تعهد زمانی اتفاق میافتد که افراد تلاش در زمینه اهداف و ارزشهای سازمان را گسترش میدهند. پرسشنامه تعهد سازمانی (OCQ) که بوسیله پورتر و همکارانش بوجود آمده یک عملیاتی سازی اولیه در خصوص این تعریف است. این رویکرد و اشکال آن بوسیله افراد زیر مورد استفاده قرار گرفته است (انگل، پری ۱۹۸۱: بارتل[۱]، ۱۹۷۹: پیتمن، استیرز ۱۹۸۴ شرمن، ۱۹۸۱).
علاوه بر طبقه بندی فوق الذکر به بعضی از تعاریف بصورت گذارا اشاره میشود. سالانسیک (۱۹۹۷) تعهد را عبارت از پیوند دادن فرد به عوامل و اقدامات فردی وی میداند (مشبکی، ۱۳۷۸، ص ۱۳).
استرون تعهد سازمانی را عبارت از نگرشهای مثبت یا منفی افراد نسبت به کل سازمان (نه شغل) میداند که در آن مشغول به کارند. در تعهد سازمانی شخص نسبت به سازمان احساس وفاداری قوی دارد و از طریق آن سازمان خود را مورد شناسایی قرار میدهد (استرون، ۱۳۷۷، ص ۷۳).
شهید مطهری درباره تعهد چنین میگوید: تعهد به معنی پای بند به اصول و فلسفه یا قرار دادهایی است که انسان به آنها معتقد است و پایدار به آنها میباشد. فرد متعهد کسی است که به عهد و پیمان خود وفادار باشد و اهدافی را که به خاطر آنها و برای حفظ پیمان بسته است صیانت کند (سنجری، ۱۳۷۵، ص ۲۵).
به نظر لوتانز (۱۹۹۲) وشاو، تعهد سازمان به عنوان یک نگرش اغلب این گونه تعریف شده است:
- تمایل قوی به ماندن در سازمان.
- تمایل به اعمال تلاش فوق العاده برای سازمان.
- اعتقاد قوی به پذیرش ارزشها و اهداف (مقیمی، ۱۳۷۷، ص ۳۹۲).
پورتر میگوید: « در تعهد سازمانی عبارت از تعیین هویت یک فرد با سازمانی خاص و میزان درگیری و مشارکت و همکاری او با سازمان متبوعش (خاکی ۱۳۷۵ص۲۱).
ساروقی (۱۳۷۵ص۵۳) میگوید: معمولی ترین شیوه برخورد با تعهد سازمانی آن است که تعهد سازمانی را نوعی وابستگی عاطفی به سازمان در نظر میگیرند. بر اساس این شیوه، فردی که به شدت متعهد است، هویت خود را از سازمان میگیرد، در سازمان مشارکت دارد و با آن در میآمیزد و از عضویت در آن لذت میبرد.
چاتمن و اوریلی (۱۹۸۶) تعهد سازمانی را به معنی حمایت و پیوستگی عاطفی با اهداف و ارزشهای یک سازمان، به خاطر خود سازمان و دور از ارزشهای ابرازی آن (وسیلهای برای دستیابی به اهداف دیگر) تعریف میکند (رنجیر یان ۱۳۷۵). مارتین و نیکوس (مندجین ۱۳۷۷) سه رکن عمده برای تعهد تعریف میکنند:
۱٫وجود احساس تعلق خاطر نسبت به سازمان.
۲٫وجود احساس برانگیختگی ذاتی در شغل.
۳٫وجود اعتماد در مدیریت.
بهر حال درباره تعریف تعهد و تعیین شاخصهای آن توافق همگانی وجود ندارد، چنانکه مورو[۲] میگوید: « متاسفانه رشد و توسعه مفاهیم مربوط به تعهد با تفکیک و جداسازی ابعاد نظری هر مفهوم و روابط آنها با یگدیگر توام نبوده است».
تمایز بین تعارف نگرشی و رفتاری تعهد همانطوریکه مورد بررسی قرار گرفت همراه با افزایش اعتبار ابزارهای سنجش (مانند OCQ و …) بعنوان وسیله مهم مورد استفاده برای تعیین تعهد، ممکن است سازگار و وابستگی بیشتری را در تحقیقات آینده تعهد سازمانی نشان دهد.
با وجود این و علیرغم این نظریه خوش بینانه، بعضی مشکلات موجود در ابزار وسایل چارچوب تعهد باقی میماند. برای مثال OCQ (در بخشی) تمایلات افراد را برای باقی ماندن در عضویت سازمانی مورد بررسی قرار میدهد. تعداد گزینههای که این جنبه از تعهد سازمانی را ازریابی میکنند مانند گزینههای زیر:
- تغییر خیلی کمی در شرایط فعلی ام، مرا وادار میکند که این سازمان را ترک کنم.
- من تقریبا هر نوع وظیفه شغلی را برای ادامه کار با این سازمان میپذیرم.
به مقاصد ترک کردن یا ماندن در سازمان بسیار نزدیک هستند که در آن، درباره خود آنها به منظور پیشگویی در حد وسیعی در خصوص جابجایی نشان داده شده است.
گزینههای مذکور ممکن است در پرسشنامه OCQ تا حدی برای محاسبه ارتباط پایدار و مداوم بین تعهد و جابجایی در تحقیقات قبلی باشد از نظر مورو (۱۹۸۳) این گزینهها دارای « حشو مفهومی[۳]» میباشند.
به عبارت دیگر فرض میشود که تعهد سازمانی بعنوان گرایش به رفتارهایی مانند جابجایی مربوط شود، یا وجود این OCQ تعهد را تا حدی بر حسب خود، به انضمام مقاصد رفتاری ناشی از تعهد اندازهگیری میکند و الزاماً به بخش ساختاری نمیپردازد. بنابراین، ارتباط پایدار مکشوفه میان تعهد و جاجایی ممکن است در بخش تصنعی باشد (استامف[۴] وهارتمن[۵] ۱۹۸۴) و مفهوم سازیهای آتی در خصوص تعهد نیازمند تفکیک ساختار از نتایج آن میباشد.
دوم اینکه موضوع تعهد بر اینکه چگونه ماهیت سازمان، تعهد سازمان را تحت تأثیر قرار میدهد متمرکز نشده است بلکه بیشتر به فرایندهای درون شخصی مانند گرایش و تشکیل تمایلات، یا بر روابط فردی تاکید شده است (روابط سازمانی که بوسیله رویکردهای ارزشهای از دست رفته و سرمایه گذاریها نشان داده شده است) (مورو ۱۹۸۳) . بنابراین آنچه ناپیداست تعیین ویژگی خود سازمان است. برای اینکه سازمان است که مرکز تعهدات فردی و توجه به ماهیت سازمان است که به نظر میرسد یک امر حتمی و ضروری باشد.
سومین مساله که در مجموع از موضوع تعهد بر میآید عدم تاکید بر تک تک تجارب فردی متعهد شده میباشد (ریچرز ۱۹۸۵). یعنی بنظر میرسد که تعاریف و عملیاتی سازی تعهد معمولاً از بررسیهایی موضوع و دگر کنشی تعاریف قبلی نشأت میگیرد.
محققین برای ادراک آن تعارف خود آنها را از تعهد، موضوع را مستقیماً (حتی غیر مستقیماً ) سؤال نکرده اند. بدین ترتیب ابزارهای متداول متعهد ممکن است دقیقاً روش هایی را منعکس سازد که در آن افراد در سازمان وابستگیهای خودشان را در حیات سازمانی تجربه میکنند. گسترش و بهبود تحقیقات تعهد باید شامل تلاش برای درک تعهد از دیدگاه فرد متعهد باشد.
خلاصه اینکه، تعهد سازمان بنظر میرسد که یک ساختار چند جانبهای است که براساس آن میتوان یک گرایش با یک رفتار و با یک فرایند چرخهای را که در تمام عوامل دخالت دارد تعریف، محاسبه و تحقیق نمود.
با وجود این، مطالعه تعهد سازمانی کماکان برای بدست آوردن معیاری برای آن کم دقتی و شناخت فزونتر مفهوم ادامه دارد. تلاش برای تحقیقات آتی باید مفهوم نزدیکتری را از تعهد براساس تجارب واقعی افراد در سازمان ایجاد کند. این رویکرد ممکن است در مرحله بعدی گسترش ماهیت ساختار را از دیدگاه کلی به دیدگاهی خاص ارائه نماید.
۲-۳-۲-۲ مطالعات مربوط به تعهد سازمانی
قضاوت و ادراک کارکنان درباره احتمال نتیجه رفتار، نقش مهمی در ایجاد نگرشهای شغلی مانند تعهد ایفا میکند. تحقیقات همچنین نشان میدهند که همه ویژگیهای فردی کارمند علاوه بر عوامل درونی به ایجاد تعهد مربوط میشود.
طبق نظر پورتر، کرمپن[۶]، اسمیت (۱۹۷۶) و بالفور[۷] (۱۹۹۰) تعهد ممکن است محصول آنچه که افراد از سازمان بدست میآورند باشد (مثل ویژگیهای فردی، مهارتها و معرفتها) و آنچه که کارکنان در داخل سازمان انجام میدهند (مثل حیطه نظارت، وظایف شغلی و درگیری) و آنچه که برای افراد بهنگام قرار گرفتن در آن موقعیت اتفاق میافتد (مثل رفتار و تلقی و برخورد سرپرستان)، محققین برای تعیین هویت افراد مرتبط، ویژگیهای شغلی وتجارب کاری، نتایج منطقی و پیش شرطهای تعهد سازمان را مورد قرار داده اند. همانطوریکه در ذیل توصیف شده است:
۱-۲-۳-۲-۲ویژگیهای شخصی
تعهد سازمانی به روش های مختلف در چار چوبهای فردی عمل میکند، بیکر (۱۹۶۰) معتقد است که تعهد بر اساس سرمایهگذاری انجام شده در سازمان بوجود میآید و بحث میکند که کارکنان به مدت طولانیتری با سازمان باقی میمانند و بیشترین سرمایهگذاری بوسیله ترک افراد از سازمان از بین میرود. تحت این شرایط، به نظر میرسد که تعهد براساس طول زمانی خدمت وجود دارد و عمل متقابل (دوگانه) میان تلاشهای فردی برای سازمان و تلاشهای سازمانی برای افراد نمیباشد.
مودی، پورتر و استیرز (۱۹۸۲) گزارش میدهد که مطالعات بسیاری ممکن است ارتباط بسیاری میان دوره تصدی[۸] و تعهد را نشان دهند (انگل، پری، ۱۹۸۱: موریس، شرمن، ۱۹۸۱، شلان، ۱۹۷۱، به نقل از ساروقی، ۱۳۷۵، ص ۸۱).
با وجود این که یکی از یافتههای تجربی در تحقیق بالفورد (۱۹۹۰) این است که ویژگیهای فردی (دوره تصدی، تحصیلات، همکاران حرفه ای، سن، جنس، موقعیت و انگیزهای راحلی) هیچ اثر معنی داری به تعهد سازمان ندارد.
۲-۲-۳-۲-۲ویژگیهای شغلی
مودی، پورتر و استیرز (۱۹۸۲) گزارش میدهند که مطالعات بسیاری رابطه مثبتی بین تعهد سازمانی و حیطه شغلی را نشان میدهند که شامل ابعادی از قبیل: تنوع، اختیار، باز خورد، چالش و اهمیت میباشد.
(بوکانان، ۱۹۷۴؛هال، اشنایدر: بنگرن، ۱۹۷۲ : استیرز ۱۹۷۷: در تفسیر مطالعات مودی، پورتر، استیرز، ۱۹۷۷) به یک مدل نظری اشاره میکنند که بوسیله سالانسیک (۱۹۷۷) توسعه داده شده است. مدل سالانسیک اشاره میکند هنگامیکه بروز احساسات فردی به منتهی الیه درجه افزایش یابد (همانگونه که به کار و شغل میطلبد) تعهد افزایش مییابد. در بررسی و مطالعات متخصصان بهداشت روانی، کرنیس[۹] و اگناتوس[۱۰] (۱۹۷۸) پی بردند که مفهوم شایستگی معنیدارترین منبع رضایت و تعهد در سازمان میباشد. موریس و شرمن (۱۹۸۱) پی بردند که مفهوم شایستگی یک عامل بسیار حائز اهمیت و معنی دار تعهد کارکنان نسبت به سازمان میباشد.
از دیگر ویژگیهای شغلی، ابهام نقش و تعارض نقش میباشد، بنظر میرسد تعارض نقش، رابطه معکوسی با تعهد سازمان داشته باشد (هامر[۱۱]، توسی[۱۲] ۱۹۷۴: موریس، کوچ ۱۹۷۹) استیونز[۱۳]، بیر[۱۴]، تریس[۱۵] (۱۹۷۸) ) گزارش میکنند که بین بار اضافی نقش و تعهد رابطه معکوسی وجود دارد.
بروان (۱۹۷۹) انتظار داشت همبستگی منفی بین تعهد و ابزارهای تعارض نقش، بار اضافی، روزمرگی، دیوان سالاری و درجهای که سرپرست با آن، ساختار را اجرا میکند پیدا کند، با بررسی این مطالعات، مودی و همکاران (۱۹۸۲) به این نتیجه رسیدند که تا زمانیکه کارکنان دارای دیدگاه های روشنی هستند و چالشهای را برای ارزیابی شغلی دارند (تعیین شغل آنان واضح و رقابتی است) تعهد سازمانی افزایش مییابد اما ابهام و فشارهای فراینده تاثیر منفی بر تعهد آنان دارد.
[۱]. Bartel
[۲]. Morrow
[۳]. Con cept redondancy
[۴]. Stumpf
[۵]. Hartman
[۶]. Crampon
[۷]. Balfour
[۸]. Tenure
[۹]. Kerniss
[۱۰]. Fgnatos
[۱۱]. Hammer
[۱۲]. Tosi
[۱۳]. Stevens
[۱۴]. Beyer
[۱۵]. Trice