پایان نامه مطالعه تطبیقی حق حبس مدنی و تجاری مفهوم و انواع نمایندگی در حقوق موضوعه ایران
2-4- جایگاه حق در حقوق کشورهای دیگر. 34
2-5- معنا و مفهوم تکلیف… 36
2-5-1- تکلیف در لغت… 36
2-5-2- تکلیف در حقوق.. 37
2-6- رابطه حق و تکلیف… 39
2-7- اقسام حق.. 40
2-7-1- حق مالی و حق غیرمالی.. 40
2-7-2- حق عینی و دینی.. 40
2-7-3- حق معنوی.. 41
2-7-4- حق طبیعی.. 41
2-7-5- حق مطلق و حق نسبی.. 42
2-7-6- حق منجز و حق معلق.. 42
2-7-7- حق حال و حق مؤجل.. 43
2-7-8- حق مربوط به شخصیت… 43
2-8- عناصر حق.. 43
2-8-1- صاحب حق.. 44
2-8-2- محل حق.. 46
2-8-3- مبنای حق.. 47
2-9- مفهوم عقد و قرارداد. 53
2-9-1- تفاوت عقد؛ ایقاع در قرارداد. 54
2-9-2- ویژگی عقد. 56
2-9-3- تغییر وضعیت قرارداد. 58
2-9-انشایی بودن توافق.. 59
2-9-1- پیمانهایی جمعی و تصمیمات مشترک… 60
2-9-2- اسقاط پذیری حق در فقه امامیه. 61
2-9-3- اسقاط حق در فقه. 62
2-9-4- امکان اسقاط حق.. 64
2-9-5- روشهای اسقاط حق.. 66
2-9-5-1- اسقاط صریح و ضمنی.. 66
2-9-5-2- اسقاط ضمنی.. 67
2-9-6- محدودیت اسقاط حق.. 67
2-9-7- تحدید حق از اساس… 68
2-9-7-1- تحدید حق در اعمال آن. 70
2-9-7-2- تحدید حق از منظر حقوق بشر. 70
2-9-8- موانع اسقاط حق.. 71
2-9-9- اسقاط حق از منظر حقوق بشر. 72
فصل سوم: ماهیت و انواع نمایندگی
3-1- پیشینه تاریخی نمایندگی.. 74
3-2- مفهوم نمایندگی.. 76
2-3- تعریف نمایندگی فقیهان امامیه. 77
3-4- نمایندگی و مفاهیم مشابه. 81
3-4-1- نمایندگی و اذن. 81
3-4-2- نمایندگی و وکالت… 82
3-4-3- رابطه نمایندگی و حق العمل کاری.. 84
3-5- اقسام نمایندگی.. 89
3-5-1- ماهیت نمایندگی قراردادی.. 89
3-5-1-2- ماهیت منشأ در نمایندگی قراردادی.. 91
3-5-1-3- نمایندگی ناشی از تنفیذ. 92
3-6- نمایندگی قانونی.. 101
3-7- مبنای حقوقی نمایندگی.. 104
3-7-1- نظریه «اراده اصیل» 104
3-7-2- نظریه «اراده نماینده» 105
3-7-3- نظریه «همکاری اراده اصیل و نماینده» 106
3-7-4- نظریه «جانشینی» 106
3-7-5- نظریه «جانشینی ناشی از اراده خلاق اصیل و حکم قانون» 107
3-7-6- نظریه تنزیلی.. 108
3-7-7- نظریه نسبیبی.. 111
3-7-8- نظریه جانشینی.. 112
3-8- قلمرو نمایندگی.. 113
3-8-1- قلمرو نمایندگی از جهات موضوع (شرایط موضوع نمایندگی) 114
3-8-2- قابلیت نمایندگی.. 114
3-8-3- توانایی اصیل در انجام عمل مورد نمایندگی.. 127
نتیجه گیری.. 131
منابع. 135
1-1- مقدمه
انسان به محض تولد دارای حق تمتع از حقوق شناخته شده قانونی خویش میباشد حق تمتعی که در اغلب موارد با حق استیفاء نیز همراه میباشد. حق استیفاء از حقوق، یکی از مهمترین عناصر زندگی اجتماعی افراد بشر میباشد چرا که عدم توانایی افراد در بهره مندی از حقوق خود چیزی به معنای نفی آن نخواهد بود. بر همین مبنا اگر فرض نماییم که الف به عنوان شخص دارنده حق مالکیت نسبت به یک دستگاه خودرو، اجازه بهره مندی مادی و حقوقی از آن را نداشته باشد و صرفاً عنوان مالکیت را با خود یدک بکشد به سختی میتوان گفت که این فرد مالک واقعی خودروی مذکور میباشد چرا که عدم امکان استفاده از خودرو در بعد مادی و حقوقی آن چیزی به معنای نفی آن مالکیت نیست.
با این حال باید توجه نمود که واگذاری حق همه نوع استیفاء از حق توسط افراد، به شکل دلخواه خود نه تنها هیچ سود و منفعتی برای خود فرد و اجتماع نخواهد داشت بلکه منجر به بی نظمی و زایل شدن حقوق سایرین نیز خواهد گردید. بر همین مبنا باید معطوف به این نکته نیز بود که استیفاء از حقوق در معنای عام خویش و انواع تصرفات در آن باید تابع قاعده و قانون باشد و به صرف دارا بودن یک حق نباید به افراد اجازه همه گونه تصرف یا استیفاء در حقوق را داد. برای نمونه میتوان مطرح نمود که آیا در یک منطقه مسکونی میتوان به مالک یک واحد ساختمانی اجازه داد تا در آن محل میدان تیر یا پیست اتومبیل سواری احداث نماید. بدون شک این گونه تصرفات حتی در ملک شخصی افراد مورد منع قرار میگیرد.
تصرفاتی که اشخاص در حقوق خود انجام میدهند گاهی به صورت فعل مثبت و با مصادیقی مثل انتقال حق، تصرفات مادی مثبت در حق و … نمود پیدا مینماید اما در برخی موارد نیز این تصرفات با تعهد بر عدم استفاده از حق یا از بین بردن کامل حق که با عنوان «اسقاط» شناخته میشود تحقق میپذیرد. اسقاط حق به این معناست که دارنده حق آنرا به طور کلی از بین میبرد و دیگر به عنوان دارنده آن شناخته نمیشود. استیفاء از حقوق یا تصرف در آن عموماً با فعل مثبت مادی انجام میگیرد اما این امر به معنا نیست که ترک فعل توانایی این امر را ندارد بلکه باید توجه داشت که تصرف در حقوق گاهی با فعل مثبت و گاهی نیز با ترک فعل صورت میپذیرد. در حالت کلی دارنده هر حقی میتواند به تنهایی و با اراده خود در کلیه حقوق خویش تصرف نموده و آنها را انتقال داده یا اسقاط نماید. اما گاهی نیز توافق با دیگری برای این نوع تصرفات لازم است. به همین دلیل و با توجه به اینکه تصرفات افراد در حقوق خویش نمیتواند بدون قاعده و نظم باشد در این تحقیق سعی شده است جایگاه حق در قراردادها از دیدگاه حقوقی و فقهی بررسی شود. همچنین در فصل سوم به انواع نمایندگی اشاره شده است.
1-2- بیان مسئله
انسان موجودی است مدنی الطبع و از این رو نیازمند برقراری روابط اجتماعی با همنوعان خود برای تأمین نیازهای مادی و معنوی خویش میباشد. از جمله مهمترین نوع این روابط، انعقاد قراردادهای دو جانبه است.
تحقق هر قرارداد دو جانبه (معوض) از یک سو منشأ تکالیف و تعهدات و از دیگر سو موجد حقوق و اختیاراتی برای طرفین آن خواهد بود. مهمترین تعهدی که منحصر در عقود معاوضی است “تسلیم عوض و معوض” میباشد به این معنا که هر یک از طرفین به محض انعقاد عقد ملزم میگردد آنچه را که به موجب عقد مالکیت آن به طرف مقابل منتقل گردیده است و در نزد خود موجود میباشد، به او تسلیم نماید .چرا که اقتضای هر معاوضهای مبادله و جابجایی است.
سرنوشت عقد نباید به جایی برسد که هر دو عوض در کیسه یکی از دو طرف قرار گیرد یعنی آنچه را که طلبکار است بگیرد و آنچه را در برابر بر عهده دارد نپردازد. عدالت معاوضی در چنین داد و ستدی برهم میخورد و آنچه رخ میدهد با مقصود دو طرف مخالف میباشد.
پیشرفت روز افزون زندگی تجاری و اقتصادی جهان امروز نیازمند توسعه قوانین و مقررات داخلی در زمینه قراردادهای خصوصی بوده تا بتواند متناسب با نیازهای این دوره و درجهت تأمین آنها گامهای موفقی بردارد. رایج ترین نوع قراردادهای خصوصی در میان افراد، عقود معوض میباشد که هدف و انگیزه ی اصلی طرفین آن علاوه بر مالکیت عوضین، در اختیار گرفتن آنهاست. از اینرو برای طرفین «حق حبس» در نظر گرفته شده است و آنها میتوانند به منظور نیل به این هدف اجرای تعهد از سوی خود را موکول به اجرای تعهد طرف مقابل سازند. لذا اقتضای اطلاق عقود معوض آن است که تعهدات طرفین به طور همزمان انجام پذیرد. به عقیده برخی از علمای حقوق همبستگی دو عوض محدود به زمان تراضی نیست. دو طرف به اجرای تعهدات خویش میاندیشند و انعقاد پیمان را مقدمه مقصود نهایی میدانند. برای مثال در عقد بیع، انگیزه اصلی، تصور دارا شدن و در اختیار گرفتن عوض متقابل است و پیمان مربوط به تملیک، مقدمه و سبب رسیدن به این هدف نهایی است. خریدار ثمن را تأدیه نمیکند تا صرفاً اسناد عادی یا رسمی معامله را داشته باشد یا در عالم اندیشه مالک مبیع شود، او میخواهد در آن سلطه پیدا کند و از منافع آن بهره مند گردد (کاتوزیان، 1387، ج 4، ص 83).
از اینرو نمیتوان گفت که عقد بیع یا هر عقد معاوضی دیگری با انعقاد و تشکیل تمام میشود و به پایان میرسد بلکه گرچه عقد از آن زمان
واقع میگردد، ولی طرفین زمانی به مقصود نهایی خود میرسندکه عقد به درستی به اجرا درآید. به همین دلیل است که حقوقدانان اهمیت اجرای قرارداد را کمتر از انعقاد آن ندانستهاند.
لذا قانونگذاران نظامهای حقوقی مختلف جهان در مقابل تکالیف و تعهداتی که برای طرفین قراردادهای دوجانبه ایجاد کردهاند حقوق و اختیاراتی نیز به آنها اعطا نمودهاند که از مهمترین آنها “حق حبس” یا “حق امتناع از اجرای تعهد”[1] میباشد.
قانون تجارت ایران هیچگونه تعریفی از نمایندگی ارائه نداده است؛در عین حال قانونگذار بدون آنکه متعرض مفهوم نمایندگی تجاری شود،مواد 395 تا 401 قانون تجارت را به قائم مقام تجاری و سایر نمایندگان تجاری اختصاص داده است. این مواد،عموما مربوط به کسانی است که، تحت امر یا به وکالت، از طرف صاحب تجارتخانه عمل میکنند. به عبارت دیگر،این مقررات بیانگر نوعی نمایندگی تجاری غیرمستقل است که در آن نمایندگان تحت امر،به نام و به حساب تجارتخانه مبادرت به عملیات تجاری مینمایند؛و از ذکر نمایندگان تجاری مستقل،خودداری میورزد.در هرحال،روشن نمودن مفهوم و ماهیت نمایندگی تجاری،ما را ناگزیر از مراجعه به قانون مدنی-بهعنوان یکی از منابع مهم قانون تجارت-میسازد؛ و گو اینکه در قانون مدنی تعریفی از نمایندگی و قواعد و احکام آن دیده نمیشود،لیکن میتوان از قسمت اخیر ماده 196 این قانون،«نظریه کلی نمایندگی»را استنباط کرد؛زیرا کسی که معامله میکند،اگر هنگام انعقاد عقد سمت خویش را اعلام ننماید،باید بعد از انجام معامله بار اثبات این ادعا را،که قرارداد به نمایندگی منعقد گردیده،به دوش کشد.علاوه بر ماده مذکور،ماده 198 قانون مدنی نیز مقرر میدارد: «ممکن است طرفین یا یکی از آنها،به وکالت از غیر اقدام بنماید؛و نیز ممکن است یک نفر،به وکالت از طرف متعاملین،این اقدام را به عمل آورد.»از مفهوم این ماده نیز میتوان این نتیجه را به دست آورد که در انعقاد قرارداد، شخص میتواند به دو عنوان و دو اعتبار در انعقاد قرارداد شرکت کند؛و به مقتضای هر عنوان،ارادهای مستقل داشته باشد.البته،علیرغم استنباط نظریه کلی نمایندگی از مواد فوق،از آنجا که قانون مدنی همچنان فاقد قواعد عمومی حاکم بر قرارداد نمایندگی است،به نظر میرسد که بتوان این خلاء قانونی را از طریق عقد وکالت(موضوع مواد 656 تا 683 این قانون)برطرف کرد؛زیرا،وکالت وسیلهای جهت تفویض نمایندگی است،این نکته را،مادهء 656 قانون مدنی بدین طریق بیان میدارد: «وکالت عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین،دیگری را برای انجام امری نایب خود مینماید.»تعبیر فوق، بیانگر عنصر نیابت است که اساس نمایندگی را تشکیل میدهد؛و به وسیله همین عنصر است که میتوان خلاء ناشی از مقررات و اصول حاکم بر نمایندگی قراردادی را برطرف نمود؛زیرا،وکالت سبب ایجاد نمایندگی برای وکیل است. فقهای امامیه نیز این مفهوم را مدنظر داشته،و در تعریف عقد وکالت عنوان «استنابهء در تصرف»را به کار بردهاند،که منظور از آن،نایب قراردادن شخص در انجام تصرفات حقوقی است.بنابراین،وکالت همواره منشاء اعطای نیابت است؛ بدین ترتیب، همانطور که در نمایندگی،اراده نایب جایگزین اراده اصیل در انشای تصرفات حقوقی (انعقاد عقد) است، در وکالت نیز اراده وکیل جایگزین اراده موکل میشود. نتیجه چنین وضعیتی نیز، سرایت آثار عقد (حقوق و تکالیف) به موکل یا اصیل است.در عین حال، طبیعت نمایندگی ایجاب میکند که نماینده واسطه انجام تصرفات حقوقی بوده، خود عهدهدار امری نشود؛ و اراده او نیز،تنها در انعقاد عقد کارگزار باشد. پس در نمایندگی،برای اینکه آثار عقد متوجه اصیل شود،کافی نیست که نماینده یا وکیل اختیار داشته باشد؛ بلکه لازم است که نماینده قصد خود را آشکار نموده،و به نام و به حساب دیگری،عمل حقوقی انجام دهد. از این تحلیل،چنین مستفاد میشود که هردو بعد تجاری و غیرتجاری نمایندگی از ماهیت یکسان حقوقی برخوردار است؛زیرا طبیعت هردو،اعطای نیابت است؛و به همین لحاظ و به دلیل فقدان احکام راجع به آثار و تعهدات نمایندگی،مقنن قانون تجارت بسیاری از مقررات مربوط به مدیریت شرکتها (مواد 55،299 و 121)، دلالی (355)، حق العمل کاری (358) و قائم مقامی تجاری (395 الی 400) را، مشمول اصول حاکم بر عقد وکالت در قانون مدنی دانسته، و از این طریق خواسته است نواقص و خلاء ناشی از مقررات مربوط به نمایندگی را جبران نماید. پس، میتوان مقررات عقد وکالت را، بر نمایندگیهای قراردادی، از جمله نمایندگی تجاری، نیز حاکم نمود.در عین حال، برای اینکه قراردادی به نیابت بسته شود، و اصیل به التزامی که نماینده برعهده گرفته است، پایبند باشد.
در واقع حق حبس یک از انواع ضمانت اجراها و روشهای تأمین اجرای قرارداد میباشد که جهت اجبار و الزام طرف ممتنع به اجرای تعهد به طرف دیگراعطا میگردد بدین صورت که او میتواند به واسطهی این حق مال دیگری را که ملزم است طبق قواعد کلی و حقوقی از جمله: “اوفوا بالعقود”، “حرمت تصرف در مال غیر” و “وجوب تسلیم”، به محض مطالبه یا حتی بدون آن در اختیار مالک آن قراردهد، به حکم قانون در تصرف خود نگهدارد و از تسلیم آن امتناع ورزد تا طرف دیگر مجبور به ایفاء تعهد گردد. در واقع این حق بر خلاف سایر ضمانت اجراهای قراردادی از جمله الزام واجبار طرف به ایفای قرارداد و فسخ و …. نیاز به مراجعه به مراجع قضایی نداشته و مستقیماً قابل اجرا است.
برخی از حقوقدانان با وجود این که ایجاد نظم اجتماعی را جزء با ثبات قوانین ممکن ندانسته و تغییر دائمی قوانین را هر چند که به منظور یافتن قواعد بهتر باشد خود، نوعی بی نظمی دانستهاند، اما معتقدند که ثبات طبیعی حقوق مانعی از تغییر قواعد آن نیست (کاتوزیان، 1386، ص 444).
تاکنون حقوق و قوانین هیچ کشوری ثابت باقی نمانده بلکه یکی از مشخصههای هر قانونی جهت حفظ نظم و نیز تناسب با نیازهای روز اجتماع، پویایی آن میباشد که لازمه آن تغییر در حد نیاز است. در واقع اکتشافات نوین علمی، سطح زندگی انسان را دگرگون ساخته و در اثر کامل شدن وسایل حمل و نقل و نیز ارتباط جمعی، روابط اقتصادی و اجتماعی میان ملل نیز افزایش یافته و در نتیجه ی معاشرت با آنها، عادات و رسوم اجتماعی نیز تغییر مییابد. محیط اجرای قواعد حقوقی دگرگون میشود و عدالت مفهوم گذشته خود را از دست میدهد. انسان هدفهای تازه پیدا میکند و سرانجام قواعد حاکم براین محیط نیز صورت دیگری مییابد.
از سوی دیگر، انعقاد و مخصوصاً اجرای قراردادهای تجاری در عرصهی بین المللی دارای ارزش و اهمیت بیشتری نسبت به قراردادهای داخلی است، چرا که مشکلات و مسائلی در خصوص روابط بین المللی مطرح میگردد که در حقوق داخلی به چشم نمیآید یا خیلی کم رنگ میباشد از جمله: «فاصله مکانی میان بایع و مشتری و در نتیجه عدم امکان شناسایی متقابل و کسب اطلاعات در مورد اعتبار مالی طرف، طولانی بودن زمان اجرای بیع بین المللی، به کار گرفتن پول خارجی در این گونه معاملات و محدودیتهای خاصی که سیاست اقتصادی هر کشور در مورد استفاده از پول خارجی ایجاب مینماید و …»[2] از اینرو به دلیل ارتباطات روز افزون کشورهای جهان در عرصههای اقتصادی و مشکلاتی که از اعمال قوانین داخلی بر این روابط ایجاد شده است و نیز به دلیل وجود همین بیم و هراسها، در طول دوران متمادی، کشورها برآن شدهاند که اصول و مقررات متحد الشکلی را که بر گرفته از قواعد حقوقی مشترک ملل مختلف جهان باشد در سطح بین المللی وضع و روشهایی را پیش بینی نمایند که ضمانت اجرای ایفای تعهدات طرفین باشند.
تاکنون کنوانسیونهای متعددی در زمینهی حقوق قراردادها توسط دولتها و سازمانهای مختلف جهانی به تصویب رسیدهاند که مهمترین آنها کنوانسیون سازمان ملل متحد در خصوص بیع بین المللی کالا مصوب 1980 وین میباشد که توسط کنفرانس حقوق تجارت بین الملل سازمان ملل متحد (آنسیترال)[3] تصویب گردیده است
.