تصور بر این است که سبکهای رهبری مورد استفاده میان زنان و مردان متفاوت باشد زیرا زنان غالباً در سبک رهبری خود دموکرات هستند و تلاش در توجه به امور انسانی دارند در حالیکه مردان طرفدار دستوردهی و صدور فرمان میباشند. لیکن نتایج تحقیقات و مطالعات انجامشده تاکنون نشان میدهد که شباهت سبکهای رهبری میان مردان و زنان از تفاوتهای موجود در آن بیشتر است. لیکن ذکر این نکته حائز اهمیت است که “ظاهراً اگر زنان در سازمانی به مقام رهبری برسند که بیشتر اعضاء آن زن باشند، مسئله سلیقههای شخصی را کنار میگذارند و بیشتر به رهبران خودکامه تبدیل میشوند.”
نکته دیگری که درخصوص رهبری زنان در قیاس با مردان میتوان بیان داشت این است که زنان در امر مذاکره و چانه زنی بهتر از مردان عمل میکنند زیرا در این زمینه بر خلاف مردان به مسئله برد و باخت توجه زیادی نمی کنند ، بلکه به هنگام مذاکره بیشتر روابط همیشگی را درنظر میگیرند و به گونهای عمل میکنند که از نظر دیگران طرف مقابل برنده شود. نکته مهم دیگری که در خصوص تفاوت میان زنان و مردان در سبک رهبری اخیراً به تأیید رسیده است این است که رهبران زن، بیش از مردان از روش های شهودی بهره می گیرند. همچنین زنان در سبک رهبری خود به روابط بیش از کار تأکید دارند.
تفاوت مدیریت و رهبری :
در تفاوت مفهوم رهبری و مدیریت نیز گاهی گفته می شود که رهبری یعنی نفوذ در دیگران برای نیل به هدف، حال اگر این نفوذ برای نیل به اهداف سازمانی باشد آن را مدیریت می نامند .
وجه تمایز میان مدیریت و رهبری:
رهبری و مدیریت دو موضوع هسـتند که معمولاً با هم اشتباه گرفته می شوند. تفـاوت اینها چیست؟ گـاهی اوقات مدیریت و رهبری قرینه یکدیگرند ولی بهر حال یک تفاوت بین این دو وجود دارد. مدیریت بیشتر بر بدست آوردن نتایجی که بوسیله پرسـنل به منظـور انجام اهداف سازمان اعلام شده تعریف می شود. مـدیر ممکن است به شرایط مخصوص و بیشتر به حل مسائل در کوتاه مدت نظر داشته باشد. مدیریت کارکنان را در قالب سازمان با شرح وظیفه تعیین شده در نظر دارد ولی رهبر خارج از سازمان را هم در نظر دارد.
تأکید رهبری بر رفتارهای متقابل در یک زمینه گسترده می باشد و با تمایل و رغبت پیروان همراه است.
رهبری از عهده برآمدن است. رهبران جهت حرکت را با ایجاد دیدگاهی درباره آینده تعیین می کنند؛ پس افراد را با ارتباط دادن آنها با این دیدگاه همسو می کنند و آنها را برای برخورد با موانع تشویق میکنند.
رابرت هاوس: اساساً بر این باور است وقتی می گوید مدیران از اصل قدرت نهفته در سمت برای رسیدن به هدف از طریق اعضای سازمان استفاده می کنند مدیریت از به انجـام رساندن دیدگـاه و استـراتژی که بوسیله رهبران تهیه شده، همکاری ومدیریت منابع انسانی و رفع مشکلات روزانه تشکیل شده است. لازم به ذکر است که رهبری همان مدیریت نیست. بسیاری از مدیران از تفاوت میان رهبری و مدیریت آگاهی ندارند و بنابراین شناخت نادرستی از چگونگی اجرای وظایف سازمانی خود پیدا می کنند.
اگر چه بسیاری از مدیران رهبراند و بسیاری از رهبران مدیر ولی فعالیتهای رهبری و مدیریت فعالیتهای یکسانی نیست. مدیران در پست خود منصوب شده اند آنان قدرت قانونی دارند که اجازه می دهد در مواقع ضروری به دیگران پاداش دهند یا آنان را تنبیه کنند. توانایی تأثیر گذاری مدیران بر مبنای اختیار رسمی است که از پست سازمانی آنان ناشی شده است.
درمقابل رهبران ممکن است منصوب شده یا از درون گروه پدید آمده باشند. رهبران می توانند برعملکرد دیگران تأثیربگذارند بدون آنکه قدرت تأثیر گذاری آنان از اختیار رسمی ناشی شده باشد. در سازمان، مدیران حوزه ای وسیعتر از رهبری دارند وبه همان اندازه که بر موضوعهای رفتاری تأکید می ورزند به موضوع های غیر رفـتاری نیز تـوجه دارند. اما رهـبری اسـاساً بر موضوع های رفتاری تأکـید می کند. اگر چه همه مدیران به طور ضروری رهبر نیستند. بیشـتر مدیـران فعال در بلند مدت رهبر به حساب می آیند. فقط برخوردار بودن از مهارتهای مدیریتی برای موفقیت یک مدیر در جهان صنعتی امروز کافی نیست مدیران جدید باید شناختی اساسی از تفاوت میان مدیریت و رهبری داشته باشند و بدانند چگونه این دو فعالیت برای تحقق موفقیت سازمان باید با هم ترکیب شوند. معمولاً مدیر از اجرای یک شغل اطمینان حاصل می کند در حالی که رهبر مراقب فردی است که آن شغل را اجرا می کند و به او توجه دارد . برای ترکیب مدیریت و رهبری مدیران جدید باید توجهی حساب شده و منطقی به فرایندهای سازمانی نشان دهند(مدیریت) و به کارکنان بعنوان افراد انسانی توجه واقعی داشته باشند(رهبری).
جدول تفاوتها ی مدیر با رهبر
مدیر | رهبر |
افراد را وادار می کند.
امر و نهی می کند.
کارها را تصحیح می کند.
ایده های خود را مطرح می کند.
در قضاوت سریع است.
اول صحبت می کند.
مهلت تعیین می کند.
به مقام و اقتدارش وابسته است.
ایجاد ترس می کند.
او تعیین می کند چه چیزی مورد نیاز است.
همیشه می گوید : « من »
نشان می دهد چه کسی اشتباه می کند.
می گوید به من احترام بگذارید.
|
انگیزه می دهد.
ارشاد و تشویق می کند.
کارهای صحیح را تأیید و هدایت می کند.
باعث ایجاد ایده می شود.
در فهم مطلب و شرایط موفق است.
اول گوش می دهد.
مهلت می دهد تا افراد برنامه ریزی کنند.
به شخصیت و اراده خود متکی است.
حمایت و پشتیبانی می کند.
می پرسد چه چیزی مورد نیازشان است.
همیشه می گوید : « ما »
نشان می دهد چه چیزی غلط است.
می گوید به یکدیگر احترام بگذارید |
اصولاً رهبری را هنر نفوذ در دیگران می دانند . بدین معنی که پیروان به دلخواه نه از روی اجبار از رهبراطاعت می کنند. فرد می تواند این هنر را داشته باشد . بدون اینکه قادر باشد هدفهای سازمان راتحقق بخشد. (مدیر نباشد) در ضمن رهبری یکی از وظایف مدیریت است که با رهبری در”رهبری رهبران”متفاوت است . بدین معنی که رهبری فرایند نفوذ دردیگران است به طوریکه آنها با میل و اشتیاق و جدیت در دستیابی به اهداف سازمان تلاش می نمایند .
ولی رهبری درمدیریت فرایندی است که کارکنان از روی ترس ، اجبار،پاداش ،تنبیه یا تشویق وظایف خودشان را انجام می دهند . اگر چه مدیری موفق است ، که بتواند هم مدیر باشد وهم رهبر و در راستای اهداف سازمان نقش خود را ایفا نماید.
بخش دوم اصول مدیریت اثربخش بیمارستان
مقدمه :
مدیر بیمارستان مجبور است با کارکنانی که در سازمان حضور دارند، کار کند. بنابراین باید آنها، انگیزهها و آرزوهایشان را بشناسد و آنها را به صورت یک گروه مرتبط سازماندهی نماید. کارکنان سازمان چه کسانی میباشند؟، خواستههای آنها چیست؟ آیا خواستههای آنها برآورده شده است؟ اگر برآورده نشده است به چه علتهایی بوده است؟ آیا کارکنان برای انجام درست وظایفشان سازماندهی شدهاند؟
مدیریت اثربخش برای اداره موثر بیمارستان به اصول زیر نیاز دارد:
۱- درک موقعیت
الف – اهداف: سازمان برای چه تأسیس شده است ؟ اهداف کدامند؟ آیا اهداف تغییر یافتهاند؟ چرا اهداف تغییر یافتهاند؟ آیا سازمان به اهداف دست یافته است؟ اگردست نیافته است، به چه علت هایی بوده است؟ آیا میتوان به اهداف دست یافت؟ احتیاجات و نیازمندیها کدامند؟ اولویتها کدامند؟ آیا همه کسانیکه در بیمارستان کار میکنند، از اهداف اطلاع دارند؟
ب – کارکنان: مدیر بیمارستان مجبور است با کارکنانی که در سازمان حضور دارند، کار کند. بنابراین باید آنها، انگیزهها و آرزوهایشان را بشناسد و آنها را به صورت یک گروه مرتبط سازماندهی نماید. کارکنان سازمان چه کسانی میباشند؟، خواستههای آنها چیست؟ آیا خواستههای آنها برآورده شده است؟ اگر برآورده نشده است به چه علتهایی بوده است؟ آیا کارکنان برای انجام درست وظایفشان سازماندهی شدهاند؟
ج – خدمات: هر بیمارستانی از طریق منابع سازمانی به بیماران خدمات ارائه میدهد. بیشترین نیاز چیست؟ بیشترین تقاضا چیست؟ بیشترین امکانات چیست؟ چگونه میتوان نیازها، خواهشها و تقاضاها را برآورده ساخت؟ چگونه میتوان خدمات بیمارستانی را بهبود بخشید؟
۲- هماهنگی و یکپارچگی
هیچ کدام از بخشهای بیمارستان مستقل از سایر بخشها نمیباشد، بلکه در ارتباط با یکدیگر هستند. مدیر به هنگام اعمال تغییر در سازمان باید از خود بپرسد که آیا این تغییر و تحول منجر به توسعه و بهبود کل بیمارستان میگردد یا خیر؟ چه کسانی از این تغییر و تحول زیان یا منفعت میبرند؟
علاوه بر این وجود هماهنگی بین بیمارستان و سایر مؤسسات خدمات بهداشتی و درمانی نیز ضروری است. با توجه به نوع بیمارستان، مدیر بیمارستان قادر به پذیرش همه بیماران نمیباشد، بلکه باید تعدادی از آنها را به مراکز و مؤسسات درمانی دیگر ارجاع دهد و بالعکس. سطح بندی مراقبتهای بهداشتی و درمانی منجر به افزایش درصد اشغال تخت خواهد شد.
۳- رهبری
یک رهبر خوب باید دارای ویژگیهای زیر باشد:
الف – صداقت: کارکنان وقتی از مدیر خود صداقت ببینند، در کارهای خودشان نیز صداقت خواهند داشت.
ب – اعتماد به نفس: اگر مدیر به خودش ایمان داشته باشد، برای رسیدن به اهداف بیشتر تلاش میکند.
ج – ابتکار: مدیر باید خود خلاق فرصتها باشد. هیچگاه نباید منتظر باشد تا دیگران کارهای بزرگ را برای وی انجام دهند.
د – جدیت: مدیر برای هر کاری که میخواهد انجام دهد باید جدیت به خرج دهد. علاوه بر این باید بتواند اهداف شخصی کارکنان را به اهداف سازمانی تبدیل کند.
ه- همکاری: مدیر مجبور است با افرادی کار کند که تجارب و آگاهیهای مختلفی دارند. بنابراین باید بتواند اهداف شخصی کارکنان را به اهداف سازمانی تبدیل کند.
و – تصمیمگیری: با توجه به اختیاراتی که به مدیر داده شده است او باید تصمیم بگیرد، مشکلات را مشخص ، راهحلها را تعیین و بهترین راه حل را با توجه به موقعیت فعلی انتخاب کند.
ز- دور ریختن ترس: مدیر به هنگام بوجود آوردن تغییر و تحول در سازمان باید آماده رویارویی باخطرات و مشکلات باشد. به خصوص با وجود سازمانهای غیر رسمی که همواره در مقابل تغییر و تحولات از خود مقاومت نشان میدهند،این مورد تشدیدتر میشود. مدیر نباید از شکست و انتقاد بترسد. شکست مقدمهای برای پیروزی است. شکست زمینه را برای پیروزی فراهم میسازد. پیروزی در دامان شکست پرورش مییابد.
ح – انتخاب هدف: مدیر باید در مورد آنچه که میخواهد انجام شود، تصمیم بگیرد و اهداف را مشخص کند.
۴- تشکیل گروه
تنها تلاشهای گروهی میتواند نتایج مطلوبی به همراه داشته باشد. مدیر باید هیأت مدیره، همکاران و زیردستان خود را به طور کامل بشناسد. کارکنان را به مشارکت در فرایند برنامه ریزی و به عهده گرفتن مسئولیتها تشویق نماید. نیازمندیهای کارکنان را بشناسد و نسبت به رفتارهای روزانه آنها بیتفاوت نباشد.
۵- اطلاعات، مهارتها و تجارب
مدیر باید دارای اطلاعات کافی در زمینه مدیریت بیمارستان باشد. قوانین و مقرراتی وجود دارد که بایدنسبت به آنها آگاهی بهدست آورد و مهارتهای خود را در زمینه مدیریت توسعه دهد. نیازی نیست که مدیر در مورد هر چیزی اطلاعات داشته باشد و مجبور هم نیست که اطلاعات دقیقی از همه چیز داشته باشد، ولی باید دارای یک سری اطلاعات ضروری و کاربردی باشد. به عنوان مثال در مورد تجهیزات بیمارستانی باید اطلاعاتی داشته باشد که بتواند به این سؤالات پاسخ دهد؛ از این دستگاه چه انتظاراتی داریم؟ آیا دستگاه میتواند انتظارات ما را برآورده سازد؟ این دستگاه به چه تعداد بیمار خدمات میدهد؟ در صورت بروز عیب و مشکل باچه کسی باید برای رفع عیب دستگاه تماس گرفت؟