اضطراب اجتماعی تأثیر گستردهای بر عملکرد تحصیلی، اجتماعی، خانوادگی، و شخصی فرد مانند: معلولیتهای قابل ملاحظه و کاهش معنادار در سطح کیفیت زندگی، عملکرد اجتماعی تخریب شده، کاهش سطح بهره وری اقتصادی و به طور خاص خطر بالا برای ابتلا به افسردگی عمده ثانوی بر اضطراب اجتماعی، دارد (ملیانی، ۱۳۸۶).
جوانان مبتلا به اضطراب اجتماعی به طور کلی مراودات اجتماعی ضعیف و توانایی تطابق کمتری نسبت به همسالان خود دارند و در مواجهه با انتظارات دوران بزرگسالی با مشکلات بیشتری روبهرو می شوند (گارسیا لوپز[۱]، ۲۰۰۵). بسیاری از مبتلایان به اضطراب اجتماعی بیکارند یا از نظر شغلی در سطح نازلی هستند. برخی از آنها مشاغلی را برمیگزینند که مستلزم حداقل تماس با افراد باشد (مثلاً نگهبانی در شیفت شب) در حالی که ممکن است دارای تحصیلات دانشگاهی باشند. گاهی به دلیل ترس از تعامل با همکاران و مراجعان، ارتقاء شغلی را رد می کنند (ترک و همکاران، ۲۰۰۱). چنانچه اختلال اضطراب اجتماعی با سایر اختلالات اضطرابی (حملات هراس و GAD) یا افسردگی همبودی داشته باشد، آسیب کارکردی، گستردهتر خواهد شد (مگی و همکاران، ۱۹۹۶). تجربه انزوا و تنهایی شدید نیز در بیماران مبتلا به اضطراب اجتماعی شایع است. بارلو (۲۰۰۱) گزارش می کند که نیمی از افراد علیرغم میانگین سنی ۳۰ سال، هرگز ازدواج نکرده اند، این در حالی است که ۳۶ درصد افراد مبتلا به اختلال هراس و آگورافوبیا و ۱۸ درصد مبتلایان به اختلال اضطراب منتشر تا این سن هنوز مجردند. لذا چنانچه درد و رنج و عوارض ناشی از اضطراب اجتماعی در نظر گرفته شود، تعجبآور نیست که شاهد افت محسوس کیفیت زندگی و نرخ بالای ایدهپردازی خودکشی (در افراد فاقد اختلال روانپزشکی) باشیم. این بیماران معمولاً کیفیت زندگی خود را به وضوح پایینتر از افراد غیر بالینی ارزیابی می کنند. یک مطالعه متاآنالیز در اختلالات اضطرابی نشان داد که اثرات منفی اضطراب اجتماعی بر روابط بین فردی، کار و خانواده به اندازه اختلال هراس و OCD است (ویتچن[۲] و همکاران، ۲۰۰۰).
[۱]- Garcia-Lopez
[۲]-Wittchen