چارلز تیلور 30
هابرماس 32
هانتینگتون 35
آلموند و وربا 41
چارچوب نظری 46
قضایای نظری 50
مدل نظری 51
سئوالات نهایی تحقیق 52
تعریف مفاهیم 52
فصل سوم: روش شناسی 55
روش تحقیق 57
داده های تحقیق 57
روش گردآوری اطلاعات 58
تجزیه و تحلیل داده ها 58
فصل چهارم: یافته های تحقیق 59
الف) ساختارهای اجتماعی و توسعه نیافتگی سازمان های اجتماع محور 60
1- الف) عدم گسترش طبقه متوسط 60
طبقه متوسط در عصر پهلوی 62
طبقه متوسط در جمهوری اسلامی 64
2- الف) توده ای بودن جامعه 65
3- الف) روند ناقص شهروندی 69
امکان و ایجاب شهروندی پس از مشروطیت 70
قانون اساسی و شهروندی در جمهوری اسلامی 72
قوانین موضوعه مجلس شورای اسلامی و شهروندی 73
امکان و ایجاب شهروندی پس از انقلاب 1357 74
4- الف) عدم نهادمندی 76
بی ثباتی ناشی از تعارض ارزش های سنتی و جدید 76
ناپیوستگی و نوپایی نهادهای مدنی 77
نقش مردم در نهادمندی 79
ب) ساختارهای فرهنگی و توسعه نیافتگی سازمان های اجتماع محور 81
1- ب) فرهنگ آمریت- تابعیت 82
2- ب) فرهنگ ترس از قدرت و دولت 85
3- ب) فرهنگ تقلید و خرد ناورزی 86
4- ب) فرهنگ ذهنیت توطئه گر 87
ج) ساختارهای سیاسی و توسعه نیافتگی سازمان های اجتماع محور 90
1- ج) صنف گرایی 90
حاکمیت و تمرکز قدرت 90
حکومت تک حزبی پهلوی 90
حکومت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی 91
ویژگی های دولت ایدئولوژیک ایران تا سال 1376 94
دولت اصلاحات پس از سال 1376 94
واکنش های ضد اصلاحی 95
2- ج) نبود افکار عمومی آزاد 95
3- ج) عدم تعادل اقتدار- مسئولیت 100
اقتدار کاریزمایی 102
اقتدار سنتی 103
گرایش به سیاست و اقتدار قانونی ومردمی 104
د) یافته های تحقیق 105
فصل پنجم: نتیجه گیری 118
نتیجه گیری 119
پیشنهادات 132
منابع 133
چکیده انگلیسی 138
فهرست جداول
جدول (1): کلیات تحقیق 9
جدول (2): خلاصه نظریات 49
جدول (3): موانع ساختاری عدم تقویت زمینه های شهروندی در رژیم پهلوی 71
چکیده:
سازمان های جامعه محور (CBOs)، مفهومی است که نه می توان تعریف خاص و دقیقی برای آن قائل شد و نه تاریخچه پیدایش مشخصی دارد، با این حال رشد بی سابقه اینگونه سازمان ها، به ویژه دردهه های اخیر، باعث شده که ساختار آن از مفهومی تقریباً ناشناخته؛ به گونه ای شگفت انگیز تغییر یافته و به بازیگری قدرتمند در عرصه ملی و بین المللی تبدیل شود، اما فقدان منابع مکتوب و در دسترس در زمینه سازمان های جامعه محور در کشور عزیزمان، همواره از موانع مهم بر سر راه این نهادها به شمار آید، به این دلایل تحلیل جامعه شناختی موانع استقرار نهادهای جامعه محور در سالهای بعد از انقلاب (1384-1357) هدف این پژوهش بود. در همین راستا سوالاتی مطرح شدند، مبنی بر اینکه آیا موانع استقرار نهادهای جامعه محور ریشه در ساختار اجتماعی دارد؟ آیا ساختارهای فرهنگی از موانع ایجاد و استقرار نهادهای جامعه محور بوده اند؟ آیا رژیم حاکم و ساختار سیاسی را می توان از موانع استقرار نهادهای جامعه محور به شمار آیند؟ در این پژوهش سعی شده است به سوالات مذکور پاسخی بر پایه تحلیلی جامعه شناختی ارائه شود. چارچوب نظری از تلفیق نظریات؛ فرانسیس فوکویاما، هانا آرانت و ویلیام کورنهاوزر، یورگن هابرماس، ساموئل هانتینگتون، آلموند و وربا و چارلز تیلور تهیه شد و بر اساس آن چارچوب و مدل نظری تحقیق بدست آمدند. روش جمع آوری اطلاعات در این پژوهش به شیوه تحقیقات کیفی و با مطالعات اسنادی و کتابخانه ای می باشد و داده هایی در باره طبقه متوسط، جامعه توده ای، میزان رشد شهروندی، نهادمندی سازمانی، فرهنگ سیاسی، نوع و میزان اقتدار گرایی در کشور و ادغام گرایی نهادها، جمع آوری شدند و با روش تاریخی مورد تحلیل قرار گرفتند و مشخص گردید که هر سه ساختار یعنی، ساختارهای اجتماعی، ساختارهای فرهنگی و ساختارهای سیاسی با توجه به مولفه های ذکر شده برای هر کدام، به عنوان مانع بر سر راه استقرار نهادهای جامعه محور قرار دارند.
مقدمه :
سازمان های جامعه محور (CBOs) مفهومی است که تعریف خاص، دقیق و جامعی برای آن وجود دارد و نه تاریخچه پیدایش معینی دارد. با این حال رشد بی سابقه اینگونه سازمان ها، به ویژه در دهه های اخیر باعث شده است که ساختار آن از مفهومی تقریبا ناشناخته با حیطه وظایف ثابت و محدود به گونه ای، شگفت انگیز تغییر یافته و به بازیگری قدرتمند در عرصه ملی و بین المللی تبدیل شود. بسیاری معتقدند نفرت و دلزدگی از جنگ های جهانی سبب شد تا ملت ها، همپا با نوسازی خویش، به تدریج به ضرورت مشارکت در امور مربوط به کشور و حکومت خود پی برده و با سازماندهی خویش، در چارچوب هایی همانند سازمان های جامعه محور(CBOs)، نوع همکاری و تعامل با دولت را نهادینه سازند. بعدها این ساختار تکامل یافت و به اهرمی تبدیل شد که می توانست با بهره گیری از مهمترین عامل قدرت خویش -یعنی کسب قدرت و مشروعیت ازمردم- به اعمال فشار بر دولت برای تغییر در وضعیتی نامطلوب، توجه به اموری خاص و یا انجام فعالیتی ویژه بپردازد.
فقدان منابع مکتوب و در دسترس در زمینه سازمان های جامعه محور (CBOs) در کشور عزیزمان، همواره
از موانع مهم موجود بر سر راه این نهادها به شمار می آید. رشد و گسترش سریع و وسیع این سازمان ها به ویژه در میان جوانان، نوید بخش حرکتی سازنده در عرصه مشارکت جویی است، با این حال محدود کردن حیطه فعالیت به عرصه های داخلی نقیصه ای است که متاسفانه طیف وسیعی از سازمان های داخلی را در بر گرفته است. سالهای سال است که در کشورمان نهادهای خودجوش و غیروابسته به ترتیبات دولتی، پا گرفته و ادامه حیات داده و گاهی نهادهای مقتدری هم به وجود آورده اند که دوام چند صد ساله ای نیز داشته اند. ویژگی این تشکل ها و جمعیت ها در سرزمین ما این است که همگی آنها، هم ریشه در سنت دارند، هم آداب شریعت، و پاسخی بوده اند به نیازهایی که تحولات تاریخی فراهم می کرده اند. در حقیقت نهادهای خیریه مردمی و همچنین هیئت های مذهبی و عزاداری، از جمله نمودهای بارز این تشکل ها هستند که هر چند بسیاری از آنان همخوانی کاملی با معیارهای مدرن و کلاسیک غیردولتی ندارند، اما بسیاری از ویژگیهای خاص آن همچون غیر دولتی بودن و داوطلبانه بودن را به شکلی طبیعی دارا هستند
(مجتهدزاده، 1379: 29-28).
بیان مسئله:
یکی از راههای دستیابی به توسعه، کارآمدی سازی سیستم و انجام بهتر امور و اثر بخشی در فعالیت ها در ایران تقویت نهادهای جامعه محور است. تقویت و ایجاد شرایط لازم برای ادامه حیات صحیح و موثر نهادهای جامعه محور در جامعه میتواند به توسعه اساسی و پایدار در سیستم ها رقم بزند. در جامعه امروز ایران این نهادها میتوانند مشارکت سیاسی را بالا برده و رقابت سیاسی و تحرک اجتماعی سالم به وجود آورند، البته شروط تحقق این کارکردها، قانون مند بودن دولت است. آنها در صورتی میتوانند تأثیرگذار باشند که اولاً درست تشکیل شوند و ثانیاً کارکردهای واقعیشان را به نمایش بگذارند، از سوی دیگر، فعالیت مستمر و طولانی مدت داشته باشند، بتواند به وظایف مصرح و مورد نظری که از آنها انتظار می رود بپردازند، با موانع کمی برای فعالیت مواجه شوند و هزینه های کمی را برای فعالیتهایشان پرداخت نمایند .
با نگاهی به تاریخ نهادهای جامعه محور در ایران به نظر می رسد که کمتر نهادهای وجود داشته که بتوانند قوام نهادی داشته باشند و بتوانند در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران تدوام یابد.البته مشکل اصلی در زمینه نهادهای جامعه محور مدرن است، بعضی از نهادهای جامعه محور سنتی قوام و دوام و استمرار کافی را داشته اند و در ساختار ایران حضور و عمل نموده اند. به نظر می رسد مشکل اساسی در سیستم ایران این است که آمادگی پذیرا بودن به نهادهای مدرن اجتماع محور نیست و در زمینه بومی آنها مشکل کمتری دارد. این موضوع علت متعددی دارد که می توان برخی از این علل را شامل بیگانه هراسی جدی و به دیده تردید نگریستن به هر عنصر و نهاد خارجی و تقابل اعتقادی که از آنها متصور هستند، و غیره اشاره نمود. چرا نهادهای جامعه محور سنتی مانند مساجد، تکایا، هیئت های مذهبی و غیره از استمرار کافی برخوردار هستند و علل ماندگاری و دوام آنها چیست؟ چرا نهادهای جامعه محور سنتی از دوام بیشتری در قیاس با نهادهای مدرن جامعه محور برخوردار هستند؟
از این روی اینکه چه موانعی برای استقرارCBO های مدرن وجود دارد محور اساسی این پایان نامه را تشکیل می دهد.
در مورد عدم استقرار نهادهای مدنی مدرن دلایلی زیادی قابل طرح است که بعضا جامعه شناختی هستند مانند پایین بودن سرمایه اجتماعی، اعتماد اجتماعی نسبت به این نهادها، فرهنگ سیاسی غیر مشارکتی و بعضا این دلایل سیاسی هستند که می توان به ساختار رژیم های سیاسی، ساختار قوانین و غیر اشاره نمود (ازغندی، 1379: 72 ).
برای بستر سازی استقرار این نهادها نیز استراتژی های زیادی مطرح است. برخی معتقدند، تغییر ساختار دولت، از حالت سنتی و استبدادی و مبدل شدن آن به دولتی دموکراتیک و قانونمند زمینه را برای ایجاد این نهادها را فراهم میآورد. برای عبور از جامعه سنتی به جامعه باز و دارای نهادهای جامعه محور تغییر منش مردم و نیروهای اجتماعی هم لازم است، آنها باید به جای انتظار به ظهور ناجی و قهرمان به خود اتکایی برسند و عوض ترس و خودسانسوری باید مننقدانه و شجاعانه آراء خود را طرح، خزافه پرستی و باور به سنت های غلط را کنار بگذارند و راه خرد و دانش را پیش گیرند و به جای اعتقاد به قضا و قدر و تسلیم برابرآن به این درک برسند که انسان، خودش سرنوشتش را میسازد(شارپ و هلوی، 1386: 21).
اما مشکل اساسی سر راه این موضوع این است که عموما نهادهای قدرت مانع جدی در مقابل فرآیند استقرار و نهادینگی CBO ها هستند. عموما ذات قدرت سیاسی انحصار طلب است و به ویژه گفتمانهای سیاسی اقتدار طلبانه، موانعی بر سر راه ایجاد و استقرار آنها هستند. بنابراین استقرار و نهادمندی سازمانهای جامعه محور نه تنها به تحولات در حوزه ساختارهای اجتماعی و اقتصادی، بلکه به تغییر در ساختارهای قدرت و ذات قدرت نیز بستگی دارد، بنابراین در بحث از موانع استقرار جامعه مدنی نهادهای جامعه محور در ایران باید از شرایط سه گانه یعنی موانع اجتماعی، موانع فرهنگی و موانع سیاسی صحبت نمود
(بشیریه، 1378 : 63).
از نظربرخی دیگر، استقرار نهادهای جامعه مدنی نیازمند پیش زمینههای اجتماعی ـ اقتصادی، روانشناختی ـ آموزش و ارتباطی است. معمولاً دشمنان جامعه مدنی روی زمینههای نارس اقتصادی اجتماعی و تاریخی تأکید می کنند، اما مه