حریت ………………………………………………………………………………………………………………..28
عدالت به خویشتن ………………………………………………………………………………………………30
میزان قرار دادن خویشتن در ارتباط با دیگر انسان ها ……………………………………………….30
افزایش ظرفیت درون …………………………………………………………………………………………..31
زدودن سینه از کینه توزی ها و بغض ها …………………………………………………………………31
زدوده شدن توقع پاداش برای انجام تکلیف …………………………………………………………….32
اصل مکافات بر مبنای نیت ها ………………………………………………………………………………33
نظارت الهی ……………………………………………………………………………………………………..33
ایده آل اعلا ………………………………………………………………………………………………………………34
قوانین من …………………………………………………………………………………………………………………35
انسان از دیدگاه روان شناسی ……………………………………………………………………………………………37
رویکرد روان کاوی ……………………………………………………………………………………………………37
رویکرد گستره زندگی ………………………………………………………………………………………………..40
رویکرد صفت …………………………………………………………………………………………………………..41
رویکرد انسان گرایی ………………………………………………………………………………………………….43
انسان از دیدگاه اسلام …………………………………………………………………………………………………….48
پیشینه تحقیق ………………………………………………………………………………………………………………..55
فصل سوم: روش اجرای تحقیق
روش تحقیق ………………………………………………………………………………………………………………….61
جامعه آماری ………………………………………………………………………………………………………………….61
نمونه و روش نمونه گیری ………………………………………………………………………………………………61
ابزار جمع آوری اطلاعات ……………………………………………………………………………………………….64
روش اجرای پژوهش ……………………………………………………………………………………………………..66
ملاحظات اخلاقی پژوهش ………………………………………………………………………………………………66
روش تجزیه و تحلیل آماری ……………………………………………………………………………………………67
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل داده ها (یافته ها)
یافته های توصیفی ………………………………………………………………………………………………………….70
تحلیل ماده ……………………………………………………………………………………………………………….70
یافته های استنباطی …………………………………………………………………………………………………………74
تحلیل عامل ………………………………………………………………………………………………………………74
روایی …………………………………………………………………………………………………………………….79
پایایی …………………………………………………………………………………………………………………….81
مقایسه دو گروه دختران و پسران ……………………………………………………………………………………82
فصل پنچم: نتیجه گیری و پیشهنادات
تبیین یافته های آماری و سوالات تحقیق ………………………………………………………………………….84
مقایسه دیدگاه علامه جعفری با دیدگاه روانشناسی انسان گرا ……………………………………………..89
محدودیت های تحقیق …………………………………………………………………………………………………..92
پیشنهادات تحقیق …………………………………………………………………………………………………………93
فهرست منابع فارسی …………………………………………………………………………………………………….94
فهرست منابع انگلیسی …………………………………………………………………………………………………..97
ضمائم و پیوست ها …………………………………………………………………………………………………….99
چکیده انگلیسی …………………………………………………………………………………………………………..102
چکیده
هدف از این پژوهش، ساخت مقیاس شخصیت بر اساس آراء و نظرات علامه محمد تقی جعفری در مورد ویژگی های انسان کامل بود. گروه نمونه اصلی مورد مطالعه شامل 400 نفر از دانشجویان دانشگاه شیراز(200 دخترو200 پسر) بود که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش شامل مقیاس شخصیت محقق ساخته و مقیاس ویژگی های اخلاق مذهبی بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل عامل و ضریب همبستگی پیرسون و ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. نتایج تحلیل عامل نشان داد که مناسب ترین ساختار عاملی، استخراج هشت عامل است، که به ترتیب با عنوان های احساس کنترل، خوش بینی، سخاوت، عبودیت، احترام به نفس، آفرینندگی، شکیبایی و آزادگی نام گذاری شد. ضریب آلفای کرونباخ برای مقیاس ساخته شده برابر با 87/0 شد که حاکی از پایایی کافی برای مقیاس شخصیت ساخته شده می باشد. همبستگی پایین و معنادار بین عوامل استخراجی و همبستگی بالا و معنادار بین عوامل با نمره کل مقیاس(01/0 > P)، حاکی از روایی واگرا و همگرای مقیاس می باشد. همچنین عدم همبستگی معنادار بین عوامل مقیاس شخصیت ساخته شده با نمره کل مقیاس ویژگی های اخلاق مذهبی حاکی از روایی واگرای مقیاس شخصیت می باشد. نتیجه این پژوهش، ساخت مقیاسی 30 گویه ای با ساختار عاملی معتبر بود، که می تواند ابزاری معتبر برای ارزیابی برخی ویژگی های شخصیتی انسان رشد یافته و کامل باشد.
واژه های کلیدی : مقیاس شخصیت، اعتباریابی، علامه محمد تقی جعفری .
مقدمه
عالم هستی با همه ی افراد و روابطش طبق قانون عمل می کند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم این جهان معنادار است و شوخی گرفتن آن هیچ گونه نقشی در هدفداری آن ندارد. انسان نیز به عنوان یکی از اجزای بسیار مهم جهان هستی در آهنگ کلی هستی قرار گرفته است. خداوند انسان را بر اساس حکمت بالغه ی خود به گونه ای آفریده تا در مسیر رشد و کمال قرار گیرد و با شکوفایی استعداد هایش تکامل پیدا کند. انسان موجودی معنادار است که در جهانی معنا دار به سر می برد و باید همه ی حرکات و رفتارهای او در جهت تکامل شخصیت رو به ابدیتش باشد.(نصری،1388).
موضوع علوم تعلیم و تربیت اسلامی و روان شناسی، انسان و رشد و سلامت و سعادت اوست؛ انسانی که در نهایت بتواند به کمال یا خودشکوفایی دست یابد. هدف تعلیم و تربیت، پرورش انسان هایی است که در طی حیات خویش، سیر تکاملی رشد روحی، روانی و عاطفی را به سلامت طی کنند و بتوانند به مراتب و درجات کمال دست یابند و به تعبیری خداگونه یا ربوبی شوند. عرفا، علما، و دانشمندان ایرانی ـ اسلامی به مفهوم انسان کامل توجه خاصی دارد. در روان شناسی امروز هم، مباحث انسان سالم و انسان کامل در مکتب انسان گرایی مطرح است، در حالی که در غالب نگرش های پیشین به جای مطالعه ی سلامت، بیشتر بر بُعد بیماری و رفتارهای روان نژند و روان پریش یا شکل مکانیکی رفتارهای آدمی تاکید داشتند. (شریعت باقری،1391).
شخصیت از جمله مهمترین مباحث حوزه انسان شناسی است که اولین بار در روان شناسی مطرح شد. از آن جا که هدف نهایی علم روان شناسی درک مسئله ی شخصیت است، بررسی جایگاه مفاهیمی چون «روح» و «نفس» در مقوله شخصیت، در حقیقت تبیین جایگاه این مفاهیم در روان شناسی است. به نظر نمی رسد که بتوان روح را موضوع اصلی مطالعه ی هویت انسان در نظر گرفت؛ زیرا روان شناسی در پی شناخت واقعیت وضع موجود آدمی است، خواه او جوهر حقیقی «خود» را همراه داشته باشد یا آن را به تباهی کشانده باشد. «نفس» یا «خودِطبیعی» به سبب تعلق یافتن به کالبد مادی انسان، دارای تظاهرات مشخص روان شناختی و قابل بررسی به شکل نظامدار است؛ لیکن این بدان معنا نیست که موضوع اصلی مطالعه شخصیت در روان شناسی نفس انسان باشد، بلکه مفهوم نفس پلی بین مرزهای فلسفه و روان شناسی است. مفهومی که از سویی دست در طبیعت و از سوی دیگر دستی در ماورای طبیعت دارد و طرح این مفهوم در روان شناسی، این علم را از دایره ی محدود موضوعات مربوط به انسان در زندگی روزمره بیرون آورده، چشم اندازهای جدید پیش روی انسان و دانش روان شناسی می گشاید. (حاج اسماعیلی، فقیهی، 1389).
انسان واجد موقعیت ممتازی در میان موجودات عالم است و این نه فقط به لحاظ ویژگی های منحصر به فرد و ابعاد وجودی متنوع او، بلکه با توجه به ظرفیت رشد پذیری نا محدودش است. انسان با بالفعل نمودن استعدادهای انسانی اش می تواند تا آن جا تعالی یابد که به عنوان انسان کامل به مقامی بالاتر از فرشتگان و جانشین حق تعالی در زمین گردد. حال، ساختار وجودی انسان و موقعیت خاص او در عالم چیست که با وجود ضعف های فراوان جسمانی و قوای ادراک حسی نسبت به بسیاری از حیوانات می تواند در مقام اشرف مخلوقات قرار گیرد و آنگاه که بالفعل در این مرتبه قرار گیرد، واجد چه امتیاز و شئونی خواهد بود.(عرب، 1388).
بیان مسئله
صاحب نظران جوامع و ملل در همه دوره ها در صدد شناختن انسان برآمده و از دیدگاه های گوناگون فلسفی، علمی و دینی، در این مسئله عظمی کوشیده اند؛ اما در این میان چرا بشر درباره ی شناختن خویش کاری انجام نداده است؟! چه عواملی باعث شده است تا برخی از دانشمندان و محققان معتقد باشند که انسان با همه ترقی ها و پیشرفتهای بسیار چشمگیر در خصوص شناخت جهان طبیعت و چگونگی تصرف در آن به سود خویشتن، تا به امروز نتوانسته است درباره ی موجودیت خود معلومات لازم و کافی به دست آورده و همه ی سطوح و ابعاد خود را بشناسد و از لذایذ موجودیت شناخت خویشتن برخوردار شده و از آلام و ناگواری های متعددی که پیرامونش را فراگرفته نجات پیدا کند؟! (علامه جعفری، 1386).
در مکتب انسانگرایی جدید، از دیدگاه مزلو در بیان ویژگی های بارز شخصیت سالم تاکید می کند که، چنین شخصیتی اقدام به اصلاح در جهان بینی و فلسفه به مفهوم صافی تر شدن، واقع گرا تر شدن و کمتر ویرانگر بودن، وسیع تر بودن، کل گراتر بودن و یگانه تر شدن، می کند و تمامی اینها همگون با همان تعریف دقیق اسلام از انسان کامل است. مزلو بیان می کند که انسان سالم و کامل، آفرینندگی بیشتری دارد، بیش از پیش به هنر و علم و معرفت روی می آورد، درک بهتر از یکتایی فرد دارد و احترام عمیق برای تمام نوع بشر قائل است.(سیف، 1379).
پروین (به نقل از جوادی، کدیور1381) معتقد است که، قسمت عمده روان شناسی در غرب شکل گرفته است و این در مورد روان شناسی شخصیت نیز مانند سایر قسمت های روان شناسی، مصداق دارد؛ و فرهنگ نیز در تعریف شخصیت نقش دارد. بنابراین می توان انتظار داشت که بررسی تفاوت های بین فرهنگی، نقش عمده ای در روان شناسی شخصیت داشته باشد. با این حال آیا ساختار شخصیت و فرآیندهایی که در یک فرهنگ جاری است، در فرهنگ های دیگر نیز وجود دارد؟ آیا همانطور که افراد متعلق به فرهنگ های مختلف دارای بخش های جسمانی وفرآیندی یکسان هستند، ساختار و فرآیند شخصیتی یکسانی نیز دارند؟
همه ما مفهوم «خود» را درک می کنیم. اما بعید به نظر می رسد که یک نظریه شخصیت بتواند بدون پرداختن به این مفهوم موثر واقع شود. آیا هر فردی دارای یک «خود» نیست؟! البته بعضی از فرهنگ ها واژه ای برای این مفهوم ندارند و در بعضی فرهنگ ها نیز مفهوم «خود» با آنچه در فرهنگ غرب رایج است، کاملا متفاوت است. آن چه می توان گفت این است که، ماهیت «خود» به طور قابل توجهی از فرهنگی به فرهنگی دیگر متفاوت است. اعضای دو جامعه نه تنها دیدگاه های مختلفی در مورد جایگاه «خود» دارند، بلکه در مورد عناصر تشکیل دهنده ی «خود» و حد و مرز آن از یکدیگر متفاوت اند. علاوه بر این اسناد های مربوط به تغییرات جسمانی در همه فرهنگ ها مشترک است، اما اسنادهای مربوط به رویداد های اجتماعی به طور قابل ملاحظه ای از فرهنگی به فرهنگی دیگر متفاوت است؛ برای مثال آسیایی ها اغلب، رفتار را به صفات و آمادگی ها نسبت می دهند و غربی ها، احتمال اینکه رفتار را به موقعیت نسبت دهند و آمادگی را نادیده بگیرند بسیار زیاد است. (جوادی،کدیور،1381 ).
دانشمند و فیلسوف، علامه محمد تقی جعفری، انسان را دارای دو بُعد «طبیعی» و «ماورای طبیعی» می داند. بُعد طبیعی انسان را «خود» یا «من» یا «نفس» او تشکیل می دهد که قابل شناختن و تزکیه و تهذیب شدن است و بُعد ماورای طبیعی را «روح» انسان می داند، که حقیقتی غیر قابل شناخت است؛ اما بعد طبیعی که «نفس» یا «خود طبیعی» انسان است می تواند رشد کند و به کمال برسد و به انسان کامل تبدیل شود، زیرا خداوند در نهاد و فطرت انسان استعداد سیر به سوی او(خدا) را قرار داده و استعداد دستیابی به والاترین مراحل کمال را دارد. (علامه جعفری،1383).
از دیدگاه قرآن انسان ترکیبی از عناصر مادی و معنوی (جسم و روان) می باشد و شرافت انسان مربوط به روان یا روح اوست. روان یا روح انسان از چنان موقعیتی برخوردار است، که اولین انسان به امر خداوند مسجود فرشتگان می گردد؛ لذا روان شناسی اسلامی، تمام ابعاد و سطوح انسانی را در نظر می گیرد و او را مورد مطالعه قرار می دهد؛ و انسان را موجودی می داند که می تواند کمالات بسیاری بدست آورد، چرا که انسان استعداد تعالی جویی دارد. (سیف، 1379).
برای فهم و درک کامل رشد شخصیت باید به چهارچوب های فرهنگی توجه کرد. در واقع هیچ آزمون شخصیتی نمی تواند «نابسته به فرهنگ» باشد، زیرا شخصیت انسانی از فرهنگ جدا نیست و افرادی که با موفقیت با فرهنگ خود سازش می یابند، ممکن است نتوانند در فرهنگ های دیگری زندگی کنند. هر فرهنگی مجموعه توانایی های نسبتا متفاوتی را ایجاب می کند و پرورش می دهد و تقویت و تشویق می کند. فرهنگها از لحاظ ارزشی که برای تعمیم و یافتن ویژگی های مشترک، تجارب گوناگون قائل می شوند متفاوتند. «خود» در فرهنگ شرق متفاوت از فرهنگ غرب شناخته شده است. در مقایسه فرهنگ ایران با سایر فرهنگ ها، در زمینه ادراک و تحول «خود» می توان گفت: اگر بخواهیم، به طور ویژه به «خود» بیندیشیم، فرهنگ کهن ما در زمینه معانی «خود» و «انسان» گفتنی بسیار دارد. خزانه فرهنگی، تاریخی، مذهبی، و ادبی ایران سرشار از عرفا، نویسندگان، دانشمندان، و سخنوران پارسی است که در مورد رابطه انسان با جهان خارج، سیر تکاملی «خود»، و پویندگی در راه دستیابی به کمال است. شک نیست که در فرهنگ کهن ایران، و از دید عرفا و دانشمندان و سخنوران پارسی، مفهوم «خود» ، «انسان»، «شخصیت» از منابع و موضوعات جاذب و تفکرات درون فرهنگی و نیز بین فرهنگی برای هر پژوهنده ایرانی است. (البرزی،1385).
اکثر روان شناسان بر این باورند که، رفتار انسان از فعالیت بخش های خاصی ناشی می شود، که ارتباط این بخش ها با یکدیگر به رفتار جهت می دهد. آنها برای به دست آوردن نمونه ای از رفتار فرد، انواع آزمونها را بکار می برند؛ همچنین برای ارزیابی شخصیت از آزمونهای شخصیت که توسط دانشمندان و روان شناسان غربی تهیه و ساخته شده است، استفاده می کنند. اما، شاید بتوان گفت ابزاری برای ارزیابی شخصیت در خصوص ویژگی ها و صفات انسان کامل، که مناسب، و در چارچوب فرهنگ ایرانی ـ اسلامی باشد تا کنون ساخته نشده است و پژوهشی بدین مضمون کار نشده باشد.
از میان متفکران واندیشمندان ایرانی ـ اسلامی، علامه محمدتقی جعفری، عالم،فیلسوف واندیشمندی است که آزاد اندیشی ودین مداری را همیشه باهم داشت. وی به منظور گسترش باورهای مذهبی وصیانت ازآن و رد تهاجم های متفاوت، در زمان حیات خویش به تالیف آثار گرانقدری پرداخت؛ که درپرتو این آثار می توان، شخصیت انسان کامل، انسانی که در مسیر حیات تکاملی و حیات طیبه خداگونه شده و صفات الهی در او تجلی پیدا کرده است را شناخت. بنابراین هدف اصلی این پژوهش ساخت مقیاس شخصیت بر اساس آرا و نظرات علامه محمد تقی جعفری در مورد ویژگی های انسان کامل می باشد .
اهمیت و ضرورت تحقیق
به اعتقاد روان شناسان انسان گرا، باید فضایل و نقاط قوت انسان را مطالعه و اصول بهداشت روانی را تجزیه وتحلیل کرد. آن ها بیان می کنند، ما نیاز داریم تا کشف کنیم که انسان ها، نه در بد ترین حالات خود بلکه در بهترین حالات خود چه شکلی هستند. رویکرد انسانگرایی در شخصیت، بر فضایل و آرزوهای انسان، اراده ی آزاد و آگاهانه و خود شکوفایی توانایی های باالقوه ی شخص تاکید می ورزد. این رویکرد تصویری زیبا و خوش بینانه از ماهیت انسان دارد و انسان را به عنوان موجوداتی فعال و خلاق ترسیم می کند که بر خود شکوفایی، رشد و پیشرفت توجه دارند.(کریمی و همکاران،1387).
آبراهام مزلو یکی از پایه گذاران روان شناسی انسان گرا معتقد است که، مکاتب قبلی روان شناسی به جنبه های مثبت، خلاق و متعالی انسانی توجه کافی نداشته اند و بیشتر روی قسمت های تاریک و شیطانی روان انسان مطالعه کرده اند؛ همچنین تاکید وی بر، کل وجود و ویژه بودن شخصیت هر فرد، ارزشها و معیارهای انسانی و ظرفیت او برای خود کفایی، رشد، خلاقیت، خود شکوفایی و گرایش به سالم بودن است. (شاملو،1388).
کارل راجرز، اصول روان شناسی انسان گرا را بسط داد. در نظام وی مفهومی که دارای اهمیتی محوری است، و هدف غایی انسان محسوب می شود، شکوفایی «خویشتن» است. نگهداری و غنی سازی خویشتن، تبدیل شدن به شخصی با کارکرد کامل، هدفی است که همه هستی و وجود شخص به سوی آن هدایت می شود. راجرز تصویری خوش بینانه و انسان گرایانه نسبت به نوع بشر داشت، و تاکید بر رشد وشکوفا کردن توانایی های باالقوه، و خویشتنی خودمختار داشت؛ و باور به این که مردم می توانند آگاهانه خود را تغییر داده و اصلاح کنند.(کریمی و همکاران،1387).
در بررسی مقایسه ای بین فلسفه های دنیای شرق و به ویژه مذاهب آن ها با مکتب های روان شناسی امروزی به خصوص مکاتبی مانند انسان گرایی و هستی گرایی، شباهت های بسیاری به چشم می خورد.
یکی از مکتب های روان شناسی مشرق زمین، که اهمیت و تاثیرات عمیق و گسترده ای بر تفکرات روان شناختی انسان گذاشته، روان شناسی از دیدگاه اسلام است. انسان در جهان بینی اسلام داستانی شگفت دارد. در اسلام انسان به عنوان موجودی بسیار پیچیده، چند بعدی، تکامل یافته، دانی و عالی معرفی می شود. از دیدگاه اسلام، انسان مخلوقی است که از هنگام زاده شدن، باالقوه کمالاتی دارد که می تواند به آن ها فعلیت بخشد؛ و همچنین فطرتی حیوانی دارد. انسان از نظر ساختمان جسمی، تمایلات، غرایز و خواسته هایش به سایر حیوانات شباهت دارد، ولی از سه بعد با حیوانات تمایز عمیقی دارد :
- داشتن قوای ادراک (عقل)، کشف خود و جهان خود و داشتن جهان بینی.
- وجود عوامل و کشش های مادی و طبیعی و خصوصیات جسمی و روانی و اجتماعی و جاذبه هایی که بر انسان احاطه دارند.
- آزادی انتخاب، و تحت تاثیر محیط و جاذبه های آن قرار گرفتن و تسلط بر آن ها.
اسلام، عقل را نیروی شناخت، اراده را مجری وجود «خود» ، اختیار را داشتن آزادی نسبی و مسئولیت را عامل قبول تعهد در انسان می داند، و معتقد است که اگر انسان در این زمینه ها تقویت و ارشاد شود، می تواند موجودی متعالی، والا ، معنوی و سالم گردد. در قرن بیستم فروید و سایر روان شناسان، شخصیت را شامل سه قسمت نهاد، خود، و فراخود دانستند، اما اسلام خیلی پیش تر از آن طبیعت انسان را به سه قسمت تقسیم کرد و هر یک از این سه قسم در فطرت و طبیعت بشر موجود است ؛ و در شکل دادن به شخصیت ، وظایف و هدف های مشخصی به عهده دارند. این سه قسم شامل : نفس اماره، نفس لوامه، و نفس مطمئته است که به ترتیب معادل نهاد، خود، و فراخود در نظریه فروید هستند.(شاملو،1388).
علامه محمدتقی جعفری تفاوت انسانها را در روشنی و تاریکی آنها بیان می کند؛ انسان تاریک را مساوی مرگ و انسان روشن را مساوی حیات حقیقی معرفی می کند، انسانی که پس از گذشت از حیات
معمولی به مراحل عالی تر می رسد وباز به تکاپو و عبور خود از مراحل والاتر ادامه می دهد تا به حوزه جاذبه ربوبی واصل گردد، به این معنی که تمام « من » از آن خداست و به عبادت و بندگی نائل می آید، عبادت نه فقط از جهت حرکات و ذکرهای خشک و حرفه ای، بلکه عبادتی که کمیت و کیفیت مخصوصی ندارد؛ از بیل زدن زراعت بچه روستایی در مزرعه خود گرفته تا چشم پوشی از میلیاردها ثروت در راه خدمت به انسانها، از مطالعه یک سطر دانش برای رسیدن به واقعیات گرفته تا جهان بینی کلی؛ همه و همه عبادت معبودی یگانه است وبطور کلی تمام اجزاء هستی از پست ترین جزء ماده تا عالی ترین جلوه های آن همه و همه در حال عبادت اند. (علامه جعفری، 1379).
علامه جعفری ویژگی و مختصات زندگی هدفدار را در شش مورد بیان می کند که این موارد وسیله ای هستند برای رسیدن به هدف اعلای حیات و ورود به حوزه دیدار ربوبی و گام نهادن در مسیر تکامل و تبدیل به انسان کامل شدن. این موارد شامل :
- «تعهد برین : عبارت است از شناخت موقیت خویشتن در جهان هستی وملتزم بودن به تکامل و به ثمر رسانیدن شخصیت.
- شناخت ارزش حیات : احترام ذات که ایده آل اعلای همه اومانیست ها ( انسانیت ).
- برخورداری از روشنایی و سعادت
- جدی گرفتن جهان هستی
- به دست آوردن آزادی برین : عبارت است از رهایی شخصیت آدمی از عوامل رکود ومحدودیت در صندوق های خود پرستی و تخیلات.
- آزاد ساختن انسان از مطلق تراشی ها : حس مطلق تراشی در درون آدمی چنان فعال و دقیق عمل می کند که می توان گفت یکی از مختصات کارگاه مغز آدمی مطلق سازی است». ( علامه جعفری ، 1379 ).
به نظر علامه محمدتقی جعفری « عالی ترین رشد شخصیت انسانی، رسیدن «خود» به مقام اطمینان است که در این موقع عنوان «نفس مطمئنه» را به خود می گیرد». ( علامه جعفری ، 1383 )
علامه جعفری بیان می کند که خداوند متعال مقام پیامبر بزرگوار اسلام حضرت محمد (ص) را در عالی ترین مرتبه عظمت و رشد شخصیت انسانی معرفی کرده و او را «عبدالله» نامیده است؛ و بعد از پیامبر (ص) شخصی که شایسته این مقام و جایگاه است، حضرت علی (ع) است که آیینه تمام نمای صفات الهی و مظهر الگوی انسان کامل است.
اسلام توجه خاص دارد که انسان «خود» را بشناسد، و جا و موقعیت خویشتن را در جهان آفرینش تشخیص دهد؛ و هدف از این شناختن، این است که خود را به مقام والایی که شایسته آن است برساند. «خود» همان چیزی است که «روح الهی» نامیده می شود، و با شناختن آن «خود» است که انسان احساس شرافت و کرامت و تعالی می کند و خویشتن را از تن دادن به پستی ها برتر می شمارد؛ به قداست خویش پی می برد، مقدسات اخلاقی و اجتماعی برایش معنی و ارزش پیدا می کند. اعتقاد به این که انسان موجودی انتخاب شده است و هدفی از انتخاب در کار است، نوعی آثار روانی و تربیتی در افراد به وجود می آورد. و اعتقاد به این که انسان نتیجه ی یک سلسله تصادفات بی هدف است نوعی دیگر آثار روانی و تربیتی در انسان به وجود می آورد. خودشناسی به معنی این است که انسان مقام واقعی خویش را در عالم وجود درک کند، بداند خاکیِ محض نیست، پرتویی از روح الهی در اوست، بداند که در معرفت، می تواند بر فرشتگان پیشی بگی