. تنها با ادغام فرایند می توان از اطلاعات به اشتراک گذاشته شده بین اعضای زنجیره تامین استفاده نمود(ویکی پدیا،۲۰۰۸).
ادغام فرایند تجاری زنجیره تامین عبارت است از: همکاری خریدار و عرضه کننده، تولید مشترک محصول و اطلاعات و سامانه های مشترک. ایجاد یک زنجیره تامین یکپارچه به تبادل مداوم اطلاعات نیاز داشته که این نیز به نوبه خود به تولید بهترین محصول کمک می کند. با این وجود مدیران بسیاری از شرکت ها به این نتیجه رسیده اند که بهینه سازی تولید یک محصول بدون استفاده از روش فرایند در رابطه با تجارت امکان پذیر نیست فرایند های اصلی زنجیره تامین که توسط لامبرت مطرح شده اند عبارتند از:
مدیریت روابط مشتری
مدیریت خدمات مشتری
مدیریت تقاضا
انجام سفارشات
مدیریت جریان تولید
مدیریت روابط عرضه کننندگان
تولید و تجاری سازی محصول
مدیریت درآمد
می توان تعدادی دیگر از فرایند ای تجاری زنجیره تامین را نیز به موارد مطرح شده توسط لامبرت اضافه نمود، برای مثال:
مدیریت خدمات مشتری
آماده سازی
تولید و تجاری سازی محصول
مدیریت و پشتیبانی از جریان تولید
عرضه کالا
واگذاری و مشارکت
سنجش نحوه عملکرد(لامبرت و همگاران،۲۰۰۴).
فرایند مدیریت خدمات مشتری
فرایند مدیریت روابط مشتری با ارتباط موجود بین سازمان و مشتری آن سر و کار دارد. بخش خدمات مشتری منبعی از اطلاعات مربوط به مشتری را ارائه داده و بر اساس فرایند تولید و عرضه شرکت اطلاعاتی را در مورد تاریخ های احتمالی و دسترسی به محصولات در اختیار قرار می دهد. سازمان های موفق در مورد روابط مشتری از تمهیدات زیر استفاده می کنند:
تعیین اهدافی که سازمان و مشتری بر سر آن به توافق رسیده اند
ایجاد و حفظ رابطه دوستانه با مشتری
ایجاد احساس مثبت در سازمان و مشتری(ویگی پدیا،۲۰۰۸).
فرایند آماده سازی
عرضه کنندگان با بهره گرفتن از طرح های راهبردی از مدیریت تولید و توسعه محصولات جدید پشتیبانی می کنند. در شرکت هایی که فعالیت به صورت بین الملی انجام می شود یافتن منابع نیز باید بر اساس مبنای جهانی صورت گیرد. نتیجه مطلوب، یک رابطه برد- برد بوده که در آن هر دو طرف سود برده و مدت زمان طراحی و تولید محصول کاهش پیدا می کند. به علاوه عمل خرید نیز باعث بوجود آمدن سامانه های ارتباطی سریعی مانند سامانه تبادل الکترونیکی داده ها و ارتباط اینترنتی برای تبادل هرچه سریع تر نیازمندی ها می شود. اقدامات مربوط به دریافت محصول و مواد از عرضه کنندگان خارجی نیازمند برنامه ریزی درمورد منابع، یافتن منابع عرضه، مذاکره، ارائه سفارش، انتقال کالا به داخل شرکت، ذخیره سازی، مدیریت و تضمین کیفیت می باشد. بسیاری از این اقدامات به هماهنگ سازی با عرضه کننده در رابطه با برنامه ریزی، تداوم عرضه، داد و سیتد تامینی و تحقیق در مورد منابع یا برنامه های جدید نیاز دارند(ویکی پدیا،۲۰۰۸).
تولید و تجاری سازی محصول
در اینجا مشتری و عرضه کننده باید در فرایند تولید محصول با یکدیگر همراه شوند تا مدت زمان داد و ستد کاهش پیدا کند. از آنجائیکه عمر مفید محصولات رو به کاهش بوده محصولات مناسب باید در مدت زمان کوتاه تری عرضه شوند تا قابلیت رقابت خود را حفظ کنند. مدیران فرایند تولید و تجاری سازی محصول باید اقدامات زیر را انجام دهند:
- توجه به فرایند مدیریت روابط مشتری به منظور مشخص کردن نیازمندی های مطرح شده توسط مشتری
- انتخاب مواد و عرضه کننده توام با فرایند آماده سازی
- توسعه فناوری تولید در جریان تولید به منظور ایجاد و ادغام بهترین زنجیره تامین برای مجموعه بازار و محصول
فرایند مدیریت جریان تولید
فرایند تولید بر اساس پیش بینی های انجام شده به تولید و آماده سازی محصولات می پردازد. فرایند تولید برای پاسخگویی به تغییرات بازار باید انعطاف پذیر باشد و فرایند سفارشی سازی گسترده نیز در آن اجرا می شوند. هم چنین تغییر در فرایند جریان تولید موجب کاهش مدت زمان مورد نیاز شده و این برای مشتری به معنای پاسخگویی بهتر و نتیجه بخش بودن تقاضا است. اقدامات مربوط به برنامه ریزی، زمان بندی و پشتیبانی از فرایند تولید عبارتند از: ذخیره سازی در حین تولید، رسیدگی، حمل و نقل، زمان بندی اجزا، تهیه فهرست موجودی در محل تولید و حداکثر انعطاف پذیری ممکن در رابطه با سازماندهی تاخیرهای مربوط به فرلیند تولید و عرضه.(لامبرت و همگاران،۲۰۰۴).
عرضه کالا
این مقوله به ارائه خدمت یا محصول تکمیل شده به مشتری می پردازد. در این فرایند، مشتری مقصد نهایی کانال بازاریابی بوده و به دسترسی به محصول یا خدمت بخشی از فرایند بازاریابی است. به علاوه در فرایند عرضه کالا، زمان و مکان خدمات مشتری به بخش جدایی ناپذیر فرایند بازاریابی تبدیل شده و در نتیجه یک کانال بازاریابی را با مشتری مرتبط می سازد( برای مثال تولید کننده، عمده فروش و خرده فروش را به مشتری مرتبط می کند).
واگذاری/ مشارکت
این فرایند فقط شامل واگذاری مرحله آماده سازی مواد و اجزا نبوده بلکه در برگیرنده خدماتی بوده که در گذشته به صورت داخلی ارائه می شدند. استدال موجود در این روش به این صورت بوده، که شرکت بیش از پیش در زنجیره ارزش ها بر عملکرد های متمرکز می شود که مزیت خاصی داشته و سایر امور را واگذار می کند. چنین اقدامی در مراحل تهیه و توزیع دیده می شود که در آن ها حمل و نقل، ذخیره سازی و کنترل انباربیش از پیش به افراد متخصص یا شرکاء واگذار می شود. به علاوه مدیریت و کنترل این مجموعه از شرکاء و عرضه کنندگان به ترکیبی از مشارکت مرکزی و محلی نیاز دارد.
بنابراین تصمیمات راهبردی باید به صورت مرکزی و با نظارت و کنترل عملکردی عرضه کنند گان و ارتباط روزه مره با شرکاء انجام شود که به بهترین نحو ممکن به صورت محلی مدیریت می شود.
سنجش نحوه عملکرد
کارشناسان دریافتند که بین ادغام مشتری و تامین کننده، و سهم بازار و میزان سود رابطه محکمی وجود دارد. استفاده از توانایی های تامین کننده و تاکید بر دورنمای بلندمدت زنجیره تامین در روابط مشتری می تواند به نحوه عملکرد شرکت مربوط باشد. در حالی که اهمیت مهارت های مدیریتی در رابطه با ایجاد و حفظ مزایای رقابتی رو به افزایش بوده. اقدامات مدیریتی نیز از اهمیت بیشتری برخودار شده اند. زیرا تفاوت بین اقدامات سود آور و غیر سود آور بسیار ضعیف شده است. آقای کناریی (۱۹۹۸)این طور عنوان کرده که شرکت هایی که به سنجش جامع نحوه عملکرد می پردازند میزان بازده کل را افزایش می دهند. برطبق نظر کارشناسان، اطلاعات داخلی جمع آوری و برررسی شده توسط شکرت عبارتنداز :
- هزینه
- خدمات مشتری
- بررسی میزان بازده
- بررسی میزان دارایی
- کیفیت
سنجش خارجی عملکرد بر اساس برداشت مشتری و معیار “بهترین روش” ، انجام شده و عبارت است از:
- بررسی برداشت مشتری
- معیار بهترین روش
مولفه های فرایند مدیریت زنجیره تامین عبارتند از:
- استانداردسازی
- تعویق
- سفارشی سازی(ویکی پدیا،۲۰۰۸).
۲-۲-۴تئوری های مدیریت زنجیره تامین
در حال حاضر در زمینه مدیریت زنجیره تامین، توصیف این فرایند و محدوده آن، تئوری های محدودی وجود دارد. مولفین معدودی مانندلاواسسانی،کیتچن و هالت با بهره گرفتن از تئوری های سازمانی تلاش کرده اند تا اصول نظری را در مورد بخش های مختلف زنجیره تامین ارائه دهند. این تئوری ها عبارتند از :
دیدگاه مبتنی بر منبع
دید گاه تحلیل هزینه داد و ستد
دیدگاه مبتنی بر دانش
تئوری گزینه راهبردی
تئوری سازمانی
ئئوری سامانه
دور نمای شبکه
اجزای فرایند ادغام مدیریت زنجیره تامین
اجزای مدیریتی SCM
اجزای SCM، سومین بخش چارچوب استوار فرایند انتشار هستند. میزان ادغام و مدیریت یک فرایند تجاری به تعداد و سطح (از پایین به بالا) اجزای افزوده شده به فرایند بستگی دارد (هولیهان،۱۹۸۵). بنابراین افزودن تعداد بیشتری از اجزای مدیریت یا افزایش سطح هریک از این اجزا می تواند موجب افزایش میزان ادغام فرایند تجاری شود. تحقیقات انجام شده در زمینه مدیریت فرایند تجاری، روابط خریدار و عرضه کننده و SCM اجزای متعددی را معرفی می کنند که توجه به آنها در زمان مدیریت روابط عرضه، ضروری است اجزای زیر را مطرح کرده اند(لامبرت و کوپر،۲۰۰۴):
برنامه ریزی و کنترل
ساختار کار
سازختار سازمان
ساختار امکانات مربوط به گردش محصول
ساختار مخاطره و پاداش
فرهنگ و نگرش
با این وجود بررسی دقیق تر اسناد موجود موجب می شود که به ساختار جامع تری از آنچه که باید به عنوان اجزای اصلی زنجیره تامین در نظر گرفته شوند که زیر مجموعه های فرایند های تجاری شناخته شده زنجیره تامین هستند؛ پی ببریم. یعنی نوع ارتباط اجزا که به عرضه کننده و مشتری مربوط است. باور و کلس این طور عنوان می کنند که تاکید بر همکاری، نمایان گر گروهی بوده که به بالاترین میزان از موفقیت منجر می شود. یک شریک در جه یک، نهادی بوده که تمایل دارد در مالیکت کالاهای موجود مشارکت کرده یا دیگر ابعاد مخاطره مالی را بپذیرد. درنتیجه در برگیرنده اجزای درجه یک می باشد(باور و همگاران،۱۹۹۶).
شریک درجه ۲(متخصص) نهادی بوده که تمایل دارد با ارائه خدمات لازم به شریک درجه یک د روابط مشارکت کند. درنتیجه در برگیرنده اجزای درجه دو بوده که از شرکای اصلی حمایت می کند. شریک و اجزای درجه سه که از شرکای درجه یک حمایت کرده و زیر مجموعه اجزای درجه دو هستند، نیز شاید گنجانده شوند. چارچوب اجزای زنجیره تامین موجب نمی شود که بتوان در مورد اجزای درجه یک یا دو زنجیره تامین نتیجه گیری نمود(همان).
بدین معنا که کدامیک از اجزای زنجیره تامین را باید درجه یک و کدام را باید درجه دو تلقی کرد، سازماندهی این اجزا چگونه باید انجام شود تا ساختار زنجیره تامین جامع تری داشته باشند و بررسی زنجیره تامین به عنوان یک مجموعه ادغام شده است(ویگی پدیا،۲۰۰۸).
آقای بازوتوپولوس برای مشخص کردن اجزای زنجیره تامین به بررسی متون مربوطه پرداخت. او بر اساس این تحقیق، اجزای زنجیره تامین زیر را معرفی نمود:
- مدیریت روابط مشتری: در برگیرنده اجزای درجه یک فرایند مدیریت روابط مشتری و اجزای درجه دو مانند سنجش با بهره گرفتن از معیار و انجام شفارشات می باشد.
- تولید و تجاری سازی محصول: در برگیرنده اجزای درجه یک مدیریت داده های محصول و اجزای درجه دو مانند سهام بازار، رضایت مندی مشتری، حاشیه سود و سود سهامداران می باشد.
- آماده سازی و پشتیبانی از تولید و عرضه: در برگیرنده اجزای درجه یک برنامه ریزی منابع سازمان و اجزای درجه دو مانند انبار و مواد، برنامه ریزی در مورد فرایند تولید، مدیریت کارکنانو تعویق (مدیریت سفارش) می باشد.
- سنجش عملکرد: دربرگیرنده اجزای درجه یک فرایند سنجش عملکرد های مدیریتی بوده که به ساختار امکانات مربوط به جریان اطلاعات در سازمان، مرتبط است. اجزای درجه دو در برگیرنده ۴ نوع سنجش مانند سنجش سیاست، تصیمیم، مدیریت و تغییرات. با توجه به این اجزای درجه دو می توان مواردی مانند تحلیل هزینه کل،تحلیل میزان سود آوری مشتری (CPA) و مدیریت دارائی های ثابت را نیز در نظر گرفت.
- واگذاری: در برگیرنده اجزای درجه یک روش های مدیریت و اهداف راهبردی برای نوآوری های خاص در بخش های اصلی فناوری اطلاعات، عملکرد ها، قابلیت های تولید و مدیریت (اجزای درجه دو) می باشد.
۲-۲-۶زنجیره تامین معکوس
مدیریت معکوس شامل فرایند برنامه ریزی، اجرا و کنترل جریانات داخلی موثر و ذخیره سازی کالاهای فرعی و اطلاعات مربوطه است. این فرایند، عکس جهت زنجیره تامین بوده و هدف آن بازیافت ارزش ها و یا سازماندهی مناسب است. به مدیریت معکوس، خدمات بازار گرمی مشتری’ نیر گفته می شود. به عبارت دیگر هرگاه مبلغی از بودجه التزام مدیریت خدمات یا مدیریت معکوس شرکت برداشت شود این اقدام، عمل مدیریت معکوس تلقی می شود(ویکی پدیا،۲۰۰۸).