طبقه بندی متغیرها 12
فصل دوم« ادبیات و پیشینه ی تحقیق ». 13
مقدمه : 14
علایم شایع.. 15
علل.. 15
عوامل تشدید کننده بیماری.. 16
علائم افسردگی.. 17
کیفیت زندگی.. 18
دیدگاه های نظری پیرامون کیفیت زندگی.. 21
تعریف کیفیت زندگی و فضای مفهومی آن.. 22
ویژگی های کیفیت زندگی.. 23
تاریخچه ی مطالعات کیفیت زندگی.. 25
عناصر پنجگانه نظریه کیفیت زندگی.. 26
رابطه ی کیفیت زندگی با افسردگی.. 26
رویکرد عاملیتی وکیفیت زندگی.. 27
رابطه ی افسردگی با مهارتهای زندگی.. 27
تفاوت جنسی در افسردگی.. 27
افسردگی وسن.. 28
افسردگی وخودکشی.. 28
مدل 7 مولفه ای کیفیت زندگی مارتین و مندوزا: 29
شاخص کیفیت زندگی.. 29
عوامل تعیین کننده کیفیت زندگی.. 29
وضیعت ایران.. 30
تحقیقات انجام شده در داخل و خارج از کشور 31
فصل سوم« روش اجرای تحقیق ». 33
روش تحقیق.. 34
جامعه. 34
نمونه و حجم آن و روش نمونه گیری.. 34
ابزارهای اندازه گیری.. 34
اعتبارو پایایی پرسشنامه. 34
روشهای تجزیه و تحلیل اطلاعات… 37
شیوه های جمع آوری اطلاعات… 37
فصل چهارم« تجزیه وتحلیل داده ها ». 38
یافته های توصیفی.. 39
فرضیه های تحقیق: 41
فصل پنجم بحث و نتیجه گیری، پیشنهادات و محدودیت پژوهش 44
نتیجه گیری.. 45
پیشنهادات… 47
محدودیت های پژوهش…. 49
منابع و مآخذ : 50
پیوست ها 54
مقدمه :
بیش از نیمی از جمعیت را زنان تشکیل می دهند وقتی صحبت از منافع به میان می آید قاعدتا انتظار می رود که نیمی از این منافع به زنان تخصیص یابد وآنان به طور مساوی با مردان از منافع زندگی اجتماعی بهره گیرند باید در نظر داشت که به جهت اختلافات جنسیتی,زنان دارای احتیاجات خاص هستند(محمودی,1371).
با توجه به تحولات سریع درعرصه های مختلف علم وفناوری,اهمیت بررسی افسردگی[1] روز به روز در حال افزایش است.به گوشه ای که در بیشتر مباحث روان شناسی از روان شناسان خواسته شده است تا این آموزش ها را به عنوان امری حیاتی در زندگی شهروندان خود به حساب آورند(شفیع آباد ,1379).
امروزه افسردگی یکی از مسائل ومشکلات روانی مطرح در جوامع صنعتی است که این امر باعث گسترش روح ناامیدی ویاس در بین افراد جوامع گشته است. از این میان افسردگی در زنان با توجه به اهمیت زن در خانواده و جامعه بسیار حائز اهمیت می باشد(همان منبع).
خوشبختانه میزان شناخت مردم جامعه از بیماری های روانپزشکی در مقایسه با سال های قبل بسیار بهبود یافته است واین طرزتفکر که بیمار روانی معادل مثلا دیوانگی فرض می شد,تغییر کرده است.امروز مردم در یافته اند که اضطراب یا افسردگی بیماری است که به صورت شایع گریبان گیر خود یا اطرافیان آنها می باشد(برتر,دیوید,1381) .
مفهوم کیفیت زندگی[2] مفهومی پیچیده و مبهم است که تعریف آن را مشکل می کند.کیفیت زندگی متاثر از زمان ومکان ارزش های فردی و اجتماعی است. کیفیت زندگی را می توان در ابعاد فردی وجمعی وذهنی وعینی مورد بررسی قرار داد(علی بیگی ,1385).
کیفیت زندگی فردی در بعد عینی تامین نیاز های اساسی و برخورداری از منابع مادی جهت بر آوردن خواست های اجتماعی شهروندان است.در بعد ذهنی به داشتن استقلال عمل در افزایش رفاه ذهنی شامل لذت جویی,رضایتمندی,هدف داری در زندگی ورشد شخصی,رشد و شکوفایی در مسیر سعادت و دگر خواهی اجتماعی و مشارکت گسترده در فعالیت های اجتماعی اشاره می کند(همان منبع).
نگاه ذهنی به کیفیت زندگی را می توان محصول ادراکات فردی و رضایت از زندگی در محیط دانست اما نگاه عینی که از داده های ثانویه به دست می آید قابل لمس تر بوده و با آثار و نتایج کیفیت در زندگی اجتماعی قابل شناسایی است)غفاری,امیدی,1388).
کیفیت زندگی,مفهومی است چند وجهی وبررسی آن نیاز دارد به اتخاذ رهیافتی میان رشته ای و فرا رشته ای(همان منبع).
کیفیت زندگی یکی از مهمترین مسائل پیش روی جهان امروز و از مباحث اساسی تکوین سیاست گذاری اجتماعی محسوب می شودکه موضوعاتی چون رفاه ارتقاء ,کیفیت زندگی سلامت محور,رفع نیازهای اساسی,زندگی روبه رشد رضایت بخش,نوع دوستی و از خود گذشتگی در میان جماعات را در بر می گیرد(همان منبع).
در رویکرد عملی کیفیت زندگی به عنوان یک مفهوم کلی تعریف می شود که تمام ابعاد زیستی شامل رضایت مادی,نیازهای حیاتی به علاوه جنبه های انتقالی زندگی نظیرتوسعه فردی,خود شناسی و بهداشت اکوسیستم را پوشش می دهد(همان منبع).
اصطلاح کیفیت زندگی برای ارزیابی نیک بود عمومی افراد و جوامع استفاده می شود.این اصطلاح در طیف وسیعی از زمینه ها,از جمله حوزه های توسعه بین الملل,بهداشت وسیاست مورد استفاده قرار می گیرد.کیفیت زندگی نباید با مفهوم استاندارد زندگی که عمدتا بر در آمد استوار است,اشتباه گرفته شود.در عوض,شاخص های استاندارد کیفیت زندگی نه تنها شامل ثروت و استخدام هستند,بلکه شامل محیط زیست,سلامت جسمی روانی,تحصیلات,تفریح و اوقات فراغت و تعلق اجتماعی نیز می شوند(پرون,1391) .
کیفیت زندگی,به نوعی بیانگر وضیعت افراد ساکن در یک کشور یا منطقه می باشد.نظریات اولیه مربوط به کیفیت زندگی,بیشتر بر نگرانی ها و اولویت های فردی تاکید داشتند,اما در سال های اخیر مباحث نظری,از فرد محوری به سمت نگرانی های اجتماعی نظیر امنیت,آزادی,گستردگی کیفیت زندگی و ساختار و کیفیت روابط اجتماعی افراد در جامعه تغییر یافته است(همان منبع) .
به طور کلی می توان کیفیت زندگی را با استفاده از شاخص های ذهنی و عینی محاسبه نمود.شاخص های ذهنی,منعکس کننده ارزیابی ذهنی افراد از زندگی می باشند.این ارزیابی با استفاده از اطلاعات افراد که وضعیت رفاهی خود را از طریق پرسشنامه های مختلف و یا سرشماری ها اظهار نموده اند,به دست می آید.چنین شاخص هایی نشان دهنده شرایط کلی زندگی افراد و نحوه نگرش آنها به این شرایط بوده وبا جمع آوری وتحلیل آماری این شاخص ها,می توان به ارزش های طبقات مختلف اجتماعی پی برد.محاسبات عینی کیفیت زندگی,برپایه متغیرهای قابل لمس بنیان نهاده می شوند.این متغیرها به صورت معمول توسط نهادهای رسمی جمع آوری و منتشر می شود.حساب های اقتصادی,بهداشت,آموزش,آلودگی شهری وسایر اطلاعات کلی,نمونه هایی از اینگونه اطلاعات هستند.هدف روش عینی,بررسی وضعیت جامعه در حالت های کلی مانند اقتصاد کلان,وضعیت کلی جامعه و شاخص های مربوط به نفوس می باشد.طبق روش محاسبه عینی,کیفیت زندگی ممکن است به صورت رابطه متقابل میان چهار مشخصه اساسی فعالیت های انسان تعریف گردد این چهار مشخصه عبارتند از کیفیت جمعیت,رفاه مادی,کیفیت نظام اجتماعی و کیفیت اکوسیستم و محیط زیست(همان منبع) .
بیان مسئله :
در دنیای متمدن امروزی با آن همه پیشرفتها وتکنولوژیهای که به وجود آمده و مردم از آن استفاده می کنند تاثیر معکوسی در زندگی بشر دارد و هر چه قدراین علم پیشرفت می کند به همان اندازه زندگی انسان ها به خطر می افتد و از لحاظ روحی و روانی هم تاثیر منفی می گذارد(شفیع آباد,1379).
وقتی در یک جمعی وارد می شوی وسر صحبت را باز میکنی انگار همه آدمها هر کدام به نوعی از یک مشکل اساسی در زندگی رنج می برند طوری که امیدی به آینده ندارند ویک نوع احساس بدی در زندگی حس می کنند.اکثرا از عدم اعتماد به نفس صحبت می کنند دیگر آن شور حال و صمیمیت گذشته وجود ندارد بعضی ها گوشه گیر وغمگین اند در این میان زنان بیشتر در معرض خطر هستند وبیشترین آمار آسیب دیده قشر زنان جامعه هستند یکی از این آسیب ها,آسیب دیدن روح وروان انسان است که می تواند تبدیل به یک بیماری به نام افسردگی شود.در جامعه کنونی ما بیشتر از 50 درصد افراد دارای افسردگی هستند امروزه افسردگی چنان گسترش یافته که نام سرما خوردگی روانی را به آن اختصاص داده اند(همان منبع).
افراد افسرده نه تنها عزت نفس کمی دارند بلکه خود را سرزنش نموده و به خاطر مشکلاتی که از آنها متاثر می شوند احساس گناه می کنند.وقتی که آنها شکست می خورند خود را مسئول آن می دانند هنگامی که هنوز شکستی برای آنها پیش نیامده است تصور می کنند که به زودی شکست خواهند خورد و علت آن خود آنها هستند.آنهایی که به شدت افسرده هستند ممکن است حتی معتقد باشند که آنها مسئول بدبختی خود ودنیا هستند وباید به خاطر گناهشان شدیدا تنبیه شوند(روزنهان,سلیگمن,1989,ترجمه سید محمدی,1379) .
در بیشتر منابع معتبر,احساس گناه یک شکل مرکزی از افسردگی اساسی است.اما با وجود مقبولیت گسترده این نشانه سوال اساسی این است که آیا احساس گناه می تواند افسردگی را مشخص کند یا گناه در افسردگی بخشی از تجربه داشتن یک بیماری خطرناک ویا مزمن است.مطالعات اخیر به این نتیجه رسیده اند که گناه می تواند یکی از نشانه های مهم متمایز کننده افسردگی باشد.بیماران افسرده بیشتر احساس گناه را به مدت طولانی در خود حفظ می کردند.براساس دیدگاه روان کاوی احساس گناه حاکی از تعارض بین خود و فراخود است.احساس گناه از خصوصیات افسردگی درونزاد وپسکوتیک است(پور افکاری,1373) .
کیفیت زندگی به احساسات,انتظارات,اعتقادات وپندار های فرد بستگی دارد.بدین معنا که حتما باید توسط خود شخص براساس نظر او ونه فرد جایگزین تعیین کرد لذا در مطالعات کیفیت زندگی ارزیابی خود فرد از سلامت وبا خوب بودنش عامل کلیدی می باشد(نازنجات,1387,رستمی صالحی,1378).
کامنس کیفیت زندگی ذهنی را به عنوان یک مفهوم چند بعدی تعریف کرده است به نظر او کیفیت زندگی شامل هفت حوزه زندگی می شود که هر کسی بر حسب اهمیتی که هر حوزه برای او دارد آن را مورد ارزیابی قرار می دهد.لذا این هفت حوزه وزن های مختلفی از دید مردم پیدا می کند.این هفت حوزه که از آن به عنوان شاخص های کیفیت زندگی یاد می کند شامل موارد زیر است:1-بهزیستی جسمانی 2-بهداشت 3-بهره وری 4-صمیمیت 5-امنیت 6-اجتماع 7-بهزیستی عاطفی(چیپور و همکاران,2002).
پژوهش شولمن در سال 1998نشان داده است که آموزش مهارتهای زندگی در برابر استرس های خانوادگی و تأثیر آن بر کیفیت زندگی موفقیت آمیز بوده است(شولمن ، 1998) .
شاید بتوان گفت که ارتباط ، یکی از قدیمی ترین و در عین حال عالی ترین دستاوردهای بشر بوده است . ارتباط در گذشته برای انسان اولیه ،علاوه بر کارکرد هایی که در جهت حفظ حیات و یاری گرفتن از دیگران داشته ،زمینه ساز فعالیت های اجتماعی و سرآغازی برای زندگی اجتماعی بوده است .ارتباط اساسا میان دو یا چند نفر اتفاق می افتد و ما همه در طول روز با افراد مختلف ارتباط برقرار می کنیم بر قراری ارتباط به دلایل مختلفی مانند وقت گذرانی ،بررسی مسایل شغلی و فردی، بیان انتظارات و توقعات و…صورت می گیرد. اما به هر حال هیچ نوع ارتباطی ،جز به دلیل احساس نیاز شدید انسان ،برای برقراری تعامل اجتماعی به وقوع نمی پیوندد چرا که برقرار کردن ارتباط با دیگران بسیاری از نیاز های او را برطرف می کند (معین الدین ،1386) .
هر روز به گونه های مختلف با یکدیگر در ارتباط هستیم تا اندیشه ، احساسات و تمایلات خود را به دیگران منتقل کنیم و میزان علاقه و احترام خود را نشان دهیم و رنج و اندوه و شادمانی و خرسندی و شک و دودلی خود را با دیگران در میان بگذاریم . یک ارتباط ساده یا یک مجموعه ارتباطات، خواسته یا ناخواسته ، از پیش تعیین شده یا اتفاقی ، فعال یا منفعل، به هر حال یکی از ابزارهای کلیدی ارضای نیازها ، کسب نتایج و متجلی ساختن آرزوهای ماست . روابط مطلوب یا نامطلوب، شکل دهنده ی بخش عمده ای از اوقات روزانه ی ماست (همان منبع) .
سازمان بهداشت جهانی نیز کیفیت زندگی را اینگونه تعریف می کند:درک افراد از جایگاهشان در زندگی با توجه به بافت فرهنگی ونظام ارزشی که در آن زندگی می کنند در این حالت در ک افراد از زندگی در ارتباط با اهداف,انتظارات,ملاکها,عقایدشان می باشد.سازمان بهداشت جهانی مفهوم وسیعی از کیفیت زندگی را مد نظر قرار می دهد که این مفهوم تلفیقی از سلامت فیزیکی,وضیعت روانشناختی,سطح استقلال,روابط اجتماعی,اعتقادات فردی و ارتباط این عوامل با ویژگیهای محیطی می باشد(سازمان بهداشت جهانی,1993).
بیشتر روانشناسان طرفدار استفاده از مفهوم ذهنی کیفیت زندگی بوده و معتقدند که رفاه هر فرد یا گروه از افراد دارای اجزای عینی وذهنی است.اجزای عینی رفاه یا بهزیستی با آنچه که به طور معمول به عنوان استاندارد زندگی یا سطح زندگی نامیده می شود ارتباط دارد و اجزای ذهنی آن به کیفیت زندگی اطلاق می شود(شیخاوندی,1388).
اهمیت وضرورت تحقیق :
افسردگی یکی از اختلالات روانی است ودر سال15 میلیون نفر از آن آسیب می بینند.افسردگی اختلالی است که خصوصیت عمده آن تغییرخلق است و شامل احساس غمگینی که ممکن است که از نومیدی خفیف تا احساس یاس شدید نوسان داشته باشد این تغییر خلق در رفتار,کارآیی و اعمال فیزیولوژیک فرد مشخص می شود.از دیدگاه شناختی افسردگی در بین افرادی رخ می دهد که شناختی منفی نسبت به خود دارند خود ارزیابی های زیان بخشی را نشان می دهند و سبک اسنادی بدبین دارند(بک[3],1979,به نقل از حیدری,1384) .
شخص سالم کسی است که از لحاظ روانی شاد،از لحاظ جسمانی سالم و از لحاظ سیاسی آگاه و از لحاظ فرهنگی دانسته و رسیده باشد. خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی،نخستین پایگاه اجتماعی و بهترین آموزشگاه برای رشد، آموزش و پرورش،شکل گیری شخصیت و تکوین هویت کودکان در آینده است. در تمامی کشورها،خانواده را همان اصل اجتماعی شدن کودکان می دانند (بانکی ، 1387) .
ما ارتباط برقرار می کنیم تا کسب اعتبار کنیم،شکوه و گلایه کنیم،به یکدیگر کمک کنیم،عقاید خود را ابراز کنیم،به توافق برسیم،ناسزا بگوییم،ادب خود را نشان دهیم،ترغیب و تشویق کنیم،با دیگران دوست شویم،معاشرت کنیم،مبادله و معامله کنیم،دست نیاز به یکدیگر دراز کنیم،اطلاعات و اخبار را رد وبدل کنیم.مهارت در ایجاد ارتباط مناسب با دیگران بر توانایی ها و اعتماد به نفس ما می-افزاید،استعداد و دست آورد هایمان را می نمایاند و احترام و قدردانی دیگران را جلب می کند(معین الدین ،1386) .
انسان در طول رشد خود پیوسته برای بقا و رشد خویش محتاج ارتباط است. انسان برای بازیافتن سلامتی خود مشکلاتی را با پزشکان در میان می گذارد؛ضمن اینکه کارایی در ارتباطاتش بر نوع شغلی که به دست می آورد و بهایی که بابت نیازهای اساسی خود،همچون مراقبت های پزشکی،غذا و مسکن می پردازد،تأثیر می گذارد. همچنین شواهد حاکی از این است که بین سلامت جسمی انسان و ارتباطش با دیگران رابطه ی نزدیکی وجود دارد (وود ، 1379) .
رشد اجتماعی نه تنها درسازگاری انسان با اطرافیان مؤثر است بلکه همیشه در میزان موفقیت شغلی و پیشرفتهای آینده ی اجتماعی نیز تأثیر دارد. هرچقدر که انسان بیشتر می آموزد و تجربه -های زیادی می اندوزد،بیشتر به این واقعیت پی می برد که از راه مبادله ی عواطف و احترام به دیگران رضایت به دست می آورد و روز به روز بیشتردرک می کند که احساس مفید بودن و خوشبختی او، به میزان رشد اجتماعی اش بستگی دارد (همان منبع) .
پژوهش های مختلف نشان داده اند که بسیاری از مشکلات بهداشتی و اختلالات روانی –عاطفی، ریشه های روانی اجتماعی دارند. توانایی های روانی اجتماعی عبارت اند از گروهی از توانایی ها که فرد را برای مقابله ی مؤثر و پرداختن به کشمکش ها و موقعیت های زندگی یاری می دهد. علاوه بر این،مطالعات نشان داده اند که ارتقای مهارتهای زندگی و توانایی های روانی اجتماعی در بهبود زندگی مؤثر است. این توانایی ها فرد را قادر می سازد تا در ارتباط با سایر انسانها، محیط و فرهنگ خود، مثبت و سازگارانه عمل کرده و سلامت روانی خود را تأمین کند. همه ی ما در زندگی روزمره ی خود با چالش ها و مشکلاتی مواجه می شویم و با این حال هر کس می کوشد به شیوه ی خاص خود به مسائل پاسخ دهد. برخی هنگام روبرو شدن با مشکلات می کوشند با ارزیابی درست و منطقی موقعیت،و با استفاده از راهبردهایی مثل مسئله گشایی،تفکر مثبت و مقابله سازگارانه با مسائل، بهترین راهکارهارا ارائه دهند و در مسیر مناسبی قدم بردارند و برخی سعی می کنند به روشهایی مثل پناه بردن به الکل،مواد مخدر و سایر راهبردهای ناکارآمد، از رویارویی با مشکل اجتناب کنند. عیب عمده ی این نوع راهبردهای اجتنابی آن است که در کوتاه مدت مؤثر واقع می شوند و به فرد آرامش می دهند اما در دراز مدت پیامد های منفی زیادی دارند و فرد را از داشتن احساس خود کارآمدی، عزت نفس و خود ارزشمندی محروم می سازند (اسکندری ، 1386).
اهداف تحقیق
اهداف کلی : این تحقیق عبارت است از :
- تعیین رابطه افسردگی وکیفیت زندگی در بین زنان شهرستان میاندوآب.
اهداف جزئی
اهداف جزئی این تحقیق عبارتند از:
- بررسی میزان ارتباط سلامت جسمانی افسردگی با کیفیت زندگی در بین زنان.
- بررسی میزان ارتباط سلامت روانی افسردگی با کیفیت زندگی در بین زنان.
- بررسی میزان ارتباط روابط اجتماعی افسردگی با کیفیت زندگی در بین زنان.
- بررسی میزان ارتباط محیط زندگی افسردگی با کیفیت زندگی در بین زنان .
فرضیه های تحقیق
- بین سلامت جسمانی کیفیت زندگی با افسردگی در بین زنان رابطه وجود دارد.
- بین سلامت روانی کیفیت زندگی با افسردگی در بین زنان رابطه وجود دارد.
- بین روابط اجتماعی کیفیت زندگی با افسردگی در بین زنان رابطه وجود دارد.
- بین محیط زندگی کیفیت زندگی با افسردگی در بین زنان رابطه وجود دارد.
تعریف مفهومی وعملیاتی متغیرها
تعریف مفهومی
افسردگی:به حالتی از خلق گفته می شود مانند:بی روحیه بودن,بی توان بودن,احساس فقدان,نومیدی وبیهوده بودن که از بی رغبتی وبد بینی حکایت می کند وشوق,شادی وخوش بینی به عنوان نمونه های متضاد آن است(خواجه پور تادوانی,1369).
کیفیت زندگی:
سلامت جسمانی : نبودن بیماری و نبودن معلولیت و ناتوانی و بهره مندی انسان از یک حالت رفاه و آسایش در جنبه جسمانی، سلامت جسمانی یا تندرستی نامیده می شود (اصفهانی ، 1383).
سلامت روانی : WHO (2004) حالتی از بهباشی (آرامش و آسایش) که در آن فرد توانایی های شخصی خودراشناخته،می تواند با فشارهای طبیعی (معمولی) زندگی،مقابله کند؛می تواند بهره وری و ثمردهی شغلی داشته باشد و قادر است در جامعه نقش مهمی داشته باشد یعنی در جامعه مشارکت معناداری داشته باشد (سازمان بهداشت جهانیWHO،2004) کارکردهای روانی موفق که نتیجه آن فعالیت های مثمرثمر، روابط رضایت بخش اجتماعی با دیگران و توانایی سازگاری با تغییرات و مقابله با ناگواری هاست (همان منبع) .
روابط اجتماعی : روابط اجتماعی را می توان به صورت مدیریت مفید روابط حقوقی و فرهنگی تعریف کرد (جرمی کین،2009) .
روابط اجتماعی یک واژه ی فراگیر بوده و شامل سیاست اجتماعی و مدیریت اجتماعی است که هردو با زمینه های علوم سیاسی و علوم اقتصادی پیوند نزدیکی دارند (مظاهری راد، 1388) .