خسارت عمده به انتظارات قراردادی
ایده نقض اساسی مبتنی بر آثار و عواقب نقض قرارداد است و نوع تعهّد نقض شده مورد توجّه قرار نمیگیرد. هرگونه نقض قرارداد حتّی در صورت اثبات آن موجب تحقّق نقض اساسی نمیگردد. ممکن است نقض برخی از تعهّدات قراردادی حتّی تعهّد مهّم هیچگونه مشکل و خسارتی برای متعهّدله ایجاد نکند که در این صورت اعمال ضمانت اجراهای ناشی از نقض بویژه فسخ لزومی نخواهد داشت. به عنوان مثال چنانچه فروشنده تعهّدات خود مبنی بر بستهبندی صحیح کالا یا بیمه کالا را به درستی انجام نداده باشد، ولی کالاها به صحّت و سلامت به مقصد برسند؛ با توجّه به عدم ورود خسارت، نقض اساسی تحقّق نمییابد. بنابراین باید در اثر نقض قرارداد صدمه و خسارتی به متعهّدله وارد گردد تا بحث امکان تحقّق نقض اساسی مطرح گردد. در خصوص مفهوم و ماهیّت خسارت تردیدهایی وجود دارد: آیا منظور از آن فقط خسارت عینی و ملموس است؟ آیا صرفاً شامل تلف و آسیب اموال میشود و یا اینکه خسارتهای دیگر از قبیل از دست دادن فرصت فروش مجدّد و …. را نیز در بر میگیرد؟ (کوچ[۱]، ۱۹۹۹: ص ۲۷).
تاریخچه قانونگذاری ماده ۲۵ کنوانسیون مویّد این مطلب است که واژه خسارت باید در مفهوم وسیع خود تفسیر شود و از هرگونه تفسیر مضیّق آن به خسارات عینی و ملموس اجتناب گردد. در واقع عنصر خسارت به عنوان یک فیلتر عمل میکند و چنانچه از نقض قرارداد خسارتی وارد نشده باشد، نقض اساسی تحقّق نمییابد. در تأیید این نظر میتوان گفت که در کنفرانس دیپلماتیک وین هیچ نگرانی در خصوص مفهوم وسیع واژه خسارت گزارش نشده و در واقع شرکتکنندگان در این جلسه آن را یک امر مسلّم و بدیهی تلقّی نمودهاند. علاوه بر این هدف و مقصود از ایده نقض اساسی این است که به زیاندیده اجازه فسخ قرارداد و درخواست و مطالبه کالای بدل را بدهد. بدیهی است که نیل به این اهداف متضمن پذیرش مفهوم وسیعی از خسارت است. از طرف دیگر اثبات ورود هر نوع و میزان از خسارت موجب تحقّق نقض اساسی نمیگردد. تدوینکنندگان کنوانسیون با در نظر گرفتن این مطلب که ایده نقض اساسی از موجبات فسخ قرارداد است و مشکلات متعدّدی در این خصوص برای متعاملین بویژه نقض کننده قرارداد ایجاد میگردد، خسارت جزئی و کم اهمیّت ناشی از نقض قرارداد را با توسّل به سایر راه حلهای موجود از قبیل تقلیل ثمن، الزام به رفع نقص و … قابل جبران دانستهاند. برای تحقّق نقض اساسی، لطمه و خسارت ناشی از نقض بایستی از یک درجه و شدّت بالا برخوردار باشد (زاهدیان، ۱۳۸۴: ص ۱۰۷).
در مورد میزان و درجه خسارت مورد لزوم برای اثبات نقض اساسی بحثهای نسبتاً زیادی صورت گرفته و هنوز هم در این خصوص اختلاف نظر وجود دارد. مسأله این است که صدمه و خسارت ناشی از نقض قرارداد در چه زمانی منجر به نقض اساسی میگردد؟ بررسی تاریخچه قانونگذاری ماده ۲ حاکی از این است که دیدگاه واحد و ثابتی در این خصوص وجود نداشته است. ماده ۱۰ کنوانسیون ۱۹۶۴ لاهه، ملاک تشخیص شدت اثر نقض قرارداد را عدم انعقاد قرارداد توسّط زیاندیده در صورت پیشبینی نقض قرارداد و آثار آن اعلام کرده است. به موجب ماده مزبور «از نظر قانون حاضر، نقض قرارداد هنگامی اساسی محسوب میشود که نقض کننده در زمان انعقاد قرارداد بداند یا بایستی میدانست که یک فرد متعارف در موقعیت طرف دیگر در صورت پیشبینی نقض قرارداد و آثار آن، قرارداد را منعقد نکرده است». معیار مذکور با توجّه به اینکه بیش از حد ذهنی و انتزاعی بود، مورد انتقاد واقع شده و به جای آن ملاک خسارت عمده یا اساسی پیشنهاد گردید که در ماده ۹ پیشنویس ۱۹۷۶ و ماده ۲۳ پیشنویس ۱۹۷۸ انعکاس یافت. بر مبنای اصلاحات اخیر خسارت و صدمه باید عمده و اساسی باشد تا بتواند موجب تحقّق نقض اساسی گردد. در کنفرانس دیپلماتیک وین راجع به خسارت عمده بحثهای زیادی صورت گرفت و نهایتاً پیشنهاد حقوقدانان سیستم حقوقی کامنلا مبنی بر اینکه باید خسارت عمده به انتظارات قراردادی زیاندیده وارد آید، مورد پذیرش قرار گرفت (ماده ۲۵ کنوانسیون).
با توجّه به معیار مندرج در ماده ۲۵ توضیح چند نکته ضروری است:
- از عبارت به موجب قرارداد استنباط میگردد که ملاک اصلی در احراز زیانبار بودن نقض قرارداد، انتظار و توقّع زیاندیده از قرارداد است. بنابراین چنانچه یکی از طرفین قرارداد رعایت و اجرای تعهدی را درخواست کرده باشد و هر گونه تخلّف از آن را منع نماید، نقض تعهد مزبور، موجب تحقّق نقض اساسی میگردد. به عبارت دیگر، متعاملین میتوانند با توجّه به ماده ۶ کنوانسیون (اصل آزادی قراردادی) تخلّف از هرگونه تعهد قراردادی را به منزله نقض اساسی بدانند.
- انتظارات و توقعّات زیاندیده به طور مجرد و صرفنظر از قرارداد مورد لحاظ قرار نمیگیرد. عبارت «انتظاراتی که زیاندیده حق دارد از قرارداد داشته باشد» در واقع به نوعی تحدید دامنه نقض اساسی میباشد. انتظارات و توقّعات شخصی خریدار بدون اینکه آنها را در هنگام انعقاد قرارداد به اطلاّع فروشنده رسانده باشد، در مقام بررسی و ارزیابی ورود خسارت مورد توجّه قرار نمیگیرد؛ زیرا در این مورد نمیتوان گفت که خریدار استحقاق دریافت آن منافع را به موجب قرارداد داشته است. علاوه بر این اگر خریدار از منفعتی محروم شود که فروشنده قادر به پیشبینی آن نبوده و به طور معقول نیز انتظار پیشبینی آن منفعت از قرارداد نمیشده است، خسارت عمده به انتظارات قراردادی زیاندیده وارد نشده و در نتیجه نقض اساسی محقّق نمیگردد. در واقع ماده ۲۵ در مقام معرفی نقض اساسی دو معیار شخصی و نوعی را ارائه کرده است. معیار شخصی از این جهت است که انتظارات قراردادی طرفین یعنی اراده و قصد مشترک آنها باید مورد نظر قرار گیرد و معیار نوعی بدین مفهوم است که به انتظارات یک شخص معقول و متعارف در جایگاه زیاندیده نیز توجه شود. به عبارت روشنتر انتظارات زیاندیده در اوضاع و احوال خاص بررسی میشود؛ نه ضرر نوعی زیاندیده بدون توجه به قرارداد و نه منافع زیاندیده صرف نظر از خسارتی که نوعاً قابل اثبات و اندازهگیری استملاک عمل میباشد. نه معیار کاملاً شخصی و نه معیار کاملاً نوعی، بلکه تلفیقی از هر دو به مرحله اجراء در میآید (همان، ص ۱۰۹).
با توجه به مطالب فوق الذکّر معلوم میشود که برای تحقق نقض اساسی ضرورت دارد که نقض قرارداد موجب محرومیت عمده و اساسی زیاندیده از انتظارات قراردادی شود. مسأله مبهمی که مباحثات مختلفی در خصوص آن وجود دارد، این است که در چه زمان و لحظهای، محرومیت ناشی از نقض قرارداد به سر حدّ محرومیت عمده میرسد؟ به عنوان نمونه آیا چنانچه یکی از طرفین به طور کامل منفعت خود را در اجرای قرارداد از دست داده باشد، به طور اساسی و عمده محروم شده است؟ آیا محرومیت عمده مستلزم انتفاء هدف و مقصود زیاندیده از انعقاد قرارداد است؟ آیا میزان خسارت مالی در این راستا مؤثّر است؟ آیا قابلیت رفع نقص یا پیشنهاد رفع نقص و حتّی پرداخت مابهالتّفاوت توسط نقض کننده قرارداد مانع تحقّق نقض اساسی است؟ با توجّه به مقررات کنوانسیون بویژه ماده ۲۵ هیچگونه معیار و مصداق واضح و روشنی برای احراز این مسأله ملاحظه نمیشود و تدوینکنندگان کنوانسیون به عبارت کلی بسنده کردهاند. به نظر میرسد با توجه به تنوع موضوعات حقوق تجارت بینالملل و وجود شرایط و اوضاع و احوال متعدد و از طرفی توسعه تدریجی و روزافزون مبادلات بازرگانی بینالمللی، ارائه یک معیار واحد در این زمینه امری مطلوب و پسندیده نیست و عبارت مندرج در ماده ۲۵ با وجود ابهام و کلیت آن مناسب بوده و این بر عهده قضات و داوران است که با توجه به اوضاع و احوال حاکم بر هر پرونده به تصمیم گیری پرداخته و مفهوم کلی مزبور را پردازش نمایند (هونالد[۲]، ۱۹۹۹: ص ۱۸۱).
۲-۳-۱-۲- قابلیت پیشبینی نقض قرارداد
در صورتی که نقض تعهّدات قراردادی توسّط یکی از طرفین که علیالاصول و به طور معمول منجر به خسارت مختصر و ناچیز گردد و به طور غیر منتظره و ناگهانی خسارت عمده و اساسی به متعهدله وارد آورد، مسئولیت و محکومیت ناقض قرارداد به نتایج و عواقب مزبور منصفانه نیست. بررسی تاریخچه قانونگذاری بینالمللی در خصوص نقض اساسی، مبیّن این مطلب است که در کلیه سوابق مربوطه، لزوم پیشبینی خسارت ناشی از نقض توسط ناقض قرارداد مورد پذیرش قرار گرفته است. ماده ۱۰ کنوانسیون ۱۹۶۴ لاهه نقض اساسی را بر مبنای پیشبینی آثار نقض مبتنی نمود. در ماده مزبور، نقض قرارداد زمانی اساسی تلقّی میشد که نقض کننده در زمان انعقاد قرارداد بداند یا بایستی میدانست که یک شخص متعارف در جایگاه مشابه طرف دیگر در صورت پیشبینی نقض قرارداد و آثار آن حاضر به انعقاد قرارداد نمیشد. بر اساس حکم مزبور، زیان دیده میبایستی دو موضوع را ثابت میکرد: اول اینکه در اثر نقض قرارداد به او خسارت اساسی و عمده وارد شده است. دوم اینکه نقض کننده قرارداد ورود چنین خساراتی را پیشبینی کرده است. حکمی که خلاف آن توسط زیان دیده به سادگی قابل اثبات نباشد، از یک سو زیان دیده را در وضعیت نامناسب و غیرعادلانهای قرار داده و بار مسئولیت او را اضافه میکند و از سوی دیگر طرف نقض کننده به راحتی میتواند مدّعی جهل و عدم پیشبینی آثار نقض گردد (زاهدیان، ۱۳۸۴: ص ۱۱۰).
ایراد و اشکال مزبور در پیشنویس ۱۹۷۸ با درج عبارت، مگر اینکه مرتفع گردید. به موجب ماده ۲۳ این پیشنویس نقضی که توسط یکی از طرفین صورت گرفته، هنگامی اساسی محسوب میشود که منجر به خسارت عمدهای به طرف دیگر شود، مگر اینکه نقض کننده چنین نتیجهای را پیشبینی نکرده یا اینکه دلیلی برای این امر نداشته باشد. ماده مزبور پس از بیان اینکه با ورود خسارت عمده به انتظارات قراردادی نقض اساسی محقّق میشود، مقرر میدارد: «مگر اینکه نقض کننده چنین نتیجهای را پیشبینی نکرده و یک فرد معقول و متعارف همانند او و در شرایط و اوضاع و احوال مشابه نیز چنین نتیجهای را نمیتوانسته است پیشبینی کند».
۲-۳-۲- مصادیق نقض اساسی
مفسران کنوانسیون برخی از موارد نقض تعهد را که اساسی تلقی میشود، به شرح ذیل بیان داشتهاند:
۲-۳-۲-۱- عدم تسلیم مبیع یا تاخیر در آن
عدم تسلیم مبیع به طور مطلق نقض اساسی تلقی میشود، ولی تاخیر در تسلیم مبیع وقتی نقض اساسی به شمار میآید که زمان تسلیم مبیع برای خریدار حیاتی بوده و تسلیم بعد از آن تاریخ برای او فایدهای نداشته باشد (وحدت مطلوب). در این صورت، تاخیر در تسلیم مبیع برای مشتری حق فسخ ایجاد میکند.
اهمیت تاریخ تسلیم برای خریدار، از قرارداد و یا سایر اوضاع و احوال، قابل تشخیص است. به عنوان مثال وقتی به صراحت در قرارداد ذکر می شود که تسلیم باید در تایخ معین صورت گیرد، فرض میشود که تاریخ تسلیم مهم و اساسی است؛ یا در موردی که کالای حساس یا فاسدشدنی فروخته میشود، تاریخ تسلیم جنبه اساسی دارد. در هر حال، تاخیر در تسلیم، نقض اساسی تلقی نمیشود، بلکه این امر جنبه استثنایی دارد و برحسب مورد باید بررسی شود.
برای این که تاخیر در تسلیم مبیع به طور قطع حق فسخ ایجاد کند، خریدار میتواند مطابق بند ب(۱) ماده ۴۹ کنوانسیون مهلت اضافی به فروشنده بدهد و بعد از انقضای آن، قرارداد را فسخ نماید. اما اگر چنین نکند، تنها تاخیر قابل ملاحظه در تسلیم کالا نقض اساسی تلقی میشود (صفایی و همکاران، ۱۳۹۰: ص ۱۵۶).
۲-۳-۲-۲- امتناع از انجام تعهد تسلیم
هرگاه فروشنده در تسلیم مبیع تاخیر کرده و ضمنا احراز شود، قصد انجام تعهد خود را ندارد، این تاخیر در تسلیم، نقض اساسی تلقی میشود. در این فرض نیاز به گذشت زمان و تاخیر قابل ملاحظه در تسلیم نیست. حتی اگر قبل از موعد تسلیم، فروشنده اعلام کند که قصد انجام تعهد را ندارد، خریدار حق دارد قرارداد را فسخ کند (ماده (۱) ۷۲ کنوانسیون). امتناع فروشنده از انجام تعهد با اعلام این که انجام تعهد از ناحیه او غیرممکن است یا قصد انجام آن را ندارد، احراز میشود. در هر حال امتناع فروشنده از انجام تعهد باید به طور قطعی احراز شود (همان، ص ۱۵۷).
۲-۳-۲-۳- غیرممکن شدن تسلیم مبیع
از موارد دیگر نقض اساسی قرارداد این است که تسلیم مبیع غیرممکن شود. در این فرض نیز مشتری حق دارد، قرارداد را فسخ کند. لازم به یادآوری است که چون انفساخ در کنوانسیون پیشبینی نشده، در این موارد، قرارداد خود به خود منفسخ نمیشود، بلکه نیاز به اعلام فسخ از ناحیه خریدار دارد (همان).
۲-۳-۲-۴- تسلیم کالای غیرمنطبق (از لحاظ مادی)
در صورتی که کالای تسلیم شده مطابق با قرارداد نباشد و این عدم مطابقت، نقض اساسی به شمار آید، مشتری حق فسخ قرارداد را دارد (ماده (الف) (۱) ۴۹ کنوانسیون). در این فرض فسخ قرارداد منوط به وجود دو شرط است:
الف) مشتری عدم مطابقت را به فروشنده ابلاغ نموده باشد (ماده ۳۹ کنوانسیون)؛
ب) رد مبیع به فروشنده ممکن باشد (ماده (۱) ۸۲ کنوانسیون).
هرگاه فروشنده قبل از موعد، مبیع را تسلیم مشتری نماید و مبیع مطابق با قرارداد نباشد، به منظور رعایت حق ترمیم فروشنده (مواد ۳۷ و ۴۸ کنوانسیون) مشتری در صورتی حق فسخ دارد که:
الف) عدم مطابقت اساسی باشد؛
ب) با توجه به ماهیت کالا، عیب آن غیرقابل ترمیم باشد.
هرگاه مبیع در سررسید یا بعد از آنتسلیم مشتری شود، با احراز دو شرط فوق باز هم مشتری میتواند قرارداد را فسخ کند. ولی هرگاه عدم مطابقت، اساسی و جدی بوده، ولی کالا قابل اصلاح و ترمیم باشد، مشتری حق فسخ ندارد، زیرا فروشنده توانایی ترمیم و رفع عیب را دارد؛ مگر این که مهلت سپری شده و فروشنده نسبت به رفع عیب اقدام نکند یا اگر اقدام نموده، موقعیتی به دست نیاورد. با این حال در موارد زیر علیرغم این که عدم مطابقت قابل اصلاح است، مشتری فورا حق فسخ دارد:
- هرگاه تاریخ تسلیم مبیع برای خریدار اهمیت داشته و وحدت مطلوب باشد. در این فرض به صرف تسلیم کالای غیرمنطبق با قرارداد و اساسی بودن عدم مطابقت، مشتری حق فسخ دارد؛
- اگر رفع نقص سبب تحمیل زحمت نامتعارف و نامعقول به خریدار شده یا عدم اطمینان او را نسبت به جبران هزینههای انجام شده توسط وی باعث گردد (ماده (۱) ۴۸ کنوانسیون)؛
- هرگاه فروشنده انصراف قطعی خود نسبت به اصلاح و رفع نقص مبیع را اعلام کند.
هرگاه عدم مطابقت کالا با قرارداد، اساسی و جدی نباشد، مشتری حق فسخ نخواهد داشت و اعطای مهلت اضافی به فروشنده برای رفع نقص و عدم انجام آن در این مهلت اثری نداشته و برای مشتری جز در مورد عدم تسلیم مبیع حق فسخ ایجاد نمیکند (همان، ص ۱۵۸).
۲-۳-۲-۵- تسلیم کالای غیرمنطبق (از لحاظ حقوقی)
در موردی که کالا از نظر حقوقی غیرمنطبق با قرارداد است (مورد ادعا یا حق ثالث باشد)، در صورتی که فروشنده در مهلت معقول برای رفع نقص (عدم مطابقت) اقدامی نکند، نقض اساسی تلقی شده و مشتری حق فسخ دارد (همان).
۲-۳-۲-۶- سایر موارد نقض قرارداد
در موردی که فروشنده متعهد است اسنادی را تحویل خریدار دهد، وضعیت شبیه تسلیم مبیع است و همان مباحث در این زمینه مطرح میشود.
در مورد سایر تعهدات فروشنده (مانند تعهد به گرفتن ضمانتنامه بانکی و …) اساسی بودن نقض تعهد بستگی به اهمیت عینی آن نقض و اوضاع و احوال دارد و باید برحسب مورد و بر طبق ماده ۲۵ کنوانسیون بررسی شود (همان).
۲-۴- قراردادهای اقساطی
۲-۴-۱- تعریف قرارداد اقساطی
قراردادهای اقساطی در کنوانسیون تعریف نشده است. در فرهنگ حقوقی بلک[۳] در تعریف قرارداد اقساطی[۴] چنین آمده است: «هر نوع توافقی که متضمن اجرا یا پرداخت در فواصل زمانی مختلف باشد».
چنان که از ظاهر ماده ۷۳ کنوانسیون نیز برمیآید، در صورتی قرارداد، اقساطی تلقی میشود که کالا به نحو اقساط تسلیم شود. بنابراین اگر توافق شود، ثمن معامله به اقساط پرداخت، ولی مبیع یکجا تحویل شود، قرارداد منعقده اقساطی نبوده و مشمول ماده ۷۳ نمیشود. البته چنانچه مبیع و ثمن هر دو به اقساط تسلیم و پرداخت شوند، بیگمان قرارداد بیع منعقده، اقساطی است (میرزانژاد جویباری، ۱۳۸۲: ص ۲۹۶).
از این رو به نظر میرسد، قرارداد بیع اقساطی را میتوان چنین تعریف کرد: «قراردادی که در آن فقط مبیع یا مبیع و ثمن هر دو، به دفعات زمانی مختلف تسلیم یا پرداخت گردند. البته باید دانست که در این دسته از قراردادها لازم نیست که همه اقساط مبیع از یک جنس باشند یا تاریخ دقیق تسلیم همه اقساط از قبل تعیین شده باشد؛ ممکن است شرط شود که بایع کالاها را هر زمان که مشتری بدان نیاز داشت و درخواست کرد، تسلیم کند (همان).
۲-۴-۲- قرارداد اقساطی و قرارداد تجزیهپذیر
در کنوانسیون همانند قرارداد اقساطی، تعریفی برای قرارداد تجزیهپذیر ارائه نشده است، ام در فرهنگ حقوقی بلک، قراردادهای قابل تجزیه این گونه تعریف شده است: «قراردادی که دارای دو یا چند بخش بوده و هر یک از بخشها نیز با توجه به ماهیت و هدف قرارداد ذاتاً یا به موجب قصد طرفین، قابل تفکیک و مستقل از یکدیگر می باشند». یکی از حقوقدانان ایران نیز تعهد غیرقابل تجزیه را تعهدی دانسته است که حسب طبیعت موضوع یا به موجب قرارداد، قابل تجزیه میان بدهکاران یا طلبکاران نباشد (جعفری لنگرودی، ۱۳۶۹: ص ۲۶۵).
قراردادهای تجزیه پذیر دقیقاً منطبق با مفهوم قراردادهای اقساطی نیست و تفاوتهایی میان آنها وجود دارد. قراردادهای تجزیهپذیر اصولاً به قراردادهایی گفته میشود که واحد و بسیط بوده و حسب توافق طرفین باید دفعتاً و یکجا اجرا شود، ولی موضوع آن قابل تجزیه به اجزاء متعدد است، در حالی که قرارداد اقساطی اغلب قراردادی است جامع که حسب اقساط متعدد آن به چند قرارداد جزئی تحلیل میشود. تفاوت دیگر آن که در قراردادهای قابل تجزیه نقض قرارداد از سوی متعهد همواره نقض فعلی است، زیرا زمان اجرای قرارداد واحد است. حال آن که در قراردادهای اقساطی نسبت به اقساط آینده که هنوز موعد اجرای آنها نرسیده است، نقض قابل پیشبینی را نیز میتوان تصور کرد. به دلیل همین تفاوتی که میان این دو نوع قرارداد از لحاظ نظری و عملی وجود دارد، تدوین کنندگان کنوانسیون نیز نحوه اعمال حق فسخ در آنها را در مواد مختلف پیشبینی کرده و ماده ۵۱ را به قراردادهای قابل تجزیه و ماده ۷۳ را به قراردادهای اقساطی اختصاص دادهاند. علیرغم این تمایزها از وجوه اشتراک فراوانی که این دو نوع قرارداد از حیث تجزیهپذیری دارند، نمیتوان غافل بود. فسخ جزئی یا تجزیه خیار در هر دو نوع قرارداد قابل تصور و تحلیل است (میرزانژاد جویباری، ۱۳۸۲: ص ۲۸۹).
۲-۴-۳- فسخ قراردادهای اقساطی
یکی از اصول بسیار دقیق و ظریفی که در کنوانسیون وین پیشبینی شده است، اصل هفتادوسوم کنوانسیون است که به بحث در خصوص نقض اساسی قرارداد اقساطی و ضمانت اجرای آن میپردازد. این ماده مقرر میدارد که:
- در مورد قرارداد تسلیم کالا به نحو اقساط اگر عدم توفیق یک طرف نسبت به ایفای هر کدام از تعهداتش در رابطه با هر قسط متضمن نقض اساسی قرارداد در رابطه با آن قسط باشد، طرف دیگر میتواند اعلام اجتناب از قرارداد در رابطه با آن قسط نماید.
- اگر در عدم توفیق یک طرف در ایفای تعهداتش نسبت به هر یک از اقساط، زمینههای مناسبی را به طرف دیگر بدهد که استنباط نماید، نقض اساسی قرارداد در رابطه با اقساط آتی صورت خواهد گرفت، او (طرف اخیر) میتواند قرارداد را نسبت به آینده مفسوخ اعلام نماید مشروط بر اینکه ظرف مدت متعارفی اقدام به چنین امری نماید.
- خریداری که اعلام اجتناب از قرارداد در رابطه با هر یک از اقساط تسلیم شده می کند، میتواند همزمان با چنین اعلامی نسبت به اقساطی که تا به حال تسلیم نشده است یا اقساط آتی نیز اعلام فسخ نماید، مشروط به اینکه به علت وابستگی متقابل اقساط کالا به یکدیگر نتوان از کالاهایی که تسلیم شده یا میشود، در مقاصد مورد نظر طرفین که در زمان انعقاد قرارداد ملحوظ بوده، استفاده کرد (حسنی، ۱۳۸۳: ۳۳).
[۱] koch
[۲] Honnold
[۳] Black
[۴] Installment contract