فصل دوم: پیشینه پژوهش
پیشینه نظری
1-2- مقدمه………………………………………….. 12
2-2 – مبانی نظری فراشناخت…………………………………… 12
1-2-2- تعریف فراشناخت……………………………. 12
2-2-2- عناصر تشکیل دهنده فراشناخت…………………. 14
3-2-2- عوامل موثر در شکل گیری و تحول فراشناخت………. 17
4-2-2- مراحل رشد فراشناختی……………………….. 18
5-2-2- ضرورت آموزش مهارت فراشناخت…………………. 20
6-2-2- الگوهای آموزشی مبتنی بر فراشناخت……………. 21
7-2-2- نقش فراشناخت در ارتباط با مدرس و فراگیر……… 23
8-2-2- راههای تقویت فراشناخت دانش آموزان…………… 24
3-2- مبانی نظری خود کار آمدی………………………….. 25
1-3-2- نظریه شناختی و اجتماعی(معنا و مفهوم خودکار آمدی)… 25
2-3-2- اهمیت خودکارآمدی…………………………….. 26
3-3-2- ابعاد خودکارآمدی……………………………. 28
4-3-2- منابع خودکارآمدی…………………………….. 29
5-3-2- دیگر منابع باورهای خودکارآمدی…………………. 32
6-3-2- اثرات خودکارآمدی بر کارکردهای روانشناختی………. 33
7-3-2- خودکارآمدی و جنسیت………………………….. 36
4-2- پیشرفت تحصیلی…………………………………… 37
1-4-2- ارتباط بین آموزش راهبردهای فراشناختی با عملکرد حل مساله، ادرک خودکارآمدی و عملکرد تحصیلی…………………………………………40
5-2- کنکور ( عوامل موثر بر پذیرش، نتایج پژوهشها و پیامدها)………………………………………………………………………42
6-2- پژوهشهای انجام یافته…………………………….. 44
1-6-2- نقش مهارت فراشناخت در فرایند یادگیری و پیشرفت تحصیلی(تحقیقات داخلی و خارجی) ………………………………………… 44
فهرست مطالب
عنوان | صفحه |
2-6-2- نقش مهارت خود کار آمدی در فرایند یادگیری و عملکرد تحصیلی(تحقیقات داخلی و خارجی)……………………………………. 50
فصل سوم: روش تحقیق
1- 3 – مقدمه………………………………………. 57
2-3- روش تحقیق…………………………………….. 57
3-3- جامعه آماری…………………………………… 57
4-3- حجم نمونه و روش نمونه گیری……………………… 58
5-3- روش اجرا……………………………………… 58
6-3- ابزارهای سنجش…………………………………. 59
7-3- روشهای تجزیه و تحلیل داده ها……………………. 61
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل داده ها
1-4- مقدمه…………………………………………. 63
2-4- شاخصهای توصیفی متغیر های تحقیق…………………… 63
3-4- فرضیه های تحقیق………………………………… 65
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری
1-5- مقدمه…………………………………………. 71
2-5- خلاصه یافته ها…………………………………. 71
3-5- بحث و نتیجه گیری……………………………….. 72
4-5- محدودیتهای تحقیق……………………………….. 75
5-5- پیشنهادهای برگرفته از یافته های پژوهش…………….. 75
6-5- پیشنهادهایی برای پژوهشهای بعدی…………………… 76
منابع………………………………………………. 77
پیوست ها
-1-1 مقدمه
در عصر حاضر تعلیم و تربیت و بطور کلی تحصیل بخش مهمی از زندگی هر فرد را تشکیل می دهد، به علاوه کیفیت و کمیت این تحصیل نیز نقش مهمی را در آینده فرد ایفا می کند. لذا، عملکرد تحصیلی دانش آموزان، یکی از شاخص های مهم در ارزیابی آموزش و پرورش است و تمام کوشش ها و کشش های این نظام، در واقع برای پوشاندن جامه عمل به این امر است. به عبارتی، جامعه و به طور ویژه آموزش و پرورش، نسبت به سرنوشت فرد، رشد و تکامل موفقیت آمیز وی و جایگاه او در جامعه، علاقمند و نگران است و انتظار دارد فرد در جوانب گوناگون اعم از ابعاد شناختی و کسب مهارت و توانایی و نیز در ابعاد شخصیتی، عاطفی و رفتاری، آنچنان که باید، پیشرفت و تعالی یابد(فراهانی، 1994). با توجه به اینکه میزان پیشرفت و افت تحصیلی یکی از ملاک های کارایی نظام آموزشی است، کشف و بررسی متغیر های تاثیر گذار بر عملکرد تحصیلی، به شناخت بهتر و پیش بینی متغیر های موثر در مدرسه و دانشگاه می انجامد.
بر خلاف گذشته که تصور می شد توانایی یادگیری هر فرد تابعی از میزان هوش و استعدادهای اوست ، در چند سال اخیر این نظریه در میان روانشناسان قوت گرفته است که با وجود نقش تعیین کننده عوامل ذاتی هوش و استعداد در یادگیری ، عوامل غیر ذاتی دیگری نیز در این رابطه مهم قلمداد می شوند . یکی از این موارد « راهبردهای یادگیری » و یابه اصطلاح فنی تر «راهبردهای شناختی و فراشناختی» است که در چند سال اخیر شاهد پیشرفت زیاد روانشناسی تربیتی در کشف این راهبردها بوده ایم. به هر گونه فعالیت داوطلبانه ای که فرد می تواند برای بهبود یادسپاری و یادگیری خود انجام دهد، راهبرد های یادگیری می گویند. راهبرد های یادگیری، دو دسته ی شناختی و فراشناختی را در بر می گیرند.بنا به تعریف، راهبردهای شناختی به هر گونه رفتار ، اندیشه یا عمل یادگیرنده گفته می شود که او در ضمن یادگیری مورد استفاده قرار می دهد و هدف آن کمک به فراگیری ، سازماندهی و ذخیره سازی دانش ها و مهارت ها و نیز سهولت بهره برداری از آن ها در آینده است(ملکی،1384). راهبردهای شناختی، ابزار هایی ضروری برای یادگیری محتوا هستند، اما راهبرد های فراشناختی، زمینه را برای جهت دهی و کاربرد راهبرد های شناختی و نظارت کردن بر آن ها را فراهم می سازند و نقش مهمی در جریان یادگیری ایفا می کنند(عبدالله پور و همکاران ،1384).
در خصوص خودکارآمدی نیز بندورا مطرح می کند که خود کارآمدی، توان سازنده ای است که بدان وسیله، مهارتهای شناختی، اجتماعی، عاطفی و رفتاری انسان برای تحقق اهداف مختلف به گونه ای اثربخش ساماندهی می شود . به نظر وی داشتن دانش، مهارتها و دستاوردهای قبلی افراد پیش بینی کننده های مناسبی برای عملکرد آینده افراد نیستند، بلکه باور انسان درباره توانائیهای خود در انجام آنها بر چگونگی عملکرد خویش مؤثر است. عقاید مرتبط با خودکارآمدی، بر اهداف و آرزوها اثر می گذارند و تشکیل دهنده پی آمدهای رفتار انسان می باشند. خودکارآمدی مشخص می کند ، افراد چگونه موانع را بررسی می کنند. افرادی که خودکارآمدی پایینی دارند، به آسانی در روبه روشدن با مشکلات متقاعد می شوند که رفتار آنها بی فایده است و سریع دست از تلاش برمی دارند اما افرادی که خودکارآمدی بالایی دارند، موانع را به وسیله بهبود مهارتهای خود مدیریتی و پشتکار برداشته و در برابر مشکلات ایستادگی دارند(بندورا،1977 ، به نقل از جلیلیان،1390).
2-1- بیان مساله
ارتقاء عملکرد تحصیلی به عنوان یک اصل مهم در نظام آموزشی مورد نظر هر جامعه است . دراین میان اهمیت استفاده از راهبردهای یادگیری به عنوان عامل مؤثر در عملکرد تحصیلی به نحو برجسته ای توجه روانشناسان تربیتی رابه خود معطوف داشته است .
گسترش وتحول رویکرد شناختی در روانشناسی باعث شد که روانشناسان درفرایند یادگیری، به ساخت ها وفرایندهای ذهنی توجه کنند . رویکرد شناختی درک ما را از فرایند یادگیری به کلی دگرگون کرده است به جای اینکه ما یادگیری رافقط وابسته به آنچه معلم ارائه می کند بدانیم ، یادگیری را مبتنی بر اطلاعاتی که ارائه می شود وچگونگی پردازش این اطلاعات به وسیله ی فراگیر در نظر می گیریم(کریمی،1386) .
سالهاست که روانشناسان تربیتی در صدد پاسخ به این سوال هستند که چه عواملی باعث می شود که بعضی از دانش آموزان، علیرغم شکستهای متعدد، باز به تلاش خود ادامه می دهند و سرانجام از این تلاش نتیجه می گیرند؟ چه عامل مهمی باعث شده است که بعضی از دانش آموزان دبیرستانی از سد مانع مهمی مثل کنکور بگذرند و بعضی در این راه ناکام بمانند؟ چه چیزی این تفاوتها را رقم می زند؟ در این راستا، نزدیک به یک قرن است که روانشناسان بصورت گسترده برای شناسایی عوامل پیش بینی کننده عملکرد تحصیلی تلاش می کنند(پرموزیک و فورنهام ، 2003).
به مرور زمان روشن شده است که کلید تبیین و پیش بینی موفقیت و کامیابی تنها با استفاده از راهبردهای شناختی نیست. بسیاری از دانش آموزان با استفاده از راهبردهای شناختی مشکلات زیادی در یادگیری دارند، در حالیکه دانش آموزان دیگر با تاکید زیادتر روی عواملی دیگری از قبیل راهبردهای خود تنظیمی موفقیت تحصیلی بسیار بالایی را کسب کرده اند، و چه بسا نیز افرادی را بشناسیم که با استفاده از راهبردهای شناختی در صد متوسط موفقیت تحصیلی را تجربه کرده اند ولی با در نظر گرفتن راهبردهای خود تنظیمی، به موفقیتهای زیادی در زندگیشان دست یافته اند(سیف،1386).
به اعتقاد پنیتریج(2004) یکی از مهمتری مولفه های خود تنظیمی استفاده از راهبردهای فراشناختی است. یا به عبارتی بهتر فراشناخت بهتر و بیشتر از بقیه راهبردها ماهیت خود تنظیمی دارد و مولفه محوری آن محسوب می شود(براون نقل از فلاول،1979) در هر حال فراشناخت، که بسیاری آنرا “شناخت شناخت” یا “تفکر در باره تفکر” (درگلاور و برونینگ، 1990، ترجمه خرازی، 1375) دانسته اند بخش بسیار مهمی از خود تنظیمی است و به طور ساده عبارت است از هر نوع دانش یا فرایند شناختی که در آن ارزیابی، نظارت یا کنترل شناختی وجود داشته باشد(فلاول،1979 ؛ موسِس و بیرد ، 2002) از یک نظر، آن را میتوان به عنوان یک جنبه عمومی از شناخت در نظر گرفت که در تمام فعالیتهای شناختی نقش دارد. راهبرهایی مانند هدف گزینی، برنامه ریزی ، نظارت، ارزشیابی و اصلاح مهمترین راهبردهای فراشناختی هستند. راهبردهای یاد شده نقش مهمی در عملکرد تحصیلی و فرایندهای روانشناختی حاکم بر آن دارند(کارشکی، 1387).
مهارتهای فراشناختی نقش مهمی در فعالیتهای شناختی بازی می کنند و به نظر می رسد که تبادل کلامی اطلاعات، درک مطلب، نوشتن، زبان آموزی، توجه ، حافظه ، حل مساله، و ….. متاثر از مهارتهای فراشناختی باشند(سالاری فر،1380) . تحقیقات متعددی در باره نقش فراشناخت در زمینه های مختلف صورت گرفته است و در بیشتر این تحقیقات ملاحظه شده است که افراد واجد فعالیتهای فراشناختی موفقتر از سایرین هستند. برای مثال فراشناخت بر عملکردهای شناختی مختلف مانند “حل مساله” (اسوانسون، 1990)، “درک مطلب خواندن”(کارشکی، 1381) و “مهارت های اجتماعی” (در کله و چان، 1990، ترجمه فرهاد ماهر، 1372) موثراست . مهارتهای فراشناختی از طریق تأثیر بر ، اعتماد به نفس موجب تقویت خودباوری و خودکارآمدی فرد شده و مهارتهای کلی وی را بهبود می بخشد(کلیتمن و استانکوف،2007 )
موارخ و امرانی(2008) پژوهشی تحت عنوان اثرات آموزش فراشناختی بر عملکرد تحصیلی و تنظیم شناختی دانش آموزان انجام دادند. هدف این مطالعه بررسی تاثیر آموزش فراشناختی بر پیشرفت تحصیلی ریاضی شرکت کنندگان در آزمون ورودی دانشگاه و بررسی اثرات افتراقی آموزش فراشناختی به دو مولفه دانش در باره فراشناخت و تنظیم شناختی را در بر می گرفت .نتایج نشان داده که دانش آموزان ، وضعیت بهتری در عملکرد ریاضیات و تنظیم شناختی داشتند بعلاوه در حین آزمون ورودی دانشگاه دانش آموزان انواع متفاوتی از فرایند تنظیم شناختی را نسبت به دانش آموزان گروه کنترل اجرا نمودند.
جکسون (2003) در مدل خودتنظیم کنندگی خود، شش مؤلفه را برای فراشناخت معرفی کرده است: که یکی از مهمترین این مولفه ها، باورهای خودانگیزشی از جمله خود کارآمدی است. به اعتقاد بندورا (1993) عمده ترین واصلی ترین مکانیسم در کارکرد شناختن انسان ،باورهای خودکارآمدی است. بندورا (1986) خودکارآمدی را قضاوت افراد در مورد توانائیهایشان برای انجام موفقیت آمیز یک تکلیف یا یک کار تعریف می کند به اعتقاد وی خودکارآمدی به انگیزش بر می گردد و تعیین اهداف ، تلاش زیاد ، ثبات در روبرو شدن با مشکلات و حفظ آرامش در برابر شکست از مهمترین مشخصه های آن است. به اعتقاد بندورا (1997) بسیاری از رفتارهای انسان با سازوکارهای نفوذ بر خــــــود ، برانگیخته و کنترل می شوند. در میان مکانیسم های نفوذ برخود، هیچ کدام مهمتر و فراگیرتر از باور به خودکارآمدی شخصی نیست. لازمه ادراک کارآمدی توسعه راهبردهای شناختی و فراشناختی است. بنابر شواهد تجربی، سه عامل انگیزشی خودکارآمدی، اهداف تسلط و سودمندی تکالیف از دید دانش آموزان، استفاده از راهبردهای شناختی و فراشناختی را تحت تأثیر قرار می دهند. شایان ذکر است که، این عوامل انگیزشی در حکم متغیرهای پیش بین بوده و راهبردهای شناختی و فراشناختی نیز به منزله متغیر ملاک یا وابسته هستند(عزت دیره و سادات بنی جمالی،1388).
متخصصین معتقدند که افراد با خودکارآمدی قوی به احتمال زیاد به استفاده از راهبردهای فراشناختی در هنگام کار و تحصیل گرایش دارند. زیمرمن (1990) نیز معتقد است به کارگیری راهبردهای فراشناختی توسط دانش آموزان موجب پیشرفت ادراک خود کارآمدی آنان می گردد(نقل از زیمرمن،2004) در زمینه تبیین ارتباط این مذکور، نتایج تحقیقات حاکی از آن است که دانش آموزانی که خود را خودکارآمد میدانند، از راهبردهای شناختی و فراشناختی بیشتری استفاده میکنند و در انجام تکالیف اصرار بیشتری از خود نشان میدهند(پاریس و اکا،1986).
در طی چند دهه گذشته محققان در تبیین اهمیت خود کارآمدی و استفاده از راهبردهای فراشناختی به نتایج قابل ملاحظه ای دست یافته اند و نشان داده اند چنانچه این عوامل برای پیش بینی موفقیت تحصیلی به راهبردهای شناختی اضافه شود پیش بینی موفقیت تحصیلی به طور معنا دار به میزان بیشتری امکان پذیر می شود.آنچه در اینجا اهمیت دارد اظهارات ضد و نقیض طرفداران و منتقدان راهبردهای فراشناختی و و خودکارآمدی در زمینه توانایی این مفاهیم در پیش بینی موفقیت تحصیلی است(مایر و سالووی، به نقل از حیدری،1384). لذا این تحقیق در راستای همین تحقیقات، در صدد است به بررسی و بازکاوی بهینه ی رابطه، بین راهبردهای فراشناختی و خودکارآمدی در میان افراد قبول شده و قبول نشده در کنکور کارشناسی بپردازد و میزان بهره مندی از این دو ویژگی روان شناختی را در دو گروه مذبور آزمون کند. تا محققان را به این امر رهنمون کند که افراد موفق در آزمون دارای چه سطح مهارتی از فراشناخت و خود کارآمدی هستند.
3-1- ضرورت و اهمیت تحقیق
جهان امروز جهانی فراپیچیده با انتظارات و ویژگیهایی متفاوت از گذشته است. آموزش و پرورش برای آماده کردن افراد جهت مواجهه با چالشهای این عصر فراپیچیده نیازمند نوسازی و بازسازی، نگریستن از زاویه ای متفاوت و عمل کردن در مسیری متمایز است.
آموزش و پرورشی می تواند انسانی متناسب با انتظارات و ویژگیهای دنیای جدید پرورش دهد که ظرفیت قضاوت، تفکر انتقادی، سواد با معنا، همکاری، و زمینه های خدماتی را در افراد گسترش دهد (آیزنر ، به نقل از قورچیان،1382) تربیت کودکان و نوجوانان به ایجاد جامعه سالم، پویا و توسعه یافته منتهی خواهد شد که از ویژگیهای فراشناختی (خود آغازگری ، خودمشاهده گری ، خودکنترلی ، خودنظارتی و خودقضاوتی )برخوردار بوده و به عنوان افرادی مستقل فرمان رشد و حرکت خود را در زندگی در اختیار داشته باشند.
از طرف دیگر نظریه های راهبردهای فراشناختی و مولفه های آن از جمله خود کارآمدی، مفاهیم جدیدی هستند. و هنوز هیچ کس دقیقا نمی تواند بگوید که تفاوت میان دانش آموزان در طول تحصیل تا چه حد مربوط به راهبردهای فراشناختی می شود(دمبو به نقل از حیدری،1384) اما داده های موجود نشان می دهد که راهبردهای فراشناختی قدرت پیش بینی قوی لااقل از نظر تحصیلی دارند(دانی و کارگر،1999 ؛ دانی و همکاران،2003).
بسیاری از دانش آموزان دارای نقص فراشناختی هستند ، یعنی دانش پایه و موضوعی یک رشته را دارند،اما نمی دانند که از آن دانش چگونه استفاده کنند(فولادچنگ،1384). استفاده از راهبردهای فراشناختی در یادگیری مطالب مربوط به دروس مختلف موثر است(عباباف،1387). لذا ضروری است به معلمان آموزش داده شود که راهبرد های فراشناختی را آموزش دهند و به دانش آموزان بیاموزند که در یادگیری دروس و انجام دادن کارها به صورت فرا شناختی عمل کنند(طالب زاده ثانی و کدیور،1386).
با عنایت به اینکه تعدای از پژوهشگران به عنوان مثال فلاول(1979) علاقه پژوهشگران به فراشناخت را ناشی از اعتقاد به کاربردهای مهم آن در تعلیم و تربیت ذکر کرده است و یا بیکر (1991) خاطر نشان می سازد که که شواهد پژوهشی حاکی از وجود حداقل 9 مورد نارسایی فراشناختی در دانش آموزان ضعیف تر در مقایسه با دانشجویان قوی تر است.و یا لفرانکو(1997) می گوید که مهمترین سهم فعلی روانشناسی شناختی در روانشناسی تربیتی تاکید مجددی است که بر چگونگی یادگرفتن (فراشناخت) می شود. او استدلال می کند که بهترین یادگیرندگان کسانی هستند که علاوه بر دانش در زمینه خاص از دانش فراشناخت نیز برخوردار باشند. دانش فراشناختی یعنی اینکه فرد بداند چگونه کاری را انجام دهد، چگونه مسائل را حل می کند، چگونه یاد بگیرد و حفظ کند، چگونه بفهمد. و شاید مهمتر از همه چگونه این فعالیتها را زیر نظر داشته باشد، ارزیابی کند و هدایت نماید.
از طرف دیگر، تفاوت های فردی دانش آموز ان از نظر عملکرد تحصیلی و عوامل موثر بر آن از جمله مسائل مهمی است که همیشه مورد توجه دست اندرکاران تعلیم و تربیت و متخصصان روانشناسی تربیتی بوده است. گرین ، میلر ، کراوسون ، داک و داکی (2004) معتقدند که علاوه بر توانش های شناختی دانش آموز ان، متغیرهای انگیزشی از جمله مهمترین عواملی هستند که عملکرد تحصیلی دانش آموزان را تحت تأثیر قرار می دهند که یکی از مهمترین این متغیرها، خود کارآمدی است.
تحقیق حاضر از لحاظ نظری و کاربردی نیز دارای اهمیت است. کشف و بررسی متغیرهای موثر بر عملکرد تحصیلی در نهایت به شناخت بهتر و پیش بینی این متغیر ها در مدرسه می انجامد. با شناسایی متغیر های پیش بین عملکرد تحصیلی از یک سو امکان جلوگیری از عواقب شکست در مدرسه و ایجاد محیط مطلوب برای یادگیری افزایش می یابد و از سوی دیگر توجه داشتن به شناخت عوامل موثر بر عملکرد تحصیلی می تواند به ایجاد روشهای مناسب و تاکید بر اولویتهای کابرد این روش منجر شود. ضمن آنکه کوشش در راه دستیابی به اطلاعاتی از این راه می تواند راهبردهای مهمی در اختیار مراکز آموزشی و پرورشی و همه کسانی که به نحوی با آموزش و پرورش سرکار قرار دارند قرار دهند. کاربرد مهم یافته های بالا برای معلمان این است که در آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی(یا شیوه یادگیری)، نباید از نقش خودکارآمدی یادگیرندگان و جهت گیری های هدفی آنان غافل باشند. بعضی از افراد نیاز به آموزشی دارند که مبتنی بر سطح خودکارآمدی ایشان باشد و معلم باید بستر لازم را برای توسعه خودکارآمدی و فراشناخت آن ها فراهم کند نه اینکه منتظر ظهور خود به خودی آنها باشد.
از طرف دیگر دانستن این موضوع که داوطلبان آزمون ورودی دانشگاه تا چه حد از این مهارتها بهره مند هستند، و جواب به این سوال که آیا توان علمی پذیرفته شدگان در دانشگاه با مهارتهای فراشناختی و خودکارآمدی آنها ارتباط دارد یا نه؟ قطعاً برای مسئولین آموزشی، معلمین، والدین و دانش آموزان موضوع بسیار ارزشمندی تلقی می شود.
حال آزمون هر چه باشد، دوسؤال مطرح است. اول اینکه افرادی که از این آزمون رقابتی گذشته و موفق به ورود دانشگاه شده اند دارای چه سطح مهارتی از فراشناخت و خود کارآمدی هستند، و دوم اینکه آیا می توان یکی از دلایل مهم عدم قبولی دانش آموزان در این امتحان را به کمبود مهارتهای فوق نسبت داد؟ پاسخ به این دو سؤال می تواند برای دست اندرکاران برنامه های آموزشی قبل از دانشگاه برای آموزش این
این مهارت، و برای دست اندرکاران برنامه های آموزشی دانشگاهی برای ارتقای سطوح این مهارتهای دانشجویان پس از ورود به دانشگاه مفید باشد.
4-1- اهداف تحقیق
هدف کلی
هدف کلی در این تحقیق مقایسه رابطه خودکارآمدی و فراشناخت در بین قبول شدگان و مردودین در کنکور می باشد.
اهداف جزئی
- تعیین رابطه بین خودکارآمدی و فراشناخت در قبول شدگان کنکور .
- تعیین رابطه بین خودکارآمدی و فراشناخت در مردودین کنکور .
- ارزیابی تفاوت رابطه خودکارآمدی و فراشناخت در بین قبول شدگان و مردودین در کنکور.
5-1- فرضیه اصلی
بین خودکارآمدی و فراشناخت در بین قبول شدگان و مردودین در کنکور تفاوت وجود دارد.
فرضیه های فرعی
بین خودکارآمدی و فراشناخت در قبول شدگان کنکور رابطه وجود دارد.
بین خودکارآمدی و فراشناخت در مردودین کنکور رابطه وجود دارد.
6-1- تعاریف مفاهیم و متغیرها
راهبردهای فراشناخت حالتی:
تعاریف مفهومی:
منظور از راهبردهای فراشناخت حالتی، مجموعه فرآیندهای برنامه ریزی، بازبینی و اصلاح فعالیتهای شناختی است (زیمرمن ، مارتینز – پونز،1986) تدابیر یادگیری، احاطه دانش آموز بر تکالیف دشوار و میزان پافشاری وی در انجام آنهاست(کورنو و رورکمپر،1985).
تعاریف عملیاتی:
منظور از راهبردهای فراشناختی نمره ای است که فرد از پرسشنامه ی «راهبردهای فراشناخت حالتی اونیل و عابدی (1996)» بدست می آورد. به عبارت دیگر میانگین نمرات دریافتی دانشجویان در این پرسشنامه ها معرفِ میزان بهره مندی دانشجویان از این راهبردها خواهد بود. گفتنی است این آزمون یک آزمون مداد-کاغذی است که مرکب از 20 ماده و چهار خرده مقیاس ( آگاهی، برنامه ریزی، نظارت، بازبینی ) می باشد مقیاس اندازه گیری این پرسشنامه ترتیبی بوده و شبیه طیف لیکرت است.
خرده مقیاسها و ماده های آزمون مربوط به هر خرده مقیاس عبارتند از :
الف ) آگاهی شامل مواد ( 17, 13, 9 , 5 , 1 )
ب ) راهبرد شناختی شامل مواد ( 19 , 15 , 11 , 7 , 3 )
ج ) برنامه ریزی شامل مواد ( 20, 16, 12, 8, 4 )
د ) نظارت یا خود بازبینی شامل مواد ( 18, 14, 10, 6, 2 )
خودکارآمدی :
تعاریف مفهومی:
داشتن تسلط در برخی از مهارتها موجب بوجود آمدن حس کارایی عمومی برای یادگیری سایر مسایل در زندگی می شود، برخی از محققین این مفهوم را به عنوان مفهوم عمومی در نظر گرفته و آن را خود کار آمدی عمومی نام نهادند و شامل سه خرده مقیاس با عنوان : میل به آغاز گری رفتار ، میل به گسترش تلاش جهت کامل کردن تکلیف و مقاومت در رویارویی با موانع می شود. (شانک،1998) به طور کلی خودکارآمدی به مجموعه باورهای دانش آموزان در مورد تواناییهایشان در انجام تکالیف اشاره دارد.
تعاریف عملیاتی:
منظور از خود کار آمدی نمره ای است که دانشجو از پرسشنامه ی « خود کار آمدی عمومی شرر و همکاران (1982)» بدست می آورد. . این پرسشنامه که دارای 17 گویه می باشد انتظارات خود کار آمدی آزمودنیها را در سه سطح اندازه گیری می کند. این مقیاس بر اساس طیف لیکرت(از کاملا مخالفم تا کاملا موافقم) ساخته شده و برای هر ماده این مقیاس 5 پاسخ پیشنهاد شده است که برای هر ماده 1 تا 5 امتیاز تعلق می گیرد. هر کس نمرات بالاتری در این مقیاس کسب کند دارای خود کار آمدی بالاتر و هر کس نمرات پایین تر اخذ کند دارای خود کار آمدی ضعیفی است. خرده مقیاس ها و ماده های آزمون مربوط به هر خرده مقیاس عبارتند از :
الف ) میل به آغاز گری رفتار ( 2, 4, 5, 10, 11, 12, 14, 16, 17)
ب) میل به گسترش تلاش جهت کامل کردن تکلیف ( 1, 3, 9, 13, 15, 16)
ج) مقاومت در رویارویی با موانع ( 6, 7, 8, 12)
مقدمه
باید گفت انجام پژوهش نظام دار جهت دستیابی به واقعیات و حقایق در مورد موضوعهای مختلف جز در سایه شناسایی تاریخچه و ادبیات آن میسر نمی باشد زیرا افق روشنی در اختیار محقق قرار می گیرد و با درایت و سهولت بیشتری می تواند ابعاد مختلف تحقیق را مورد بررسی و کنکاش علمی قرار دهد. با عنایت به این مهم در این فصل به بیان مفاهیم و تعاریف مرتبط با موضوع تحقیق با توجه به تحقیقات و نظریه های موجود پرداخته شده است.
فصل حاضر شامل پنج بخش است:
1)در بخش اول با توجه به موضوع تحقیق به بررسی سازه فراشناخت، مفهوم، ابعاد و عناصر و مولفه های مهم مرتبط با آن پرداخته می شود.
2) در بخش دوم پایه های نظری خودکارآمدی، از قبیل معنا و مفهوم، اهمیت، ابعاد، منابع ، نحوه تاثیر گذاری و غیره مورد تشریح قرار گرفته است.
3) در بخش سوم، به طور کلی با توجه متغیر های اصلی تحقیق، ارتباط مهارتهای فراشناختی با خودکارآمدی ونتایج پژوهشها و پیامدهای آنها تبیین و ترسیم شده است.
4) در بخش چهارم، در مورد کنکور و نتایج پیامدها و پژوهشها صورت گرفته در مورد آن، به چند مبحث مهم اشاره گشته است
5) در نهایت در بخش پنجم به پیشینه پژوهشی تحقیق پرداخته شده است و خلاصه ای از تحقیقات داخلی و خارجی مرتبط با پژوهش آورده شده است.
2-2- مبانی نظری فراشناخت
1-2-2- تعریف فراشناخت
فراشناخت معادل واژه ی Meta-cognition بوده و از دو جز تشکیل شده است. Meta به معنی آگاهی و cognition به معنای اندیشیدن و شناخت است.
در فرهنگ فشرده ی روانشناسی، فراشناخت به معنی «دانش و آگاهی فرد نسبت به فرایندهای شناختی خویش» تعریف شده است. (نقل از کارشکی،1381). یکی از مهمترین پیشرفت های نیمه دوم قرن بیستم، پیدایش نظریه هایی است که بر نقش فرایندهای عالی مؤثر بر مهار و هدایت فرایندهای شناختی تاکید می کنند . این فرایندهای عالی تر «فراشناخت» نام دارند که این عنوان ابتدا توسط فلاول (1979)مطرح شد(همان منبع)
جان فلاول ابداع کننده اصلی اصطلاح «فراشناخت» در اواخر 1970 فراشناخت را “شناخت در مورد پدیده های شناختی” یا با به طور بسیار ساده «تفکر در مورد تفکر» تعریف کرده است» (فلاول، 1979، ص 906). با توسعه تحقیقات تمایل نسبتا وفادار به این معنای اصلی فراشناخت باقی مانده است. به عنوان مثال، محققان مشغول به کار در زمینه روانشناسی شناختی، تعاریف مشابه زیر را ارائه داده اند.
- دانش مربوط به کنترل فرایندهای تفکر و فعالیتهای یادگیری در کودکان (کراس و پاریس ، 1988، ص 131)
- “آگاهی از تفکر خود، آگاهی از محتوای مفاهیم و نظارت فعال بر فرایندهای شناختی، تلاش برای تنظیم فرایندهای شناختی فرد جهت یادگیری بیشتر، و استفاده از مجموعه ای از ابتکارات به عنوان یک وسیله موثر برای کمک به مردم جهت سازماندهی روش های خود را از فائق آمدن برمشکلات به طور کلی” (هنسی، 1999، ص 3)
- “آگاهی و مدیریت تفکر خود “(کوهن و دین، سال 2004، ص 270)
- “نظارت و کنترل فکری” (مارتینز، 2006، ص 696)
آنچه که در اینجا بایستی به آن توجه داشت این است که در روانشناسی شناختی، فراشناخت اغلب به عنوان یک فرم کنترل اجرایی شامل (نظارت و خود تنظیمی)، به عنوان یک نقطه تکرار توسط محققان دیگر تعریف شده است (مک لئود، 1997؛ اشنایدر و لوکی ، 2002).
به عبارت دیگر، فراشناخت، یک مفهوم چند بعدی است که شامل دانش (باور)، پردازش و راهبردهایی می شود که ارزی