کاربرد هوش معنوی در محیط کار:
به عقیده جورج[۱](۲۰۰۶)،مهمترین کاربردهای هوش معنوی در محیط کار عبارتاند از:
- ایجاد آرامش خاطر، به گونهای که اثر بخشی فرد را تحت تأثیر قرار میدهد
آگاهی از خود، شایستگی کلیدی هوش معنوی است، متأسفانه اغلب ما خود را موجوداتی فیزیکی و مادی میبینیم و معتقدیم که زندگی تجربهای مادی و فیزیکی است و آرامش خاطر ما وابسته به شرایط فیزیکی زندگی از جمله پول، دارایی و … است که همه اینها بستگی به شغل ما دارد، بنابراین نبود اینها برای ما احساس ناامنی ایجاد میکند. شغل، پول و دارایی، چیزهایی هستند که میآیند و میروند و ما کنترل اندکی به روی آن داریم و یا اصلاً کنترلی روی آن نداریم. در این صورت این ناامنی، احساس ترس و استرس ایجاد میکند، به گونهای که عملکرد و روابط ما را در کار و محیط کار تحت تأثیر قرار میدهد.
رشد هوش معنوی که به معنای آگاهی عمیقتر از خود به عنوان موجودی غیر مادی است، در واقع منبعی از استعدادهای غیرعینی است که قبلاً کشف نشده است، هنگامی که هوشیاری فرد افزایش پیدا کند و مورد استفاده قرار بگیرد، در او احساس امنیت به وجود میآید و بدین ترتیب عملکرد او در محیط کار بهبود مییابد.
۲٫ایجاد درک متقابل و تفاهم بین افراد
یکی از بنیانهای اساسی برای ایجاد رابطه سالم، یکدلی است. ایجاد یکدلی برای بسیاری از مدیران سخت است، زیرا آن ها را وادار میکند که فراتر از کارکردهای وظیفهای حرکت کنند و بدین ترتیب احساسات و عواطف افرادی را که مشغول انجام وظیفه هستند، درک کنند. تنها در ۱۰ تا ۱۵ سال اخیر، ایجاد ارتباطات بخشی از کار مدیر تلقی میشود که اهمیت فزایندهای یافته است. امروزه بسیاری از افراد، سازمان خود را ترک نمیکنند، بلکه مدیران خود را ترک میکنند، بنابراین تمایل به حفظ نیروی کار یکی از دلایلی است که کارکنان از سوی مدیران را الزامی میسازد. توانایی شناخت، فهم و پاسخ به احساسات دیگران، نیازمند درک عاطفی و احساسی قوی است و این در حوزه هوش عاطفی قرار دارد، لایهای که علت وجودی احساسات که ریشه اصلی این شناخت علتها، در هوش معنوی قرار دارد.
۳٫مدیریت کردن تغییرات و از میان برداشتن موانع راه
برای اغلب افراد، تغییر رنج آور است. نمیتوان تصور کرد زمانی که افراد در مورد چالشهای محتمل و نامتحمل آینده صحبت میکنند، کاملاً آرام باشند و بخندند. مقاومت در برابر تغییر با ایجاد رفتارهایی از جمله کنترل کردن، شکایت کردن، انتقاد کردن، کنار کشیدن، انکار کردن و خودداری کردن بروز میکند. احساسات نهفته در این رفتارها، ترس، آشفتگی و عصبانیت است. حتی زمانی که فرد الزام به تغییر را به لحاظ عقلانی درک کند، احساس ترس ممکن است وجود داشته باشد، که دلیل این امر، راحت طلبی و وابستگی به راههای قبلی است. زمانی که افراد، اشتباهات درونی خود را عمیقاً درک کنند، آن را تکرار نخواهند کرد و از ترس و آشفتگی در برابر تغییر رها خواهند شد و این عمیقترین سطح هوش معنوی است (جورج،۲۰۰۶؛ص:۵-۳).
۲-۲-۱-۴- هوش معنوی مبتنی بر آموزه های اسلامی:
در فرهنگ اصیل اسلامی نیز به طور ضمنی هوش معنوی مورد توجه فراوانی قرار گرفته است. هوش معنوی که در قرآن در مورد صاحبان آن صفت اولوالباب به کار رفته است، باعث میشود افراد به جوهره حقیقت پی ببرند و از پردههای اوهام عبور نمایند. عوامل مؤثر در هوش معنوی که در متون اسلامی تقوا و پرهیزگاری قلمداد شده است، به همراه تمرینات روزمره از قبیل تدبر در آفاق و نفس روزه داری، عبادت، خواندن قرآن و تدبر صادقانه در آیات قرآن میتوانند نقش اساس در تقویت هوش معنوی داشته باشند (غباری بناب و همکاران، ۱۳۶،۱۳۸۶).
۲-۲-۱-۴-۱- مؤلفه های هوش معنوی در اسلام از دیدگاه جامی:
در فرهنگ اصیل اسلامی به طور ضمنی هوش معنوی مورد توجه فراوانی قرار گرفته است. به طور مثال، جامی (۱۳۸۱) بر اساس متون مذهبی، مؤلفه های ذیل را برای هوش معنوی برشمرده است:
۱ـ مشاهده وحدت در ورای کثرت ظاهری؛
۲ـ تشخیص و دریافت پیامهای معنوی از پدیده ها و اتفاقات؛
۳ـ سؤال و دریافت جواب معنوی در مورد منشأ و مبدأ هستی (مبدأ و معاد)؛
۴ـ تشخیص قوام هستی و روابط بین فردی بر فضیلت عدالت انسانی؛
۵ـ تشخیص فضیلت فراروندگی از رنج و خطا و به کارگیری عفو و گذشت در روابط بین فردی؛
۶ـ تشخیص الگوهای معنوی و تنظیم رفتار بر مبنای الگوی معنوی؛
۷ـ تشخیص کرامت و ارزش فردی و حفظ و رشد و شکوفایی این کرامت؛
۸ـ تشخیص فرایند رشد معنوی و تنظیم عوامل درونی و بیرونی در جهت رشد بهینه این فرایند معنوی؛
۹ـ تشخیص معنای زندگی، مرگ و حوادث مربوط به حیات، نشو، مرگ و برزخ، بهشت و دوزخ روانی؛
۱۰ـ درک حضور خداوندی در زندگی معمولی؛
۱۱ـ درک زیباییهای هنری و طبیعی و ایجاد حس قدردانی و تشکر؛
۱۲ـ داشتن ذوق عشق و عرفان که در آن عشق به وصال منشأ دانش است نه استدلال و قیاس؛
۱۳ـ داشتن هوش شاعرانه که معنای نهفته در یک قطعه شعری را بفهمد؛
۱۴ـ هوش معنوی باعث فهم بطون آیات قرآنی می شود و موجب میگردد افراد کلام انبیا را راحتتر و با عمق بیشتر درک نمایند؛
۱۵ـ هوش معنوی در فهم داستانهای متون مقدس و استنباط معنای نمادین این داستانها کمک فراوانی می کند؛
۱۶ـ هوش معنوی که در قرآن در مورد صاحبان آن صفت اولوالالباب به کار رفته است، باعث می شود افراد به جوهره حقیقت پی ببرند و از پردههای اوهام عبور نمایند.
۲-۲-۱-۵- معنویت، هوش معنوی:
نگاه به هوش یا توانایی حل مسأله به صورت سازش یافته به عنوان یک توانایی عمومی و زیربنایی مورد تردید قرار گرفت و این احتمال مطرح شد که به جای یک هوش کلی و عمومی، ممکن است مجموعهای از هوشهای مختلف وجود داشته باشند. ایمونز با طرح معنویت به عنوان دغدغه شخصی نسبت به امر غایی، مشخصه هایی مثل ظرفیت متعالی سازی، قدسیسازی، مقابله معنوی- دینی را برای معنویت ذکر میکند که آن ها را به عنوان مجموعهای از تواناییهای به هم مرتبط یا نوعی هوش در نظر میگیرد. یکی از شناسههای بنیادی هوش، توانایی حل کردن مسائل به گونهای واقع بینانه و عملی است و نیز هوش را سطحی از مهارتها و شناخت دانستهاند که برای حل مسأله به آسانی قابل دسترسی است (محمدنژادو بحیرانی وحیدری،۱۳۸۸). ایمونز، معنویت را از زاویه هوش مورد توجه قرار میدهد و معتقد است که هر یک از صفات اخلاقی مهارتهایی است که در اثر هوش معنوی پرورش مییابند. چرا که هوش معنوی نه تنها معنویت، بلکه میزان انطباق پذیری افراد را نیز پیش بینی میکند و قابلیتهایی را به فرد میدهد که او را برای حل مسائل و دستیابی به اهداف قادر میسازد (ساغروانی، ۱۳۸۹، ۳۶).
[۱]- George