هدف نهایی تربیت، در مبانی نظری تحول بنیادین تعلیم و تربیت ایران
با توجه به هدفمندی جهان خلقت، تمامی اجزاء و عناصر نظام هستی که از هدایت تکوینی او بهره میبرند بهسوی مقصد و غایت هستی، یعنی خداوند درحرکتاند و انسان بهمنزلهی موجودی آزاد و دارای اختیار، از این امکان و فرصت برخوردار است تا بهسوی غایت هستی حرکتی اختیاری و آگاهانه داشته باشد.
در مبانی نظری تحول بنیادین در تعلیم و تربیت، اینطور بیانشده که نیل آدمیان به قرب الی الله، مستلزم تحقق اختیاری نوعی زندگانی شایستهی انسان بر اساس نظام معیار دینی است که «حیات طیبه» نام دارد. حیات طیبه، وضعیت مطلوبی از زندگانی است که در آن انسانها با عنایت به شناخت و پذیرش خداوند (که غایت هستی و انتخاب و التزام آگاهانه و اختیاری نظام معیار دینی است.) نسبت به جذب عوامل هستی زا و دفع عوامل هستی زدا برای دستیابی به آسایش و نیک بختی جاودانه اقدام مینمایند.
بنابراین؛ در راستای تحقق نتیجهی جریان تربیت در جامعهی اسلامی، هدف کلی تربیت آمادگی
متر بیان برای تحقق آگاهانه و اختیاری مراتب حیات طیبه در همهی ابعاد بیانشده است. به عبارتی «تکوین و تعالی پیوستهی هویت متر بیان بهگونهای که بتوانند موقعیت خود و دیگران را در هستی بهدرستی درک و آن را بهطور مستمر با عمل صالح فردی و جمعی متناسب با نظام معیار اسلامی اصلاح نمایند.»(مبانی نظری تحول بنیادین تعلیم و تربیت ایران،۱۳۹۰: ۱۵۳ ـ ۱۵۲)
از این منظر، بهراستی آنچه بشر در زندگی روزمرهاش از قبیل مدنیت، علم و فناوری برای تداوم هستی خود فراهم آورد تنها در جهت تحقق مراتب حیات طیبهی اوست و در همهی ابعاد، معنا و ارزش حقیقی مییابد؛ بنابراین در نگرش اسلامی، سازماندهی تمام نهادهای اجتماعی، اعم از سیاست، اقتصاد، فرهنگ، بهداشت و تمامی اعمال فردی و اجتماعی، باید در راستای تحقق مراتب حیات طیبه در همهی ابعاد صورت پذیرد. لذا، در تحقق مراتب حیات طیبه در همهی ابعاد، تمام افراد و نهادهای جامعهی اسلامی متناسب با ظرفیتها و تأثیرات خود مسئولیت دارند و باید در مشارکتی همدلانه و هماهنگ فعالیت کنند.
بر این اساس، میتوان گفت که از منظر اسلامی، تحقق مراتب حیات طیبه در همهی ابعاد، غایت مشترک تمامی نهادها و عوامل اجتماعی و مقصود نهایی همهی فعالیتهای فردی و جمعی برای حرکت در مسیر کمال شایستهی انسان (قرب الی الله) است. (مبانی نظری تحول بنیادین تعلیم و تربیت ایران،۱۳۹۰: ۱۵۱)
۲ ـ ۱ ـ ۲ بخش دوم: حیات طیبه (آرمانشهر اسلامی)
مقدمه
موضوع آرمانشهر یا به عبارتی بهشتی زمینی که در فضای آن بشر بتواند بهتمامی خواستهها و آرزوهایش دست یابد همواره موضوع بحث اندیشمندان بوده و دغدغه خاطر انسانها را در هر عصر و دورهای فراهم نموده است. هر یک از مکاتب فکری و فلسفی شرقی و غربی جهان همواره در ارائه تصویری از شهری آرمانی ـ که در آن تمام ایده آلهای آن مکتب به ظهور میرسندـ کوشیدهاند.
شهر آرمانی در فرهنگ غربی اتوپیا نام دارد باوجود اختلاف اندک در ظاهر این شهرهای آرمانی، ساختار اصلی تمامی آن ها مبتنی بر مدینهی آرمانی افلاطون است. درواقع بحث شهر آرمانی و حیات طیبه یکی از مقولات بنیادی در اندیشهی بشر معاصر است. مسلمان و غیرمسلمان از منظر خاص خود این موضوع را موردمطالعه قرار دادهاند و با توجه به دیدگاههای مکتبشان از آن تعریفی ارائه دادهاند.
آنچه از بنیادهای تفکر اسلامی برمیآید این است که مدینهی فاضله یا آرمانشهر اسلامی با دیگر انواع آرمانشهر معرفیشده در مکتبهای دیگر تفاوتهای اساسی دارد. در قرآن افزون بر زندگی دنیا وزندگی آخرت، نوع دیگری از زندگی وجود داردکه قرآن کریم از آن با تعبیر «حیات طیبه» یا «زندگی پاکیزه» یادکرده است. این نوع زندگی، زندگیای حقیقی است که آثار و پیامدهای بسیار ارزشمندی برای انسان در پی دارد که بخشی از آن در همین دنیا و بخشی دیگر در جهان آخرت آشکار میشود. قرآن “حیات طیبه” را بهعنوان عالیترین مصداق حیات واقعی بیان نموده است. به اعتقاد ما آن زندگی که وعده تحقق آن در عصر ظهور دادهشده، چیزی جز همین نوع حیات که در قرآن از آن به «حیات طیبه» تعبیر شده و ویژگیها و آثارش بیانشده، نیست. در آن عصر همه مردمان یا بخش زیادی از آن ها، به مدد ظهور و حضور امام عصر (علیهالسلام) از این نوع زندگی بهره میشوند و آثار آنکه به تعبیر علامه طباطبایی نور، کمال، توانایی، عزت و سرور وصفناشدنی است، شامل حال آن ها میگردد و توانمندیهای ناشی از آن نصیب همه اهل ایمان میشود.
اهمیت حیات از دیدگاه قرآن کریم
حیات، باارزشترین نعمتی است که یک موجود زنده از آن برخوردار است؛ زیرا آنسوی زندگی چیزی جز نیستی و نابودی نیست و خداوند نیز در سوره فاطر بربرتری حیات بر مرگ وزنده بر مرده تأکید میکند و میفرماید: «وَ مَا یَستوِی الاعمَی و البَصیرُ و مَا یَستوِی الاَحیاءُ و لَاالاموات ُإنَ ّ الله یُسمِع ُمَن یَشاءُ و مَا اَنتَ بِمُسمِع ٍ مَّن فِی القبُوُرِ»(و هرگز کور و بینا، (کافر و مؤمن) یکسان نیست و ابداً زندگان (علم و ایمان) با مردگان (جهل و عصیان) برابر نیستند. ای رسول، خدا هر که را بخواهد شنوای (کلام حق سازد) و تو آنکس را که در گورستان فرورفته هرگز شنوا نتوانی کرد.)(فاطر ۱۹ و ۲۲) خداوند متعال در این آیات، مردگان و زندگان را برابر ندانسته، آنگونه که انسان عالم و دانا و روشنبین را با انسان جاهل و نادان و کوردل یکی ندانسته است. نابرابری و همسنگ نبودن زندگان با مردگان در سیاق آیات یادشده ناظر به برتری انسان مؤمن و خردمندی است که دیده و گوش و عقل خویش را به کار گرفته و از هدایت فطری بهره برده و به پیامهای حیاتبخش دین پاسخ مثبت داده است، در مقابل کسی که به گمراهی رفته و درنتیجه به مرتبهی حیات حیوانی یا مرتبهی جماد تنزل کرده است. (رفیعی،۱۳۸۴: ۱۰)
درواقع قرآن، اینهمه اهمیت و ارزش را برای حیات به خاطر آثار و نتایج آن، یعنی شعور و علم و اراده و اختیار انسان قائل است که سعادت زندگی انسان درگرو آن است. ولی در رابطه با حیات انسان، اهمیت و ارزش آن به سبب آن است که قسمتی از زندگی پایدار و جاویدان انسان در این سرا و دنیا سپری میشود که ویژگی اصلی آن این است که برای زندگی انسان در آن سرا سرنوشتساز است. درواقع سرنوشت انسان در آن سرا در دنیا رقم میخورد و سعادت و شقاوت حیات اخروی درگرو حیات وی در این دنیا است. چنانکه قرآن میفرماید: «ما الحَیاه الدنیا فی الاخره الّا متاع. وزندگی دنیا در [برابر] آخرت جز توشه و متاعی [ناچیز] نیست»(رعد:۲۶)(دیسناد، ۱۳۸۸: ۱۳)