مفهوم مدیریت مشارکتی
مدیریت مشارکتی عبارت از «بهوجود آوردن فضا و نظامی توسط مدیریت که تمام کارکنان و مشتریان و پیمانکاران یک سازمان در روند تصمیمسازی، تصمیمگیری و حل مسایل و مشکلات سازمان با مدیریت همکاری و مشارکت نمایند».
تأکید اصلی این نوع مدیریت بر همکاری و مشارکت داوطلبانه کارکنان و مشتریان و پیمانکاران است و میخواهد از ایدهها، پیشنهادها، ابتکارات، خلاقیتها و توان فنی و تخصصی آنها در حل مسایل و مشکلات سازمان در جهت بهبود مستمر فعالیتهای سازمان استفاده کند. (شیخ محمدی و تولیتزواره، ۱۳۸۴، ص ۴۰).
آقای ماتسوشیتا در کتاب «نه برای لقمهای نان» تحت عنوان «مدیریت مشارکتی» میگوید: «کیفیت مدیریت، عامل تعیینکنندهای در هر بازرگانی است. به گمان من بهترین نوع مدیریت آن است که به کارمندان راه میدهد تا ضمن مشارکت در کار بتوانند بر پایه توان و ظرفیت خود به تحقق هدفهای همگانی یاری دهند. درست از همان آغاز کار، خود من از روی آگاهی و به شیوهای پایدار روش مدیریت مشارکتی را دنبال کردهام.
یک مدیر اجرایی سخنور و کاردان ممکن است بتواند تنها بر پایه خصلت رهبری خردمندانه کارمندان را به سوی کامیابی رهنمون سازد اما من هرگز نخواهم پذیرفت که یک مدیر تنها، گرچه بسیار توانا و نیرومند باشد، بتواند خود به تنهایی یک سازمان را بهتر از زمانی اداره کند که بر خرد کلی همه کسانی که نامشان در فهرست مزدبگیران شرکت ثبت است، تکیه کند. یک شیوه مدیریت منزوی و خودکامه که در اصل بر وجود یک شخص استوار است، نمیتواند دوام پیدا کند، به هر دلیلی که باشد، این مدیریت سرانجام باز میایستد.
مدیریت استوار بر خرد همگانی کارمندان خیلی دلپسند بهنظر میآید ولی این مدیریت را به آسانی نمیتوان به کار بست. حتی چندان آسان نیست که آن را وصف کرد. در سراسر سالهای خدمت خود، در پایگان ریاست شرکت یا ریاست هیأت مدیره شرکت ماتسوشیتا الکتریک، من در عمل از هر فرصتی برای رساندن این پیام که میخواهم شرکتمان به دست همه ما گردانده شود، استفاده کردم. من به سخنرانی کوتاهی دست میآزیدم که مفهومی چنین داشت:
فکر نکنید که این شرکت را من میگردانم. هر یک از شما در مدیریت آن نقشی دارید. برای ساختن منبعی از هوش و خرد در راه فعالیتهای پربازده، در راه فرآوردهها و خدمات پس از فروش با کیفیت بهتر و سرانجام در راه مدیریت اثربخش و سودمند، ما به اندیشهها، مهارت و دانش هر یک از شما نیاز داریم. اگر بتوانیم اینگونه به کار بپردازیم، آینده خوبی در پیش خواهیم داشت.» (شیخ محمدی و تولیتزواره، ۱۳۸۴، ص ۴۱-۴۰).
۱-۲-۲–۴ فلسفه مدیریت مشارکتی
مدیران علاقهمند به مدیریت به روش مشارکتی باید بدانند که از مشارکت کارکنان در امور مختلف سازمان چهمنظوری دارند و ایجاد و اشاعه فرهنگ مشارکت در سازمان آنها باید مبتنی بر چه معیارهایی باشد. در غیر این صورت و در صورتی که مدیریت ارشد یک سازمان تصویر روشنی از فلسفه مدیریت مشارکتی و پشتوانه نظری آن نداشته باشد، این سبک مدیریت در مراحل اجرایی از مسیر اصلی منحرف شده و سازوکار بهوجود آمده عملاً منتج به نتایجی که از پیش مدیریت در پی آنها بوده، نخواهد شد. بنابراین لازم است، مبانی فلسفی در خصوص مشارکت را طبقهبندی کنیم تا امکان بهرهبرداری هر چه بیشتر از این سبک مدیریت فراهم آید.
۱-۲-۲–۵ ابزار مدیریتی
از دیدگاه بهرهوری، مشارکت روشی است برای کاهش واقعی هزینهها، ناکاراییها، کارشکنیها و همچنین پیامدهای ناشی از نارضایتی در محیط کار. این دیدگاه به طور ساده در پی تسکین نارضایتی کارکنان و بهبود سلامت افراد از طریق ارتقای خلاقیت و احترام به خود است که فرض میشود مشارکت به همراه میآورد (لاک و شویجر، ۱۹۷۹؛ مک کارتی، ۱۹۸۹ به نقل از (شیخ محمدی و تولیت زواره، ۱۳۸۴، ص ۴۳-۴۲).
به عبارت دیگر، این دیدگاه در پی آن است که به ترویج کارایی و بهرهوری بپردازد.
براساس این نگرش، برنامههای مشارکتی نوعاً در سطوح پایین استقرار مییابند و قلمرو مشارکت بهطور محدود تعریف میشود تا اختیارات تصمیمگیری ویژه رهبری را شامل نشود. آنهایی که از دیدگاه «ابزار مدیریتی» به مشارکت مینگرند، نگران تأثیر منفی مشکلات نیروی کار بر بهرهوری و سود هستند. آنها مشارکت را به عنوان یکی از راهبردها برای تسکین نیروی کار پیشنهاد میکنند تا بتوانند محیط باثبات و صلحآمیری را بنا کنند. بررسی ادبیات مشارکت نشان میدهد که تصمیمگیری مشارکتی معمولاً پاسخ مؤثر افراد نسبت به کار را در پی دارد (لاک و شویجر، ۱۹۷۹؛ میلر و مانگ، ۱۹۸۶؛ کاتن، والرات و فروگات، ۱۹۸۸).
مطالعات تطبیقی (شرجل، ۱۹۸۱) نشان میدهد که از دهه ۱۹۷۰ به بعد برنامههای مشارکت کارکنان (گروههای کاری مستقل، تیمهای خودگردان، حلقههای بهبود کیفیت، کمیته مشترک مدیریتی ـ نیروی کار) در سراسر جهان فراگیر شده است و هدف کلی این کوششها بهبود عملکرد سازمانها، روابط کار و کیفیت زندگی کاری بوده است. کوهن (۱۹۸۵) یادآور میشود که کوششهای مدیریت مشارکتی بر این تصور پایهگذاری شده بود که نتایج چنین مشارکتی برای سازمان، کارکنان و در بعضی موارد برای جامعه مفید است.
به هر حال، تصمیمگیری مشارکتی به عنوان ابزار مدیریتی در سازمانها بیشتر پذیرفته شده است. این نگرش بر کارایی، اثربخشی و رضایت تکیه میکند. محدودیت عمده این نگرش، وابستگی آن به مدیریت است. مدیر چنین برنامههای تصمیمگیری را به راه میاندازد و ترجیح میدهد که کارکنان در تصمیمگیری درگیر شوند. تعمیم چنین دیدگاهی به سازمانهای بخش دولتی ایران که ماهیت غیرانتفاعی دارند، تاحدودی مشکل است. اما غالب سازمانها و شرکتهای خصوصی در ایران که به مدیریت مشارکتی روی آوردهاند با چنین دیدگاهی اقدام به انجام این کار کردهاند.